غزل شماره ۱۲۰۸: حال ما بی‌آن مه زیبا مپرس

نوشته مولوی در دیوان شمس مولوی فصل غزلیات

حال ما بی‌آن مه زیبا مپرس

آنچ رفت از عشق او بر ما مپرس


زیر و بالا از رخش پرنور بین

ز اهتزاز آن قد و بالا مپرس


گوهر اشکم نگر از رشک عشق

وز صفا و موج آن دریا مپرس


در میان خون ما پا درمنه

هیچم از صفرا و از سودا مپرس


خون دل می‌بین و با کس دم مزن

وز نگار شنگ سرغوغا مپرس


صد هزاران مرغ دل پرکنده بین

تو ز کوه قاف و از عنقا مپرس


صد قیامت در بلای عشق اوست

درنگر امروز و از فردا مپرس


ای خیال اندیش دوری سخت دور

سر او از طبع کارافزا مپرس


چند پرسی شمس تبریزی کی بود

چشم جیحون بین و از دریا مپرس


نظر خود را بنویسید

نظرات