غزلها - جلد دوم

نوشته رهی معیری در دیوان اشعار رهی معیری

غزلها - جلد دوم

سایه آرمیده: لاله داغدیده را مانم نازک‌اندام: ز جام آینه‌گون پرتو شراب دمید سودازده: آن که سودازده چشم تو بوده است منم پایان شب: رفت و نرفته نکهت گیسوی او هنوز باران صبحگاهی: اشک سحر زداید از لوح دل سیاهی عمر نرگس: آتشین‌خوی مرا پاس دل من نیست نیست سراب آرزو: دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند از خود رمیده: چو گل ز دست تو جیب دریده‌ای دارم ستاره خندان: به گوش هم‌نفسان آتشین سرودم من کوکب امید: ای صبح نودمیده! بناگوش کیستی؟ بی‌سرانجام: مرغ خونین ترانه را مانم شعله سرکش: لاله دیدم روی زیبای توام آمد به یاد مهتاب: ما نقد عافیت به می ناب داده‌ایم لبخند صبحدم: گر شود آن روی روشن جلوه‌گر هنگام صبح ناآشنا: ما را دلی بود که ز دنیای دیگر است گریزان: چرا چو شادی از این انجمن گریزانی ؟ خنده برق: سزای چون تو گلی گرچه نیست خانه ما مردم‌فریب: شب یار من تب است و غم سینه‌سوز هم هوسناک: در چمن چون شاخ گل نازک‌تنی افتاده است کوی می‌فروش: ما نظر از خرقه‌پوشان بسته‌ایم خاک شیراز: چون شفق گرچه مرا باده ز خون جگر است گیسوی شب: شب این سر گیسوی ندارد که تو داری وفای شمع: مردم از درد و نمی‌آیی به بالینم هنوز شب‌زنده‌دار: خاطر بی‌آرزو از رنج یار آسوده است