رباعیات
نوشته سلمان ساوجی در دیوان اشعار سلمان ساوجی
رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱: آمد سحری ندا ز میخانه ما
رباعی شمارهٔ ۲: ای آنکه تو طالب خدایی به خود آ
رباعی شمارهٔ ۳: با باد، دلم گفت که بادا بادا
رباعی شمارهٔ ۴: جز نقش تو در نظر نیامد ما را
رباعی شمارهٔ ۵: از عهد و وفا هیچ خبر نیست تو را
رباعی شمارهٔ ۶: با طبع لطیف از در لطف در آ
رباعی شمارهٔ ۷: گفتم که مگر به اتفاق اصحاب
رباعی شمارهٔ ۸: درد آمد و گرد من ز هر سو بنشست
رباعی شمارهٔ ۹: اشکم ز رخ تو لاله رنگ آمده است
رباعی شمارهٔ ۱۰: من با کمر تو در میان کردم دست
رباعی شمارهٔ ۱۱: دیدیم که این دایره بی سر و بن
رباعی شمارهٔ ۱۲: تا با شدم این جان گرامی در تن،
رباعی شمارهٔ ۱۳: بیماری شمع بین و آن مردن او
رباعی شمارهٔ ۱۴: یاقوت لبا، لعل بدخشانی کو؟
رباعی شمارهٔ ۱۵: این ابر نگر خیمه بر افلاک زده
رباعی شمارهٔ ۱۶: ای سایه سنبلت سمن پرورده،
رباعی شمارهٔ ۱۷: در رشته دندان تو ای غیرت مه
رباعی شمارهٔ ۱۸: دیدم صنمی خراب و مست افتاده
رباعی شمارهٔ ۱۹: ای سکهای از خاک درت بر هر وجه
رباعی شمارهٔ ۲۰: چون حال دل من ز غمت گشت تباه
رباعی شمارهٔ ۲۱: با منعم خود برون منه پای ز راه
رباعی شمارهٔ ۲۲: ای بس که شکست و باز بستم توبه
رباعی شمارهٔ ۲۳: ای دوست کجائی و کجائی که نئی؟
رباعی شمارهٔ ۲۴: چون چشم سیه بناز میگردانی
رباعی شمارهٔ ۲۵: در معده خالی ندهد مل ذوقی
رباعی شمارهٔ ۲۶: سوسن ز صبا یافت خط آزادی
رباعی شمارهٔ ۲۷: تا اسب مراد شه صفت میتازی
رباعی شمارهٔ ۲۸: دی دیده به دل گفت که چرا پر خونی؟
رباعی شمارهٔ ۲۹: ای دیده پی بلای دل میپوئی
رباعی شمارهٔ ۳۰: میگفت عماد کاشی از نادانی
رباعی شمارهٔ ۳۱: زنجیر سر زلف چو میجنبانی
رباعی شمارهٔ ۳۲: گر زانکه بدین شاهدی و شیرینی
رباعی شمارهٔ ۳۳: ای دیده اگر هزار سیل انگیزی
رباعی شمارهٔ ۳۴: ای ابر بهار خانه پرورده تست
رباعی شمارهٔ ۳۵: قسم تو اگر مراد گر حرمان است،
رباعی شمارهٔ ۳۶: در طیرهام از باد که آمد سویت
رباعی شمارهٔ ۳۷: با مهر رخ تو بیش از این تابم نیست
رباعی شمارهٔ ۳۸: آتش ز دهان شمع دیشب میجست
رباعی شمارهٔ ۳۹: ما هم که رخش روشنی خور بگرفت
رباعی شمارهٔ ۴۰: تا ناله بلبلم به گوش آمده است
رباعی شمارهٔ ۴۱: با لعل لبت شراب را مستی نیست
رباعی شمارهٔ ۴۲: در معرض رویت قمر آمد بشکست
رباعی شمارهٔ ۴۳: با آنکه دو چشم شوخ او عربده جوست
رباعی شمارهٔ ۴۴: آن یار که بی نظیر و بی مانند است
رباعی شمارهٔ ۴۵: آورد بهم تیر و کمان را در دست
رباعی شمارهٔ ۴۶: دیشب سر زلف یار بگرفتم مست
رباعی شمارهٔ ۴۷: قسمم همه درد است و دوا چیزی نیست
رباعی شمارهٔ ۴۸: مقصود ز احسان درم و دینار است
رباعی شمارهٔ ۴۹: این اشک گریز پا که خونی من است
رباعی شمارهٔ ۵۰: گل بین که ز عندلیب بگریخته است
رباعی شمارهٔ ۵۱: شاها ز تو چشم سلطنت را نور است
رباعی شمارهٔ ۵۲: چون در سر زلف تو صبا میپیچد
رباعی شمارهٔ ۵۳: خالت که بر آن عارض مهوش زدهاند
رباعی شمارهٔ ۵۴: سیمین ز نخت که جان از آن بنماید
رباعی شمارهٔ ۵۵: گل افسری از لعل و گهر میسازد
