غزل شماره ۱۱۰۲: عشق را با گفت و با ایما چه کار

نوشته مولوی در دیوان شمس مولوی فصل غزلیات

عشق را با گفت و با ایما چه کار

روح را با صورت اسما چه کار


عاشقان گوی‌اند در چوگان یار

گوی را با دست و یا با پا چه کار


هر کجا چوگانش راند می‌رود

گوی را با پست و با بالا چه کار


آینه‌ست و مظهر روی بتان

با نکوسیماش و بدسیما چه کار


سوسمار از آب خوردن فارغست

مر ورا با چشمه و سقا چه کار


آن خیالی که ضمیر اوطان اوست

پاش را با مسکن و با جا چه کار


عیسیی که برگذشت او از اثیر

با غم سرماش و یا گرما چه کار


ای رسایل کشته با نادی غیب

رو تو را با گفت و با غوغا چه کار


نظر خود را بنویسید

نظرات