غزلیات
نوشته بیدل دهلوی در دیوان اشعار بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱: آیینه بر خاک زد صُنعِ یکتا
غزل شمارهٔ ۲: اگر به گلشن ز ناز گردد قدِ بلندِ تو جلوهفرما
غزل شمارهٔ ۳: ای خیال قامتت آه ضعیفان را عصا
غزل شمارهٔ ۴: او سپهر و منکف خاک اوکجا و منکجا
غزل شمارهٔ ۵: کردهام باز به آن گریهٔ سودا، سودا
غزل شمارهٔ ۶: جولان ما فسرد به زنجیر خواب پا
غزل شمارهٔ ۷: خط جبین ماست هم آغوش نقش پا
غزل شمارهٔ ۸: روزیکه زد به خواب شعورم ایاغ پا
غزل شمارهٔ ۹: آخرزفقر بر سر دنیا زدیم پا
غزل شمارهٔ ۱۰: به اوجکبریاکزپهلوی عجز است راه آنجا
غزل شمارهٔ ۱۱: به دعوت همکسی راکس نمیگوید بیا اینجا
غزل شمارهٔ ۱۲: پل و زورق نمیخواهد محیطکبریا اینجا
غزل شمارهٔ ۱۳: آبیار چمن رنگ، سراب است اینجا
غزل شمارهٔ ۱۴: صبح پیری اثر قطع امید است اینجا
غزل شمارهٔ ۱۵: جام امید نظرگاه خمار است اینجا
غزل شمارهٔ ۱۶: جوش اشکیم وشکست آیینهدار است اینجا
غزل شمارهٔ ۱۷: در خموشی همه صلح است، نه جنگ است اینجا
غزل شمارهٔ ۱۸: نه طرح باغ و نه گلشن فکندهاند اینجا
غزل شمارهٔ ۱۹: کسی در بندغفلتماندهای چون من ندید اینجا
غزل شمارهٔ ۲۰: به مهر مادر گیتی مکش رنج امید اینجا
غزل شمارهٔ ۲۱: دریای خیالیم و نمی نیست در اینجا
غزل شمارهٔ ۲۲: چون غنچه همان بهکه بدزدی نفس اینجا
غزل شمارهٔ ۲۳: شب وصل است و نبود آرزو را دسترس اینجا
غزل شمارهٔ ۲۴: در محفل ما و منم، محو صفیر هر صدا
غزل شمارهٔ ۲۵: درین نه آشیان غیر از پر عنقا نشد پیدا
غزل شمارهٔ ۲۶: چه امکان است گرد غیر ازین محفل شود پیدا
غزل شمارهٔ ۲۷: کجا الوان نعمت زین بساط آسان شود پیدا
غزل شمارهٔ ۲۸: کو بقاگر نفستگشت مکرر پیدا
غزل شمارهٔ ۲۹: چه ظلمت است اینکه گشت غفلت به چشم یاران ز نور پیدا
غزل شمارهٔ ۳۰: نشد دراین درسگاه عبرت بهفهم چندین رساله پیدا
غزل شمارهٔ ۳۱: برآن سرمکه ز دامن برونکشم پا را
غزل شمارهٔ ۳۲: به رنگ غنچه سودای خطت پیچیده دلها را
غزل شمارهٔ ۳۳: پریشان نسخهکرد اجزای مژگان تر ما را
غزل شمارهٔ ۳۴: جز پیش ما مخوانید افسانهٔ فنا را
غزل شمارهٔ ۳۵: خط آوردی و ننوشتی برات مطلب ما را
غزل شمارهٔ ۳۶: گذشتاز چرخ و بگرفتآبله چشمثریا را
غزل شمارهٔ ۳۷: کسی چه شکرکند دولت تمنا را
غزل شمارهٔ ۳۸: موج پوشید روی دریا را
غزل شمارهٔ ۳۹: نزیبد پرده فانوس دیگر شمع سودا را
غزل شمارهٔ ۴۰: نسیم شانهکند زلف موج دریا را
غزل شمارهٔ ۴۱: نفس آشفته میدارد چو گل جمعیت ما را
غزل شمارهٔ ۴۲: نگاه وحشی لیلی چه افسون کرد صحرا را
غزل شمارهٔ ۴۳: دو روزی فرصت آموزد درود مصطفا ما را
غزل شمارهٔ ۴۴: به خاک تیره آخر خودسریها میبرد ما را
غزل شمارهٔ ۴۵: ز بزم وصل خواهشهای بیجا میبرد ما را
غزل شمارهٔ ۴۶: جنون کی قدردان کوه و هامون میکند ما را
غزل شمارهٔ ۴۷: در عالمی که با خود رنگی نبود ما را
غزل شمارهٔ ۴۸: حسابی نیست با وحشت جنون کامل ما را
غزل شمارهٔ ۴۹: سری نبود به وحشت ز بزم جستن ما را
غزل شمارهٔ ۵۰: محبت بس که پر کرد از وفا جان و تن ما را
غزل شمارهٔ ۵۱: مکن سراغ غبار ز پا نشستهٔ ما را
غزل شمارهٔ ۵۲: نشاند بر مژه اشک ز هم گسستهٔ ما را
غزل شمارهٔ ۵۳: خدا چو شمع دهد جرأت آب دیدهٔ ما را
غزل شمارهٔ ۵۴: نقاب عارض گلجوش کردهای ما را
غزل شمارهٔ ۵۵: درین وادی چسان آرام باشد کاروانها را
غزل شمارهٔ ۵۶: شرر تمهید سازد مطلب ما داستانها را
غزل شمارهٔ ۵۷: گذشتگان که هوس دیدهاند دنیا را
غزل شمارهٔ ۵۸: حسنی است بررخش رقم مشک ناب را
غزل شمارهٔ ۵۹: فال حباب زن، بشمر موج آب را
غزل شمارهٔ ۶۰: یک آه سرد نیم شبی ازجگربرآ
غزل شمارهٔ ۶۱: نیستی پیشهکن از عالم پندار برآ
غزل شمارهٔ ۶۲: فرصتی داری زگرد اضطراب دل برآ
غزل شمارهٔ ۶۳: با دلِ آسوده از تشویشِ آب و نان برآ
غزل شمارهٔ ۶۴: شور جنون در قفسی با همه بیگانه برآ
غزل شمارهٔ ۶۵: بیا تا دیکنیم امروز فردای قیامت را
غزل شمارهٔ ۶۶: هرزه برگردون رساندی وهم بود و هست را
غزل شمارهٔ ۶۷: خاکسار تو تپیدن کند آغاز چرا
غزل شمارهٔ ۶۸: پرتو آهی ز جیبتگل نکرد ای دل چرا
غزل شمارهٔ ۶۹: خار غفلت مینشانی در ریاض دل چرا
غزل شمارهٔ ۷۰: به خیال آن عرق جبین ز فغان علم نزدی چرا
غزل شمارهٔ ۷۱: ای غافل از رنج هوس آیینهپردازی چرا
غزل شمارهٔ ۷۲: فشاند محمل نازتگل چه رنگ به صحرا
غزل شمارهٔ ۷۳: حیفکز افلاس نومیدی فواید مرد را
غزل شمارهٔ ۷۴: ستم است اگر هوست کشد که بهسیر سرو و سمن درآ
غزل شمارهٔ ۷۵: به شبنم صبح، اینگلستان، نشاند جوش غبار خود را
غزل شمارهٔ ۷۶: نمیدزدد کس از لذات کاهشآفرین خود را
غزل شمارهٔ ۷۷: آنجا که فشارد مژهام دیدهٔ تر را
غزل شمارهٔ ۷۸: ای آب رخ از خاک درت دیدهٔ تر را
غزل شمارهٔ ۷۹: شوق اگر بیپرده سازد حسرت مستور را
غزل شمارهٔ ۸۰: عشق اگر در جلوه آرد پرتو مقدور را
غزل شمارهٔ ۸۱: پاس کار خود نباشد صاحب تدبیر را
غزل شمارهٔ ۸۲: تا بهکی در پرده دارم آه بیتأثیر را
غزل شمارهٔ ۸۳: ز آهم مجویید تأثیر را
غزل شمارهٔ ۸۴: گرکماندار خیالت در زه آرد تیر را
غزل شمارهٔ ۸۵: گرکنی با موج خونم همزبان شمشیررا
غزل شمارهٔ ۸۶: هرکجا تسلیم بندد بر میان شمشیر را
غزل شمارهٔ ۸۷: هستی بهتپش رفت واثرنیست نفس را
غزل شمارهٔ ۸۸: کی جزا میرسد از اهل حیا سرکش را
غزل شمارهٔ ۸۹: لب جویی که از عکس تو پردازیست آبش را
غزل شمارهٔ ۹۰: نباشدگرکمند موج تردستی حجابش را
غزل شمارهٔ ۹۱: مکش ای آفتاب از فکر زربرپشت آتش را
غزل شمارهٔ ۹۲: به یاد آرد دل بیتاب اگر نقش میانش را
غزل شمارهٔ ۹۳: چهامکان است فردا عرض شوخی ناتوانش را
غزل شمارهٔ ۹۴: جوش زخمم دادسر در صبح محشرتیغ را
غزل شمارهٔ ۹۵: گر، دمی، بوس کفتگردد میسر تیغ را
غزل شمارهٔ ۹۶: سادگی باغیست طبع عافیتآهنگ را
غزل شمارهٔ ۹۷: عشق هرجا شوید از دلها غبار رنگ را
غزل شمارهٔ ۹۸: گرکنم با این سر پرشور بالین سنگ را
غزل شمارهٔ ۹۹: اگرحیرت بهاین رنگست دست وتیغ قاتل را
غزل شمارهٔ ۱۰۰: به تردستی بزن ساقی غنیمتدار قلقل را
غزل شمارهٔ ۱۰۱: به گلشن گر برافشاند ز روی ناز کاکل را
غزل شمارهٔ ۱۰۲: بهار اندیشهٔ صدرنگ عشرتکرد بسمل را
غزل شمارهٔ ۱۰۳: بر طاق نه تبخیر جاه و جلال را
غزل شمارهٔ ۱۰۴: ای چشم تو مهمیز جنون وحشیِ رم را
غزل شمارهٔ ۱۰۵: خیال قرب غفلت دوری ازانس است محرم را
غزل شمارهٔ ۱۰۶: گریک نفس آیینهکنی نقش قدم را
غزل شمارهٔ ۱۰۷: نباشد بیعصا امداد طاقت پیکر خم را
غزل شمارهٔ ۱۰۸: بوی وصلتگر ببالاند دل ناکام را
غزل شمارهٔ ۱۰۹: در طلب تا چند ریزی آبرویکام را
غزل شمارهٔ ۱۱۰: کی بود سیری ز ناز آن نرگس خودکام را
غزل شمارهٔ ۱۱۱: غم، طرب جوشکرده است مرا
غزل شمارهٔ ۱۱۲: شکوهٔ جور تو نگشاید دهان زخم را
غزل شمارهٔ ۱۱۳: کیستکز راه تو چون خاشاک بردارد مرا
غزل شمارهٔ ۱۱۴: زبن وجودیکز عدم شرمنده میگیرد مرا
غزل شمارهٔ ۱۱۵: عبرتیکوتا لب از هذیان به هم دوزد مرا
غزل شمارهٔ ۱۱۶: چو تخم اشک بهکلفت سرشتهاند مرا
غزل شمارهٔ ۱۱۷: کافرمگر مخمل و سنجاب میباید مرا
غزل شمارهٔ ۱۱۸: تبسم ریز لعلشگر نشان پرسد غبارم را
غزل شمارهٔ ۱۱۹: بهتازگی نکشد عافیت دماغ مرا
غزل شمارهٔ ۱۲۰: بس که دارد ناتوانی نبض احوال مرا
غزل شمارهٔ ۱۲۱: بیسخن باید شنیدن چون نگین نام مرا
غزل شمارهٔ ۱۲۲: قاصد به حیرتکن ادا تمهید پیغام مرا
غزل شمارهٔ ۱۲۳: بسکه چونگل پردهها بر پرده شد سامان مرا
غزل شمارهٔ ۱۲۴: رخصت نظارهایگر میدهد جانان مرا
غزل شمارهٔ ۱۲۵: سوار برق عمرم، نیست برگشتن عنانم را
غزل شمارهٔ ۱۲۶: گدازگوهر دل باده ناب است شبنم را
غزل شمارهٔ ۱۲۷: وهم راحت صید الفتکرد مجنون مرا
غزل شمارهٔ ۱۲۸: بسکه وحشت کرده است آزاد مجنون مرا
غزل شمارهٔ ۱۲۹: دام یک عالم تعلق گشت حیرانی مرا
غزل شمارهٔ ۱۳۰: داغ عشقم، نیست الفت با تنآسانی مرا
غزل شمارهٔ ۱۳۱: به عجزیکه داری قویکن میان را
غزل شمارهٔ ۱۳۲: حیف استکشد سعی دگر بادهکشان را
غزل شمارهٔ ۱۳۳: شدی پیر وهمان دربند غفلت میکنی جان را
غزل شمارهٔ ۱۳۴: عبث تعلیم آگاهی مکن افسرده طبعان را
غزل شمارهٔ ۱۳۵: هرچند گرانی بوَد اسباب جهان را
غزل شمارهٔ ۱۳۶: هوس مشتاق رسوایی مکن سودای پنهان را
غزل شمارهٔ ۱۳۷: الهی پارهای تمکین رم وحشی نگاهان را
غزل شمارهٔ ۱۳۸: چنان پیچیده توفان سرشکمکوه و هامون را
غزل شمارهٔ ۱۳۹: نظر بر کجروان از راستان بیش است گردون را
غزل شمارهٔ ۱۴۰: نمیدانم چه تنگی درهم افشرد آه مجنون را
غزل شمارهٔ ۱۴۱: اگر اندیشه کند طرز نگاه او را
غزل شمارهٔ ۱۴۲: به گلشنی که دهم عرض شوخی او را
غزل شمارهٔ ۱۴۳: سرمه سنگین نکند شوخی چشم اورا
غزل شمارهٔ ۱۴۴: مکن ز شانه پریشان دماغگیسو را
غزل شمارهٔ ۱۴۵: کیست بردارد ز اهل معرفت ناز تو را
غزل شمارهٔ ۱۴۶: حسن شرم آیینه داند روی تابان ترا
غزل شمارهٔ ۱۴۷: کردهام سرمشق حیرت سرو موزون تورا
غزل شمارهٔ ۱۴۸: به حیرت آینه پرداختند روی تو را
غزل شمارهٔ ۱۴۹: گداز سعی دلیل است جستجوی تو را
غزل شمارهٔ ۱۵۰: مغتنمگیرید دامان دل آگاه را
غزل شمارهٔ ۱۵۱: بدزدگردن بیمغز برفراخته را
غزل شمارهٔ ۱۵۲: عقبهای دیگر نباشد روح از تن رسته را
غزل شمارهٔ ۱۵۳: نیست باک از برق آفت دل بهآفت بستهرا
غزل شمارهٔ ۱۵۴: قید هستی نیست مانع خاطرِ آزاده را
غزل شمارهٔ ۱۵۵: کو دماغ جهد، تن در خاکساری داده را
غزل شمارهٔ ۱۵۶: گل بر رختگشود نقابکشیده را
غزل شمارهٔ ۱۵۷: نیست با مژگانْ تعلق اشکِ وحشتپیشه را
غزل شمارهٔ ۱۵۸: بیاکه جام مروت دهیم حوصله را
غزل شمارهٔ ۱۵۹: از سپند ما که مییابد سراغ ناله را ؟
غزل شمارهٔ ۱۶۰: کردم رقم بهکلک نفس مد ناله را
غزل شمارهٔ ۱۶۱: ساختم قانعْ دلِ از عافیت بیگانه را
غزل شمارهٔ ۱۶۲: با بد ونیک است یک رنگ هوس آیینه را
غزل شمارهٔ ۱۶۳: نیست با حسنت مجالگفتگو آیینه را
غزل شمارهٔ ۱۶۴: جلوهٔ او داد فرمان نگاه آیینه را
غزل شمارهٔ ۱۶۵: گه ازموی میان شهرت دهد نازک خیالی را
غزل شمارهٔ ۱۶۶: مآلکار نقصانهاست هر صاحبکمالی را
غزل شمارهٔ ۱۶۷: ندیدم مهربان دلهای از انصاف خالی را
غزل شمارهٔ ۱۶۸: بههستی انقطاعی نیست از سر سرگرانی را
غزل شمارهٔ ۱۶۹: عیش داند دل سرگشته پریشانی را
غزل شمارهٔ ۱۷۰: فسون جاه عذر لنگ سازد پرفشانی را
غزل شمارهٔ ۱۷۱: هرکجا نسخهکنند آن خط ریحانی را
غزل شمارهٔ ۱۷۲: نباشد یاد اسباب طرف وحشتگزینی را
غزل شمارهٔ ۱۷۳: ربود از بس خیال ساعد او هوش ماهی را
غزل شمارهٔ ۱۷۴: اثر دور است ازین یاران حقوق آشنایی را
غزل شمارهٔ ۱۷۵: کو ذوق نگاهیکه به هنگام تماشا
غزل شمارهٔ ۱۷۶: درین محفل که دارد شام بربند و سحر بگشا
غزل شمارهٔ ۱۷۷: نرسیدی به فهم خود ره عزم دگرگشا
غزل شمارهٔ ۱۷۸: اگر مردی در تسلیم زن راه طلب مگشا
غزل شمارهٔ ۱۷۹: پیش توانگرمنشان، پهلوی لاغر مگشا
غزل شمارهٔ ۱۸۰: در بیزری ز جبههٔ اخلاق چینگشا
غزل شمارهٔ ۱۸۱: تجدید سحرکاریست در جلوهزار عنقا
غزل شمارهٔ ۱۸۲: ما رشتهٔ سازیم مپرس از ادب ما
غزل شمارهٔ ۱۸۳: پرکرده جرو لایتجزاکتاب ما
غزل شمارهٔ ۱۸۴: سطر یقین به حک داد تکرار بیحد ما
غزل شمارهٔ ۱۸۵: آن پری گویند شب خندید بر فریاد ما
غزل شمارهٔ ۱۸۶: بحرمیپیچد بهموج از اشک غمپرورد ما
غزل شمارهٔ ۱۸۷: حیرت حسنی است در طبع نگه پرورد ما
غزل شمارهٔ ۱۸۸: زگفت وگو نیامد صید جمعیت به بند ما
غزل شمارهٔ ۱۸۹: بیثمری حصار شد در چمن امید ما
غزل شمارهٔ ۱۹۰: لغزشی خورده ز پا تا سر ما
غزل شمارهٔ ۱۹۱: نیست خاکسترِ ما شعلهصفت بستر ما
غزل شمارهٔ ۱۹۲: آخر به لوح آینهٔ اعتبار ما
غزل شمارهٔ ۱۹۳: خارج آهنگی ندارد سبحه و زنار ما
غزل شمارهٔ ۱۹۴: سخت موهوم است نقش پردهٔ اظهار ما
غزل شمارهٔ ۱۹۵: همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمارما
غزل شمارهٔ ۱۹۶: چون سروکلفتی چند پیچیدهاند بر ما
غزل شمارهٔ ۱۹۷: رنگ شوخی نیست درطبع ادب تخمیر ما
غزل شمارهٔ ۱۹۸: نغمه رنگ افتاده نقش بینشان تأثیر ما
غزل شمارهٔ ۱۹۹: چهممکن استکه راحت سری برآورد از ما
غزل شمارهٔ ۲۰۰: هرجا روی ای ناله سلامی ببر ازما
غزل شمارهٔ ۲۰۱: چون صبح مجو طاقت آزارکس از ما
غزل شمارهٔ ۲۰۲: دل میرود و نیست کسی دادرس ما
غزل شمارهٔ ۲۰۳: تا بویگل به رنگ ندوزد لباس ما
غزل شمارهٔ ۲۰۴: اینقدر نقشی که گل کرد از نهان و فاش ما
غزل شمارهٔ ۲۰۵: ای جگرها داغدار شوق پیکان شما
غزل شمارهٔ ۲۰۶: شور صد صحرا جنونگرد نمکدان شما
غزل شمارهٔ ۲۰۷: ای همه آیات قدرت ظاهر از شان شما
غزل شمارهٔ ۲۰۸: ز فسانهٔ لب خامش که رسید مژده بهگوش ما
غزل شمارهٔ ۲۰۹: افتاده زندگی به کمین هلاکِ ما
غزل شمارهٔ ۲۱۰: به خیال چشمکه میزند قدح جنون دل تنگ ما
غزل شمارهٔ ۲۱۱: سلسلهٔ شوقکیست سر خط آهنگ ما
غزل شمارهٔ ۲۱۲: آیینهٔ چندین تب وتاب است دل ما
غزل شمارهٔ ۲۱۳: هم آبله هم چشم پر آب است دل ما
غزل شمارهٔ ۲۱۴: نشود جاه و حَشَم شهرتِ خامِ دلِ ما
غزل شمارهٔ ۲۱۵: با سحر ربطی ندارد شام ما
غزل شمارهٔ ۲۱۶: مپسند جزبه رهن تغافل پیام ما
غزل شمارهٔ ۲۱۷: از حادث آفرینی طبع سقیم ما
غزل شمارهٔ ۲۱۸: همچو عنقا بینیاز عرض ایجادیم ما
غزل شمارهٔ ۲۱۹: آنچه نذر درگه آوردیم ما
غزل شمارهٔ ۲۲۰: عمریستگردگردش رنگ خودیم ما
غزل شمارهٔ ۲۲۱: بسکه از ساز ضعیفیها خبر داریم ما
غزل شمارهٔ ۲۲۲: تا دربنگلزار چون شبنمگذر داریم ما
غزل شمارهٔ ۲۲۳: حیرت دیدار سامان سفر داریم ما
غزل شمارهٔ ۲۲۴: نام خود را تا به رسوایی علم داریم ما
غزل شمارهٔ ۲۲۵: صورت وهم به هستی متهم داریم ما
غزل شمارهٔ ۲۲۶: با کمال اتحاد از وصل مهجوریم ما
غزل شمارهٔ ۲۲۷: طرح قیامتی ز جگر میکشیم ما
غزل شمارهٔ ۲۲۸: عمریست ناز دیدهٔ تر میکشیم ما
غزل شمارهٔ ۲۲۹: چون نگاه از بس به ذوق جلوه همدوشیم ما
غزل شمارهٔ ۲۳۰: حیرتیم اما به وحشتها هماغوشیم ما
غزل شمارهٔ ۲۳۱: زین گلستان درس دیدارکه میخوانیم ما
غزل شمارهٔ ۲۳۲: با همه افسردگی مفت تماشاییم ما
غزل شمارهٔ ۲۳۳: به طوق فاخته نازد محبت از فن ما
غزل شمارهٔ ۲۳۴: بیتوچون شمع زضعف تن ما
غزل شمارهٔ ۲۳۵: چون شمع زآتشیکه وفا زد به جان ما
غزل شمارهٔ ۲۳۶: از بسگرفته است تحیر عنان ما
غزل شمارهٔ ۲۳۷: داغیم چون سپند مپرس از بیان ما
غزل شمارهٔ ۲۳۸: غیر وحدت برنتابد همت عرفان ما
غزل شمارهٔ ۲۳۹: گر بهاین وحشتدهدگرد جنونسامان ما
غزل شمارهٔ ۲۴۰: نبوَد به غیرِ نامِ تو وردِ زبانِ ما
غزل شمارهٔ ۲۴۱: خداوندا به آن نور نظر در دیده جا بنما
غزل شمارهٔ ۲۴۲: پر تشنه است حرص فضولیکمین ما
غزل شمارهٔ ۲۴۳: بیربشه سوخت مزرع آه حزین ما
غزل شمارهٔ ۲۴۴: پا به نومیدی شکست آزادی دلخواه ما
غزل شمارهٔ ۲۴۵: کوتاه نیست سلسلهٔ دود آه ما
غزل شمارهٔ ۲۴۶: نخل شمعیمکه در شعله دود ریشهٔ ما
غزل شمارهٔ ۲۴۷: میخورد خون نفس اندر دل غم پیشهٔ ما
غزل شمارهٔ ۲۴۸: داغگلکرد بهار از اثر لالهٔ ما
غزل شمارهٔ ۲۴۹: غنچهسان بیدر است خانهٔ ما
