بخش ۱ - اسرار خودی: دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

نوشته اقبال لاهوری در دیوان اقبال لاهوری فصل اسرار خودی

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دام و دد ملولم و انسانم آرزوست


زاین همرهان سست‌عناصر دلم گرفت

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست


گفتم که یافت می‌نشود جسته‌ایم ما

گفت آنچه یافت می‌نشود آنم آرزوست


مولانا جلال الدین رومی


نظر خود را بنویسید

نظرات