بخش ۲۵۸ - اگرچه زیب سرش افسر و کلاهی نیست: اگرچه زیب سرش افسر و کلاهی نیست

نوشته اقبال لاهوری در دیوان اقبال لاهوری فصل پیام مشرق

اگرچه زیب سرش افسر و کلاهی نیست

گدای کوی تو کمتر ز پادشاهی نیست


بخواب رفته جوانان و مرده دل پیران

نصیب سینهٔ کس آه صبحگاهی نیست


به این بهانه بدشت طلب ز پا منشین

که در زمانهٔ ما آشنای راهی نیست


ز وقت خویش چه غافل نشسته ئی دریاب

زمانه ئی که حسابش ز سال و ماهی نیست


درین رباط کهن چشم عافیت داری

ترا به کشمکش زندگی نگاهی نیست


گناه ما چه نویسند کاتبان عمل

نصیب ما ز جهان تو جز نگاهی نیست


بیا که دامن اقبال را بدست آریم

که او ز خرقه فروشان خانقاهی نیست


نظر خود را بنویسید

نظرات