ترجیعات

نوشته مولوی در دیوان شمس مولوی

ترجیعات

اول: هم روت خوش هم خوت خوش هم پیچ زلف و هم قفا دوم: ماه رمضان آمد ای یار قمر سیما سوم: حد و اندازه ندارد ناله‌ها و آه را چهارم: ای دریغا که شب آمد همه گشتیم جدا پنجم: آنچ دیدی تو ز درد دلم افزود بیا ششم: ای ساقیان مشفق سودا فزود سودا هفتم: مستی و عاشقی و جوانی و یار ما هشتم: بلبل سرمست برای خدا نهم: باز این دل سرمستم دیوانه آن بندست دهم: هست کسی کو چو من اشکار نیست یازدهم: بیا، که باز جانها را شهنشه باز می‌خواند دوازدهم: زان باده صوفی بود از جام، مجرد سیزدهم: پیکان آسمان که به اسرار ما درند چهاردهم: ای قد و بالای تو حسرت سرو بلند پانزدهم: ای یار گرم دار، و دلارام گرم دار شانزدهم: بیار آن می که ما را تو بدان بفریفتی ز اول هفدهم: گر دلت گیرد و گر گردی ملول هجدهم: نامه رسید زان جهان بهر مراجعت برم نوزدهم: ای خواب برو ز همدمانم بیستم: هله درده می بگزیده که مهمان توم بیست و یکم: هله، رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم بیست و دوم: هله خیزید که تا خویش ز خود دور کنیم بیست و سوم: هرگز ندانستم که مه آید به صورت بر زمین بیست و چهارم: امروز به قونیه، می‌خندد صد مه رو بیست و پنجم: شب مست یار بودم و در های های او بیست و ششم: ای جان مرا از غم و اندیشه خریده بیست و هفتم: ای درد دهنده‌ام دوا ده بیست و هشتم: ای آنک ما را از زمین بر چرخ اخضر می‌کشی بیست و نهم: با شیر رو به شانگی آوردمان دیوانگی سی‌ام: عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی سی و یکم: اگر سوزد درون تو چو عود خام، ای ساقی سی‌و دوم: شاهنشه مایی تو و بکلربک مایی سی‌و سوم: رها کن ناز، تا تنها نمانی سی‌وچهارم: جهان اندر گشاده شد جهانی سی‌پنجم: زهی دریا زهی بحر حیاتی سی و ششم: فتاد این دل به عشق پادشاهی سی ‌و هفتم: ای بانگ و صلای آن جهانی سی و هشتم: هر روز بگه ز در درآیی سی و نهم: مستیان در عربده، رفتند و رفتم گوشه‌ای چهلم: هله نوش کن شرابی، شده آتشی به تیزی چهل و یکم: تو برو، که من ازینجا بنمی‌روم به جایی چهل و دوم: ماییم و بخت خندان، تا تو امیر مایی چهل و سوم: زین دودناک خانه گشادند روزنی چهل و چهارم: گر مه و گر زهره و گر فرقدی