بخش ۲۸۳ - نوای مزدور: ز مزد بنده کرپاس پوش محنت کش

نوشته اقبال لاهوری در دیوان اقبال لاهوری فصل پیام مشرق

ز مزد بندهٔ کرپاس پوش محنت کش

نصیب خواجهٔ ناکرده کار رخت حریر


ز خوی فشانی من لعل خاتم والی

ز اشک کودک من گوهر ستام امیر


ز خون من چو زلو فربهی کلیسا را

بزور بازوی من دست سلطنت همه گیر


خرابه رشک گلستان ز گریهٔ سحرم

شباب لاله و گل از طراوت جگرم


بیا که تازه نوا می تراود از رگ ساز

مئی که شیشه گدازد به ساغر اندازیم


مغان و دیر مغان را نظام تازه دهیم

بنای میکده های کهن بر اندازیم


ز رهزنان چمن انتقام لاله کشیم

به بزم غنچه و گل طرح دیگر اندازیم


به طوف شمع چو پروانه زیستن تا کی؟

ز خویش اینهمه بیگانه زیستن تا کی؟


نظر خود را بنویسید

نظرات