غزلها - جلد سوم

نوشته رهی معیری در دیوان اشعار رهی معیری

غزلها - جلد سوم

کوی رضا: تا دامن از من کشیدی ای سرو سیمین‌تن من نغمهٔ حسرت: یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم پاس دوستی: بهر هر یاری که جان دادم به پاس دوستی اندوه دوشین: دوش چون نیلوفر از غم پیچ و تابی داشتم غنچه پژمرده: عاشق از تشویش دنیا و غم دین فارغ است آه آتشناک: چون شمع نیمه‌جان به هوای تو سوختیم ماجرای نیم‌شب: یافتم روشندلی از گریه‌های نیم‌شب شراب بوسه: شکسته جلوه گلبرگ از بر و دوشت پردهٔ نیلی: رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیم فریاد بی‌اثر: از صحبت مردم دل ناشاد گریزد صفای شبنم: او را به رنگ و بوی نگویم نظیر نیست بار گران: زندگی بر دوش ما بار گرانی بیش نیست ساز سخن: آب بقا کجا و لب نوش او کجا؟ ستاره بازیگر: تا گریزان گشتی ای نیلوفری‌چشم از برم سوسن وحشی: دوش تا آتش می از دل پیمانه دمید آغوش صحرا: عیب‌جو دلدادگان را سرزنش‌ها می‌کند سرا پا آتشم: تا قیامت می‌دهد گرمی به دنیا آتشم آشیانهٔ تهی: همچو مجنون گفتگو با خویشتن باید مرا رشتهٔ هوس: سیاهکاری ما کم نشد ز موی سپید بوسه نسیم: همراه خود نسیم صبا می‌برد مرا شمع خاموش: منع خویش از گریه و زاری نمی‌آید ز من داغ محرومی: ساختم با آتش دل لاله‌زاری شد مرا