غزل شماره ۱۵۳۰: من و تو دوش شب بیدار بودیم

نوشته مولوی در دیوان شمس مولوی فصل غزلیات

من و تو دوش شب بیدار بودیم

همه خفتند و ما بر کار بودیم


حریف غمزه غماز گشتیم

به پیش طره طرار بودیم


بیا تا ظاهر و پیدا بگوییم

که با عشق نهانی یار بودیم


اگر چه پیش و پس آن جا نگنجد

به پیش صانع جبار بودیم


عجب نبود اگر ما را ندیدند

که ما در مخزن اسرار بودیم


بیاوردیم درها ارمغانی

که یعنی ما به دریابار بودیم


نظر خود را بنویسید

نظرات