غزل شماره ۴۱۹: بوسه‌ای داد مرا دلبر عیار و برفت

نوشته مولوی در دیوان شمس مولوی فصل غزلیات

بوسه‌ای داد مرا دلبر عیار و برفت

چه شدی چونک یکی داد بدادی شش و هفت


هر لبی را که ببوسید نشان‌ها دارد

که ز شیرینی آن لب بشکافید و بکفت


یک نشان آنک ز سودای لب آب حیات

هر زمانی بزند عشق هزار آتش و نفت


یک نشان دگر آن است که تن نیز چو دل

می‌دود در پی آن بوسه به تعجیل و به تفت


تنگ و لاغر گردد به مثال لب دوست

چه عجب لاغری از آتش معشوقه زفت


نظر خود را بنویسید

نظرات