چند قطعه

نوشته رهی معیری در دیوان اشعار رهی معیری

چند قطعه

قطعهٔ ۱ - نیروی اشک: عزم وداع کرد جوانی به روستای قطعهٔ ۲ - نابینا و ستمگر: فقیر کوری با گیتی‌آفرین می‌گفت قطعهٔ ۳ - دشمن و دوست: دیگران از صدمه اعدا همی‌نالند و من قطعهٔ ۴ - شاخک شمعدانی: تو ای بی‌بها شاخک شمعدانی قطعهٔ ۵ - ابنای روزگار: یاری از ناکسان امید مدار قطعهٔ ۶ - موی سپید: رهی به گونه چون لاله برگ غره مباش قطعهٔ ۷ - سرنوشت: اعرابی‌ای به دجله کنار از قضای چرخ قطعهٔ ۸ - پاداش نیکی: من نگویم ترک آیین مروت کن ولی قطعهٔ ۹ - رازداری: خویشتن‌داری و خموشی را قطعهٔ ۱۰ - همت مردانه: در دام حادثات ز کس یاوری مجوی قطعهٔ ۱۱ - کالای بی‌بها: سراینده‌ای پیش داننده‌ای قطعهٔ ۱۲ - راز خوشدلی: حادثات فلکی چون نه به دست من و توست قطعهٔ ۱۳ - سخن‌پرداز: آن نواساز نوآیین چو شود نغمه‌سرای قطعهٔ ۱۴ - پاس ادب: پاس ادب، به حد کفایت نگاه دار قطعهٔ ۱۵ - مایه رفعت: اگر ز هر خس و خاری فراکشی دامن قطعهٔ ۱۶ - سایه اندوه: هرچه کمتر شود فروغ حیات قطعهٔ ۱۷ - راز خوشدلی: حادثات فلکی، چون نه به دست من و تست قطعهٔ ۱۸ - سخن پرداز: آن نواساز نوآیین، چو شود نغمه‌سرای قطعهٔ ۱۹ - مطایبه (طبیب و بیطار): عمری از جور چرخ مینارنگ قطعهٔ ۲۰ - حق رأی: جان بابا، هرشب این دیوانه‌دل قطعهٔ ۲۱ - لاله کوهی: سحر به دامن کهسار، لاله گفت به سنگ قطعهٔ ۲۲ - فتنه آذربایجان: فغان که آتش کین آشیان ما را سوخت قطعهٔ ۲۳ - سوارکاران: آن شنیدستم که در میدان «کورس» قطعهٔ ۲۴ - پند پیرانه: دوش چشمت به خواب غفلت بود قطعهٔ ۲۵ - چشم فیروزه‌گون: ثریای فیروزه‌گون چشم من قطعهٔ ۲۶ - دلدادگان من (اقتباس از ترانه‌های بیلیتس): چون که دلداده نخستم، دید قطعهٔ ۲۷ - آتش: بی‌تو ای گل، در این شام تاری قطعهٔ ۲۸ - دخترک لاله‌فروش: آن لاله‌نام لاله‌فروش، از دو زلف خود قطعهٔ ۲۹ - زاده آزاده: بهر تو این خجسته‌کتاب آورد نشاط قطعهٔ ۳۰ - نگاه سخن گو: گفتم: این چشم جاودانه تو قطعهٔ ۳۱ - پوشکین: ای پوشکین درود فرستم تو را درود قطعهٔ ۳۲ - دل من: درون کلبه تنگی شبانگاه قطعهٔ ۳۳ - بزم زهره: تو ای آتشین زهره کز تابناکی قطعهٔ ۳۴ - پشیمانی: دل تو را دادم چو دیدم روی تو قطعهٔ ۳۵ - نسیم گریزان: از فتنه پریشان نشود هر که پناهی قطعهٔ ۳۶ - گوهر یکتا: فتاد گوهر یکتای من به دست رقیب قطعهٔ ۳۷ - احترام پدر: مباش جان پدر غافل از مقام پدر قطعهٔ ۳۸ - پند روزگار: دوران روزگار دهد پند مرد را قطعهٔ ۳۹ - موی سپید: موی سپید، آیت پیری است در جهان قطعهٔ ۴۰ - نغمه فتح: ای دلیران تیغ خونبار از میان باید گرفت قطعهٔ ۴۱ - عشق وطن: سیل آشوب، روان گشت به کاشانه ما قطعهٔ ۴۲ - باغبان ملک: ای باغبان طرفه که خواهی به دست عدل قطعهٔ ۴۳ - رشک جنان: بعد از این دشت و دمن رشک جنان خواهد شد قطعهٔ ۴۴ - نیش و نوش: چون مساعد نیست ساعد بهر نفط قطعهٔ ۴۵ - کالای بی‌بها: سراینده‌ای، پیش داننده‌ای قطعهٔ ۴۶: حمید، تازه‌جوان و شکفته‌رو شده است قطعهٔ ۴۷: بهر گشایش پل دختر وزیر راه قطعهٔ ۴۸ - جانانه دشتی: مستیم و خرابیم ز پیمانه دشتی قطعهٔ ۴۹ - باور مکن: مار اگر گوید که مورم، بشنو و باور مکن قطعهٔ ۵۰ - رنج بیهوده: خائنین اهل وطن را مایه دردسرند قطعهٔ ۵۱ - وطن: زنده باد آن کس که هست از جان هوادار وطن قطعهٔ ۵۲ - شور وطن: هرکه را بر سر ز سودای وطن افسر بود قطعهٔ ۵۳ - جمال‌پرست: نه من پرستش روی نکو نمایم و بس