دفتر دوم

نوشته مولوی در مثنوی معنوی مولوی

دفتر دوم

بخش ۱ - سر آغاز: مدتی این مثنوی تأخیر شد بخش ۲ - هلال پنداشتن آن شخص خیال را در عهد عمر رضی الله عنه: ماه روزه گشت در عهد عمر بخش ۳ - دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر: دزدکی از مارگیری مار برد بخش ۴ - التماس کردن همراه عیسی علیه السلام زنده کردن استخوانها از عیسی علیه السلام: گشت با عیسی یکی ابله رفیق بخش ۵ - اندرز کردن صوفی خادم را در تیمار داشت بهیمه و لا حول خادم: صوفیی می‌گشت در دور افق بخش ۶ - حکایت مشورت کردن خدای تعالی در ایجاد خلق: مشورت می‌رفت در ایجاد خلق بخش ۷ - بسته شدن تقریر معنی حکایت به سبب میل مستمع به استماع ظاهر صورت حکایت: کی گذارد آنک رشک روشنیست بخش ۸ - التزام کردن خادم تعهد بهیمه را و تخلف نمودن: حلقه آن صوفیان مستفید بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمه صوفی رنجورست: چونک صوفی بر نشست و شد روان بخش ۱۰ - یافتن شاه باز را به خانه کمپیر زن: دین نه آن بازیست کو از شه گریخت بخش ۱۱ - حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه جهت غریمان به الهام حق تعالی: بود شیخی دایما او وامدار بخش ۱۲ - ترسانیدن شخصی زاهدی را کی کم گری تا کور نشوی: زاهدی را گفت یاری در عمل بخش ۱۳ - تمامی قصه زنده شدن استخوانها به دعای عیسی علیه السلام: خواند عیسی نام حق بر استخوان بخش ۱۴ - خاریدن روستایی در تاریکی شیر را به ظن آنک گاو اوست: روستایی گاو در آخر ببست بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمه مسافر را جهت سماع: صوفیی در خانقاه از ره رسید بخش ۱۶ - تعریف کردن منادیان قاضی مفلس را گرد شهر: بود شخصی مفلسی بی خان و مان بخش ۱۷ - شکایت کردن اهل زندان پیش وکیل قاضی از دست آن مفلس: با وکیل قاضی ادراک‌مند بخش ۱۸ - تتمه قصه مفلس: گفت قاضی مفلسی را وا نما بخش ۱۹ - مثل: آن غریبی خانه می‌جست از شتاب بخش ۲۰ - ملامت‌کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت: آن یکی از خشم، مادر را بکشت بخش ۲۱ - امتحان پادشاه به آن دو غلام کی نو خریده بود: پادشاهی دو غلام ارزان خرید بخش ۲۲ - به راه کردن شاه یکی را از آن دو غلام و ازین دیگر پرسیدن: آن غلامک را چو دید اهل ذکا بخش ۲۳ - قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود: گفت نه والله بالله العظیم بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص: پادشاهی بنده‌ای را از کرم بخش ۲۵ - کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب: بر لب جو بوده دیواری بلند بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشانده‌ای بر سر راه بر کن: همچو آن شخص درشت خوش‌سخن بخش ۲۷ - آمدن دوستان به بیمارستان جهت پرسش ذاالنون مصری رحمة الله علیه: این چنین ذالنون مصری را فتاد بخش ۲۸ - فهم کردن مریدان کی ذاالنون دیوانه نشد