غزل شماره ۱۴۶۵: ای کرده تو مهمانم در پیش درآ جانم
نوشته مولوی در دیوان شمس مولوی فصل غزلیات
ای کرده تو مهمانم در پیش درآ جانم
زان روی که حیرانم من خانه نمیدانم
ای گشته ز تو واله هم شهر و هم اهل ده
کو خانه نشانم ده من خانه نمیدانم
زان کس که شدی جانش زان کس مطلب دانَش
پیش آ و مرنجانش من خانه نمیدانم
وان کز تو بود شورش میدار تو معذورش
وز خانه مکن دورش من خانه نمیدانم
من عاشق و مشتاقم من شهره آفاقم
رحم آر و مکن طاقم من خانه نمیدانم
ای مطرب صاحب صف میزن تو به زخم کف
بر راه دلم این دف من خانه نمیدانم
شمس الحق تبریزم جز با تو نیامیزم
میافتم و میخیزم من خانه نمیدانم