غزل شماره ۸۹۳: نیک بدست آنک او شد تلف نیک و بد

نوشته مولوی در دیوان شمس مولوی فصل غزلیات

نیک بدست آنک او شد تلف نیک و بد

دل سبد آمد مکن هر سقطی در سبد


آنک تواضع کند نگذرد از حد خویش

یابد او هستی باقی بیرون ز حد


وا کن صندوق زر بر سر ایمان فشان

کآخر صندوق تو نیست یقین جز لحد


تو لحد خویش را پر کن از زر صدق

پر مکنش از مس شهوت و حرص و حسد


هر چه تو را غیر تو آن بدهد رد کنی

چون بدهی تو همان دانک شود بر تو رد


قلب میاور بدانک غره کنی مشتری

ترس ز ویل لکل جمع مالاوعد


آنک گشادی نمود نفس تو را تنگیست

گفت خدا نفس را بسته امش فی کبد


نظر خود را بنویسید

نظرات