غزل شمارهٔ ۲۵۰: سعی دیر و حرم بهانهٔ ما
غزل شمارهٔ ۲۵۱: به پیری الفت حرص و هوس شد آینهٔ ما
غزل شمارهٔ ۲۵۲: از ما پیام وصل تهیکرد جای ما
غزل شمارهٔ ۲۵۳: فقر نخواست شکوهٔ مفلسی ازگدای ما
غزل شمارهٔ ۲۵۴: گر چنین بالد ز طوف دامنت اجزای ما
غزل شمارهٔ ۲۵۵: ز بادهایست به بزم شهود، مستی ما
غزل شمارهٔ ۲۵۶: جهانگرفت غبار جنون تلاشی ما
غزل شمارهٔ ۲۵۷: چون نقش پا ز عجز نگردید روی ما
غزل شمارهٔ ۲۵۸: کلک مصوراز چه ننگ،کرد نظربهسوی ما
غزل شمارهٔ ۲۵۹: وصف لب توگر دمد ازگفتگوی ما
غزل شمارهٔ ۲۶۰: شوق تو دامنی زد بر نارسایی ما
غزل شمارهٔ ۲۶۱: بر سنگ زد زمانه ز بس ساز آشنا
غزل شمارهٔ ۲۶۲: چو شمع یک مژه وا کن ز پرده مست برون آ
غزل شمارهٔ ۲۶۳: چهکدخداییست ای ستمکش جنونکن از دردسر برونآ
غزل شمارهٔ ۲۶۴: از نام اگر نگذری از ننگ برون آ
غزل شمارهٔ ۲۶۵: ازین هوسکده با آرزوبه جنگ برون آ
غزل شمارهٔ ۲۶۶: ای مردهٔ تکلف از کیف و کم برون آ
غزل شمارهٔ ۲۶۷: بود بیمغزسرتند خروش مینا
غزل شمارهٔ ۲۶۸: ازین محفل چه امکان است بیرون رفتن مینا
غزل شمارهٔ ۲۶۹: بیا خورشید معنی را ببین ازروزن مینا
غزل شمارهٔ ۲۷۰: ز بخت نارسا نگرفت دستمگردن مینا
غزل شمارهٔ ۲۷۱: شفق در خون حسرت میتپد از دیدن مینا
غزل شمارهٔ ۲۷۲: چندین دماغ دارد اقبال و جاه مینا
غزل شمارهٔ ۲۷۳: کدامین نشئه بیرون داد راز سینهٔ مینا
غزل شمارهٔ ۲۷۴: مآلکار چه بیندکسی نظر به هوا
غزل شمارهٔ ۲۷۵: تاراجگرگل بود بدمستی اجزاها
غزل شمارهٔ ۲۷۶: گر لعل خموشتکند آهنگ نواها
غزل شمارهٔ ۲۷۷: ز بس جوش اثر زد از تب شوق تو یاربها
غزل شمارهٔ ۲۷۸: زهی سودایی شوق تو مذهبها و مشربها
غزل شمارهٔ ۲۷۹: ای به زلفت جوهر آیینهٔ دل تابها
غزل شمارهٔ ۲۸۰: ای ز شوخیهای حُسنات محوِ پیچ و تابها
غزل شمارهٔ ۲۸۱: ز چشم بینگه بودم خرابآباد غارتها
غزل شمارهٔ ۲۸۲: غباریم زحمتکش بادها
غزل شمارهٔ ۲۸۳: زهی نظّاره را ازجلوهٔ حسن تو زیورها
غزل شمارهٔ ۲۸۴: سجود خاک راحتگرهوا جوشاند ازسرها
غزل شمارهٔ ۲۸۵: نگردد همت موجم قفسفرسودِ گوهرها
غزل شمارهٔ ۲۸۶: ای بهار جلوه بسکن کز خجالت یارها
غزل شمارهٔ ۲۸۷: بسکه شد حیرتپرستِ جلوهات گلزارها
غزل شمارهٔ ۲۸۸: حیرت دل گر نپردازد به ضبطکارها
غزل شمارهٔ ۲۸۹: از پا نشیند ای کاش محملکش هوسها
غزل شمارهٔ ۲۹۰: بر قماش پوچ هستی تا بهکی وسواسها
غزل شمارهٔ ۲۹۱: شرم از خط پیشانی ما ریخته شقها
غزل شمارهٔ ۲۹۲: بیدماغی با نشاط از بس که دارد جنگها
غزل شمارهٔ ۲۹۳: جنون آنجا که میگردد دلیل وحشت دلها
غزل شمارهٔ ۲۹۴: ز برق این تحیر آب شد آیینهٔ دلها
غزل شمارهٔ ۲۹۵: خواجه ممکن نیست ضبط عمر و حفظ مالها
غزل شمارهٔ ۲۹۶: ای ز چشم میْپرستت مست حیرت جامها
غزل شمارهٔ ۲۹۷: پیش آن چشم سخنگو موج می در جامها
غزل شمارهٔ ۲۹۸: گفتگو صد رنگ ناکامی دماند از کامها
غزل شمارهٔ ۲۹۹: چیست این باغ و این شکفتنها
غزل شمارهٔ ۳۰۰: در باغ دل نهان بود از رفتگان نشانها
غزل شمارهٔ ۳۰۱: ای آینهٔ حسن تمنای تو جانها
غزل شمارهٔ ۳۰۲: ای داغ کمال تو عیانها و نهانها
غزل شمارهٔ ۳۰۳: ای گرد تکاپوی سراغ نو نشانها
غزل شمارهٔ ۳۰۴: این انجمن عشق است توفانگر سامانها
غزل شمارهٔ ۳۰۵: زهی چون گل به یاد چیدن از شوق تو دامانها
غزل شمارهٔ ۳۰۶: چو سایه چند به هر خاک جبهه سودنها
غزل شمارهٔ ۳۰۷: چو اشک، آن کس که میچیند گلِ عیش از تپیدنها
غزل شمارهٔ ۳۰۸: چو شمعم از خجالت رهنمود نارسیدنها
غزل شمارهٔ ۳۰۹: فلک این سرکشی چند از غبار آرمیدنها
غزل شمارهٔ ۳۱۰: در فکر حق و باطل خوردیم عبث خونها
غزل شمارهٔ ۳۱۱: وفاق تخم ثباتی نکاشت در دل و دینها
غزل شمارهٔ ۳۱۲: ای رسته ز گلزارت آن نرگس جادوها
غزل شمارهٔ ۳۱۳: ای فدای جلوهٔ مستانهات میخانهها
غزل شمارهٔ ۳۱۴: چیده است لاف خلق به چیدن ترانهها
غزل شمارهٔ ۳۱۵: ای موجزن بهار خیالت ز سینهها
غزل شمارهٔ ۳۱۶: ای آرزوی مهرتو سیلابکینهها
غزل شمارهٔ ۳۱۷: تعلق بود سیر آهنگ چندین نوحهسازیها
غزل شمارهٔ ۳۱۸: باز آب شمشیرت از بهار جوشیها
غزل شمارهٔ ۳۱۹: به ذوق داغ کسی در کنار سوختگیها
غزل شمارهٔ ۳۲۰: تا چند به هر عیب و هنر طعنهزنیها
غزل شمارهٔ ۳۲۱: سخن شد داغ دل چون شمع از آتشبیانیها
غزل شمارهٔ ۳۲۲: بود سرمشق درس خامشی باریکبینیها
غزل شمارهٔ ۳۲۳: به داغ غربتم واسوخت آخر خودنماییها
غزل شمارهٔ ۳۲۴: ای بهارستانِ اقبال ای چمن سیما بیا
غزل شمارهٔ ۳۲۵: چه فسردگی بلد تو شد که به محفل من و ما بیا
غزل شمارهٔ ۳۲۶: ایگداز دل نفسی اشک شو به دیده بیا
غزل شمارهٔ ۳۲۷: به هر جبینکه بود سطری ازکتاب حیا
غزل شمارهٔ ۳۲۸: به نمود هستی بیاثر چه نقاب شقکنم از حیا
غزل شمارهٔ ۳۲۹: مارا زگرد این دشتعزمی است رو بهدریا
غزل شمارهٔ ۳۳۰: آسودگان گوشهٔ دامان بوریا
غزل شمارهٔ ۳۳۱: در شهد راحتند فقیران بوریا
غزل شمارهٔ ۳۳۲: حرص فرصت انتظار و دوررنگ است آسیا
غزل شمارهٔ ۳۳۳: چیست آدم مفردکلک دبیرستان رب
غزل شمارهٔ ۳۳۴: همیشه سنگدلاناند نامدار طرب
غزل شمارهٔ ۳۳۵: اگر برافکنی از روی ناز طرف نقاب
غزل شمارهٔ ۳۳۶: بهروینسخهٔهستیکه نیست جز تب وتاب
غزل شمارهٔ ۳۳۷: بسکه دارد برق تیغت درگذشتنها شتاب
غزل شمارهٔ ۳۳۸: تا از آن پای نگارین بوسهایکرد انتخاب
غزل شمارهٔ ۳۳۹: تا نمیدزدد غبار غفلت هستی خطاب
غزل شمارهٔ ۳۴۰: چو شمع تا سحر افسانه میشود تب وتاب
غزل شمارهٔ ۳۴۱: ز درد تشنهلبیها در این محیط سراب
غزل شمارهٔ ۳۴۲: ممسک اگر به عرض سخا جوشد از شراب
غزل شمارهٔ ۳۴۳: میدهد دل را نفس آخر به سیل اضطراب
غزل شمارهٔ ۳۴۴: میکنمگاهی به یاد مستی چشمت شتاب
غزل شمارهٔ ۳۴۵: وقت پیری شرم دارید از خضاب
غزل شمارهٔ ۳۴۶: بسکه شد از تشنهکامیهای ما نایاب آب
غزل شمارهٔ ۳۴۷: چو من زکسوت هستی ترآمدهست حباب
غزل شمارهٔ ۳۴۸: کیفیت هوای که دارد سر حباب
غزل شمارهٔ ۳۴۹: گذشتهام به تنک ظرفی از مقام حباب
غزل شمارهٔ ۳۵۰: پیام داشت به عنقا خط جبین حباب
غزل شمارهٔ ۳۵۱: بیلطافت نیست از بس وحشت آهنگ است آب
غزل شمارهٔ ۳۵۲: تا زند فالگهر بیتابی آهنگ است آب
غزل شمارهٔ ۳۵۳: ای منت عرق زجبینت برآفتاب
غزل شمارهٔ ۳۵۴: تاب زلفت سایه آویزد به طرف آفتاب
غزل شمارهٔ ۳۵۵: ای جلوهٔ تو سرشکن شان آفتاب
غزل شمارهٔ ۳۵۶: ای چیده نقش پای تو دکان آفتاب
غزل شمارهٔ ۳۵۷: به خاک راهکهگردید قطرهزن مهتاب
غزل شمارهٔ ۳۵۸: علمیکه خلق یافته بیچونش انتخاب
غزل شمارهٔ ۳۵۹: بیکمالینیست دل از شرم چون میگردد آب
غزل شمارهٔ ۳۶۰: هرکجا بیرویت از چشمم برون میگردد آب
غزل شمارهٔ ۳۶۱: گر در این بحر اعتباری از هنر میدارد آب
غزل شمارهٔ ۳۶۲: از روانی در تحیر هم اثر میدارد آب
غزل شمارهٔ ۳۶۳: هرگه به باغ بیتو فکندم نظر در آب
غزل شمارهٔ ۳۶۴: نشستهایم به یادت زگریه تنگ در آب
غزل شمارهٔ ۳۶۵: پرتو حسن تو هرجا شد نقاب افکن در آب
غزل شمارهٔ ۳۶۶: سایه اندازد اگر بخت سیاه من در آب
غزل شمارهٔ ۳۶۷: از سر مستی نبود امشب خطابم با شراب
غزل شمارهٔ ۳۶۸: بزم ما را نیست غیر از شهرت عنقا شراب
غزل شمارهٔ ۳۶۹: گرشود آن نرگس میگون مقابل با شراب
غزل شمارهٔ ۳۷۰: به نیمگردش آن چشم فتنه رنگ شراب
غزل شمارهٔ ۳۷۱: پیوسته است از مژه بر دیدهها نقاب
غزل شمارهٔ ۳۷۲: یا حسنگیر صورت آفاق یا نقاب
غزل شمارهٔ ۳۷۳: باز درگلشن ز خویشم میبرد افسون آب
غزل شمارهٔ ۳۷۴: ببند چشم و خط هرکتاب را دریاب
غزل شمارهٔ ۳۷۵: فال تسلیم زن و شوکت شاهی دریاب
غزل شمارهٔ ۳۷۶: نیام آنکه به جرأت وصف لبت رسدم خم و پیچ عنان ادب
غزل شمارهٔ ۳۷۷: امشب ز ساز مینا گرم است جای مطرب
غزل شمارهٔ ۳۷۸: ندانم بازم آغوش که خواهد شد دچار امشب
غزل شمارهٔ ۳۷۹: صبحدم سیاره بال افشاند از دامان شب
غزل شمارهٔ ۳۸۰: هرکه راکردند راحت محرم احسان شب
غزل شمارهٔ ۳۸۱: بود داغ من مردم دیدهٔ شب
غزل شمارهٔ ۳۸۲: طرب در این باغ میخرامد ز ساز فرصت پیام بر لب
غزل شمارهٔ ۳۸۳: به وصول مقصد عافیت نه دلیل جو نه عصا طلب
غزل شمارهٔ ۳۸۴: دل از خمار طلب خون کن و شراب طلب
غزل شمارهٔ ۳۸۵: نگویمت به خطا سازیا صواب طلب
غزل شمارهٔ ۳۸۶: فیض حلاوت از دل بیکبر وکین طلب
غزل شمارهٔ ۳۸۷: خون بسته است ازغم آن لعل پان به لب
غزل شمارهٔ ۳۸۸: از خامشی مپرس و زگفتار عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۸۹: شبکه شد جوش فغانم همنوای عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۹۰: گر به اینگرمی است آه شعلهزای عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۹۱: چه دارد این صفات حاجت آیات
غزل شمارهٔ ۳۹۲: ای خم مژگان شکوه نرگس مستانهات
غزل شمارهٔ ۳۹۳: ای هستی از قصر غنا افکنده در ویرانهات
غزل شمارهٔ ۳۹۴: سرکیست تا برد آرزو به غبار سجدهکمینیات
غزل شمارهٔ ۳۹۵: شبگریهام به آن همه سامان شکست و ریخت
غزل شمارهٔ ۳۹۶: عشق از خاک من آن روز که وحشت میبیخت
غزل شمارهٔ ۳۹۷: آیینهٔ دل داغ جلا ماند و نفس سوخت
غزل شمارهٔ ۳۹۸: بسکه برق یأس بنیاد من ناکام سوخت
غزل شمارهٔ ۳۹۹: چولاله بیتو ز بس رنگ اعتبارم سوخت
غزل شمارهٔ ۴۰۰: هوس نماند ز بس عشق آن نگارم سوخت
غزل شمارهٔ ۴۰۱: گر همه در سنگ بود آتش جدایی دید و سوخت
غزل شمارهٔ ۴۰۲: رنگت به چشم لاله بساط نظاره سوخت
غزل شمارهٔ ۴۰۳: هرکجا گل کرد داغی بر دل دیوانه سوخت
غزل شمارهٔ ۴۰۴: یاد وصلی کردم آغوش من دیوانه سوخت
غزل شمارهٔ ۴۰۵: آن شعلهکه در دل شرر عشق وهوس ریخت
غزل شمارهٔ ۴۰۶: بیتابی عشق این همه نیرنگ هوس ریخت
غزل شمارهٔ ۴۰۷: شب که حیرت با خیالت طرح قیل و قال ریخت
غزل شمارهٔ ۴۰۸: زان اشککه چون شمع زچشمتر من ریخت
غزل شمارهٔ ۴۰۹: اشک از مژگان در این ویرانه نشکست و نریخت
غزل شمارهٔ ۴۱۰: زاهد،کهبادش، آفت ایمان شکست و ریخت
غزل شمارهٔ ۴۱۱: دی ترنگی از شکست ساغرم کل کرد و ریخت
غزل شمارهٔ ۴۱۲: بسکه از طرز خرامت جلوهٔ مستانه ریخت
غزل شمارهٔ ۴۱۳: شوخ بیباکیکه رنگ عیش هر کاشانه ریخت
غزل شمارهٔ ۴۱۴: هرکجا لعل تو رنگ خنده مستانه ریخت
غزل شمارهٔ ۴۱۵: توخودشخص نفسخویی که بادلنیست پیوندت
غزل شمارهٔ ۴۱۶: چه خوش است اگر بود آنقدر هوس بلندی منظرت
غزل شمارهٔ ۴۱۷: ما و من گم گشت هرگه خواب شد همبسترت
غزل شمارهٔ ۴۱۸: ای ذوق فضولی ز خود انداخته دورت
غزل شمارهٔ ۴۱۹: زهی خمخانهٔ حیرت،کلام هوش تسخیرت
غزل شمارهٔ ۴۲۰: چوگوید آینهام شکر خوش معاشی حیرت
غزل شمارهٔ ۴۲۱: آمد ورفت نفس نیرنگ توفان بلاست
غزل شمارهٔ ۴۲۲: اضطراب نبض دل تمهید آهنگ فناست
غزل شمارهٔ ۴۲۳: ای عدمپرورده لاف هستیات جای حیاست
غزل شمارهٔ ۴۲۴: تهمتافسردگی بر طینت عاشق خطاست
غزل شمارهٔ ۴۲۵: خط لعلت غبار حیرتافزاست
غزل شمارهٔ ۴۲۶: خیالی سد راه عبرت ماست
غزل شمارهٔ ۴۲۷: رفتن عمر ز رفتار نفسها پیداست
غزل شمارهٔ ۴۲۸: ز آهم نخل حسرت شعله بالاست
غزل شمارهٔ ۴۲۹: زندگی سد ره جولان ماست
غزل شمارهٔ ۴۳۰: سایهٔ دستی اگر ضامن احوال ماست
غزل شمارهٔ ۴۳۱: شوخیانداز جرأتها ضعیفان را بلاست
غزل شمارهٔ ۴۳۲: شوق تا گرم عنان نیست فسردن برجاست
غزل شمارهٔ ۴۳۳: صد هنر در پرده دل فرش اقبال صفاست
غزل شمارهٔ ۴۳۴: عشرتفروز انجمن هستیام حیاست
غزل شمارهٔ ۴۳۵: غفلت از عاقبت عقوبتزاست
غزل شمارهٔ ۴۳۶: فضای وادی امکان پر از غبارِ فناست
غزل شمارهٔ ۴۳۷: کام همت اگر انباشتهٔ ذوق خفاست
غزل شمارهٔ ۴۳۸: گرد اندوه دلم دام تماشای صفاست
غزل شمارهٔ ۴۳۹: گردی ز خویش رفتن ما هیچ برنخاست
غزل شمارهٔ ۴۴۰: ما و من شور گرفتاری هاست
غزل شمارهٔ ۴۴۱: نسبت اشراف با دونان خطاست
غزل شمارهٔ ۴۴۲: نشئهٔ هستی به دور جام پیری نارساست
غزل شمارهٔ ۴۴۳: نفس محرک جسم به غم فسرده ماست
غزل شمارهٔ ۴۴۴: نقش دیبای هنر فرش ره اهل صفاست
غزل شمارهٔ ۴۴۵: نه جاه مایهٔ عصیان نه مال غفلتزاست
غزل شمارهٔ ۴۴۶: یاد آن جلوه ز چشمم گره اشک گشاست
غزل شمارهٔ ۴۴۷: بازگردون در عبیرافشانی زلف شب است
غزل شمارهٔ ۴۴۸: تیرهبختی چون هجوم آرد سخن مهر لب است
غزل شمارهٔ ۴۴۹: چشم خرد آیینهٔ جام می ناب است
غزل شمارهٔ ۴۵۰: بسکه سودای توام سرتا به پا زنجیر پاست
غزل شمارهٔ ۴۵۱: چون حبابم الفت وهم بقا زنجیرپاست
غزل شمارهٔ ۴۵۲: گلکردن هوس ز دل صاف تهمت است
غزل شمارهٔ ۴۵۳: زبان چو کج روش افتد جنون بد مست است
غزل شمارهٔ ۴۵۴: سیرابی ازین باغ هوس، یاسپرست است
غزل شمارهٔ ۴۵۵: از چمن تا انجمن جوش بهار رحمت است
غزل شمارهٔ ۴۵۶: در خموشی یک قلم آوازهٔ جمعیت است
غزل شمارهٔ ۴۵۷: یارب امشب آن جنونآشوبِ جان و دل کجاست
غزل شمارهٔ ۴۵۸: فنا مثالم و آیینهٔ بقا اینجاست
غزل شمارهٔ ۴۵۹: غلغل صبح ازل از دل عالم برخاست
غزل شمارهٔ ۴۶۰: سوخت دل در محفل تسلیم و از جا برنخاست
غزل شمارهٔ ۴۶۱: بیشکست از پردهٔ سازم نوایی برنخاست
غزل شمارهٔ ۴۶۲: زیر گردون طبع آزادینوایی برنخاست
غزل شمارهٔ ۴۶۳: تنم ز بند لباس تکلف آزاد است
غزل شمارهٔ ۴۶۴: درآن مقامکه عرض جلال معبود است
غزل شمارهٔ ۴۶۵: هرچه از مدت هست و بود است
غزل شمارهٔ ۴۶۶: کاهش طبع من از فطرت بیباک خود است
غزل شمارهٔ ۴۶۷: نیک و بدم از بخت بدانجام سفید است
غزل شمارهٔ ۴۶۸: تا نفس باقی است دردل رنگکلفت مضمراست
غزل شمارهٔ ۴۶۹: خاک غربتکیمیای مردم نیک اختر است
غزل شمارهٔ ۴۷۰: خاموشیام جنونکدهٔ شور محشر است
غزل شمارهٔ ۴۷۱: در تپشآباد دهر حیرت دل لنگر است
غزل شمارهٔ ۴۷۲: دوری منزلم از بسکه ندامت اثر است
غزل شمارهٔ ۴۷۳: شعلهٔ بیبال وپر سجده گر اخگر است
غزل شمارهٔ ۴۷۴: وحشت مدعا جنون ثمر است
غزل شمارهٔ ۴۷۵: به خوان لذت دنیاگزند بسیار است
غزل شمارهٔ ۴۷۶: اشک یک لحظه به مژگان بار است
غزل شمارهٔ ۴۷۷: خواب در چشم و نفس بر دل محزون بار است
غزل شمارهٔ ۴۷۸: رزق، خلوتگه اندیشهٔ روزیخوار است
غزل شمارهٔ ۴۷۹: ز دهر نقد تو جز پیچ وتاب دشوار است
غزل شمارهٔ ۴۸۰: ز گریه، سیریِ چشمِ پر آب دشوار است
غزل شمارهٔ ۴۸۱: اوگفتن ما وتو به هر رنگ ضرور است
غزل شمارهٔ ۴۸۲: نسیمگل به خموشی ترانهپرداز است
غزل شمارهٔ ۴۸۳: ز شور حیرت من گوش عالمی باز است
غزل شمارهٔ ۴۸۴: بیاکه آتشکیفیت هوا تیز است
غزل شمارهٔ ۴۸۵: ز خود رمیدن دل بسکه شوخیانگیز است
غزل شمارهٔ ۴۸۶: از حباب اینقدرم عبرت احوال بس است
غزل شمارهٔ ۴۸۷: سفله با جاه نیزهیچکس است
غزل شمارهٔ ۴۸۸: بندگی هنگامهٔ عشرت پرستیها بس است
غزل شمارهٔ ۴۸۹: عشرت موهوم هستیکلفت دنیا بس است
غزل شمارهٔ ۴۹۰: ما را به راه عشق طلب رهنما بس است
غزل شمارهٔ ۴۹۱: هستی به رنگ صبح دلیل فنا بس است
غزل شمارهٔ ۴۹۲: بیدماغی مژدهٔ پیغاممحبوبم بس است
غزل شمارهٔ ۴۹۳: سر خط درسکمالت منتخب دانی بس است
غزل شمارهٔ ۴۹۴: بروت تافتنتگربه شانی هوس است
غزل شمارهٔ ۴۹۵: ز دستگاه جنون راز همتم فاش است
غزل شمارهٔ ۴۹۶: بسکه امشب بیتوام سامان اعضا آتش است
غزل شمارهٔ ۴۹۷: آنچهدر بالطلب رقص است، در دل آتش است
غزل شمارهٔ ۴۹۸: همت زگیر و دار جهان رم کمین خوش است
