شماره ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم

نوشته امیرخسرو دهلوی در دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی فصل غزلیات

هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم

یک شب مگر ز بام تو سنگی دگر خورم


جایی که تو کمان کشی، ای نخل فتنه بار

پیکان آب داده چو خرمای تر خورم


روزی که بینمت ز پی دیدن دگر

شب تا به روز حسرت روز دگر خورم


گر تو خوشی که برگ مرادی نباشدم

از شاخ عمر خویش مبادا که برخورم


مستم کند ز شوق بسان شراب تلخ

خونابه غمت که چو شیر و شکر خورم


سیری هنوز نیست لب خون گرفته را

چندی که من همی ز فراقت جگر خورم


کمتر کرشمه کن که کشنده ست این شراب

بیچاره خسرو، ار قدری بیشتر خورم


نظر خود را بنویسید

نظرات