شماره ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم

نوشته امیرخسرو دهلوی در دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی فصل غزلیات

عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم

هوش و قرار من نشد و خواب و خورد هم


دردا که آه گرم به تنهائیم بسوخت

تنها نه آه گرم که دمهای سرد هم


عشاق را کسی که جفا گفت، عیب کرد

دید آنچه گفت و یاد کند آنچه کرد هم


جرمم که از وفاست ببخشای و عفو کن

اینک شفیع خون دل و روی زرد هم


اشکم روان به سوی تو آورد، چون کنم

این خاک روزیم بد و این خواب و خورد هم


آنجا که پای خود نهی از ناز بر زمین

خاک درت ز دیده دریغ است و گرد هم


بر جان خود نهم همه درد تو بهر آنک

درمان تو به کس نرسد بلکه درد هم


نامرد نیست مرد تحمل به راه عشق

نامرد را چه زهره و یارا که مرد هم


خسرو درین ره از سر مردانگیت نیست

با درد عشق جفت شو، از خویش فرد هم


نظر خود را بنویسید

نظرات