غزل شمارهٔ ۴۹۹: سرمایهٔ عذر طلبم از همه بیش است
غزل شمارهٔ ۵۰۰: خنده تنها نه همین برگل و سوسن تیغ است
غزل شمارهٔ ۵۰۱: نفس بوالهوسان بر دل روشن تیغ است
غزل شمارهٔ ۵۰۲: دل از غبارِ نفس زخمِ خفته در نمک است
غزل شمارهٔ ۵۰۳: حذر ز راه محبت که پر خطرناک است
غزل شمارهٔ ۵۰۴: مییکه شوخی رنگش جنون افلاک است
غزل شمارهٔ ۵۰۵: از بس قماش دامن دلدار نازک است
غزل شمارهٔ ۵۰۶: در ندامتگل مقصود به بر نزدیک است
غزل شمارهٔ ۵۰۷: یار دور است ز ما تا به نظر نزدیک است
غزل شمارهٔ ۵۰۸: بسکه اینگلشن افسردهکدورت رنگ است
غزل شمارهٔ ۵۰۹: دلم چو غنچه در آغوش عافیت تنگ است
غزل شمارهٔ ۵۱۰: دل مضطرب یأس و نفس ناله به چنگ است
غزل شمارهٔ ۵۱۱: نه منزل بینشان، نی جاده تنگ است
غزل شمارهٔ ۵۱۲: بس که ساز این بساط آشفتگیهای دل است
غزل شمارهٔ ۵۱۳: احتیاجی با مزاج سبزه وگل شامل است
غزل شمارهٔ ۵۱۴: الفت تن باعث فکر پریشان دل است
غزل شمارهٔ ۵۱۵: بس که دشت از نقش پای لیلی ما پرگل است
غزل شمارهٔ ۵۱۶: عالم ایجاد عشرتخانهٔ جزو و کل است
غزل شمارهٔ ۵۱۷: آگاهی و افسردگی دل چه خیال است
غزل شمارهٔ ۵۱۸: در وصلم و سیرم بهگریبان خیال است
غزل شمارهٔ ۵۱۹: داغ اگر حلقه زند ساغر صهبای دل است
غزل شمارهٔ ۵۲۰: صبح این بادیه آشوب تپشهای دل است
غزل شمارهٔ ۵۲۱: چشم بیدار طرب مایهٔ سامانگل است
غزل شمارهٔ ۵۲۲: خندهصبحیستکه در بندگریبانگل است
غزل شمارهٔ ۵۲۳: بسکه بیقدری دلیل دستگاه عالم است
غزل شمارهٔ ۵۲۴: در خیالآباد راحت آگهی نامحرم است
غزل شمارهٔ ۵۲۵: در سیرگاه امر تحیر مقدم است
غزل شمارهٔ ۵۲۶: شوکت شاهیام از فیض جنون در قدم است
غزل شمارهٔ ۵۲۷: عمریست به حیرت نفسِ سوخته رام است
غزل شمارهٔ ۵۲۸: اگر می نیست جمعیتکدام است
غزل شمارهٔ ۵۲۹: چشمی که ندارد نظری حلقهٔ دام است
غزل شمارهٔ ۵۳۰: ستم شریک من یاس خوشدن ستم است
غزل شمارهٔ ۵۳۱: چون سایه بسکهکلفت غفلت سرشت ماست
غزل شمارهٔ ۵۳۲: شعله ها در گرم جوشی، داغ آه سرد ماست
غزل شمارهٔ ۵۳۳: طوق چون فاخته، شیرازهٔ مشت پر ماست
غزل شمارهٔ ۵۳۴: ای غرهٔ اقبال سرانجام تو شوم است
غزل شمارهٔ ۵۳۵: امروزکه امید بهکوی تو مقیم است
غزل شمارهٔ ۵۳۶: طبعیکه امیدش اثر آمادهٔ بیم است
غزل شمارهٔ ۵۳۷: این انجمن چو شمع مپندار جای ماست
غزل شمارهٔ ۵۳۸: زندگی را شغل پرواز فنا جزوتن است
غزل شمارهٔ ۵۳۹: میروم از خویش و حسرت گرم اشک افشاندن است
غزل شمارهٔ ۵۴۰: بسکه آفت ما ضعیفان را حصار آهن است
غزل شمارهٔ ۵۴۱: چون حباب آیینهٔ مااز خموشی روشناست
غزل شمارهٔ ۵۴۲: کینه را در دامن دلهای سنگین مسکن است
غزل شمارهٔ ۵۴۳: دری از اسباب ما و من به حق پیوستن است
غزل شمارهٔ ۵۴۴: راحت جاوید عشاق از فضولی رستن است
غزل شمارهٔ ۵۴۵: ایکعبه جو یقینی اگرکار بستن است
غزل شمارهٔ ۵۴۶: زندگانی در جگرخار است و در پا سوزن است
غزل شمارهٔ ۵۴۷: خندهام صبحی به صد چاکِ گریبان آشناست
غزل شمارهٔ ۵۴۸: عجز بینش با تعلقهای امکان آشناست
غزل شمارهٔ ۵۴۹: زندگی تمهید اسباب فناست
غزل شمارهٔ ۵۵۰: خودگدازی نمِکیفیت صهبای من است
غزل شمارهٔ ۵۵۱: بحر رازم پیچ و تاب فکرگرداب من است
غزل شمارهٔ ۵۵۲: بزمگردون صبحخیز ازگرد بیتاب من است
غزل شمارهٔ ۵۵۳: شوقدیدارم و در چشمکسان راه من است
غزل شمارهٔ ۵۵۴: زلف آشفتهٔ سری موجهٔ دربای من است
غزل شمارهٔ ۵۵۵: نیک و بد این مرحله خاکش به کمین است
غزل شمارهٔ ۵۵۶: دارم ز نفس نالهکه جلاد من این است
غزل شمارهٔ ۵۵۷: خامش نفسم شوخی آهنگ من این است
غزل شمارهٔ ۵۵۸: زین سال و ماه فرصت کارت منزه است
غزل شمارهٔ ۵۵۹: ز غصه چاره ندارد دلی که آگاه است
غزل شمارهٔ ۵۶۰: تپیدن دل عشاق محوکسوت آه است
غزل شمارهٔ ۵۶۱: آفت سر و برگ هوس آرایی جاه است
غزل شمارهٔ ۵۶۲: خاک نمیم، ما را،کی فکر عجز و جاه است
غزل شمارهٔ ۵۶۳: دل را ز نگه دام هوس بر سر راه است
غزل شمارهٔ ۵۶۴: سیر بهار این باغ از ما تمیزخواه است
غزل شمارهٔ ۵۶۵: عرقفشانی شبنم در این حدیقه گواه است
غزل شمارهٔ ۵۶۶: گوهر دل ز سخن رنگ صفا باخته است
غزل شمارهٔ ۵۶۷: نه عشق سوخته و نه هوسگداخته است
غزل شمارهٔ ۵۶۸: هرکجا وحشتی از آتشم افروخته است
غزل شمارهٔ ۵۶۹: آتش وحشتم آنجاکه برافروخته است
غزل شمارهٔ ۵۷۰: برروی ما چوصبح نهرنگی شکسته است
غزل شمارهٔ ۵۷۱: گلدستهٔ نزاکت حسنت که بسته است
غزل شمارهٔ ۵۷۲: الفت دل عمرها شد دست وپایم بسته است
غزل شمارهٔ ۵۷۳: پیر عقل از ما به درد نان مقدم رفته است
غزل شمارهٔ ۵۷۴: دوستان ظلمی به حال نامرادم رفته است
غزل شمارهٔ ۵۷۵: گر به سیر انجمن یا گشت گلشن رفته است
غزل شمارهٔ ۵۷۶: دل عمرهاست آینه ترتیب داده است
غزل شمارهٔ ۵۷۷: آن جنگجو به ظاهر گرپشت داده است
غزل شمارهٔ ۵۷۸: برگ عیش من به ساز بیخودی آماده است
غزل شمارهٔ ۵۷۹: بسکه حرف مدعا نازک رقم افتاده است
غزل شمارهٔ ۵۸۰: در بهارگریه عیش بیدلان آماده است
غزل شمارهٔ ۵۸۱: دل به یاد جلوهای طاقت به غارت داده است
غزل شمارهٔ ۵۸۲: زندگانی از نفس آفت بنا افتاده است
غزل شمارهٔ ۵۸۳: در گلستانیکهگرد عجز ما افتاده است
غزل شمارهٔ ۵۸۴: آرزوی دل، چو اشک از چشم ما افتاده است
غزل شمارهٔ ۵۸۵: چشمواکن حسن نیرنگ قدم بیپرده است
غزل شمارهٔ ۵۸۶: خامشی در پرده سامان تکلمکرده است
غزل شمارهٔ ۵۸۷: پیریام پیغامی از رمز سجود آورده است
غزل شمارهٔ ۵۸۸: بعد مرگم شامنومیدی سحرآورده است
غزل شمارهٔ ۵۸۹: نالهٔ ما شیوهها امشب به بر آورده است
غزل شمارهٔ ۵۹۰: هم در ایجاد شکستی به دلم پا زده است
غزل شمارهٔ ۵۹۱: موج هرجا، در جمعیتگوهر زده است
غزل شمارهٔ ۵۹۲: سر هرکس زگلی پر زده است
غزل شمارهٔ ۵۹۳: باز سرگرمی نظاره به سامان شده است
غزل شمارهٔ ۵۹۴: جایی که نه فلک ز حیا سر فکنده است
غزل شمارهٔ ۵۹۵: شور استغنای عشق از حسرت دل بوده است
غزل شمارهٔ ۵۹۶: رنگ خون گلجوش زخم تیغ گلچین بوده است
غزل شمارهٔ ۵۹۷: سرنوشت روی جانان خط مشکین بوده است
غزل شمارهٔ ۵۹۸: تا حیرت خرام تو سامان دیده است
غزل شمارهٔ ۵۹۹: تا ز آغوشوداعت داغ حیرتچیده است
غزل شمارهٔ ۶۰۰: جنس موهومم دکان آبرویی چیده است
غزل شمارهٔ ۶۰۱: در جنونم موی سر سامان راحت چیده است
غزل شمارهٔ ۶۰۲: بازم به دل نوید صفایی رسیده است
غزل شمارهٔ ۶۰۳: جنس ما با اینکسادی قیمتی فهمیده است
غزل شمارهٔ ۶۰۴: عالمی را بیزبانیهای من پوشیده است
غزل شمارهٔ ۶۰۵: واژگونی بسکه با وضعم قرینکردیده است
غزل شمارهٔ ۶۰۶: هرکجا دستت برون از آستینگردیده است
غزل شمارهٔ ۶۰۷: صبح هستی نیست نیرنک هوس بالیده است
غزل شمارهٔ ۶۰۸: ای که دنیا و جلالش دیدهای خمیازه است
غزل شمارهٔ ۶۰۹: تا فلک درگردش است آفت بههرسوهاله است
غزل شمارهٔ ۶۱۰: چون سپند آرام جسم دردناکم ناله است
غزل شمارهٔ ۶۱۱: بسکه در بزم توام حسرت جنون پیمانه است
غزل شمارهٔ ۶۱۲: دل بهسعی آبگردیدن طرب پیمانه است
غزل شمارهٔ ۶۱۳: در آن بساطکه حسنت دچار آینه است
غزل شمارهٔ ۶۱۴: زبس به خلوت حسن توبارآینه است
غزل شمارهٔ ۶۱۵: ز نقش پای تو کابینه دار آینه است
غزل شمارهٔ ۶۱۶: قید الفت هستی وحشتآشیانیهاست
غزل شمارهٔ ۶۱۷: باز درس خاشاکم سطر شعلهخوانیهاست
غزل شمارهٔ ۶۱۸: لاف ما و من یکسر دعوی خداییهاست
غزل شمارهٔ ۶۱۹: بیقراریهای چرخ از دست کجرفتاری است
غزل شمارهٔ ۶۲۰: لوحهستی یک قلم از نقش قدرت عاری است
غزل شمارهٔ ۶۲۱: صفای آب به یاد غبار راه کسی است
غزل شمارهٔ ۶۲۲: بهگلزاریکه حسنت بینقابست
غزل شمارهٔ ۶۲۳: در سایهایابرو نگهت مست و خرابست
غزل شمارهٔ ۶۲۴: مشاطهٔ شوخیکه به دستت دل ما بست
غزل شمارهٔ ۶۲۵: نفس را الفت دل پیچ و تابست
غزل شمارهٔ ۶۲۶: هرسو نگرم دیده به دیدار حجابست
غزل شمارهٔ ۶۲۷: هستی چو سحر عهد به پرواز فنا بست
غزل شمارهٔ ۶۲۸: برکمرتا بهله آنترک نزاکت مست بست
غزل شمارهٔ ۶۲۹: نقاش ازل تا کمر مو کمران بست
غزل شمارهٔ ۶۳۰: همت چه برفرازد از شرم فقر ما دست
غزل شمارهٔ ۶۳۱: کنون که مژدهٔ دیدار شوق بنیادست
غزل شمارهٔ ۶۳۲: نه دیر مانع و نیکعبه حایل افتادست
غزل شمارهٔ ۶۳۳: مرا به آبلهٔ پا چه مشکل افتادست
غزل شمارهٔ ۶۳۴: گداز امن درین انجمن کم افتادست
غزل شمارهٔ ۶۳۵: فسون وهم چه مقدار رهزن افتادست
غزل شمارهٔ ۶۳۶: بیمحابا بر من مجنون میفشان پشت دست
غزل شمارهٔ ۶۳۷: خم مکن در عرض حاجت تا توانی پشت دست
غزل شمارهٔ ۶۳۸: دل ز اوهام غبارآلودست
غزل شمارهٔ ۶۳۹: اجابتی ندمید از دعایکس به دو دست
غزل شمارهٔ ۶۴۰: دل راگشاد کار ز صد عقده برترست
غزل شمارهٔ ۶۴۱: سرکشیها به مرگ راهبرست
غزل شمارهٔ ۶۴۲: عمرها شد عجزطاقت سویجیبم رهبرست
غزل شمارهٔ ۶۴۳: نسخهٔ آرام دل در عرض آهی ابترست
غزل شمارهٔ ۶۴۴: زندگی نقد هزار آزارست
غزل شمارهٔ ۶۴۵: هوس دل را شکست اعتبارست
غزل شمارهٔ ۶۴۶: توان به صبر نمودن دل شکسته درست
غزل شمارهٔ ۶۴۷: قابل نخل ما بر دگرست
غزل شمارهٔ ۶۴۸: دل از بهار خیال توگلشن رازست
غزل شمارهٔ ۶۴۹: تو محو خواب و در سیرکنفکان بازست
غزل شمارهٔ ۶۵۰: دل به یاد پرتو حسنت سراپا آتشست
غزل شمارهٔ ۶۵۱: تا بهکی خواهی زلاف بخت بر سرها نشست
غزل شمارهٔ ۶۵۲: تا غبارخط برآن حسن صفا پیرا نشست
غزل شمارهٔ ۶۵۳: عاقبت چون شعله خاکستر به فرق ما نشست
غزل شمارهٔ ۶۵۴: جوش حرص از یأس من آخر ز تابوتب نشست
غزل شمارهٔ ۶۵۵: تازمستی غنچه برفرق چمن میناشکست
غزل شمارهٔ ۶۵۶: در تماشاییکه باید صد مژه بالا شکست
غزل شمارهٔ ۶۵۷: بیتو در هرجا دل صبر آزما خواهد شکست
غزل شمارهٔ ۶۵۸: چون حبابمشیشهٔ دل هرکجا خواهد شکست
غزل شمارهٔ ۶۵۹: در چمنگر طرف دامانت صبا خواهد شکست
غزل شمارهٔ ۶۶۰: ناتوانی گر چنین اعضای ما خواهد شکست
غزل شمارهٔ ۶۶۱: شیخ تا عزم بر نماز شکست
غزل شمارهٔ ۶۶۲: هوس به فتنهٔ صد انجمن نگاه شکست
غزل شمارهٔ ۶۶۳: صفحهٔ دل بیخط زخم تو فرد باطلست
غزل شمارهٔ ۶۶۴: دل انجمن صد طرب ازیاد وصالست
غزل شمارهٔ ۶۶۵: صورت راحت نفور از مردمان عالمست
غزل شمارهٔ ۶۶۶: با کمال بینقابی پردهدارم شیونست
غزل شمارهٔ ۶۶۷: در جهان عجز طاقت پیشگیگردن زنست
غزل شمارهٔ ۶۶۸: درخور غفلت نگاهی رونق ما و منست
غزل شمارهٔ ۶۶۹: فکر تدبیر سلامت خون راحت خوردنست
غزل شمارهٔ ۶۷۰: فردوس دل، اسیر خیال تو بودنست
غزل شمارهٔ ۶۷۱: نی نقش چین نه حسن فرنگ آفریدنست
غزل شمارهٔ ۶۷۲: پیوستگی به حق، ز دو عالم بریدنست
غزل شمارهٔ ۶۷۳: از میانش مو به موی ناتوانان جستجوست
غزل شمارهٔ ۶۷۴: بسکه مستان را به قدر میکشیها آبروست
غزل شمارهٔ ۶۷۵: نیست ایمن از بلا هر کس به فکر جستجوست
غزل شمارهٔ ۶۷۶: شوخی که جهان گرد جنون نظر اوست
غزل شمارهٔ ۶۷۷: بزم پیریکزقد خمگشتهٔ ما چنگ اوست
غزل شمارهٔ ۶۷۸: بسکه اجزایم چمنپروردهٔ نیرنگ اوست
غزل شمارهٔ ۶۷۹: شهید خنده زخمم که تیغ همدم اوست
غزل شمارهٔ ۶۸۰: غزال امن که الفت خیال مبهم است
غزل شمارهٔ ۶۸۱: قصر غناکه عالم تحقیق نام اوست
غزل شمارهٔ ۶۸۲: عالم طلسم وحشت چشم سیاه اوست
غزل شمارهٔ ۶۸۳: کو خلوت و چه انجمن آثار جاه اوست
غزل شمارهٔ ۶۸۴: بسکه دارم غنچهٔ شوق توپنهان زیرپوست
غزل شمارهٔ ۶۸۵: بسکه رازعجز ما بالید پنهان زیرپوست
غزل شمارهٔ ۶۸۶: سعی ناپیدا و حسرتها دویدن آرزوست
غزل شمارهٔ ۶۸۷: اوج جاه، آثارش از اجزای مهمل ریختهست
غزل شمارهٔ ۶۸۸: بهدست و تیغکسی خون من حنابستهست
غزل شمارهٔ ۶۸۹: چنینکه نیک وبد ما به عجزوابستهست
غزل شمارهٔ ۶۹۰: دل در قدم آبله پایانکه شکستهست
غزل شمارهٔ ۶۹۱: گردباد امروز در صحرا قیامت کاشتهست
غزل شمارهٔ ۶۹۲: سخت جانی از من محزون که باور داشتهست
غزل شمارهٔ ۶۹۳: تنها نه ذره دقت اظهار داشتهست
غزل شمارهٔ ۶۹۴: عجز ما چندین غبار از هرکمین برداشتهست
غزل شمارهٔ ۶۹۵: جاییکه مرگ شهرت انجام داشتهست
غزل شمارهٔ ۶۹۶: صاحب خلق حسن، گلها به دامن داشتهست
غزل شمارهٔ ۶۹۷: چون شمع اگر خلق پس و پیشگذشتهست
غزل شمارهٔ ۶۹۸: دل از ندامت هستی، مکدر افتادهست
غزل شمارهٔ ۶۹۹: همچو شبنم ادب آیینه زدودن بودهست
غزل شمارهٔ ۷۰۰: ادب اظهارم و با وصل توامکاری هست
غزل شمارهٔ ۷۰۱: تا ز جنس تب وتاب نفس آثاری هست
غزل شمارهٔ ۷۰۲: بیتوام جای نگه جنبش مژگانی هست
غزل شمارهٔ ۷۰۳: گر آینهات محرم زشتی و نکوییست
غزل شمارهٔ ۷۰۴: نالهها داریم و کس زین انجمن آگاه نیست
غزل شمارهٔ ۷۰۵: غنچه در فکر دهانت گوشهگیر خستهایست
غزل شمارهٔ ۷۰۶: حیرت دمیدهام گل داغم بهانهایست
غزل شمارهٔ ۷۰۷: نه ما را صراحی نه پیمانه ایست
غزل شمارهٔ ۷۰۸: ادب نهکسب عبادت نه سعی حقطلبیست
غزل شمارهٔ ۷۰۹: به محفلیکه دل آیینهٔ رضاطلبیست
غزل شمارهٔ ۷۱۰: زین دو شرر داغ دل هستی ما عبرتیست
غزل شمارهٔ ۷۱۱: ساز تو کمین نغمهٔ بیداد شکستیست
غزل شمارهٔ ۷۱۲: غم فراق چه و حسرت وصال تو چیست
غزل شمارهٔ ۷۱۳: فکر آزادی به این عاجز سرشتیها تریست
غزل شمارهٔ ۷۱۴: حضورکلبهٔ فقر از تکلفات بریست
غزل شمارهٔ ۷۱۵: خودنماییها کثافت جوهریست
غزل شمارهٔ ۷۱۶: درگلستانیکه دل را با اشاراتش سریست
غزل شمارهٔ ۷۱۷: تا به مطلوب رسیدنکاریست
غزل شمارهٔ ۷۱۸: درینگلشن دو روزت خندهکاریست
غزل شمارهٔ ۷۱۹: به زخم هستی اگر شرم بخیه پردازیست
غزل شمارهٔ ۷۲۰: در پیچوتابِ گیسو تا شانه را عروسیست
غزل شمارهٔ ۷۲۱: امروز دور صحبت وقف ستم ایاغیست
غزل شمارهٔ ۷۲۲: چمن امروز فرش منزل کیست
غزل شمارهٔ ۷۲۳: ای صبح گرد ناز تو از کاروان کیست
غزل شمارهٔ ۷۲۴: سرو بهار جلوه قد دلستان کیست
غزل شمارهٔ ۷۲۵: موج جنون میزند، اشک پریشان کیست
غزل شمارهٔ ۷۲۶: وحشی صحرای حسن نرگس فتان کیست
غزل شمارهٔ ۷۲۷: دل گرم من آتشخانهٔکیست
غزل شمارهٔ ۷۲۸: سرشکم نسخهٔ دیوانهٔ کیست
غزل شمارهٔ ۷۲۹: دل را به خیال خط او سیر فرنگیست
غزل شمارهٔ ۷۳۰: صفای حال ما مغشوش رنگیست
غزل شمارهٔ ۷۳۱: بیکدورت نیست هرجا محرمی یا غافلیست
غزل شمارهٔ ۷۳۲: چارهٔ دردسر دیر محبت جلیست
غزل شمارهٔ ۷۳۳: بجاستشکوهٔ ما تا ره فغان خالیست
غزل شمارهٔ ۷۳۴: جهان ز جنسِ اثرهای این و آن خالیست
غزل شمارهٔ ۷۳۵: بندگی با معرفت خاص حضور آدمیست
غزل شمارهٔ ۷۳۶: زندگی شوخی کمین رمیست
غزل شمارهٔ ۷۳۷: وضع خطوط جبین از قلم مبهمیست
غزل شمارهٔ ۷۳۸: بیاکه هیچ بهاری به حسرت ما نیست
غزل شمارهٔ ۷۳۹: تومست وهم ودرین بزم بوی صهبا نیست
غزل شمارهٔ ۷۴۰: قانون ادب پرده در صورت و صدا نیست
غزل شمارهٔ ۷۴۱: نیاز نامهٔ ما عرض سجده عنوانیست
غزل شمارهٔ ۷۴۲: برچهرهٔ آثارجهان رنگ سبب نیست
غزل شمارهٔ ۷۴۳: برگ و سازم جز هجومگریهٔ بیتاب نیست
غزل شمارهٔ ۷۴۴: بیرخت در چشمهٔ آیینه خاک است آب نیست
غزل شمارهٔ ۷۴۵: جزخوندل ز نقد سلامت به دست نیست
غزل شمارهٔ ۷۴۶: هیچکس چون من درین حرمانسرا ناشاد نیست
غزل شمارهٔ ۷۴۷: بر تپیدنهای دل هم دیدهای واکردنیست
غزل شمارهٔ ۷۴۸: چون سحر طومارچاک سینهام واکردنیست
غزل شمارهٔ ۷۴۹: عمریست بهچشمم ز نم اشک اثر نیست