قاصد کرده است: دوستان در قصه ذاالنون شدند بخش ۲۹ - رجوع به حکایت ذاالنون رحمة الله علیه: چون رسیدند آن نفر نزدیک او بخش ۳۰ - امتحان کردن خواجه لقمان زیرکی لقمان را: نی که لقمان را که بنده پاک بود بخش ۳۱ - ظاهر شدن فضل و زیرکی لقمان پیش امتحان کنندگان: هر طعامی کآوریدندی به وی بخش ۳۲ - تتمه حسد آن حشم بر آن غلام خاص: قصه شاه و امیران و حسد بخش ۳۳ - عکس تعظیم پیغام سلیمان در دل بلقیس از صورت حقیر هدهد: رحمت صد تو بر آن بلقیس باد بخش ۳۴ - انکار فلسفی بر قرائت ان اصبح ماکم غورا: مقریی می‌خواند از روی کتاب بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان: دید موسی یک شبانی را به راه بخش ۳۶ - عتاب کردن حق تعالی موسی را علیه السلام از بهر آن شبان: وحی آمد سوی موسی از خدا بخش ۳۷ - وحی آمدن موسی را علیه السلام در عذر آن شبان: بعد از آن در سر موسی حق نهفت بخش ۳۸ - پرسیدن موسی از حق سر غلبه ظالمان را: گفت موسی ای کریم کارساز بخش ۳۹ - رنجانیدن امیری خفته‌ای را کی مار در دهانش رفته بود: عاقلی بر اسپ می‌آمد سوار بخش ۴۰ - اعتماد کردن بر تملق و وفای خرس: اژدهایی خرس را درمی‌کشید بخش ۴۱ - گفتن نابینای سایل کی دو کوری دارم: بود کوری کو همی‌گفت الامان بخش ۴۲ - تتمه حکایت خرس و آن ابله کی بر وفای او اعتماد کرده بود: خرس هم از اژدها چون وا رهید بخش ۴۳ - گفتن موسی علیه السلام گوساله‌پرست را کی «آن خیال‌اندیشی و حزم تو کجاست؟»: گفت موسی با یکی مست خیال بخش ۴۴ - ترک کردن آن مرد ناصح بعد از مبالغه پند مغرور خرس را: آن مسلمان ترک ابله کرد و تفت بخش ۴۵ - تملق کردن دیوانه جالینوس را و ترسیدن جالینوس: گفت جالینوس با اصحاب خود بخش ۴۶ - سبب پریدن و چرخیدن مرغی با مرغی کی جنس او نبود: آن حکیمی گفت دیدم هم تکی بخش ۴۷ - تتمه اعتماد آن مغرور بر تملق خرس: شخص خفت و خرس می‌راندش مگس بخش ۴۸ - رفتن مصطفی علیه السلام به عیادت صحابی و بیان فایده عیادت: از صحابه خواجه‌ای بیمار شد بخش ۴۹ - وحی کردن حق تعالی به موسی علیه السلام کی چرا به عیادت من نیامدی: آمد از حق سوی موسی این عتاب بخش ۵۰ - تنها کردن باغبان صوفی و فقیه و علوی را از همدیگر: باغبانی چون نظر در باغ کرد بخش ۵۱ - رجعت به قصه مریض و عیادت پیغامبر علیه السلام: این عیادت از برای این صله‌ست بخش ۵۲ - گفتن شیخ ابویزید را کی کعبه منم گرد من طوافی می‌کن: سوی مکه شیخ امت بایزید بخش ۵۳ - حکایت: خانه‌ای نو ساخت روزی نو مرید بخش ۵۴ - دانستن پیغامبر علیه السلام کی سبب رنجوری آن شخص گستاخی بوده است در دعا: چون پیمبر دید آن بیمار را بخش ۵۵ - عذر گفتن دلقک با سید اجل کی چرا فاحشه را نکاح کرد: گفت با دلقک شبی سید اجل بخش ۵۶ - به حیلت در سخن آوردن سایل آن بزرگ را کی خود را دیوانه ساخته بود: آن یکی می‌گفت خواهم عاقلی بخش ۵۷ - حمله بردن سگ بر کور گدا: یک سگی در کوی بر کور گدا بخش ۵۸ - خواندن محتسب مست خراب افتاده را به زندان: محتسب در نیم شب جایی رسید بخش ۵۹ - دوم بار در سخن کشیدن سایل آن بزرگ را تا حال او معلوم‌تر گردد: گفت آن طالب که آخر یک نفس بخش ۶۰ - تتمه نصیحت رسول علیه السلام بیمار را: گفت پیغامبر مر آن بیمار را بخش ۶۱ - وصیت کردن پیغامبر علیه السلام مر آن بیمار را و دعا آموزانیدنش: گفت پیغامبر مر آن بیمار را بخش ۶۲ - بیدار کردن ابلیس معاویه را کی خیز وقت نمازست: در خبر آمد که آن معاویه بخش ۶۳ - از خر افکندن ابلیس معاویه را و روپوش و بهانه کردن و جواب گفتن معاویه او را: گفت هنگام نماز آخر رسید بخش ۶۴ - باز جواب گفتن ابلیس معاویه را: گفت ما اول فرشته بوده‌ایم بخش ۶۵ - باز تقریر کردن معاویه با ابلیس مکر او را: گفت امیر او را که اینها راستست بخش ۶۶ - باز جواب گفتن ابلیس معاویه را: گفت ابلیسش گشای این عقد را بخش ۶۷ - عنف کردن معاویه با ابلیس: گفت امیر ای راه‌زن حجت مگو بخش ۶۸ - نالیدن معاویه به حضرت حق تعالی از ابلیس و نصرت خواستن: این حدیثش همچو دودست ای اله بخش ۶۹ - باز تقریر ابلیس تلبیس خود را: گفت هر مردی که باشد بد گمان بخش ۷۰ - باز الحاح کردن معاویه ابلیس را: گفت غیر راستی نرهاندت بخش ۷۱ - شکایت قاضی از آفت قضا و جواب گفتن نایب او را: قاضیی بنشاندند و می‌گریست بخش ۷۲ - به اقرار آوردن معاویه ابلیس را: تو چرا بیدار کردی مر مرا بخش ۷۳ - راست گفتن ابلیس ضمیر خود را به معاویه: از بن دندان بگفتش بهر آن بخش ۷۴ - فضیلت حسرت خوردن آن مخلص بر فوت نماز جماعت: آن یکی می‌رفت در مسجد درون بخش ۷۵ - تتمه اقرار ابلیس به معاویه مکر خود را: پس عزازیلش بگفت ای میر راد بخش ۷۶ - فوت شدن دزد به آواز دادن آن شخص صاحب‌خانه را که نزدیک آمده بود که دزد را دریابد و بگیرد: این بدان ماند که شخصی دزد دید بخش ۷۷ - قصه منافقان و مسجد ضرار ساختن ایشان: یک مثال دیگر اندر کژروی بخش ۷۸ - فریفتن منافقان پیغامبر را علیه السلام تا به مسجد ضرارش برند: بر رسول حق فسونها خواندند بخش ۷۹ - اندیشیدن یکی از صحابه بانکار کی رسول چرا ستاری نمی‌کند: تا یکی یاری ز یاران رسول بخش ۸۰ - قصه آن شخص کی اشتر ضاله خود می‌جست و می‌پرسید: اشتری گم کردی و جستیش چست بخش ۸۱ - متردد شدن در میان مذهبهای مخالف و بیرون‌شو و مخلص یافتن: همچنانک هر کسی در معرفت بخش ۸۲ - امتحان هر چیزی تا ظاهر شود خیر و شری کی در ویست: یک نظر قانع مشو زین سقف نور بخش ۸۳ - شرح فایده حکایت آن شخص شتر جوینده: اشتری گم کرده‌ای ای معتمد بخش ۸۴ - بیان آنک در هر نفسی فتنه مسجد ضرار هست: چون پدید آمد که آن مسجد نبود بخش ۸۵ - حکایت هندو کی با یار خود جنگ می‌کرد بر کاری و خبر نداشت کی او هم بدان مبتلاست: چار هندو در یکی مسجد شدند بخش ۸۶ - قصد کردن غزان بکشتن یک مردی تا آن دگر بترسد: آن غزان ترک خون‌ریز آمدند بخش ۸۷ - بیان حال خودپرستان و ناشکران در