رباعی شماره ۱۶۴۳: مستم ز می عشق خراب افتاده

نوشته مولوی در دیوان شمس مولوی فصل رباعیات

مستم ز می عشق خراب افتاده

برخواسته دل از خور و خواب افتاده


در دریائی که پا و سر پیدا نیست

جان رفته و تن بر سر آب افتاده


نظر خود را بنویسید

نظرات