رباعی شمارهٔ ۵۶: این عمر نگر چه محنت افزای آمد
رباعی شمارهٔ ۵۷: در وصف لبت نطق زبان بسته بود
رباعی شمارهٔ ۵۸: آن را که می و مطرب دلکش باشد
رباعی شمارهٔ ۵۹: گل زر به کف و شراب در سر دارد
رباعی شمارهٔ ۶۰: چون قسم تو آنچه عدل قسمت فرمود،
رباعی شمارهٔ ۶۱: دی سرو به باغ سرفرازی میکرد
رباعی شمارهٔ ۶۲: زلف سیهت که بر مهت میپوید
رباعی شمارهٔ ۶۳: هر لحظه ز من ناله نو میخیزد
رباعی شمارهٔ ۶۴: جان در طلب رطل گران میگردد
رباعی شمارهٔ ۶۵: زلف تو همه روز مشوش باشد
رباعی شمارهٔ ۶۶: ترکم که مهش به پیش زانو میزد
رباعی شمارهٔ ۶۷: ... م که همیشه آب خود میریزد
رباعی شمارهٔ ۶۸: سلمان، زر و اسب و کار و بارت بردند
رباعی شمارهٔ ۶۹: ای خواجه دوای درد ما کی باشد؟
رباعی شمارهٔ ۷۰: از شمع جمال تو دلم تاب کشد
رباعی شمارهٔ ۷۱: روزی که سمن بر لب جو بر روید
رباعی شمارهٔ ۷۲: سوز تو جگر کباب میگرداند
رباعی شمارهٔ ۷۳: دستت چو به کارد کلک را بتراشید
رباعی شمارهٔ ۷۴: دیشب که نگار دلستان میرقصید
رباعی شمارهٔ ۷۵: بر زلف تو چون باد وزیدن گیرد
رباعی شمارهٔ ۷۶: دل با رخ تو سر تعشق دارد
رباعی شمارهٔ ۷۷: یک زخم غمت هزار مرهم ارزد
رباعی شمارهٔ ۷۸: خواهم که مرا مدام آماده بود
رباعی شمارهٔ ۷۹: ز آن رو که هوا، بوی خوشت میگیرد
رباعی شمارهٔ ۸۰: آن یار که مشک بر قمر میساید
رباعی شمارهٔ ۸۱: اسبی که مرا خواجه بر آن اسب نشاند
رباعی شمارهٔ ۸۲: ای خواجه فلان الدین که ریشت ... باد
رباعی شمارهٔ ۸۳: ابر است گهر بار و هوا عنبر بیز
رباعی شمارهٔ ۸۴: از جام توام بهره خمار آمد و بس
رباعی شمارهٔ ۸۵: رویت که ازو گرفت نیرو آتش
رباعی شمارهٔ ۸۶: دل خواستم از زلف سمن پوش تو دوش
رباعی شمارهٔ ۸۷: گل بین که دریدند همه پیرهنش
رباعی شمارهٔ ۸۸: دذر راه بسر همی پوید شمع
رباعی شمارهٔ ۸۹: ای داده غمت بباد جانم چو شمع
رباعی شمارهٔ ۹۰: از باغ جمالت ار آگه بودی گل
رباعی شمارهٔ ۹۱: امسال مکرر است وقت گل و مل
رباعی شمارهٔ ۹۲: ای کارگزاران درت شمس و زحل،
رباعی شمارهٔ ۹۳: توفیق نمیشود به زاری حاصل
رباعی شمارهٔ ۹۴: در باغ بهشت اگر نباشی خوشدل
رباعی شمارهٔ ۹۵: بیمارم و کس نمیکند درمانم
رباعی شمارهٔ ۹۶: شعر تو که هست قوت جان مردم
رباعی شمارهٔ ۹۷: در وصل نماند بیش ازین تدبیرم
رباعی شمارهٔ ۹۸: سرمایه دین و دل به غارت دادم
رباعی شمارهٔ ۹۹: دوش آن بت شوخ دلربا گفت به چشم:
رباعی شمارهٔ ۱۰۰: نی دولت آنکه یار غارت بینم
رباعی شمارهٔ ۱۰۱: تا کی چو گل از هوا مشوش باشیم؟
رباعی شمارهٔ ۱۰۲: من باغ ارم بر سر کویت دیدم
رباعی شمارهٔ ۱۰۳: از دوست مرا چون نگریزد چه کنم؟
رباعی شمارهٔ ۱۰۴: در مجلس تو ز گل پراکندهترم
رباعی شمارهٔ ۱۰۵: درویش، ز تن جامه صروت بر کن
رباعی شمارهٔ ۱۰۶: دارم عجب از غنچه دل تنگ که چون
رباعی شمارهٔ ۱۰۷: خواهم شبکی چنانکه تو دانی و من
رباعی شمارهٔ ۱۰۸: زیر و زبر چشم ترا بس موزون
رباعی شمارهٔ ۱۰۹: مهمان شماعیم نظر با ما کن
رباعی شمارهٔ ۱۱۰: شاها به خطای اسب اگر شاه ز زین
رباعی شمارهٔ ۱۱۱: تا کی پی هر نگار مهوش، سلمان،
رباعی شمارهٔ ۱۱۲: عمری ز پی کام دل و راحت تن
رباعی شمارهٔ ۱۱۳: عالم همه سرنگون توانم دیدن