آتش جاوید: ستاره شعله‌ای از جان دردمند من است

نوشته رهی معیری در دیوان اشعار رهی معیری فصل غزلها - جلد چهارم

ستاره شعله‌ای از جان دردمند من است

سپهر آیتی از همت بلند من است


به چشم اهل نظر صبح روشنم زآن روی

که تازه‌رویی عالم ز نوشخند من است


چگونه راز دلم همچو نی نهان ماند؟

که داغ عشق تو پیدا ز بند بند من است


در آتش از دل آزاده‌ام ولی غم نیست

پسند خاطر آزادگان پسند من است


رهی به مشت غباری چه التفات کنم؟

که آفتاب جهان‌تاب در کمند من است


نظر خود را بنویسید

نظرات