غزل شماره ۱۲۸۷: مباد با کس دیگر ثنا و دشنامش

نوشته مولوی در دیوان شمس مولوی فصل غزلیات

مباد با کس دیگر ثنا و دشنامش

که هر دو آب حیاتست پخته و خامش


خمار باده او خوشترست یا مستی

که باد تا به ابد جان‌های ما جامش


ستم ز عدل ندانم ز مستی ستمش

مرا مپرس ز عدل و ز لطف و انعامش


جفای او که روان گریزپای مرا

حریف مرغ وفا کرد دانه و دامش


بسی بهانه روانم نمود تا نرود

کشید جانب اقبال کام و ناکامش


طرب نخواهد آن کس که درد او بشناخت

نشان نماند او را که بشنود نامش


نظر خود را بنویسید

نظرات