غزل شماره ۲۰۳۲: من از کی باک دارم خاصه که یار با من

نوشته مولوی در دیوان شمس مولوی فصل غزلیات

من از کی باک دارم خاصه که یار با من

از سوزنی چه ترسم و آن ذوالفقار با من


کی خشک لب بمانم کان جو مراست جویان

کی غم خورد دل من و آن غمگسار با من


تلخی چرا کشم من من غرق قند و حلوا

در من کجا رسد دی و آن نوبهار با من


از تب چرا خروشم عیسی طبیب هوشم

وز سگ چرا هراسم میر شکار با من


در بزم چون نیایم ساقیم می‌کشاند

چون شهرها نگیرم و آن شهریار با من


در خم خسروانی می بهر ماست جوشان

این جا چه کار دارد رنج خمار با من


با چرخ اگر ستیزم ور بشکنم بریزم

عذرم چه حاجت آید و آن خوش عذار با من


من غرق ملک و نعمت سرمست لطف و رحمت

اندر کنار بختم و آن خوش کنار با من


ای ناطقه معربد از گفت سیر گشتم

خاموش کن وگر نی صحبت مدار با من


نظر خود را بنویسید

نظرات