غزل شماره ۱۹۲۰: دیر آمده‌ای مرو شتابان

نوشته مولوی در دیوان شمس مولوی فصل غزلیات

دیر آمده‌ای مرو شتابان

ای رفتن تو چو رفتن جان


دیر آمدن و شتاب رفتن

آیین گل است در گلستان


گفتی چونی چنانک ماهی

افتاده میان ریگ سوزان


چون باشد شهر شهریارا

بی دولت داد و عدل سلطان


من بی‌تو نیم ولیک خواهم

آن باتویی که هست پنهان


شب پرتو آفتاب هم هست

خاصه به تموز گرم و تفسان


قانع نشود به گرمی او

جز خفاشی ز بیم مرغان


گرمی خواهند و روشنی هم

مرغان که معودند با آن


ما وصف دو جنس مرغ گفتیم

بنگر ز کدامی ای غزل خوان


نظر خود را بنویسید

نظرات