نعمت وجود انبیا و اولیا علیهم السلام: هر که زیشان گفت از عیب و گناه بخش ۸۸ - شکایت گفتن پیرمردی به طبیب از رنجوریها و جواب گفتن طبیب او را: گفت پیری مر طبیبی را که من بخش ۸۹ - قصه جوحی و آن کودک کی پیش جنازه پدر خویش نوحه می‌کرد: کودکی در پیش تابوت پدر بخش ۹۰ - ترسیدن کودک از آن شخص صاحب جثه و گفتن آن شخص کی ای کودک مترس کی من نامردم: کنگ زفتی کودکی را یافت فرد بخش ۹۱ - قصه تیراندازی و ترسیدن او از سواری کی در بیشه می‌رفت: یک سواری با سلاح و بس مهیب بخش ۹۲ - قصه اعرابی و ریگ در جوال کردن و ملامت کردن آن فیلسوف او را: یک عرابی بار کرده اشتری بخش ۹۳ - کرامات ابراهیم ادهم قدس الله سره بر لب دریا: هم ز ابراهیم ادهم آمدست بخش ۹۴ - آغاز منور شدن عارف بنور غیب‌بین: چون یکی حس در روش بگشاد بند بخش ۹۵ - طعن زدن بیگانه در شیخ و جواب گفتن مرید شیخ او را: آن یکی یک شیخ را تهمت نهاد بخش ۹۶ - بقیه قصه ابراهیم ادهم بر لب آن دریا: چون نفاذ امر شیخ آن میر دید بخش ۹۷ - دعوی کردن آن شخص کی خدای تعالی مرا نمی‌گیرد به گناه و جواب گفتن شعیب علیه السلام مرورا: آن یکی می‌گفت در عهد شعیب بخش ۹۸ - بقیه قصه طعنه زدن آن مرد بیگانه در شیخ: آن خبیث از شیخ می‌لایید ژاژ بخش ۹۹ - گفتن عایشه رضی‌الله عنها مصطفی را علیه‌السلام کی تو بی مصلی به هر جا نماز می‌کنی، چونست؟: عایشه روزی به پیغامبر بگفت بخش ۱۰۰ - کشیدن موش مهار شتر را و معجب شدن موش در خود: موشکی در کف مهار اشتری بخش ۱۰۱ - کرامات آن درویش کی در کشتی متهمش کردند: بود درویشی درون کشتیی بخش ۱۰۲ - تشنیع صوفیان بر آن صوفی کی پیش شیخ بسیار می‌گوید: صوفیان بر صوفیی شنعه زدند بخش ۱۰۳ - عذر گفتن فقیر به شیخ: پس فقیر آن شیخ را احوال گفت بخش ۱۰۴ - بیان دعویی که عین آن دعوی گواه صدق خویش است: گر تو هستی آشنای جان من بخش ۱۰۵ - سجده کردن یحیی علیه السلام در شکم مادر مسیح را علیه السلام: مادر یحیی به مریم در نهفت بخش ۱۰۶ - اشکال آوردن برین قصه: ابلهان گویند کین افسانه را بخش ۱۰۷ - جواب اشکال: این بداند کانک اهل خاطرست بخش ۱۰۸ - سخن گفتن به زبان حال و فهم کردن آن: ماجرای شمع با پروانه تو بخش ۱۰۹ - پذیرا آمدن سخن باطل در دل باطلان: گفت اینک راست پذرفتم به جان بخش ۱۱۰ - جستن آن درخت کی هر که میوه آن درخت خورد نمیرد: گفت دانایی برای داستان بخش ۱۱۱ - شرح کردن شیخ سر آن درخت با آن طالب مقلد: بود شیخی عالمی قطبی کریم بخش ۱۱۲ - منازعت چهار کس جهت انگور کی هر یکی به نام دیگر فهم کرده بود آن را: چار کس را داد مردی یک درم بخش ۱۱۳ - برخاستن مخالفت و عداوت از میان انصار به برکات رسول علیه السلام: دو قبیله کاوس و خزرج نام داشت بخش ۱۱۴ - قصه بط بچگان کی مرغ خانگی پروردشان: تخم بطی گرچه مرغ خانه‌ات بخش ۱۱۵ - حیران شدن حاجیان در کرامات آن زاهد کی در بادیه تنهاش یافتند: زاهدی بد در میان بادیه