غزل شمارهٔ ۷۵۰: بیادب بنیاد هستی عافیت دربار نیست
غزل شمارهٔ ۷۵۱: خواب رادر دیدهٔ حیران عاشق بار نیست
غزل شمارهٔ ۷۵۲: دیدهٔ حیرت نگاهان را به مژگان کار نیست
غزل شمارهٔ ۷۵۳: رنگعجزم لیک با وضع خموشم کار نیست
غزل شمارهٔ ۷۵۴: در طریق رفتن از خود رهبری درکار نیست
غزل شمارهٔ ۷۵۵: مستعرفان را شراب دیگری درکار نیست
غزل شمارهٔ ۷۵۶: سرمنزل ثبات قدم جادهساز نیست
غزل شمارهٔ ۷۵۷: زین عبارات جنون تحقیق بیناموس نیست
غزل شمارهٔ ۷۵۸: صنعت نیرنگ دل بر فطرت کس فاش نیست
غزل شمارهٔ ۷۵۹: عاشقی مقدور هر عیاش نیست
غزل شمارهٔ ۷۶۰: برق با شوقم شراری بیش نیست
غزل شمارهٔ ۷۶۱: درگلشن هوسکه سراغگلیش نیست
غزل شمارهٔ ۷۶۲: بزم تصور توکدورت ایاغ نیست
غزل شمارهٔ ۷۶۳: وضع ترتیب ادب در عرصهگاه لاف نیست
غزل شمارهٔ ۷۶۴: آستان عشق جولانگاه هر بیباک نیست
غزل شمارهٔ ۷۶۵: خلق را بر سرهر لقمه ز بس سرشکنیست
غزل شمارهٔ ۷۶۶: حایل عزم نفسگرد ره و فرسنگ نیست
غزل شمارهٔ ۷۶۷: جای آرام به وحشتکدهٔ عالم نیست
غزل شمارهٔ ۷۶۸: دیدهای راکه به نظاره دل محرم نیست
غزل شمارهٔ ۷۶۹: عزت و خواری دهر آن همه دور از هم نیست
غزل شمارهٔ ۷۷۰: تعین جز افسون اوهام نیست
غزل شمارهٔ ۷۷۱: چو صبحم دماغ میآشام نیست
غزل شمارهٔ ۷۷۲: پر بیکسم امروزکسی را خبرم نیست
غزل شمارهٔ ۷۷۳: هما سراغم و زیر فلک مگس هم نیست
غزل شمارهٔ ۷۷۴: پیش چشمیکه نورعرفان نیست
غزل شمارهٔ ۷۷۵: مقیدان وفا را ز دل رمیدن نیست
غزل شمارهٔ ۷۷۶: کتاب عافیتی قیل و قال باب تو نیست
غزل شمارهٔ ۷۷۷: جهان قلمرو توفان اعتبار تو نیست
غزل شمارهٔ ۷۷۸: در خیال مزن فهم خویش سازتو نیست
غزل شمارهٔ ۷۷۹: توییکه غیر دلم هیچجا مقام تو نیست
غزل شمارهٔ ۷۸۰: تو آفتاب و جهان جزبه جستجوی تو نیست
غزل شمارهٔ ۷۸۱: نور دل در کشور آیینه نیست
غزل شمارهٔ ۷۸۲: راحت کجاست گر دلت از خویش رسته نیست
غزل شمارهٔ ۷۸۳: رنگم درین چمن به هوس پر زننده نیست
غزل شمارهٔ ۷۸۴: مبتذل صبح و شام تازگی آرنده نیست
غزل شمارهٔ ۷۸۵: در تکلم از ندامت هیچکس آسوده نیست
غزل شمارهٔ ۷۸۶: با دل تنگ استکار اینجا ز حرمان چاره نیست
غزل شمارهٔ ۷۸۷: خطخوبان هم،حریف طبع وحشتپیشه نیست
غزل شمارهٔ ۷۸۸: خواجه تاکی باید این بنیاد رسواییکه نیست
غزل شمارهٔ ۷۸۹: ز انقلاب جسم، دل بر ساز وحشت هاله نیست
غزل شمارهٔ ۷۹۰: هیچکس جز یأس، غمخوار من دیوانه نیست
غزل شمارهٔ ۷۹۱: آزادگی، غبار در و بام خانه نیست
غزل شمارهٔ ۷۹۲: اینزمان یک طالبمستی درین میخانه نیست
غزل شمارهٔ ۷۹۳: محرم حسن ازل اندیشهٔ بیگانه نیست
غزل شمارهٔ ۷۹۴: صافطبعان را غمی از خار خارکینه نیست
غزل شمارهٔ ۷۹۵: طاس این نرد اختیاری نیست
غزل شمارهٔ ۷۹۶: از ره و منزل تحقیق اگر دوری نیست
غزل شمارهٔ ۷۹۷: فریاد که در عالم تحقیق کسی نیست
غزل شمارهٔ ۷۹۸: سرو چمن دل الف شعلهٔ آهیست
غزل شمارهٔ ۷۹۹: عنقا سراغم از اثرم وهم و ظن تهیست
غزل شمارهٔ ۸۰۰: بیساز انفعال سراپای من تهیست
غزل شمارهٔ ۸۰۱: برگ طربم عشرت بیبرگ و نواییست
غزل شمارهٔ ۸۰۲: در ربط خلق یکسر ناموسکبریاییست
غزل شمارهٔ ۸۰۳: ز خویش مگذر اگر جوهرت شناسایی ست
غزل شمارهٔ ۸۰۴: هرچند درین گلشن هرسو گل خودروییست
غزل شمارهٔ ۸۰۵: گرمرفتاری که سر در راه آن یکتا گذاشت
غزل شمارهٔ ۸۰۶: نیشی تا علم همت عنقا برداشت
غزل شمارهٔ ۸۰۷: یک شبم در دل نسیم یاد آن گیسو گذشت
غزل شمارهٔ ۸۰۸: زان خوشهکه میناگری باغ عنب داشت
غزل شمارهٔ ۸۰۹: جرأت سؤال شرم ترا گر جواب داشت
غزل شمارهٔ ۸۱۰: جز خموشی هرکه دل بر ناله و فریاد داشت
غزل شمارهٔ ۸۱۱: حیرتم عمری به امید ندامت شاد داشت
غزل شمارهٔ ۸۱۲: سعیجاه آرزوی خاک شدن در سر داشت
غزل شمارهٔ ۸۱۳: برق آفت لمعه در بیضبطی اسرار داشت
غزل شمارهٔ ۸۱۴: شبکه شور بلبل ما ریشه درگلزار داشت
غزل شمارهٔ ۸۱۵: ز بس که معنی مکتوب عشق پیچش داشت
غزل شمارهٔ ۸۱۶: تا جنون نقد بهار عشرتم در چنگ داشت
غزل شمارهٔ ۸۱۷: تا ز حسن وگلستان تماشا رنگ داشت
غزل شمارهٔ ۸۱۸: دوش در راه خیالت عجز شوق آهنگ داشت
غزل شمارهٔ ۸۱۹: اندیشه در نزاکت معنی کمال داشت
غزل شمارهٔ ۸۲۰: در وادیی که قدرت عجزم کمال داشت
غزل شمارهٔ ۸۲۱: هرجا دلی تپیدن شوق خیال داشت
غزل شمارهٔ ۸۲۲: تا نظر بر شوخی من نرگس خودکام داشت
غزل شمارهٔ ۸۲۳: سادگی دل را اسیر فکرهای خام داشت
غزل شمارهٔ ۸۲۴: شب که جوش حسرتی زان نرگس خودکام داشت
غزل شمارهٔ ۸۲۵: شبکه طاووس مرا شوق تو بالافشان داشت
غزل شمارهٔ ۸۲۶: وهم هستی هیچکس را ازتپیدن وانداشت
غزل شمارهٔ ۸۲۷: هرکه را دستی ز همت بود جز بر دل نداشت
غزل شمارهٔ ۸۲۸: زندگانیست که جز مرگ سرانجام نداشت
غزل شمارهٔ ۸۲۹: امشب که به دل حسرت دیدارکمین داشت
غزل شمارهٔ ۸۳۰: چه سحر بود که دوشم دل آرزوی تو داشت
غزل شمارهٔ ۸۳۱: آغاز نگاهم به قیامت نظری داشت
غزل شمارهٔ ۸۳۲: گر جنونم هوس قطع منازل میداشت
غزل شمارهٔ ۸۳۳: تو ازآن خلوت یکتا چه خبر خواهی داشت
غزل شمارهٔ ۸۳۴: گل در چمن رسید و قدم بر هواگذاشت
غزل شمارهٔ ۸۳۵: همت من از نشان جاه چون ناوک گذشت
غزل شمارهٔ ۸۳۶: تا عرقناک از چمن آن شوخ بیپرواگذشت
غزل شمارهٔ ۸۳۷: در طلبت شب چه جنونهاگذشت
غزل شمارهٔ ۸۳۸: یأس مجنون آخر از پیچ و خم سودا گذشت
غزل شمارهٔ ۸۳۹: چنینکه عمر تأملگر شتابگذشت
غزل شمارهٔ ۸۴۰: فرصت نظاره تا مژگان گشودن درگذشت
غزل شمارهٔ ۸۴۱: شب به یاد آن لب خموش گذشت
غزل شمارهٔ ۸۴۲: به فکر دل لبم از ربط قیل و قالگذشت
غزل شمارهٔ ۸۴۳: دوش از نظر خیال تو دامنکشان گذشت
غزل شمارهٔ ۸۴۴: همت از هر دو جهان جست و ز دل در نگذشت
غزل شمارهٔ ۸۴۵: نه همین سبزه از خطش ترگشت
غزل شمارهٔ ۸۴۶: ز فقر تا به شهادت شد آشنا انگشت
غزل شمارهٔ ۸۴۷: بیروی تو مژگان چه نگارد به سرانگشت
غزل شمارهٔ ۸۴۸: شب هجوم جلوه او در خیالم جا گرفت
غزل شمارهٔ ۸۴۹: دی حرف خرامش به لبم بالگشا رفت
غزل شمارهٔ ۸۵۰: سعی روزی داشتم آخر ندامت پیش رفت
غزل شمارهٔ ۸۵۱: قامتش سامان شوخی از نگاه ما گرفت
غزل شمارهٔ ۸۵۲: ز آتش رخسار که ساغر گرفت
غزل شمارهٔ ۸۵۳: بعد از این باید سراغ من ز خاموشی گرفت
غزل شمارهٔ ۸۵۴: دل ماند بیحس و غمت افشانده بال رفت
غزل شمارهٔ ۸۵۵: صبح از دل چاککه دراین باغ سخن رفت
غزل شمارهٔ ۸۵۶: ازین بساطکسی داغ آرمیدن رفت
غزل شمارهٔ ۸۵۷: فغان که فرصت دام تلاش چیدن رفت
غزل شمارهٔ ۸۵۸: آخر سیاهی از سر داغم بهدر نرفت
غزل شمارهٔ ۸۵۹: عمرگذشته بر مژهام اشک بست و رفت
غزل شمارهٔ ۸۶۰: دی به شبنم گریهٔ ما نوگلی خندید و رفت
غزل شمارهٔ ۸۶۱: باز وحشیجلوهایدر دیده جولانکرد و رفت
غزل شمارهٔ ۸۶۲: هرکه آمد سیر یأسی زین گلستان کرد و رفت
غزل شمارهٔ ۸۶۳: زین من و ما زندگی سیر فنایی کرد و رفت
غزل شمارهٔ ۸۶۴: رنگ گلش بهار خط از دور دید و رفت
غزل شمارهٔ ۸۶۵: هر کس اینجا یک دو دم دکان بسمل چید و رفت
غزل شمارهٔ ۸۶۶: به حیرتم چه فسون داشت بزم نیرنگت
غزل شمارهٔ ۸۶۷: که شود به وادی مدعا بلد تسلی منزلت
غزل شمارهٔ ۸۶۸: ای ظفر شیفتهٔ همت نصرت فالت
غزل شمارهٔ ۸۶۹: زهی مخموری عالم گلی از حسرت جامت
غزل شمارهٔ ۸۷۰: آمدم تا صد چمن بر جلوهنازان بینمت
غزل شمارهٔ ۸۷۱: باز با طرزتکلف آشنا میبینمت
غزل شمارهٔ ۸۷۲: ای پر فشان چون بویگل بیرنگی از پیراهنت
غزل شمارهٔ ۸۷۳: جهان در سرمه خوابید از خیال چشم فتانت
غزل شمارهٔ ۸۷۴: زهی هنگامهٔ امکان، جنونساز غریبانت
غزل شمارهٔ ۸۷۵: نسزد به وضع فسردگی ز بهار دل مژه بستنت
غزل شمارهٔ ۸۷۶: بهار آیینهٔ رنگیکه باشد صرف آیینت
غزل شمارهٔ ۸۷۷: بیا ای جام و مینای طرب نقشکف پایت
غزل شمارهٔ ۸۷۸: همهکس کشیده محمل به جناب کبریایت
غزل شمارهٔ ۸۷۹: زهی چمنسازِ صبحِ فطرت، تبسم لعل مهرجویت
غزل شمارهٔ ۸۸۰: کار به نقش پا رساند جهد سر هواییت
غزل شمارهٔ ۸۸۱: ره مقصدی که گم است و بس به خیال می سپری عبث
غزل شمارهٔ ۸۸۲: بیمغزی و داری به من سوخته جان بحث
غزل شمارهٔ ۸۸۳: خواریست بهر کج منش از راستروان بحث
غزل شمارهٔ ۸۸۴: تأمل عارفان چه دارد به کارگاه جهان حادث
غزل شمارهٔ ۸۸۵: نتوان برد زآینهٔ ما رنگ حدوث
غزل شمارهٔ ۸۸۶: تا ز پیدایی بهگوشم خواند افسون احتیاج
غزل شمارهٔ ۸۸۷: در لاف حلقه ربا مزن به ترانههای بیانکج
غزل شمارهٔ ۸۸۸: عمریست سرشکی نزد از دیدهٔ تر موج
غزل شمارهٔ ۸۸۹: عمریستکه در حسرت آن لعلگهر موج
غزل شمارهٔ ۸۹۰: به عبرت آب شو ای غافل از خمیدن موج
غزل شمارهٔ ۸۹۱: مباد چشمهٔ شوق مرا فسردن موج
غزل شمارهٔ ۸۹۲: از بسکه خوردهام به خم زلف یار پیچ
غزل شمارهٔ ۸۹۳: جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ
غزل شمارهٔ ۸۹۴: عنقا سر و برگیم مپرس از فقرا هیچ
غزل شمارهٔ ۸۹۵: ماییم و خاک و وعده گه انتظار و هیچ
غزل شمارهٔ ۸۹۶: انجم چو تکمه ریخت ز بند نقاب صبح
غزل شمارهٔ ۸۹۷: بیپرده است جلوه ز طرف نقاب صبح
غزل شمارهٔ ۸۹۸: از کواکب گل فشاند چرخ در دامان صبح
غزل شمارهٔ ۸۹۹: بازم از فیض جنون آماد شد سامان صبح
غزل شمارهٔ ۹۰۰: نداشت دیده من بیتو تاب خندهٔ صبح
غزل شمارهٔ ۹۰۱: دل فتح و دست فتح و نظر فتح و کار فتح
غزل شمارهٔ ۹۰۲: خجلم ز حسرت پیریی که ز چشم تر نکشد قدح
غزل شمارهٔ ۹۰۳: شبکه حسنش برعرق پیچید سامان قدح
غزل شمارهٔ ۹۰۴: خلقی از پهلوی قدرت قصر و ایوان کرد طرح
غزل شمارهٔ ۹۰۵: مگو طاق و سرایی کردهام طرح
غزل شمارهٔ ۹۰۶: موی پیری بست بر طبع حسد تخمیر صلح
غزل شمارهٔ ۹۰۷: دم سرد بسته به پیش خود چقدر دماغ فسرده یخ
غزل شمارهٔ ۹۰۸: باز از پانگشت لعل نو خط دلدار سرخ
غزل شمارهٔ ۹۰۹: شد لب شیرین ادایش با من از ابرام تلخ
غزل شمارهٔ ۹۱۰: تنگی آورده خانهٔ صیاد
غزل شمارهٔ ۹۱۱: ز درد یأس ندانم کجا کنم فریاد
غزل شمارهٔ ۹۱۲: گر شور مستیام کند اندیشه گردباد
غزل شمارهٔ ۹۱۳: یأسفرسای تغافل دل ناشاد مباد
غزل شمارهٔ ۹۱۴: گر بیتو نگه را به تماشا هوس افتاد
غزل شمارهٔ ۹۱۵: تا عرق،گلبرگ حسنت یک دوشبنم آب داد
غزل شمارهٔ ۹۱۶: حسنی که یادش آینهٔ حیرت آب داد
غزل شمارهٔ ۹۱۷: سیل غمی که داد جهان خراب داد
غزل شمارهٔ ۹۱۸: شب که باد جلوهات چشم خیالم آب داد
غزل شمارهٔ ۹۱۹: شوق تو به مشت پرم آتش زد و سر داد
غزل شمارهٔ ۹۲۰: داد عشق از بینیازی درس طفلانم به یاد
غزل شمارهٔ ۹۲۱: شبکه توفان جوشی چشم ترم آمد به یاد
غزل شمارهٔ ۹۲۲: چو ناله گرد نمودم اثر نمیتابد
غزل شمارهٔ ۹۲۳: گذشت عمر و دل از حرص سر نمیتابد
غزل شمارهٔ ۹۲۴: چنین کز تاب می گلبرگ حسنت شعلهرنگ افتد
غزل شمارهٔ ۹۲۵: به روی آن جهان جلوه، یک عالم نقاب افتد
غزل شمارهٔ ۹۲۶: کسی که چون مژه عبرت دلیل روشنش افتد
غزل شمارهٔ ۹۲۷: ادب چه چاره کند چون فضول افتد
غزل شمارهٔ ۹۲۸: ز ننگ منت راحت به مرگم کار میافتد
غزل شمارهٔ ۹۲۹: دل از نیرنگ آگاهی به چندین پیشه میافتد
غزل شمارهٔ ۹۳۰: نفس درازی کس تا به چون و چند نیفتد
غزل شمارهٔ ۹۳۱: تو کار خویش کن اینجا تویی در من نمیگنجد
غزل شمارهٔ ۹۳۲: جنون اندیشهای بگذار تا دل بر هنر پیچد
غزل شمارهٔ ۹۳۳: به روی عالمآرا گر نقاب زلف درپیچد
غزل شمارهٔ ۹۳۴: نه با سازهوس جوشد نه برکسب هنرپیچد
غزل شمارهٔ ۹۳۵: حسرتی در دل از آن لاله قبا میپیچد
غزل شمارهٔ ۹۳۶: به سرم شور تمنای تو تا میپیچد
غزل شمارهٔ ۹۳۷: فریب جاه مخور تا دل تو تنگ نگردد
غزل شمارهٔ ۹۳۸: جنون جولانیام هرجا بهوحشت رهنماگردد
غزل شمارهٔ ۹۳۹: دل اگر محو مدعا گردد
غزل شمارهٔ ۹۴۰: جنون بینوایان هرکجا بختآزما گردد
غزل شمارهٔ ۹۴۱: هرچه آنجاست چو آنجا رویاینجاگردد
غزل شمارهٔ ۹۴۲: همین دنیاست کانجامش قیامت پردهدر گردد
غزل شمارهٔ ۹۴۳: بر دستگاه اقبال کس خیرهسر نگردد
غزل شمارهٔ ۹۴۴: دل تا بهکیام جز پی آزار نگردد
غزل شمارهٔ ۹۴۵: به عبرت سرکشان را موی پیری رهنمونگردد
غزل شمارهٔ ۹۴۶: به حرف و صوت مگو کار دل تباه نگردد
غزل شمارهٔ ۹۴۷: در این گلشن کدامین شعله با این تاب میگردد
غزل شمارهٔ ۹۴۸: سیه مستی به دور ساغرت بیتاب میگردد
غزل شمارهٔ ۹۴۹: نگه ز روی تو تا کامیاب میگردد
غزل شمارهٔ ۹۵۰: چو شمع از عضو عضوم آگهی سرشار میگردد
غزل شمارهٔ ۹۵۱: ساغرم بی تو داغ می گردد
غزل شمارهٔ ۹۵۲: به هرجا ساز غیرت انفعال آهنگ میگردد
غزل شمارهٔ ۹۵۳: ز انداز نگاهت فتنه برق آهنگ می گردد
غزل شمارهٔ ۹۵۴: به اندک شوخیی بنیاد تمکینکنده میگردد
غزل شمارهٔ ۹۵۵: ادب سازیم بر ما کیست تمهید صدا بندد
غزل شمارهٔ ۹۵۶: تا کاتب ایجادم نقش من و ما بندد
غزل شمارهٔ ۹۵۷: هوس تا چند بر دل تهمت هر خشک و تر بندد
غزل شمارهٔ ۹۵۸: گره به رشتهٔ نفس خوش آنکه نبندد
غزل شمارهٔ ۹۵۹: باز بیتابیام احرام چه در میبندد
غزل شمارهٔ ۹۶۰: به یادتگردش رنگم به هرجا بار میبندد
غزل شمارهٔ ۹۶۱: قضا تا نقش بنیاد من بیکار میبندد
غزل شمارهٔ ۹۶۲: چشم تو به حال من گر نیم نظر خندد
غزل شمارهٔ ۹۶۳: لعل لب او یکدم بر حالم اگر خندد
غزل شمارهٔ ۹۶۴: صبریکه صبح این باغ از ما جدا نخندد
غزل شمارهٔ ۹۶۵: ستمکشی که به جز گریهاش نشاید و خندد
غزل شمارهٔ ۹۶۶: جهانکجاست،گلی زان نقاب میخندد
غزل شمارهٔ ۹۶۷: رنگم نقاب غیرت آن جلوه میدرد
غزل شمارهٔ ۹۶۸: هوس در مزرع آمال گو صد خرمن انبارد
غزل شمارهٔ ۹۶۹: بر این ستمکده یارب چه سنگ میبارد
غزل شمارهٔ ۹۷۰: نه فخر میدمد اینجا نه ننگ میبارد
غزل شمارهٔ ۹۷۱: ادبسنج بیان حرفی از آن لب هرکجا دارد
غزل شمارهٔ ۹۷۲: اگر معشوق بیمهر است وگر عاشق وفا دارد
غزل شمارهٔ ۹۷۳: تصور جوهر اکاهی قدرتکجا دارد
غزل شمارهٔ ۹۷۴: حرصت آن نیست که مرگش ز هوس وادارد
غزل شمارهٔ ۹۷۵: رگ گل آستین شوخی کمین صید ما دارد
غزل شمارهٔ ۹۷۶: زمینگیری ز جولانم چه امکانست وادارد
غزل شمارهٔ ۹۷۷: گهی بر سر، گهی در دل، گهی در دیده جا دارد
غزل شمارهٔ ۹۷۸: نوبهار است و جهان سیر چمنها دارد
غزل شمارهٔ ۹۷۹: دماغ بلبل ما کی هوای بال و پر دارد
غزل شمارهٔ ۹۸۰: بت هندی کی از دردسر ترکان خبر دارد
غزل شمارهٔ ۹۸۱: بر طمع، طبع خسیسی که تفاخر دارد
غزل شمارهٔ ۹۸۲: بیا ای شعله تا دل فال وصلی از تو بردارد
غزل شمارهٔ ۹۸۳: در این وادی کف یایی ز آسایش خبر دارد
غزل شمارهٔ ۹۸۴: ز جرگهٔ سخنم خامشی به در دارد
غزل شمارهٔ ۹۸۵: شمع بزمت چه قدم بردارد
غزل شمارهٔ ۹۸۶: مگو دل از غم و صبر از جفا خبر دارد
غزل شمارهٔ ۹۸۷: درین ره تا کسی از وصل مقصد کام بردارد
غزل شمارهٔ ۹۸۸: کسی از التفات چشم خوبان کام بردارد
غزل شمارهٔ ۹۸۹: دل از دم محبت، چندین فتور دارد
غزل شمارهٔ ۹۹۰: هوسپیمای فرصت گرد کلفت در قفس دارد
غزل شمارهٔ ۹۹۱: جهان، جنون بهار غفلت، ز نرگس سرمهساش دارد
غزل شمارهٔ ۹۹۲: حیا عمریست با صد گردش رنگم طرف دارد
غزل شمارهٔ ۹۹۳: هر سو نظرگشودیم زان جلوه رنگ دارد
غزل شمارهٔ ۹۹۴: بینمک از نمک غیر توهم دارد
غزل شمارهٔ ۹۹۵: جنون از بس شکست آبله در هر قدم دارد
غزل شمارهٔ ۹۹۶: شکوه مفلسی ما را به خاموشی علم دارد
