پاس دوستی: بهر هر یاری که جان دادم به پاس دوستی

نوشته رهی معیری در دیوان اشعار رهی معیری فصل غزلها - جلد سوم

بهر هر یاری که جان دادم به پاس دوستی

دشمنی‌ها کرد با من در لباس دوستی


کوه پابرجا گمان می‌کردمش دردا که بود

از حبابی سست‌بنیان‌تر اساس دوستی


بس که رنج از دوستان باشد دل آزرده را

جای بیم دشمنی دارد هراس دوستی


جان فدا کردیم و یاران قدر ما نشناختند

کور بادا دیدهٔ حق‌ناشناس دوستی


دشمن خویشی رهی کز دوستداران دوروی

دشمنی بینی و خاموشی به پاس دوستی


نظر خود را بنویسید

نظرات