بخش ۴ - حکایت زاهد و مزد طاعت: زاهدی از خوان رضا توشه گیر

نوشته امیرخسرو دهلوی در دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی فصل مطلع‌الانوار

زاهدی از خوان رضا توشه گیر

گشت ز غوغای جهان گوشه‌گیر


شد ز بسی سجدهٔ پنهانیش

خاک زمین صندل پیشانیش


تا به نود سال درین داوری

داشت ز توفیق خدا یاوری


صبح دمی خضر ز خضرای دشت

سوی نهان خانهٔ رازش گذشت


گفت ز علمی که مرا داده‌اند

معرفت هر دو سرا داده‌اند


می نگرم کاین عمل صدق زای

می کنی و می نپذیرد خدای


پیر ز حالت چو گلی بر شگفت

استنم از طرب افشاند و گفت


گر نپذیرد ز من هیچ کس

آنکه نگه می‌کند آنم نه بس


من عمل خویش کنم بنده وار

آن که خدائیست برانم چه کار


خسرو اگر دین طلبی کار کن

طاعت یزدان کن و بسیار کن


نظر خود را بنویسید

نظرات