غزل شمارهٔ ۹۹۷: گرفتار رسوم اندیشهٔ آرام کم دارد
غزل شمارهٔ ۹۹۸: مگو این نسخه طور معنیی یک دستکم دارد
غزل شمارهٔ ۹۹۹: هوسپیمایی جاهت خمارآلود غم دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۰۰: جایی که جام در دست آن مه خرام دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۰۱: ادب چون ماه نو امشب پی تکلیف من دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۰۲: ز شرم سرنوشتیکز ازل بنیاد من دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۰۳: سحر آه و گلستان نکهت و بلبل فغان دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۰۴: اگر خضر خطت از چشمهٔ حیوان نشان دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۰۵: به پستی وانماند هر که از دردی نشان دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۰۶: به خیال زنده بودن هوس بقا ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۰۷: فنا کی شغل سودای محبت را زیان دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۰۸: کام دل از لب خاموش گرفتن دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۰۹: اسیر آن پنجهٔ نگارین رهایی ازهیچ در ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۱۰: چه بلاست اینکه پیری ز فنا خبر ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۱۱: دل با غبار هستی ربط آنقدر ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۱۲: رنگ حنا در کفم بهار ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۱۳: کس طاقت آن لمعهٔ رخسار ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۱۴: نشئهٔ یأسم غم خمار ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۱۵: اسرار در طبایع ضبط نفس ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۱۶: گلهای آن تبسم باغ فلک ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۱۷: سعی نفس جز شمار گام ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۱۸: نامم هوس نگین ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۱۹: چرا کسی چو حباب از ادب نگاه ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۲۰: خامشنفسی خفت گوینده ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۲۱: بهار صبح نفس زین دودم بقا که ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۲۲: نفس به غیر تک و پوی باطلی که ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۲۳: غبار ما به جز این پر شکستنیکه ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۲۴: به هرجا نعمتی هست انفعالی درکمین دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۲۵: قدح، می بر کف است و شمع، گل در آستین دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۲۶: نهال زندگی بالیدنی وحشتکمین دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۲۷: دل از وسعت اگر شانی ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۲۸: عدم زین بیش برهانی ندارد
غزل شمارهٔ ۱۰۲۹: حرص اگر بر عطش غلو دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۳۰: پر افشاندهام با اوج عنقا گفتگو دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۳۱: مگو رند از می و زاهد زتقوا گفتگو دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۳۲: این دور، دور حیز است، وضع متین که دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۳۳: آنجاکه خیالت ز تمناگله دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۳۴: بییأس دل از هرچه ندارد گله دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۳۵: هرجا نفسی هست ز هستی گله دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۳۶: از پنبه اگر آتش سوزان گله دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۳۷: از چرخ نه هر ابله و نادانگله دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۳۸: بهار عیش امکان رنگ وحشت دیدهای دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۳۹: نفس را شور دل از عافیت بیگانهای دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۴۰: نفس زینسان که بر عزم پرافشانی کدی دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۴۱: خیال خوشنگاهان باز با شوخی سری دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۴۲: عالم گرفتاری، خوش تسلسلی دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۴۳: نه مفصل نه مجملی دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۴۴: غرور قدرت اگر بازوی خمی دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۴۵: ضعیفیها بیان عجز طاقت برنمیدارد
غزل شمارهٔ ۱۰۴۶: تک و پوی نفس از عالم عبرت فنی دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۴۷: مگر با نقش پایت مژدهٔ جوشیدنی دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۴۸: اینقدر ریش چه معنی دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۴۹: خیالت در غبار دل صفاپردازیی دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۵۰: نقشمکسی از سعی چه فرهنگ برآرد
غزل شمارهٔ ۱۰۵۱: گرشوق به راهت قدمی پیش برآرد
غزل شمارهٔ ۱۰۵۲: گر آن خروش جهان یکتا سری به این انجمن برآرد
غزل شمارهٔ ۱۰۵۳: حاشاکه مرا طعنکسان بر سقط آرد
غزل شمارهٔ ۱۰۵۴: فسردن از مزاج شعله خاکستر برون آرد
غزل شمارهٔ ۱۰۵۵: من و حسنیکه هرجا یادش از دل سر برون آرد
غزل شمارهٔ ۱۰۵۶: نگاهت جوش صد میخانه از ساغر برون آرد
غزل شمارهٔ ۱۰۵۷: احتیاجی که سر مرد به خم میآرد
غزل شمارهٔ ۱۰۵۸: در احتیاج نتوان بر سفله التجا برد
غزل شمارهٔ ۱۰۵۹: خاکستری نماند ز ما تا هوا برد
غزل شمارهٔ ۱۰۶۰: ناموس عالم عین اندیشهٔ سوا برد
غزل شمارهٔ ۱۰۶۱: هیهات دم بازپسین عرض ادب برد
غزل شمارهٔ ۱۰۶۲: احتیاجم خجلت از احباب برد
غزل شمارهٔ ۱۰۶۳: حسرت، پیام بیکسی آخر به یار برد
غزل شمارهٔ ۱۰۶۴: شرمقصورم از سخن، شکوهاعتبار برد
غزل شمارهٔ ۱۰۶۵: رنگ در دل داشتم روشنگر ادراک برد
غزل شمارهٔ ۱۰۶۶: پیریام آخر می و پیمانه برد
غزل شمارهٔ ۱۰۶۷: ما را به در دل ادب هیچکسی برد
غزل شمارهٔ ۱۰۶۸: مکتوب من به هرکه برد باد میبرد
غزل شمارهٔ ۱۰۶۹: فکر خویشم آخر از صحرای امکان میبرد
غزل شمارهٔ ۱۰۷۰: آه به دوستان دگر عرض دعا که میبرد
غزل شمارهٔ ۱۰۷۱: یک سر مو گر هوس از فکر جاهی بگذرد
غزل شمارهٔ ۱۰۷۲: عرقآلوده جمالی ز نظر میگذرد
غزل شمارهٔ ۱۰۷۳: زین گلستان که گلش رنگ ندامت دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۷۴: بهار میرود و گل ز باغ میگذرد
غزل شمارهٔ ۱۰۷۵: ز سختجانی من عمر تنگ میگذرد
غزل شمارهٔ ۱۰۷۶: ز ساز جسم هزار انفعال میگذرد
غزل شمارهٔ ۱۰۷۷: باکهگویم چه قیامت به سرم میگذرد
غزل شمارهٔ ۱۰۷۸: تا لبش در نظرم میگذرد
غزل شمارهٔ ۱۰۷۹: دل مباد افسرده تا برکس نگرددکار سرد
غزل شمارهٔ ۱۰۸۰: داغ بودمکه چه خواهم به غمت انشا کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۸۱: دلگداخته بر شش جهت بغل واکرد
غزل شمارهٔ ۱۰۸۲: امروز بعد عمری دلدار یاد ما کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۸۳: دل به زلف یار هم آرام نتوانستکرد
غزل شمارهٔ ۱۰۸۴: وحشتِ ما را تعلق رام نتوانست کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۸۵: خودسر به مرک گردن دعوی فرود کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۸۶: اول دل ستمزده قطع امید کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۸۷: از تغافلزدنی ترک سبب باید کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۸۸: پیش ارباب حسب ترک نسب باید کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۸۹: دل سحرگاهی بهگلشن یاد آن رخسار کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۹۰: عشق مطربزادهای بر ساز و تقوا زور کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۹۱: آگاهی از خیال خودم بینیاز کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۹۲: گرد مرا تحیّر، صبح جنون سبق کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۹۳: بیستون یادی ز فرهاد ندامت فال کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۹۴: روزیکه نقشگردش چشمت خیالکرد
غزل شمارهٔ ۱۰۹۵: اینقدر اشک به دیدارکه حیران گل کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۹۶: شب که دل از یأس مطلب بادهای در جام کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۹۷: عجز طاقت به گرفتاری غم شادم کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۹۸: وداع عمر چمنساز اعتبارم کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۹۹: گر کمال اختیار خواهم کرد
غزل شمارهٔ ۱۱۰۰: طبع سرکش خاکگشت و چشم شرمی وانکرد
غزل شمارهٔ ۱۱۰۱: اگر نظّاره گل میتوان کرد
غزل شمارهٔ ۱۱۰۲: ناتوانی در تلاش حرص بهتانم نکرد
غزل شمارهٔ ۱۱۰۳: دورگردون تا دماغ جام عیشم تازهکرد
غزل شمارهٔ ۱۱۰۴: حرف پیری داشتم لغزیدنم دیوانه کرد
غزل شمارهٔ ۱۱۰۵: بی فقر آشکار نگردد عیار مرد
غزل شمارهٔ ۱۱۰۶: عمر ارذل ای خدا مگمار بر نیروی مرد
غزل شمارهٔ ۱۱۰۷: پیکرم چون تیشه تا از جان کنی یاد آورد
غزل شمارهٔ ۱۱۰۸: پای طلب دمیکه سر از دل برآورد
غزل شمارهٔ ۱۱۰۹: زین شیشهٔ ساعت که مه و سال برآورد
غزل شمارهٔ ۱۱۱۰: عملی که سر به هوا خم از همه پیکرت بهدر آورد
غزل شمارهٔ ۱۱۱۱: ز دنیا چهگیرد اگر مردگیرد
غزل شمارهٔ ۱۱۱۲: اگر به افواج عزم شاهان سواد روم و فرنگ گیرد
غزل شمارهٔ ۱۱۱۳: دمی که تیغ تو خون مرا بحل گیرد
غزل شمارهٔ ۱۱۱۴: تا ساز نفسها کم مضراب نگیرد
غزل شمارهٔ ۱۱۱۵: گر شوق پی مطلب نایاب نگیرد
غزل شمارهٔ ۱۱۱۶: به محفلیکه فضولی قدح به دست نگیرد
غزل شمارهٔ ۱۱۱۷: من آن غبارم که حکم نقشم به هیچ آیینه درنگیرد
غزل شمارهٔ ۱۱۱۸: تدبیر عنان من پر شور نگیرد
غزل شمارهٔ ۱۱۱۹: اگر دماغم درین خمستان خمار شرم عدم نگیرد
غزل شمارهٔ ۱۱۲۰: فسردگیهای ساز امکان ترانهام را عنان نگیرد
غزل شمارهٔ ۱۱۲۱: دل به خرسندی اگر ترک هوس میگیرد
غزل شمارهٔ ۱۱۲۲: غنا مفت هوسگر نام آسودن نمیگیرد
غزل شمارهٔ ۱۱۲۳: نه هستی از نفسهایم شمار ناله میگیرد
غزل شمارهٔ ۱۱۲۴: راه فضولی ما هم در ازل حیا زد
غزل شمارهٔ ۱۱۲۵: چنینگر طیعبیدرتبهخورد و خوابمیسازد
غزل شمارهٔ ۱۱۲۶: نفس با یک جهان وحشت به خاک و آب میسازد
غزل شمارهٔ ۱۱۲۷: چو دندان ریخت نعمت حرص را مأیوس میسازد
غزل شمارهٔ ۱۱۲۸: تا جلوهٔ بیرنگ تو بر قلب صور زد
غزل شمارهٔ ۱۱۲۹: حدیث عشق شودناله ترجمانش و لرزد
غزل شمارهٔ ۱۱۳۰: زبان بهکام خموشی کشد بیانش و لرزد
غزل شمارهٔ ۱۱۳۱: روزی که قضا سر خط آفاق رقم زد
غزل شمارهٔ ۱۱۳۲: جام غرور کدام رنگ توان زد
غزل شمارهٔ ۱۱۳۳: آنکه ما را به جفا سوخته یا میسوزد
غزل شمارهٔ ۱۱۳۴: دل مپرسید چرا سوخته یا میسوزد
غزل شمارهٔ ۱۱۳۵: تو شمشیر حقی هر کس ز غفلت با تو بستیزد
غزل شمارهٔ ۱۱۳۶: به این عجزم چه ز خاک حیاپرورد برخیزد
غزل شمارهٔ ۱۱۳۷: چو شمع از ساز من دیگرکدام آهنگ برخیزد
غزل شمارهٔ ۱۱۳۸: چوگوهر قطرهام تاکی به آب افتدکه برخیزد
غزل شمارهٔ ۱۱۳۹: چه غفلت یارب از تقریر یأس انجام میخیزد
غزل شمارهٔ ۱۱۴۰: بهار حیرتست اینجا نهگل نی جام میخیزد
غزل شمارهٔ ۱۱۴۱: به این ضعفی که جسم زارم از بستر نمیخیزد
غزل شمارهٔ ۱۱۴۲: نشئه دودی است که از آتش می میخیزد
غزل شمارهٔ ۱۱۴۳: تبسم هرکجا رنگ سخن زان لعل تر ریزد
غزل شمارهٔ ۱۱۴۴: وداع کلفتم تا گل کند چاک جگر ریزد
غزل شمارهٔ ۱۱۴۵: خرد به عشق کند حیلهساز جنگ و گریزد
غزل شمارهٔ ۱۱۴۶: مباش غره به سامان این بنا که نریزد
غزل شمارهٔ ۱۱۴۷: به گرمی نگه از شعله تاب میریزد
غزل شمارهٔ ۱۱۴۸: به هرکجا مژهام رنگ خواب میریزد
غزل شمارهٔ ۱۱۴۹: خطی که بر گل روی تو آب میریزد
غزل شمارهٔ ۱۱۵۰: باز اشکم به خیالت چه فسون میریزد
غزل شمارهٔ ۱۱۵۱: چاک کسوت فقرم رنگ خنده میریزد
غزل شمارهٔ ۱۱۵۲: به طراز دامن ناز و چه ز خاکساری ما رسد
غزل شمارهٔ ۱۱۵۳: بر رمز کارگاه ازل کیست وارسد
غزل شمارهٔ ۱۱۵۴: همّت از گردنکشی مشکل به استغنا رسد
غزل شمارهٔ ۱۱۵۵: دگر تظلم ما عاجزانکجا برسد
غزل شمارهٔ ۱۱۵۶: سراغت از چمن کبریا که میپرسد
غزل شمارهٔ ۱۱۵۷: کیست کز جهد به آن انجمن ناز رسد
غزل شمارهٔ ۱۱۵۸: جایی که شکوهها به صف زیر و بم رسد
غزل شمارهٔ ۱۱۵۹: سَحَرِ طلوعِ گلِ دعا که مرادِ اهلِ هِمَم رسد
غزل شمارهٔ ۱۱۶۰: تا ز عبرت سر مژگان به خمیدن نرسد
غزل شمارهٔ ۱۱۶۱: همه راست زین چمن آرزو، که به کام دل ثمری رسد
غزل شمارهٔ ۱۱۶۲: تا ز چمن دماغ را بوی بهار میرسد
غزل شمارهٔ ۱۱۶۳: زبرگردون آنچه ازکشت تو و من میرسد
غزل شمارهٔ ۱۱۶۴: آه به درد عجز هم کوشش ما نمیرسد
غزل شمارهٔ ۱۱۶۵: تا گرد ما به اوج ثریا نمیرسد
غزل شمارهٔ ۱۱۶۶: کار دلها باز از آن مژگان به سامان میرسد
غزل شمارهٔ ۱۱۶۷: هرگز به دستگاه نظر پا نمیرسد
غزل شمارهٔ ۱۱۶۸: نشئهٔگوشهٔ دل از دیر و حرم نمیرسد
غزل شمارهٔ ۱۱۶۹: صبح شو ایشبکه خورشید مناکنون میرسد
غزل شمارهٔ ۱۱۷۰: هوس تعین خواجگی، به نیاز بنده نمیرسد
غزل شمارهٔ ۱۱۷۱: به امیدِ فنا تاب و تبِ هستی گوارا شد
غزل شمارهٔ ۱۱۷۲: ز تنگی منفعل گردید دل آفاق پیدا شد
غزل شمارهٔ ۱۱۷۳: صفا داغ کدورت گشت سامان من و ما شد
غزل شمارهٔ ۱۱۷۴: کسی معنی بحر فهمیده باشد
غزل شمارهٔ ۱۱۷۵: پی اشک من ندانم بهکجا رسیده باشد
غزل شمارهٔ ۱۱۷۶: آن فتنه که آفاقش شور من و ما باشد
غزل شمارهٔ ۱۱۷۷: به که چندی دل ما خامشی انشا باشد
غزل شمارهٔ ۱۱۷۸: تا در آیینهٔ دل راه نفس واباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۷۹: چراکس منکر بیطاقتیهای درا باشد
غزل شمارهٔ ۱۱۸۰: زشوخی چشم منتاکی به روی غیرواباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۸۱: تسلی کو اگر منظورت اسباب هوس باشد
غزل شمارهٔ ۱۱۸۲: مرا این آبرو در عالم پرواز بس باشد
غزل شمارهٔ ۱۱۸۳: صبحی که گلت به باغ باشد
غزل شمارهٔ ۱۱۸۴: تا مشرب محبت ننگ وفا نباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۸۵: محبت ستمگر نباشد نباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۸۶: عشق هرجا ادبآموز تپیدن باشد
