مردم‌فریب: شب یار من تب است و غم سینه‌سوز هم

نوشته رهی معیری در دیوان اشعار رهی معیری فصل غزلها - جلد دوم

شب یار من تب است و غم سینه‌سوز هم

تنها نه شب در آتشم ای گل که روز هم


ای اشک همتی که به کشت وجود من

آتش فکند آه و دل سینه‌سوز هم


گفتم: که با تو شمع طرب تابناک نیست

گفتا: که سیمگون مه گیتی‌فروز هم


گفتم: که بعد از آن همه دل‌ها که سوختی

کس می‌خورد فریب تو؟ گفتا: هنوز هم


ای غم مگر تو یار شوی ورنه با رهی

دل دشمن است و آن صنم دل‌فروز هم


نظر خود را بنویسید

نظرات