غزل شماره ۶۵۸: بگو دل را که گرد غم نگردد

نوشته مولوی در دیوان شمس مولوی فصل غزلیات

بگو دل را که گرد غم نگردد

ازیرا غم به خوردن کم نگردد


نبات آب و گل جمله غم آمد

که سور او به جز ماتم نگردد


مگرد ای مرغ دل پیرامن غم

که در غم پر و پا محکم نگردد


دل اندر بی‌غمی پری بیابد

که دیگر گرد این عالم نگردد


دلا این تن عدو کهنه تست

عدو کهنه خال و عم نگردد


دلا سر سخت کن کم کن ملولی

ملول اسرار را محرم نگردد


چو ماهی باش در دریای معنی

که جز با آب خوش همدم نگردد


ملالی نیست ماهی را ز دریا

که بی‌دریا خود او خرم نگردد


یکی دریاست در عالم نهانی

که در وی جز بنی آدم نگردد


ز حیوان تا که مردم وانبرد

درون آب حیوان هم نگردد


خموش از حرف زیرا مرد معنی

بگرد حرف لا و لم نگردد


نظر خود را بنویسید

نظرات