غزل شمارهٔ ۱۱۸۷: رمز آشنای معنی هر خیرهسر نباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۸۸: مکتوب شوق هرگز بینامهبر نباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۸۹: هرچند به حق قرب تو مقدور نباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۹۰: راحت نصیب ایجاد زنگ و حبش نباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۹۱: هرچند دل از وصل قدحنوش نباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۹۲: وضع فلک آنجا که به یک حال نباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۹۳: هرچند خودنمایی تخت و حشم نباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۹۴: اگر تعین عنقا هوس پیام نباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۹۵: گر بوی وفا را نفس آیینه نباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۹۶: دل انجمن محرم و بیگانه نباشد
غزل شمارهٔ ۱۱۹۷: خیال نامد!ری تا کیت خاطرنشین باشد
غزل شمارهٔ ۱۱۹۸: بپرهیز از حسد تا فضل یزدانت قرین باشد
غزل شمارهٔ ۱۱۹۹: وداع سرکشیکنگر دلت راحتکمین باشد
غزل شمارهٔ ۱۲۰۰: جمعیت از آن دلکه پریشان تو باشد
غزل شمارهٔ ۱۲۰۱: ما راکه نفس آینه پرداخته باشد
غزل شمارهٔ ۱۲۰۲: چشمی که بر آن جلوه نظر داشته باشد
غزل شمارهٔ ۱۲۰۳: محو طلبت گردی اگر داشته باشد
غزل شمارهٔ ۱۲۰۴: مشتاق تو گر نامهبری داشته باشد
غزل شمارهٔ ۱۲۰۵: هر کس به رهت چشم تری داشته باشد
غزل شمارهٔ ۱۲۰۶: از نامهام آن شوخ مکدر شده باشد
غزل شمارهٔ ۱۲۰۷: آنجاکه طلب محوتوکل شده باشد
غزل شمارهٔ ۱۲۰۸: تغافلچهخجلتبهخود چیدهباشد
غزل شمارهٔ ۱۲۰۹: خلوتسرای تحقیق کاشانهٔ که باشد
غزل شمارهٔ ۱۲۱۰: نیام تیغ عالمگیر مستی موج می باشد
غزل شمارهٔ ۱۲۱۱: در این خرابه نه دشمن نه دوست میباشد
غزل شمارهٔ ۱۲۱۲: نگه در شبههٔ تحقیق من معذور میباشد
غزل شمارهٔ ۱۲۱۳: لب بیصرفه نوا جهل سبق میباشد
غزل شمارهٔ ۱۲۱۴: نقش نیرنگ جهان جوهر رم میباشد
غزل شمارهٔ ۱۲۱۵: پیر خمیازهکش وضع جوان میباشد
غزل شمارهٔ ۱۲۱۶: راحت دل ز نفس بالفشان میباشد
غزل شمارهٔ ۱۲۱۷: دماغ وحشتآهنگان خیالآور نمیباشد
غزل شمارهٔ ۱۲۱۸: بنای رنگ فطرت بر مزاج دون نمیباشد
غزل شمارهٔ ۱۲۱۹: بی زنگ درین محفل آیینه نمیباشد
غزل شمارهٔ ۱۲۲۰: دل خاک سر کوی وفا شد چه بجا شد
غزل شمارهٔ ۱۲۲۱: دلدار مقیم دل ما شد چه بجا شد
غزل شمارهٔ ۱۲۲۲: جگری آبله زد تخم غمی پیدا شد
غزل شمارهٔ ۱۲۲۳: صیاد بینشانی پرواز رنگ ما شد
غزل شمارهٔ ۱۲۲۴: بازم از شرم سجود امشب عرق بیتاب شد
غزل شمارهٔ ۱۲۲۵: ای شمع تک وتاز نفس گرد سفر شد
غزل شمارهٔ ۱۲۲۶: اینقدر نمیدانم صیدم از چه لاغر شد
غزل شمارهٔ ۱۲۲۷: مژده ای ذوق وصال آیینه بیزنگار شد
غزل شمارهٔ ۱۲۲۸: نقطهٔ دلگرد خودگشت و خط پرگار شد
غزل شمارهٔ ۱۲۲۹: شب که از شور شکست دل اثر پرزور شد
غزل شمارهٔ ۱۲۳۰: هرکجا عشاق را درد طلب منظور شد
غزل شمارهٔ ۱۲۳۱: فکر نازک عالمی را سرمهٔ تقریر شد
غزل شمارهٔ ۱۲۳۲: تا دل دیوانه واماند از تپیدن داغ شد
غزل شمارهٔ ۱۲۳۳: آگاهی دل انجمن اختلاف شد
غزل شمارهٔ ۱۲۳۴: به کدام فرصت ازین چمن هوس از فضولی اثر کشد
غزل شمارهٔ ۱۲۳۵: جبههٔحرص اگر چنینگرد ره هوسکشد
غزل شمارهٔ ۱۲۳۶: از غبارم هرچه بالا میکشد
غزل شمارهٔ ۱۲۳۷: هرکه حرفی از لبت وامیکشد
غزل شمارهٔ ۱۲۳۸: شوق دیداری که از دل بال حسرت میکشد
غزل شمارهٔ ۱۲۳۹: عریانی آنقدر به برم تنگ میکشد
غزل شمارهٔ ۱۲۴۰: مد بقا کجا به مه و سال میکشد
غزل شمارهٔ ۱۲۴۱: حرص پیری شیأالله از خروشم میکشد
غزل شمارهٔ ۱۲۴۲: باز دامان دل آهنگ چه گلشن میکشد
غزل شمارهٔ ۱۲۴۳: بار ما عمریست دوش چشم حیران میکشد
غزل شمارهٔ ۱۲۴۴: چو شمع هیچکس به زیانم نمیکشد
غزل شمارهٔ ۱۲۴۵: رفتهرفته این بزرگیها به بازی میکشد
غزل شمارهٔ ۱۲۴۶: همچو مینا غنچهٔ رازم بهار آهنگ شد
غزل شمارهٔ ۱۲۴۷: کم و بیش وهم تعینت سر و برگ نقص و کمال شد
غزل شمارهٔ ۱۲۴۸: دل شهرهٔ تسلیم ز ضبط نفسم شد
غزل شمارهٔ ۱۲۴۹: روز سیهم سایه صفت جزو بدن شد
غزل شمارهٔ ۱۲۵۰: تا پری به عرض آمد موج شیشه عریان شد
غزل شمارهٔ ۱۲۵۱: ترکِ آرزو کردم رنجِ هستی آسان شد
غزل شمارهٔ ۱۲۵۲: رم وحشی نگاه من غبارانگیز جولان شد
غزل شمارهٔ ۱۲۵۳: قیامت خندهریزی بر مزار من گل افشان شد
غزل شمارهٔ ۱۲۵۴: مخمل و دیبا حجاب هستی رسوا نشد
غزل شمارهٔ ۱۲۵۵: مکتوب مقصد ما از بیکسی فغان شد
غزل شمارهٔ ۱۲۵۶: عید است غبار سر راه تو توان شد
غزل شمارهٔ ۱۲۵۷: پیر گردیدم و هستی سبب ننگ نشد
غزل شمارهٔ ۱۲۵۸: گل نکرد آهیکه بر ما خنجر قاتل نشد
غزل شمارهٔ ۱۲۵۹: از حوادث خاطر آزاد ما غمگین نشد
غزل شمارهٔ ۱۲۶۰: چون شفق از رنگ خونم هیچکسگلچین نشد
غزل شمارهٔ ۱۲۶۱: پر هما چه کند بخت اگر دگرگون شد
غزل شمارهٔ ۱۲۶۲: حیرتکفیل پر زدنگفتگو نشد
غزل شمارهٔ ۱۲۶۳: آهی به هوا چتر زد و چرخ برین شد
غزل شمارهٔ ۱۲۶۴: شب حسرت دیدار توام دام کمین شد
غزل شمارهٔ ۱۲۶۵: زین ساز بم و زیر توقع چه خروشد
غزل شمارهٔ ۱۲۶۶: کسی که نیک و بد هوشیار و مست بپوشد
غزل شمارهٔ ۱۲۶۷: رضاعت از برم چندانکه گردم پیر میجوشد
غزل شمارهٔ ۱۲۶۸: نه تنها از قدح مستی و از گل رنگ میجوشد
غزل شمارهٔ ۱۲۶۹: حال دل از دوری دلبر نمیدانم چه شد
غزل شمارهٔ ۱۲۷۰: حاصلم زبن مزرع بیبر نمیدانم چه شد
غزل شمارهٔ ۱۲۷۱: ز وهم متهم ظرف کم نخواهی شد
غزل شمارهٔ ۱۲۷۲: باغ نیرنگ جنونم نیست آسان بشکفد
غزل شمارهٔ ۱۲۷۳: وحشتم گر یک تپش در دشت امکان بشکفد
غزل شمارهٔ ۱۲۷۴: به یاد آستانت هرکه سر بر خاک میمالد
غزل شمارهٔ ۱۲۷۵: سپند بزم تو تا بیقرار گردد و نالد
غزل شمارهٔ ۱۲۷۶: اگر سور است وگر ماتم دلمایوس مینالد
غزل شمارهٔ ۱۲۷۷: دل باز به جوش یارب آمد
غزل شمارهٔ ۱۲۷۸: ز هستی قطعکن گر میل راحت در نمود آمد
غزل شمارهٔ ۱۲۷۹: نتوان به تلاش از غم اسباب برآمد
غزل شمارهٔ ۱۲۸۰: عالم همه زین میکده بیهوش برآمد
غزل شمارهٔ ۱۲۸۱: تمام شوقیم لیک غافل که دل به راهِ که میخرامد
غزل شمارهٔ ۱۲۸۲: ز ابرام طلب نومیدیام آخر به چنگ آمد
غزل شمارهٔ ۱۲۸۳: شبم آهی ز دل در حسرت قاتل برون آمد
غزل شمارهٔ ۱۲۸۴: فالی از داغ زدم دل چمنآیین آمد
غزل شمارهٔ ۱۲۸۵: گل به سر، جام به کف، آن چمن آیین آمد
غزل شمارهٔ ۱۲۸۶: ز تخمت چه نشو و نما میدمد
غزل شمارهٔ ۱۲۸۷: پر مفلسم به من چه نوا میتوان رساند
غزل شمارهٔ ۱۲۸۸: به هرجا باغبان در یاد مستان تاک بنشاند
غزل شمارهٔ ۱۲۸۹: اگر درد طلب این گردم از رفتار جوشاند
غزل شمارهٔ ۱۲۹۰: دل به قید جسم از علم یقین بیگانه ماند
غزل شمارهٔ ۱۲۹۱: طالعم زلف یار را ماند
غزل شمارهٔ ۱۲۹۲: موجگل بیتو خار را ماند
غزل شمارهٔ ۱۲۹۳: دلدار رفت و دیده به حیرت دچار ماند
غزل شمارهٔ ۱۲۹۴: رفتیم و داغ ما به دل روزگار ماند
غزل شمارهٔ ۱۲۹۵: از دلمبگذشت و خوندر چشم حیرتساز ماند
غزل شمارهٔ ۱۲۹۶: در گلستانی که چشمم محو آن طناز ماند
غزل شمارهٔ ۱۲۹۷: شوق تا محمل به دوش طبع وحشتساز ماند
غزل شمارهٔ ۱۲۹۸: از هجوم کلفت دل ناله بیآهنگ ماند
غزل شمارهٔ ۱۲۹۹: رشته بگسیخت نفس زیر و بم ساز نماند
غزل شمارهٔ ۱۳۰۰: گر آیینهات در مقابل نماند
غزل شمارهٔ ۱۳۰۱: دل بال یاس زد نفس مغتنم نماند
غزل شمارهٔ ۱۳۰۲: کم نیست صحبت دلگر مرد، زن نماند
غزل شمارهٔ ۱۳۰۳: دلدار گذشت و نگه بازپسین ماند
غزل شمارهٔ ۱۳۰۴: بسکه بیمارتو بر بستر غم یکرو ماند
غزل شمارهٔ ۱۳۰۵: بهار عمر به صبح دمیده میماند
غزل شمارهٔ ۱۳۰۶: ز بعد ما نه غزل نی قصیده میماند
غزل شمارهٔ ۱۳۰۷: نه غنچه سر به گریبان کشیده میماند
غزل شمارهٔ ۱۳۰۸: زان نشئه که قلقل به لب شیشه دواند
غزل شمارهٔ ۱۳۰۹: گر نالهٔ من پرتو اندیشه دواند
غزل شمارهٔ ۱۳۱۰: پی تحقیق کسانی که گرو تاختهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۱۱: در بساطی که دم تیغ ادب آختهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۱۲: صفا فریب فقیهان نفس گداختهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۱۳: چون برگ گل ز بس پر و بالم شکستهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۱۴: نقش دویی بر آینه من نبستهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۱۵: عمریست رخت حسرتم از سینه بستهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۱۶: دونان که در تلاش گهر دست شستهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۱۷: جمعیکه پر به فکر هنر درشکستهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۱۸: این حرصها که دامن صد فن شکستهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۱۹: شمعها زین انجمن بیصرفهتازان رفتهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۲۰: آن سبکروحان که تن در خاکساری دادهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۲۱: ذره تا خورشید امکان جمله حیرت زادهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۲۲: هرجا صلای محرمی راز دادهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۲۳: از شکست رنگم آب روی شاهی دادهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۲۴: روزگاری شد که از اهل وفا دل بردهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۲۵: غفلت آهنگان که دل را ساز غوغا کردهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۲۶: اینکه در دیر غمت ذم شرد پیدا کردهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۲۷: آن سخا کیشان که بر احسان نظر واکردهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۲۸: فرصت انشایان هستی گر تکلف کردهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۲۹: تا ز گرد انتظارت مستفیدم کردهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۳۰: آب و رنگ عبرتی صرف بهارم کردهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۳۱: با خزان آرزو حشر بهارم کردهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۳۲: وعده افسونان طلسم انتظارم کردهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۳۳: گرد عجزم، خوشخرامان سرفرازم کردهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۳۴: همچو گوهر قطرهٔ خشکی عیانم کردهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۳۵: موج گوهرطینتان، گر شوخی افزون کردهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۳۶: یاران تمیز هستی بدخو نکردهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۳۷: بر من فسون عجز در ایجاد خواندهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۳۸: اهل معنی گر به گفتوگو نفس فرسودهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۳۹: آنها که رنگ خودسری شمع دیدهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۴۰: امروز ناقصان به کمالی رسیدهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۴۱: لاله و گل چشمک رمز خوان فهمیدهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۴۲: حاضران از دور چون محشر خروشم دیدهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۴۳: محرمان کاثار صنع از عشق پر فن دیدهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۴۴: در عشق آنکه قابل دردش ندیدهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۴۵: در غبار هستی اسرار فنا پوشیدهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۴۶: یاران فسانههای تو و من شنیدهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۴۷: این ستمکیشان که وهم زندگی را هالهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۴۸: بیقراران تو کز شوق فنا دیوانهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۴۹: معنیسبقانگر همه صد بحر کتابند
غزل شمارهٔ ۱۳۵۰: چشم چون آیینه برنیرنگ عرض نازبند
غزل شمارهٔ ۱۳۵۱: محرم آهنگ دل شو سرمه بر آواز بند
غزل شمارهٔ ۱۳۵۲: ای ساز قدس دل به جهان نوا مبند
غزل شمارهٔ ۱۳۵۳: ای بهار پرفشان دل برگل و سنبل مبند
غزل شمارهٔ ۱۳۵۴: مدعا دل بود اگر نیرنگ امکان ریختند
غزل شمارهٔ ۱۳۵۵: تا به عالم، رنگ بنیاد تمنا ریختند
غزل شمارهٔ ۱۳۵۶: کار دنیا بس که مهمل گشت عقبا ریختند
غزل شمارهٔ ۱۳۵۷: آنکه از بوی بهارش رنگ امکان ریختند
غزل شمارهٔ ۱۳۵۸: رنگ اطوار ادبسنجان به قانون ریختند
غزل شمارهٔ ۱۳۵۹: سبکروانکه به وحشت میان جان بستند
غزل شمارهٔ ۱۳۶۰: گذشتگانکه ز تشویش ما و من رستند
غزل شمارهٔ ۱۳۶۱: مصوران به هزار انفعال پیوستند
غزل شمارهٔ ۱۳۶۲: بینیازان برقربز بحر و بر برخاستند
غزل شمارهٔ ۱۳۶۳: زد نفس فال تنآسانی دلی آراستند
غزل شمارهٔ ۱۳۶۴: محفل هستی به تحریک دلی آراستند
غزل شمارهٔ ۱۳۶۵: آرزو سوخت نفس آینهٔ دل بستند
غزل شمارهٔ ۱۳۶۶: غافلی چند که نقش حق وباطل بستند
غزل شمارهٔ ۱۳۶۷: هرجا تپش شمع درین خانه نهفتند
غزل شمارهٔ ۱۳۶۸: دنیا وتلاش هوس بیخبری چند
غزل شمارهٔ ۱۳۶۹: خلقیست پراکندهٔ سعی هوسی چند
غزل شمارهٔ ۱۳۷۰: گر آگهی به سیر فنا و بقا بخند
غزل شمارهٔ ۱۳۷۱: ای بینصیب عشق به کار هوس بخند
غزل شمارهٔ ۱۳۷۲: حسرت زلف توام بود شکستم دادند
غزل شمارهٔ ۱۳۷۳: یاران مزهٔ عبرت از این مائده بردند
غزل شمارهٔ ۱۳۷۴: تا شدم گرم طلب عجز درایم کردند
غزل شمارهٔ ۱۳۷۵: حاصل عافیت آنها که به دامنکردند
غزل شمارهٔ ۱۳۷۶: خوشخرامان اگر اندیشهٔ جولان کردند
غزل شمارهٔ ۱۳۷۷: ذره تا مسهر هزار آینه عریان کردند
غزل شمارهٔ ۱۳۷۸: ز شرم عشق فلکها به خاک روکردند
غزل شمارهٔ ۱۳۷۹: رازداران کز ادب راه لب گویا زدند
غزل شمارهٔ ۱۳۸۰: روزگاری که به عشق از هوسم افکندند
غزل شمارهٔ ۱۳۸۱: روزی که هوسها در اقبال گشودند
غزل شمارهٔ ۱۳۸۲: برای خاطرم غم آفریدند
غزل شمارهٔ ۱۳۸۳: به شوخی زد طرب غم آفریدند
غزل شمارهٔ ۱۳۸۴: ز بسکه منتظران چشم در ره یارند
غزل شمارهٔ ۱۳۸۵: محرمانی که به آهنگ فنا مسرورند
غزل شمارهٔ ۱۳۸۶: مصور نگهت ساغر چه رنگ زند
غزل شمارهٔ ۱۳۸۷: عاقبت شرم امل بر غفلت ما میزند
غزل شمارهٔ ۱۳۸۸: فطرت آخر بر معاد از سعی اکمل میزند
غزل شمارهٔ ۱۳۸۹: محوگریبان ادبکی سر به هر سو میزند
غزل شمارهٔ ۱۳۹۰: برق خطی بر سیاهی میزند
غزل شمارهٔ ۱۳۹۱: عشاق گر از سبحه و زنار نویسند
غزل شمارهٔ ۱۳۹۲: تنپرستانکه به این آب و نمک عیاشند
غزل شمارهٔ ۱۳۹۳: گر خاک نشینان علم افراخته باشند
غزل شمارهٔ ۱۳۹۴: حکم عشق است که تشریف تمنا بخشند
غزل شمارهٔ ۱۳۹۵: صد ابد عیش طربخانهٔ دنیا بخشند
غزل شمارهٔ ۱۳۹۶: زان زر و سیم که این مردم باذل بخشند
غزل شمارهٔ ۱۳۹۷: از چه دعوی شمعها گردن به بالا میکشند
غزل شمارهٔ ۱۳۹۸: جماعتیکه نظرباز آن بر و دوشند
غزل شمارهٔ ۱۳۹۹: مبصّران حقیقت که سر به سر هوشند
غزل شمارهٔ ۱۴۰۰: به گفتگوی کسان مردمی که میلافند
غزل شمارهٔ ۱۴۰۱: چه بوربا و چه مخمل حجاب میبافند
غزل شمارهٔ ۱۴۰۲: قماش رنگ ز بس بیحجاب میبافند
غزل شمارهٔ ۱۴۰۳: دلها تامل آینهٔ حسن مطلقند
غزل شمارهٔ ۱۴۰۴: شور اشکم گر چنین راه تپش سر میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۰۵: نشد آنکه شعلهٔ وحشتی به دل فسرده فسونکند
