بخش ۵۹ - زنده رود رخصت میشود از فردوس برین و تقاضای حوران بهشتی: شیشه صبر و سکونم ریز ریز

نوشته اقبال لاهوری در دیوان اقبال لاهوری فصل جاویدنامه

شیشهٔ صبر و سکونم ریز ریز

پیر رومی گفت در گوشم که خیز


آن حدیث شوق و آن جذب و یقین

آه آن ایوان و آن کاخ برین


با دل پر خون رسیدم بر درش

یک هجوم حور دیدم بر درش


بر لب شان زنده رود ای زنده رود

زنده رود ای صاحب سوز و سرود


شور و غوغا از یسار و از یمین

یکدو دم با ما نشین ، با ما نشین


زنده رود


راهرو کو داند اسرار سفر

ترسد از منزل ز رهزن بیشتر


عشق در هجر و وصال آسوده نیست

بی جمال لایزال آسوده نیست


ابتدا پیش بتان افتادگی

انتها از دلبران آزادگی


عشق بی پروا و هر دم در رحیل

در مکان و لامکان ابن السبیل


کیش ما مانند موج تیز گام

اختیار جاده و ترک مقام


حوران بهشت


شیوه ها داری مثال روزگار

یک نوای خوش دریغ از ما مدار


نظر خود را بنویسید

نظرات