غزل شماره ۳۹۵: عشق اندر فضل و علم و دفتر و اوراق نیست

نوشته مولوی در دیوان شمس مولوی فصل غزلیات

عشق اندر فضل و علم و دفتر و اوراق نیست

هر چه گفت و گوی خلق آن ره ره عشاق نیست


شاخ عشق اندر ازل دان بیخ عشق اندر ابد

این شجر را تکیه بر عرش و ثری و ساق نیست


عقل را معزول کردیم و هوا را حد زدیم

کاین جلالت لایق این عقل و این اخلاق نیست


تا تو مشتاقی بدان کاین اشتیاق تو بتی است

چون شدی معشوق از آن پس هستیی مشتاق نیست


مرد بحری دایما بر تخته خوف و رجا است

چونک تخته و مرد فانی شد جز استغراق نیست


شمس تبریزی توی دریا و هم گوهر توی

زانک بود تو سراسر جز سر خلاق نیست


نظر خود را بنویسید

نظرات