شماره ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم

نوشته امیرخسرو دهلوی در دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی فصل غزلیات

من از دست دل دوش دیوانه بودم

همه شب در افسون و افسانه بودم


غمش بود و من گم شدم در دل خود

که همراه غولی به ویرانه بودم


ز دل شعله شوق می زد به یادش

بر آن شعله شوق پروانه بودم


به مسجد رود صبح هر کس به مذهب

من نامسلمان به بتخانه بودم


دل و جان و تن با خیالش یکی شد

همین من در آن جمع بیگانه بودم


دریغا، خیالش به سیری ندیدم

که شوریده و مست و دیوانه بودم


خرابی خسرو نگفتم به رویش

که بیهوش از آن شکل مستانه بودم


نظر خود را بنویسید

نظرات