غزل شمارهٔ ۱۴۰۶: باز مخمور است دل تا بیخودی انشا کند
غزل شمارهٔ ۱۴۰۷: دل پا شکسته حق طلب، به رهت چگونه ادا کند
غزل شمارهٔ ۱۴۰۸: شور لیلی کو که باز آزایش سودا کند
غزل شمارهٔ ۱۴۰۹: کو جنون تا عقدهٔ هوش از سر ما واکند
غزل شمارهٔ ۱۴۱۰: هر سخن سنجی که خواهد صید معنیها کند
غزل شمارهٔ ۱۴۱۱: از قضا بر خوان ممسک گر کسی نان بشکند
غزل شمارهٔ ۱۴۱۲: هر کجا سعی جنون بر عزم جولان بشکند
غزل شمارهٔ ۱۴۱۳: حسنکلاه هوسیگر به تجمل شکند
غزل شمارهٔ ۱۴۱۴: لاغری آن همه زین مرحله دورم افکند
غزل شمارهٔ ۱۴۱۵: کلاه هرکه فلک بر سماک میفکند
غزل شمارهٔ ۱۴۱۶: اگر از گدازم نمی گل کند
غزل شمارهٔ ۱۴۱۷: اگر معنی خامشی گل کند
غزل شمارهٔ ۱۴۱۸: تقلید از چه علم به لافم علمکند
غزل شمارهٔ ۱۴۱۹: از بسکه به تحصیل غنا حرص توجان کند
غزل شمارهٔ ۱۴۲۰: لمعهٔ مهرش دمی کاینه تابان کند
غزل شمارهٔ ۱۴۲۱: هرجا خرام ناز تو تمکین عیان کند
غزل شمارهٔ ۱۴۲۲: اشک گهر طینت ما راه تپش سر نکند
غزل شمارهٔ ۱۴۲۳: طبع دانا الم دهر مکدر نکند
غزل شمارهٔ ۱۴۲۴: هوس جنونزدهٔ نفس به کدام جلوه کمین کند
غزل شمارهٔ ۱۴۲۵: وهم بلند وپست جاه چند دلت سیهکند
غزل شمارهٔ ۱۴۲۶: بادهٔ تحقیق را ظرف هوس تنگی کند
غزل شمارهٔ ۱۴۲۷: مشرب عشاق بر وضع هوس تنگیکند
غزل شمارهٔ ۱۴۲۸: بسکه بیروپت بهارم کلفت انشا میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۲۹: عاقبتدر حلقهٔآن زلف، دل جا میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۳۰: ساز امکان از شکست آواز پیدا میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۳۱: هر نفس دل صدهزار اندیشه پیدا میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۳۲: گر طمع دست طلب وامیکند
غزل شمارهٔ ۱۴۳۳: میل هوس ز عافیتم فرد میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۳۴: درگلستانیکه حسنش جلوهای سر میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۳۵: اول ،در عدم، دهنت باز میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۳۶: گر جنونم ناله واری نذر بلبل میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۳۷: هرکجا آیینهٔ حسن جنون گل میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۳۸: بس که زخم کشتهٔ نازش تلاطم میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۳۹: داغ عشقم چارهجوییها کبابم میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۴۰: حسرت امشب آه بیتأثیر روشن میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۴۱: عقل اگر صد انجمن تدبیر روشن میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۴۲: بولهوس از سبک سری حفظ سخن نمیکند
غزل شمارهٔ ۱۴۴۳: ناتوانی باز چون شمعم چه افسون میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۴۴: قامت خمکز حیا سوی زمین رو میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۴۵: ذوق فقر افسانهٔ اقبالکوته میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۴۶: با هستیام وداع تو و من چه میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۴۷: بر اهل فضل دانش و فنگریه میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۴۸: کارجهان خواه عجز، خواه سری میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۴۹: هر که اینجا میرسد بیاعتدالی میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۵۰: هرکه در اظهار مطلب هرزهنالی میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۵۱: اینکه طاقتها جوانی میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۵۲: نظم امکانیکجا ضبط روانی میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۵۳: رفته رفته عافیت همکینهخواهی میکند
غزل شمارهٔ ۱۴۵۴: مفلسی دست تهی بر سودن ارزانی کند
غزل شمارهٔ ۱۴۵۵: بلاکشان محبت گل چه نیرنگند
غزل شمارهٔ ۱۴۵۶: گردی دگر نشد ز من نارسا بلند
غزل شمارهٔ ۱۴۵۷: یارب چهسانکنم به هوای دعا بلند
غزل شمارهٔ ۱۴۵۸: پیری آمد ماند عشرتها ز انداز بلند
غزل شمارهٔ ۱۴۵۹: غافل شدیم وگشت خروش هوس بلند
غزل شمارهٔ ۱۴۶۰: حسرت دلکرد بر ما پنجهٔ قاتل بلند
غزل شمارهٔ ۱۴۶۱: عجز نپسندید از ما شکوهٔ قاتل بلند
غزل شمارهٔ ۱۴۶۲: آنها که لاف افسر و اورنگ میزنند
غزل شمارهٔ ۱۴۶۳: عشاق چون فسانهٔ تحقیق سر کنند
غزل شمارهٔ ۱۴۶۴: جمعی که با قناعت جاوید خو کنند
غزل شمارهٔ ۱۴۶۵: حقمشربان دمی که به تحقیق رو کنند
غزل شمارهٔ ۱۴۶۶: روشندلان چو آینه بر هرچه رو کنند
غزل شمارهٔ ۱۴۶۷: این غافلان که آینهپرداز میدهند
غزل شمارهٔ ۱۴۶۸: علویانی که به این عالم دون میآیند
غزل شمارهٔ ۱۴۶۹: هرکه انجام غرور من و ما میبیند
غزل شمارهٔ ۱۴۷۰: هرکه زین انجمن آثار صفا میبیند
غزل شمارهٔ ۱۴۷۱: بهار رنگ عبرت جز دل روشن نمیبیند
غزل شمارهٔ ۱۴۷۲: آفاق جا ندارد همت کجا نشیند
غزل شمارهٔ ۱۴۷۳: به روی من ز کجا رنگ اعتبار نشیند
غزل شمارهٔ ۱۴۷۴: سپند بزم تو گویند هیچ جا ننشیند
غزل شمارهٔ ۱۴۷۵: اتفاق است آنکه هردشوار را آسان نمود
غزل شمارهٔ ۱۴۷۶: بر در دل حلقه زد غفلت، کنون آهش چه سود
غزل شمارهٔ ۱۴۷۷: ریشهواری عافیت در مزرع امکان نبود
غزل شمارهٔ ۱۴۷۸: تاآینهروبروی ما بود
غزل شمارهٔ ۱۴۷۹: نیرنگ امل گل بقا بود
غزل شمارهٔ ۱۴۸۰: یاد شوقی کز جفاهایت دل ما شاد بود
غزل شمارهٔ ۱۴۸۱: آنجاکه عجزممتحن چون و چند بود
غزل شمارهٔ ۱۴۸۲: عیش ما کم نیست گر اشکی به چشم تر بود
غزل شمارهٔ ۱۴۸۳: هرکه را اجزای موهوم نفس دفتر بود
غزل شمارهٔ ۱۴۸۴: همچو آتش هرکه را دود طلب در سر بود
غزل شمارهٔ ۱۴۸۵: برگ و ساز عندلیبان زین چمن گفتار بود
غزل شمارهٔ ۱۴۸۶: دیده را مژگان بهم آوردنی درکار بود
غزل شمارهٔ ۱۴۸۷: زین باغ بسکه بیثمری آشکاربود
غزل شمارهٔ ۱۴۸۸: مطلبی گر بود از هستی همین آزار بود
غزل شمارهٔ ۱۴۸۹: شب که در بزم ادب قانون حیرتساز بود
غزل شمارهٔ ۱۴۹۰: سجدهٔ خاک درت هرکه تمنایش بود
غزل شمارهٔ ۱۴۹۱: آدمیکاثار تنزیهش رجوع خاک بود
غزل شمارهٔ ۱۴۹۲: در ادبگاهی که لب نامحرم تحریک بود
غزل شمارهٔ ۱۴۹۳: امشب غبار نالهٔ دل سرمه رنگ بود
غزل شمارهٔ ۱۴۹۴: روزی که بی تو دامن ضعفم به چنگ بود
غزل شمارهٔ ۱۴۹۵: شب که از جوش خیالت بزم گلشن تنگ بود
غزل شمارهٔ ۱۴۹۶: شبکه از شوق توپروازم بهار آهنگ بود
غزل شمارهٔ ۱۴۹۷: ماضی ومستقبل این بزم حیرت حال بود
غزل شمارهٔ ۱۴۹۸: درشتخو سخنش عافیت ثمر نبود
غزل شمارهٔ ۱۴۹۹: نهال وحشت ما خالی از ثمر نبود
غزل شمارهٔ ۱۵۰۰: تا نفس ما ومن غبارنبود
غزل شمارهٔ ۱۵۰۱: تا دل از انجمن وصل تو مأیوس نبود
غزل شمارهٔ ۱۵۰۲: شب که جز یأس به کام دل مأیوس نبود
غزل شمارهٔ ۱۵۰۳: ناله میافشاند پر در باغ ما بلبل نبود
غزل شمارهٔ ۱۵۰۴: نقش هستی جز غبار وهم نیرنگی نبود
غزل شمارهٔ ۱۵۰۵: یکدو دم هنگامهٔ تشویش مهر و کینه بود
غزل شمارهٔ ۱۵۰۶: چون شرر اقبال هستی بسکه فرصتکاه بود
غزل شمارهٔ ۱۵۰۷: روزی که عشق رنگ جهان نقش بسته بود
غزل شمارهٔ ۱۵۰۸: هرکه را دیدم ز لاف ما و من شرمنده بود
غزل شمارهٔ ۱۵۰۹: بسکه در ساز صفاکیشان حیا خوابیده بود
غزل شمارهٔ ۱۵۱۰: شب که در یادت سراپایم زبان ناله بود
غزل شمارهٔ ۱۵۱۱: شبکه وصل آغوشپرداز دل دیوانه بود
غزل شمارهٔ ۱۵۱۲: محوتسلیمیم اما سجده لغزش مایه بود
غزل شمارهٔ ۱۵۱۳: آنروز که پیدایی ما را اثری بود
غزل شمارهٔ ۱۵۱۴: با ما نه نم اشکی ونی چشم تری بود
غزل شمارهٔ ۱۵۱۵: این انجمن افسانهٔ راز دهنی بود
غزل شمارهٔ ۱۵۱۶: بهکویدوستکه تکلیف بینشانی بود
غزل شمارهٔ ۱۵۱۷: به نظم عمرکه سر تا سرش روانی بود
غزل شمارهٔ ۱۵۱۸: چون آب روان پر مگذر بیخبر از خود
غزل شمارهٔ ۱۵۱۹: جاییکه سعی حرص جنونآفرین دود
غزل شمارهٔ ۱۵۲۰: تا مه نوبر فلک بالگشا میرود
غزل شمارهٔ ۱۵۲۱: هر که آمد در جان بیکستر از ما میرود
غزل شمارهٔ ۱۵۲۲: با این خرام ناز اگر آن مست میرود
غزل شمارهٔ ۱۵۲۳: شبنم صبح از چمن آبله دل میرود
غزل شمارهٔ ۱۵۲۴: دل ز پیاش عمرهاست سجده کمین میرود
غزل شمارهٔ ۱۵۲۵: بعد ازینت سبزه خط در سیاهی میرود
غزل شمارهٔ ۱۵۲۶: گر چنین اشکم ز شرم پرگناهی میرود
غزل شمارهٔ ۱۵۲۷: شوق موسی نگهم رام تسلی نشود
غزل شمارهٔ ۱۵۲۸: چو دولت درش بر خسان واشود
غزل شمارهٔ ۱۵۲۹: آه نومیدم کجا تأثیر من پیدا شود
غزل شمارهٔ ۱۵۳۰: گر چنین بخت نگون عبرت کمین پیدا شود
غزل شمارهٔ ۱۵۳۱: حسن بیشرم ازهجوم بوالهوس محشر شود
غزل شمارهٔ ۱۵۳۲: در بیابانی که سعی بیخودی رهبر شود
غزل شمارهٔ ۱۵۳۳: دل جهان دیگر از مرآت یکدیگر شود
غزل شمارهٔ ۱۵۳۴: طبع قناعت اختیار مصدر زیب و فر شود
غزل شمارهٔ ۱۵۳۵: گر خیالگردش چشم توام رهبر شود
غزل شمارهٔ ۱۵۳۶: گرنه مشت خاکم از اشک ندامت تر شود
غزل شمارهٔ ۱۵۳۷: خواهش از ضبط نفس گر قدمی پیش شود
غزل شمارهٔ ۱۵۳۸: بر آستان تو تا جبهه نقش پا نشود
غزل شمارهٔ ۱۵۳۹: دلیل شکوهٔ من سعی نارسا نشود
غزل شمارهٔ ۱۵۴۰: غرور ناز تو تهمتکش ادا نشود
غزل شمارهٔ ۱۵۴۱: فسون عیش، کدورتزدای ما نشود
غزل شمارهٔ ۱۵۴۲: می و نغمه مسلم حوصلهای که قدحکش گردش سر نشود
غزل شمارهٔ ۱۵۴۳: جهدکنکه دل ز هوس پایمال شک نشود
غزل شمارهٔ ۱۵۴۴: خودسر هوازده را شرم رهنمون نشود
غزل شمارهٔ ۱۵۴۵: هوش تا عافیت آیینهٔ مستی نشود
غزل شمارهٔ ۱۵۴۶: کجاست سایه که هستیش دستگاه شود
غزل شمارهٔ ۱۵۴۷: اشک ز بیداد عشق پردهگشا میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۴۸: حسرت مخمورم آخر مستی انشا میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۴۹: بیقراری در دل آگاه طاقت میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۵۰: دل جهان دیگر از رفع کدورت میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۵۱: شوخی، بهار طبع چمنزاد میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۵۲: تا مقابل بر رخ آن شعله پیکر میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۵۳: دل چو آزاد از تعلق شد منور میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۵۴: کی به آسانی دم آبم میسر میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۵۵: هرکجا عبرت به درس وعظ رهبر میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۵۶: زندگی در ملک عبرت مرگ مفلس میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۵۷: ازکجا آیینه با مردم موافق میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۵۸: آخر از جمع هوسها عقده حاصل میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۵۹: جزو موزون اعتدال جوهر کل میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۶۰: دل ز هر اندیشه با رجی مقابل میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۶۱: عرض هستی زنگ بر آیینهٔ دل میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۶۲: جوهر تمکین مرد از لاف برهم میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۶۳: آتش شوق طلب آنجا که روشن میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۶۴: طبع خاموشان به نور شرم روشن میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۶۵: هر کجا شمع تماشای تو روشن میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۶۶: باد صحرای جنون هرگه گلافشان میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۶۷: تا دم تیغت به عرض جلوه عریان میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۶۸: اشکم از پیری به چشم تر پریشان میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۶۹: طرهٔ او در خیالم گر پریشان میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۷۰: فرصت ناز کر و فر ضامن کس نمیشود
غزل شمارهٔ ۱۵۷۱: یاد تو آتشی است که خامش نمیشود
غزل شمارهٔ ۱۵۷۲: علم و عیان خلق به جز شک نمیشود
غزل شمارهٔ ۱۵۷۳: موی دماغ جاه و حشم حل نمیشود
غزل شمارهٔ ۱۵۷۴: دون طبع قدرش از هوس افزون نمیشود
غزل شمارهٔ ۱۵۷۵: خارج ابنای جنس است آنکه موزون میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۷۶: دل چو شد روشن جهان هم مشرب او میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۷۷: چون رشتهای که ازگهر آگاه میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۷۸: آفات از هوس به سرت هاله میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۷۹: در هوای او دل هر ذره جانی میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۸۰: بیخودی امشب پر و بال فغانی میشود
غزل شمارهٔ ۱۵۸۱: پیری وداع عمر سبکبال وانمود
غزل شمارهٔ ۱۵۸۲: گذشت عمر به لرزیدنم ز بیم و امید
غزل شمارهٔ ۱۵۸۳: شدم خاک و نگفتم عاشقم کار اینچنین باید
غزل شمارهٔ ۱۵۸۴: ز هر مو دام بر دوشم گرفتار اینچنین باید
غزل شمارهٔ ۱۵۸۵: نشاط این بهارم بیگل رویت چه کار آید
غزل شمارهٔ ۱۵۸۶: از حقهٔ دهانش هر گه سخن برآید
غزل شمارهٔ ۱۵۸۷: ظالم چه خیال است مؤدب به در آید
غزل شمارهٔ ۱۵۸۸: دل صبرآزما کمتر ز دار و گیر فرساید
غزل شمارهٔ ۱۵۸۹: دل در جسد شبهه عبارت چه نماید
غزل شمارهٔ ۱۵۹۰: مگو صبح طرب در ملک هستی دیر میآید
غزل شمارهٔ ۱۵۹۱: چه شمع امشب در این محفل چمنپرداز میآید
غزل شمارهٔ ۱۵۹۲: خیال چشمکه ساغر به چنگ میآید
غزل شمارهٔ ۱۵۹۳: نفس تا پرفشان است از تو و من برنمیآید
غزل شمارهٔ ۱۵۹۴: نفس هم از دل من بیشکستن برنمیآید
غزل شمارهٔ ۱۵۹۵: حریفیهای عشق از هر کس و ناکس نمیآید
غزل شمارهٔ ۱۵۹۶: جنونی با دل گمگشته از کوی تو میآید
غزل شمارهٔ ۱۵۹۷: دندان به خنده چون کند آن لعل تر سپید
غزل شمارهٔ ۱۵۹۸: پیری آمد، گشت چشم از گریهام کمکم سپید
غزل شمارهٔ ۱۵۹۹: دل تا نظر گشود به خویش آفتاب دید
غزل شمارهٔ ۱۶۰۰: چمن دلی که به یاد تو آشنا گردید
غزل شمارهٔ ۱۶۰۱: چه شدکه قاصد امید لنگ برگردید
غزل شمارهٔ ۱۶۰۲: رسید عید و طربها دلیل دل گردید
غزل شمارهٔ ۱۶۰۳: به سعی یأس نفس خامشی بیان گردید
غزل شمارهٔ ۱۶۰۴: توان اگر همه دور آن آسمان گردید
غزل شمارهٔ ۱۶۰۵: سران ز نسخهٔ تسلیم باب بردارید
غزل شمارهٔ ۱۶۰۶: دوستان از منش دعا مبرید
غزل شمارهٔ ۱۶۰۷: تاکی از این باغ و راغ رنج دویدن برید
غزل شمارهٔ ۱۶۰۸: چو شمع بر سرت اقبال و جاه میگرید
غزل شمارهٔ ۱۶۰۹: چو سبحه بر سر هم تا به کی قدم شمرید
غزل شمارهٔ ۱۶۱۰: سخن ز مشق ادب موج گوهرش گیربد
غزل شمارهٔ ۱۶۱۱: تا دل به ساز زمزمهدرد وا رسید
غزل شمارهٔ ۱۶۱۲: صبحی بهگوش عبرتم از دل صدا رسید
غزل شمارهٔ ۱۶۱۳: سرکشی میخواستیم از پا نشستن در رسید
غزل شمارهٔ ۱۶۱۴: تا حنا ازکفت بهکام رسید
غزل شمارهٔ ۱۶۱۵: در غمت آخر به جاییکار بیدادم رسید
