غزل شماره ۳۷۶: امروز جنون نو رسیده‌ست

نوشته مولوی در دیوان شمس مولوی فصل غزلیات

امروز جنون نو رسیده‌ست

زنجیر هزار دل کشیده‌ست


امروز ز کندهای ابلوج

پهلوی جوال‌ها دریده‌ست


باز آن بدوی به هجده‌ای قلب

آن یوسف حسن را خریده‌ست


جان‌ها همه شب به عز و اقبال

در نرگس و یاسمن چریده‌ست


تا لاجرم از بگاه هر جان

چالاک و لطیف و برجهیده‌ست


امروز بنفشه زار و لاله

از سنگ و کلوخ بردمیده‌ست


بشکفت درخت در زمستان

در بهمن میوه‌ها پزیده‌ست


گویی که خدای عالمی نو

در عالم کهنه آفریده‌ست


ای عارف عاشق این غزل گو

کت عشق ز عاشقان گزیده‌ست


بر چهره چون زر تو گازیست

آن سیمبرت مگر گزیده‌ست


شاید که نوازد آن دلی را

کاندر غم او بسی طپیده‌ست


خاموش و تفرج چمن کن

کامروز نیابت دو دیده‌ست


نظر خود را بنویسید

نظرات