پس چه باید کرد؟

نوشته اقبال لاهوری در دیوان اقبال لاهوری

پس چه باید کرد؟

بخش ۱ - بخواننده کتاب: سپاه تازه برانگیزم از ولایت عشق بخش ۲ - تمهید: پیر رومی مرشد روشن ضمیر بخش ۳ - خطاب به مهر عالمتاب: ای امیر خاور ای مهر منیر بخش ۴ - حکمت کلیمی: تا نبوت حکم حق جاری کند بخش ۵ - حکمت فرعونی: حکمت ارباب دین کردم عیان بخش ۶ - لا اله الا الله: نکته ئی میگویم از مردان حال بخش ۷ - فقر: چیست فقر ای بندگان آب و گل بخش ۸ - مرد حر: مرد حر محکم ز ورد «لاتخف» بخش ۹ - در اسرار شریعت: نکته ها از پیر روم آموختم بخش ۱۰ - اشکی چند بر افتراق هندیان: ای هماله ! ای اطک ، ای رود گنگ بخش ۱۱ - سیاسیات حاضره: می کند بند غلامان سخت تر بخش ۱۲ - حرفی چند با امت عربیه: ای در و دشت تو باقی تا ابد بخش ۱۳ - پس چه باید کرد ای اقوام شرق: پس چه باید کرد ای اقوام شرق بخش ۱۴ - در حضور رسالت مآب شب سه اپریل م که در دارالاقبال بهوپال بودم سید احمد خانرا در خواب دیدم فرمودند که از علالت خویش در حضور رسالت مآب عرض کن: ای تو ما بیچارگان را ساز و برگ بخش ۱۵ - خطاب به اقوام سرحد: ای ز خود پوشیده خود را بازیاب بخش ۱۶ - مسافر وارد میشود به شهر کابل و حاضر میشود بحضور اعلیحضرت شهید: شهر کابل خطه جنت نظیر بخش ۱۷ - بر مزار شهنشاه بابر خلد آشیانی: بیا که ساز فرنگ از نوا بر افتاد است بخش ۱۸ - سفر به غزنی و زیارت مزار حکیم سنائی: از نوازشهای سلطان شهید بخش ۱۹ - روح حکیم سنائی از بهشت برین جواب میدهد: رازدان خیر و شر گشتم ز فقر بخش ۲۰ - بر مزار سلطان محمود علیه الرحمه: خیزد از دل ناله ها بی اختیار بخش ۲۱ - مناجات مرد شوریده در ویرانه غزنی: لاله بهر یک شعاع آفتاب بخش ۲۲ - قندهار و زیارت خرقه مبارک: قندهار آن کشور مینو سواد بخش ۲۳ - بر مزار حضرت احمد شاه باباعلیه الرحمه مؤسس ملت افغانیه: تربت آن خسرو روشن ضمیر بخش ۲۴ - خطاب به پادشاه اسلام اعلیحضرت ظاهر شاه «ایده‘ الله بنصره»: ای قبای پادشاهی بر تو راست