فصل شصت و نهم - فرمود این که میگویند در نفس آدمی شری هست: فرمود این که میگویند «در نفس آدمی شری هست که در ...
نوشته مولوی در فیه ما فیه مولوی فصل متن فیه ما فیه
فرمود این که میگویند «در نفس آدمی شرّی هست که در حیوانات و سِباع نیست» نه از آن روست که آدمی ازیشان بدترست، از آن روست که آن خوی بد و شر نفس و شومیهایی که در آدم است برحسب گوهر خفی است که دروست که این اخلاق و شومیها و شرّ، حجاب آن گوهر شده است. چندانکه گوهر نفیستر و عظیم تر و شریفتر، حجاب او بیشتر. پس شومی و شرّ و اخلاق بد سبب حجاب آن گوهر بوده است. و رفع این حجب ممکن نشود الّا به مجاهدات بسیار، و مجاهدتها به انواع است؛ اعظم مجاهدات آمیختن است با یارانی که روی به حقّ آوردهاند و ازین عالم اعراض کردهاند. هیچ مجاهدهای سختتر ازین نیست که با یاران صالح نشیند که دیدن ایشان گدازش و اِفنای آن نفس است. و ازین است که میگویند «چون مار چهل سال آدمی نبیند اژدها شود» یعنی که کسی را نمیبیند که سبب گدازشِ شرّ و شومی او شود. هر جا که قفل بزرگ نهند دال بر آن است که آنجا چیزی نفیس و ثمین هست و اینکه هر جا حجاب بزرگ، گوهر بهتر. چنانک مار بر سر گنج است. تو زشتی مار را مبین نفایس گنج را ببین.