غزل شمارهٔ ۱۶۱۶: منتظران بهار فصل شکفتن رسید
غزل شمارهٔ ۱۶۱۷: بنای حرص به معراج مدعا نرسید
غزل شمارهٔ ۱۶۱۸: نقشم از ضعف به اندیشهٔ دیدن نرسید
غزل شمارهٔ ۱۶۱۹: آخر ز سجده ام عرق جبهه سر کشید
غزل شمارهٔ ۱۶۲۰: از کشمکش کف تو می لالهگون کشید
غزل شمارهٔ ۱۶۲۱: پهلو به چرخ میزند امروز جاه عید
غزل شمارهٔ ۱۶۲۲: صبح شد در عرصهٔگردون مگو خندان سفید
غزل شمارهٔ ۱۶۲۳: ز زلف و روی توتا دیدهام سیاه و سفید
غزل شمارهٔ ۱۶۲۴: خاک شد رنگ تنزه گل آثار دمید
غزل شمارهٔ ۱۶۲۵: زندگی افسرد فال شوخی سودا زنید
غزل شمارهٔ ۱۶۲۶: کامجویان اندکی بر مطلب استغنا زنید
غزل شمارهٔ ۱۶۲۷: همتی گر هست پایی بر سر دنیا زنید
غزل شمارهٔ ۱۶۲۸: دل شکستی دارد از معموره بر هامون زنید
غزل شمارهٔ ۱۶۲۹: شورحاجت تاکی ازحرص دو دل باید شنید
غزل شمارهٔ ۱۶۳۰: دوستان در گوشهٔ چشم تغافل جا کنید
غزل شمارهٔ ۱۶۳۱: بیدلان چند خیال گل و شمشاد کنید
غزل شمارهٔ ۱۶۳۲: غافلان چند قبادوزی ادراک کنید
غزل شمارهٔ ۱۶۳۳: شوق تا گردد دو بالا خویش را احول کنید
غزل شمارهٔ ۱۶۳۴: یاران به رنگ رفته دو روزم مثل کنید
غزل شمارهٔ ۱۶۳۵: یاران، چو صبح، قیمت وحشتگران کنید
غزل شمارهٔ ۱۶۳۶: دوستان افسرد دل چندی به آهش خون کنید
غزل شمارهٔ ۱۶۳۷: ای هوس آوارگان چند تک و پو کنید
غزل شمارهٔ ۱۶۳۸: گر آرزوی رستن از این دامگهکنید
غزل شمارهٔ ۱۶۳۹: چو فقر دست دهد ترک عز و جاهکنید
غزل شمارهٔ ۱۶۴۰: ای بیخردان طور تعین نگزینید
غزل شمارهٔ ۱۶۴۱: دل خلوت اندیشهٔ یار است ببینید
غزل شمارهٔ ۱۶۴۲: کو رنگ، چه بو؟ جلوهٔ یارست ببینید
غزل شمارهٔ ۱۶۴۳: چینی هوسان عبرت مستور ببینید
غزل شمارهٔ ۱۶۴۴: چه ممکن است که عاشق گل و سمن گوید
غزل شمارهٔ ۱۶۴۵: خوشخرامان داد طبع سستبنیادم دهید
غزل شمارهٔ ۱۶۴۶: امروز نوبهارست ساغرکشان بیایید
غزل شمارهٔ ۱۶۴۷: یاران در این بیابان از ما اثر مجویید
غزل شمارهٔ ۱۶۴۸: ستمکش تو به قاصد اگر دهد کاغذ
غزل شمارهٔ ۱۶۴۹: ای ساز بر و دوش تو پیراهنکاغذ
غزل شمارهٔ ۱۶۵۰: ای شعله نهال از قلمت گلشن کاغذ
غزل شمارهٔ ۱۶۵۱: از غبار جلوه غیر تو تا بستم نظر
غزل شمارهٔ ۱۶۵۲: بر تماشای فنایم دوخت پیریها نظر
غزل شمارهٔ ۱۶۵۳: چه رسد ز نشئهٔ معنوی به دماغ بیحس بیخبر
غزل شمارهٔ ۱۶۵۴: در طلسم درد از ما میتوان بردن اثر
غزل شمارهٔ ۱۶۵۵: در گلستانی که سرو او نباشد جلوهگر
غزل شمارهٔ ۱۶۵۶: دست داری برفشان چون کل در اینکلزار زر
غزل شمارهٔ ۱۶۵۷: زاهد ز دعوت خلق دارد عجب کر و فر
غزل شمارهٔ ۱۶۵۸: سعی نفس کفیل توست زحمت جستجو مبر
غزل شمارهٔ ۱۶۵۹: شبیکه شعلهٔ یاد تو داشت سیر جگر
غزل شمارهٔ ۱۶۶۰: نه جام باده شناسم نه کاسهٔ طنبور
غزل شمارهٔ ۱۶۶۱: هوای تیغ تو افتاد تا مرا در سر
غزل شمارهٔ ۱۶۶۲: با همه بیدست و پایی اندکی همتگمار
غزل شمارهٔ ۱۶۶۳: تا کنم از هر بن مو رنگ هستی آشکار
غزل شمارهٔ ۱۶۶۴: جسم غافل را به اندوه رم فرصت چهکار
غزل شمارهٔ ۱۶۶۵: چشم تعظیم ازگرانجانان این محفل مدار
غزل شمارهٔ ۱۶۶۶: چیست هستی به آن همه آزار
غزل شمارهٔ ۱۶۶۷: خاک ما نامهها به جانب یار
غزل شمارهٔ ۱۶۶۸: در هوس گاه عالم بیکار
غزل شمارهٔ ۱۶۶۹: ای ابر! نی به باغ و نه در لالهزار بار
غزل شمارهٔ ۱۶۷۰: ترک دنیا کن غم این سحر باطل برمدار
غزل شمارهٔ ۱۶۷۱: مردی چو شمع در همهجا، جا نگاه دار
غزل شمارهٔ ۱۶۷۲: ای هوس قطع نفس کن ساعتی دنگم گذار
غزل شمارهٔ ۱۶۷۳: در این ادبکده جز سر به هیچ جا مگذار
غزل شمارهٔ ۱۶۷۴: تا کی خیال هستی موهوم، سر برآر
غزل شمارهٔ ۱۶۷۵: چشم واکردم به خویش اما ز آغوش شرار
غزل شمارهٔ ۱۶۷۶: شد نظر واکردنی خواب فراموش شرار
غزل شمارهٔ ۱۶۷۷: بر خیالی چیدهایم از دیده تا دل انتظار
غزل شمارهٔ ۱۶۷۸: چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار
غزل شمارهٔ ۱۶۷۹: سیر گلزار که یارب در نظر دارد بهار
غزل شمارهٔ ۱۶۸۰: تا چند حسرت چمن و سایههای ابر
غزل شمارهٔ ۱۶۸۱: شب زندگی سر آمد به نفسشماری آخر
غزل شمارهٔ ۱۶۸۲: به ارشاد ادب در دستگاه خودسران مگذر
غزل شمارهٔ ۱۶۸۳: ناتمام همتی تا عجز سامان نیست سر
غزل شمارهٔ ۱۶۸۴: در چمن تا قامتش انداز شوخیکرد سر
غزل شمارهٔ ۱۶۸۵: تیغ در دست است یار از جیب بیرون آر سر
غزل شمارهٔ ۱۶۸۶: از بس که زد خیالِ توام آب در نظر
غزل شمارهٔ ۱۶۸۷: دام ز سیر گلشن اسباب در نظر
غزل شمارهٔ ۱۶۸۸: ز صبح طلعتش آیینهٔ دل را صفا بنگر
غزل شمارهٔ ۱۶۸۹: گل عجزی تصور کن بهارکبریا بنگر
غزل شمارهٔ ۱۶۹۰: نمیگویم به گردون سیر کن یا بر هوا بنگر
غزل شمارهٔ ۱۶۹۱: به خود آنقدر کر و فر مچین که ببنددت پی کین کمر
غزل شمارهٔ ۱۶۹۲: قد خمیده ندارد به غیر ناله حضور
غزل شمارهٔ ۱۶۹۳: نکرد ضبط نفس راز وحشتم مستور
غزل شمارهٔ ۱۶۹۴: حکم دل دارد ز همواری سر و روی گهر
غزل شمارهٔ ۱۶۹۵: به صفحهای که حدیث جنون کنم تحریر
غزل شمارهٔ ۱۶۹۶: زهی ز روی تو آیینه آفتاب میر
غزل شمارهٔ ۱۶۹۷: غبار فرصت از این خاکدان وهم مگیر
غزل شمارهٔ ۱۶۹۸: نه غنچه عافیت افسون، نه گل بقا تأثیر
غزل شمارهٔ ۱۶۹۹: خیال زلف که واکرد راه در زنجیر
غزل شمارهٔ ۱۷۰۰: دل از فسون تعلق نگاه در زنجیر
غزل شمارهٔ ۱۷۰۱: این بحر را یک آینه دشت سراب گیر
غزل شمارهٔ ۱۷۰۲: ای قاصد تحقیق ز تسلیم مددگیر
غزل شمارهٔ ۱۷۰۳: در عشق زپرواز نفس آینه برگیر
غزل شمارهٔ ۱۷۰۴: دل بیضهٔ طاووس خیال است به برگیر
غزل شمارهٔ ۱۷۰۵: زین بحر بیکران کم هر اعتبار گیر
غزل شمارهٔ ۱۷۰۶: هستی چو صبح قابل ضبط نفس مگیر
غزل شمارهٔ ۱۷۰۷: همنشین با من ز تشویش هوسها کین مگیر
غزل شمارهٔ ۱۷۰۸: به عجز کوش و تک و تاز دیگر آسان گیر
غزل شمارهٔ ۱۷۰۹: مژگان گشا جهان ته بال نگاه گیر
غزل شمارهٔ ۱۷۱۰: درس هستی فکر تکراری ندارد خوانده گیر
غزل شمارهٔ ۱۷۱۱: به کنج زانوی تسلیم طرح امن انداز
غزل شمارهٔ ۱۷۱۲: جراءت پیریم این بس که به چندین تک وتاز
غزل شمارهٔ ۱۷۱۳: از جیب هزار آینه سر بر زدهای باز
غزل شمارهٔ ۱۷۱۴: جامی مگر از بزم حیا در زدهای باز
غزل شمارهٔ ۱۷۱۵: چو شمع غره مشو چشم بر حیا انداز
غزل شمارهٔ ۱۷۱۶: سودای تک و تاز هوسها ز سر انداز
غزل شمارهٔ ۱۷۱۷: کی رود از خاطر آشفتهام سودای ناز
غزل شمارهٔ ۱۷۱۸: نرگسش وامیکند طومار استغنای ناز
غزل شمارهٔ ۱۷۱۹: بس که از شادابی خطت شد این گلزار سبز
غزل شمارهٔ ۱۷۲۰: هر کجا آیینهٔ ما گردد از زنگار سبز
غزل شمارهٔ ۱۷۲۱: پوچ است سر به سر فلک بیمدار مغز
غزل شمارهٔ ۱۷۲۲: عمری خیال پخت سر گیر و دار مغز
غزل شمارهٔ ۱۷۲۳: خودسریگرد دل تنگ نگردد هرگز
غزل شمارهٔ ۱۷۲۴: فتیلهای به دل بیخبر ز داغ افروز
غزل شمارهٔ ۱۷۲۵: خون شد دل و ز اشک اثر میکشد هنوز
غزل شمارهٔ ۱۷۲۶: رنگ طاقت سوخت اما وحشت آغازم هنوز
غزل شمارهٔ ۱۷۲۷: بیپرده است و نیست عیان راز من هنوز
غزل شمارهٔ ۱۷۲۸: خارخارت کشت و پیش حرص بیکاری هنوز
غزل شمارهٔ ۱۷۲۹: دارم دلی از داغ تمنای تو لبریز
غزل شمارهٔ ۱۷۳۰: غبار ره شو و سرکوب صد حشم برخیز
غزل شمارهٔ ۱۷۳۱: دل مصفاکن شرر در خرمن اسباب ریز
غزل شمارهٔ ۱۷۳۲: ای بیخودی بر آینهٔ وهم رنگ ریز
غزل شمارهٔ ۱۷۳۳: به دل ز مقصد موهوم خار خار مریز
غزل شمارهٔ ۱۷۳۴: صاحب دل را نزیبد گفتوگو با هیچکس
غزل شمارهٔ ۱۷۳۵: کاروان ما نداردگردی از صوت جرس
غزل شمارهٔ ۱۷۳۶: نیست بیشور حوادث آمد و رفت نفس
غزل شمارهٔ ۱۷۳۷: از لب خامش زبان واماندهٔ کام است و بس
غزل شمارهٔ ۱۷۳۸: ذوق شهرتها دلیل فطرت خام است و بس
غزل شمارهٔ ۱۷۳۹: چشم وا کن شش جهت یار است و بس
غزل شمارهٔ ۱۷۴۰: زندگی محروم تکرارست و بس
غزل شمارهٔ ۱۷۴۱: خودسر ز عافیت به تکلف برید و بس
غزل شمارهٔ ۱۷۴۲: غم نهتنها بر دلم نالید و بس
غزل شمارهٔ ۱۷۴۳: بیپردگی کسوت هستی ز حیا پرس
غزل شمارهٔ ۱۷۴۴: پر تیرهروزم از من بی پا و سر مپرس
غزل شمارهٔ ۱۷۴۵: دل قیامت می کند از طبع ناشادم مپرس
غزل شمارهٔ ۱۷۴۶: غفلت آهنگم ز ساز حیرت ایجادم مپرس
غزل شمارهٔ ۱۷۴۷: جز ستم بر دل ناکام نکردهست نفس
غزل شمارهٔ ۱۷۴۸: در این بساط هوس پیش از اعتبار نفس
غزل شمارهٔ ۱۷۴۹: گره چو غنچه نباید زدن به تار نفس
غزل شمارهٔ ۱۷۵۰: تب و تاب بیهُده تا کجا به گشاد بال و پر از نفس
غزل شمارهٔ ۱۷۵۱: ای دلت صیاد راز، از لب مده بیرون نفس
غزل شمارهٔ ۱۷۵۲: بیتأمل در دم پیری مده بیرون نفس
غزل شمارهٔ ۱۷۵۳: صبح است و دارد آنگل در سر هوای نرگس
غزل شمارهٔ ۱۷۵۴: چند نشینی به کلفت دل مأیوس
غزل شمارهٔ ۱۷۵۵: گر شود از خواب من خیال تو محبوس
غزل شمارهٔ ۱۷۵۶: نفس ثبات ندارد به شست کار نویس
غزل شمارهٔ ۱۷۵۷: شخص معدومی، به پیش وهم خود موجود باش
غزل شمارهٔ ۱۷۵۸: من نمیگویم زیان کن یا به فکر سود باش
غزل شمارهٔ ۱۷۵۹: دل بهکام تست چندی خرمی اظهار باش
غزل شمارهٔ ۱۷۶۰: گر نهای عین تماشا حیرت سرشار باش
غزل شمارهٔ ۱۷۶۱: چو ابر و بحر ز لاف سخا پشیمان باش
غزل شمارهٔ ۱۷۶۲: هوس وداع بهار خیال امکان باش
غزل شمارهٔ ۱۷۶۳: تاکی افسردن دمی از فکر خود وارسته باش
غزل شمارهٔ ۱۷۶۴: خواه در معمورهٔ جان خواه در ویرانه باش
غزل شمارهٔ ۱۷۶۵: جوانی سوخت پیری چند بنشاند به مهتابش
غزل شمارهٔ ۱۷۶۶: آیین خود آرایی از روز الست استش
غزل شمارهٔ ۱۷۶۷: من وآن فتنه بالاییکه عالم زیر دست استش
غزل شمارهٔ ۱۷۶۸: ز ساز قافله ما که ما و من جرس استش
غزل شمارهٔ ۱۷۶۹: به لوح جسمکه یکسر نفس خطوط حک استش
غزل شمارهٔ ۱۷۷۰: این صبح که جولانها بر چرخ برین هستش
غزل شمارهٔ ۱۷۷۱: چو تمثالی که بیآیینه معدوم است بنیادش
غزل شمارهٔ ۱۷۷۲: فریاد جهان سوخت نفس سعی کمندش
غزل شمارهٔ ۱۷۷۳: دلی دارم که غیر از غنچه بودن نیست بهبودش
غزل شمارهٔ ۱۷۷۴: متاع هستیی دارم مپرس از بود و نابودش
غزل شمارهٔ ۱۷۷۵: در آن کشور که پیشانی گشاید حسن جاویدش
غزل شمارهٔ ۱۷۷۶: بزم امکان بسکه عام افتاده دور ساغرش
غزل شمارهٔ ۱۷۷۷: بسکه افتاده است بینم خون صید لاغرش
غزل شمارهٔ ۱۷۷۸: خط مشکین شد وبال غنچهٔ جان پرورش
غزل شمارهٔ ۱۷۷۹: به ساز نیستی بستهست شور ما و من بارش
غزل شمارهٔ ۱۷۸۰: بهار صنع چو دیدیم در سر و کارش
غزل شمارهٔ ۱۷۸۱: چه لازم است کشد تیغ چشم خونخوارش
غزل شمارهٔ ۱۷۸۲: صبح از چه خرابات جنونکرد بهارش
غزل شمارهٔ ۱۷۸۳: مکش دردسر شهرت میفکن بر نگین زورش
غزل شمارهٔ ۱۷۸۴: چنین تا کی تپد در انتظار زخم نخجیرش
غزل شمارهٔ ۱۷۸۵: دل دیوانهای دارم به گیسوی گرهگیرش
غزل شمارهٔ ۱۷۸۶: شکست خاطری دارم مپرس از فکر تدبیرش
غزل شمارهٔ ۱۷۸۷: گزند زندگانی در کفن جسم است تدبیرش
غزل شمارهٔ ۱۷۸۸: نمیدانم چه گل در پرده دارد زخم شمشیرش
غزل شمارهٔ ۱۷۸۹: دلی که گردش چشم تو بشکند سازش
غزل شمارهٔ ۱۷۹۰: سخنسنجیکه مدح خلق نفریبد به وسواسش
غزل شمارهٔ ۱۷۹۱: که دارد جوهر تحقیق حسرتگاه ناموسش
غزل شمارهٔ ۱۷۹۲: دل بیمدعا رنگی ندارد تا کنم فاشش
غزل شمارهٔ ۱۷۹۳: آن را که ز خود برد تمنای سراغش
غزل شمارهٔ ۱۷۹۴: به رنگیکجکلاه افتاده خم در پیکر تیغش
غزل شمارهٔ ۱۷۹۵: به هر بزمی که باشد جلوه فرما جوهرتیغش
غزل شمارهٔ ۱۷۹۶: چه لازم جوهر دیگر نماید پیکر تیغش
غزل شمارهٔ ۱۷۹۷: کشت عاشق که دهد داد گیاه خشکش
غزل شمارهٔ ۱۷۹۸: شوق آزادی سر از سامان استغنا مکش
غزل شمارهٔ ۱۷۹۹: به پیری از هوس زندگی خمار مکش
غزل شمارهٔ ۱۸۰۰: به بر کشید ز بس جوش نازکی تنگش
غزل شمارهٔ ۱۸۰۱: به تاراج جنون دادم چه هستی و چه فرهنگش
غزل شمارهٔ ۱۸۰۲: نداشت پروای عرض جوهر، صفای آیینهٔ فرنگش
غزل شمارهٔ ۱۸۰۳: من و پرفشانی حسرتی که گم است مقصد بسملش
غزل شمارهٔ ۱۸۰۴: جوانی دامن افشان رفت و پیری هم به دنبالش
غزل شمارهٔ ۱۸۰۵: دل گمگشتهای دارم چه میپرسی ز احوالش
غزل شمارهٔ ۱۸۰۶: مرغی که پر افشاند به گلزار خیالش
غزل شمارهٔ ۱۸۰۷: هرگه روم از خویش به سودای وصالش
غزل شمارهٔ ۱۸۰۸: چو دریابد کسی رنگ ادای چشم خود کامش
غزل شمارهٔ ۱۸۰۹: عبارت مختصر تا کی سوال وصل پیغامش
غزل شمارهٔ ۱۸۱۰: کلاه نیست تعین که ما ز سر فکنیمش
غزل شمارهٔ ۱۸۱۱: بینشان حسنی که جز در پرده نتوان دیدنش
غزل شمارهٔ ۱۸۱۲: دل به هجران صبر کرد اما فزون شد شیونش
غزل شمارهٔ ۱۸۱۳: تماشایی که من دارم مقیم چشم حیرانش
غزل شمارهٔ ۱۸۱۴: جفا جویی که من دارم هوای تیر مژگانش
غزل شمارهٔ ۱۸۱۵: ز برق بینیازی خندهها دارد گلستانش
غزل شمارهٔ ۱۸۱۶: ز بس دامان ناز افشاند زلف عنبر افشانش
غزل شمارهٔ ۱۸۱۷: آب از یاقوت میریزد تکلم کردنش
غزل شمارهٔ ۱۸۱۸: ای خیال آوارهٔ نیرنگ هوش
غزل شمارهٔ ۱۸۱۹: عالم از چشم ترم شد میفروش
غزل شمارهٔ ۱۸۲۰: عیب همه عالم ز تغافل به هنر پوش
غزل شمارهٔ ۱۸۲۱: آه از این جلوهٔ نقاب فروش
غزل شمارهٔ ۱۸۲۲: ای ز لعلت سخن گلاب فروش
غزل شمارهٔ ۱۸۲۳: مپرسید از نگین شاه و اقبال نفس کاهش
غزل شمارهٔ ۱۸۲۴: اگر زین رنگ، تمکین میزند موج از سراپایش
غزل شمارهٔ ۱۸۲۵: حیا بیپرده نپسندید راز حسن یکتایش
غزل شمارهٔ ۱۸۲۶: رنگ گل تعبیر دمید از کف پایش
غزل شمارهٔ ۱۸۲۷: زبان فرسوده نقدی را که شد پا بسته سودایش
غزل شمارهٔ ۱۸۲۸: سر تاراج گلشن داشت سرو فتنه بالایش
غزل شمارهٔ ۱۸۲۹: اشکم قدم آبله فرسا ننهد پیش
غزل شمارهٔ ۱۸۳۰: چه سازم تا توانم ریخت رنگ سجده در کویش
غزل شمارهٔ ۱۸۳۱: دلی را که بخشد گداز آرزویش
غزل شمارهٔ ۱۸۳۲: صبا ای پیک مشتاقان قدم فهمیده نه سویش
غزل شمارهٔ ۱۸۳۳: تپد آینه بسکه در آرزویش
غزل شمارهٔ ۱۸۳۴: طرب خواهی درین محفل برون آ گامی آن سویش
غزل شمارهٔ ۱۸۳۵: بی تو مشکل کنم از خلق نهان جوهر خویش
غزل شمارهٔ ۱۸۳۶: چند پاشی ز جنون خاک هوس برسرخویش
غزل شمارهٔ ۱۸۳۷: آخر چو شمع سوختم از برگ و ساز خویش
غزل شمارهٔ ۱۸۳۸: عمرها شد بینصیب راحتم از چشم خویش
غزل شمارهٔ ۱۸۳۹: اگر چو غنچه میسر شود شکستن خویش
غزل شمارهٔ ۱۸۴۰: بیخلل نگذاشت گل را صنعت اجزای خویش
غزل شمارهٔ ۱۸۴۱: پرکوته است دست به هر سو دراز حرص
غزل شمارهٔ ۱۸۴۲: از قناعت خاک باید کرد در انبان حرص
غزل شمارهٔ ۱۸۴۳: گرفته اشک مرا دیده تا به دامان رقص
غزل شمارهٔ ۱۸۴۴: مگشا جریدهٔ حاجتت بر دوستان ز کف غرض
غزل شمارهٔ ۱۸۴۵: مباد دامن کس گیرم از فسون غرض
غزل شمارهٔ ۱۸۴۶: ای بی خبر مسوز نفس در هوای فیض
غزل شمارهٔ ۱۸۴۷: خلقی است شمعوار در این قحط جای فیض
غزل شمارهٔ ۱۸۴۸: نبود نقطهای از علم این کتاب غلط
غزل شمارهٔ ۱۸۴۹: شده فهم مقصد عالمی زتلاش هرزه قدم غلط
غزل شمارهٔ ۱۸۵۰: بر جنون نتوان شد از عقل ادبپرور محیط
غزل شمارهٔ ۱۸۵۱: گشتم از بیدست و پاییها به خشک و تر محیط
غزل شمارهٔ ۱۸۵۲: نشکسته ساغر عاریت ز حصول آب بقا چه حظ
غزل شمارهٔ ۱۸۵۳: دارد از ضبط نفس طبع هوس پرور چه حظ
غزل شمارهٔ ۱۸۵۴: نمیشود کس ازین عبرت انجمن محظوظ
غزل شمارهٔ ۱۸۵۵: غبار تفرقه هر جا بود مقابل جمع
غزل شمارهٔ ۱۸۵۶: ای هستی تو وضع درنگ و شتاب شمع
غزل شمارهٔ ۱۸۵۷: باز امشب نفس شعله فشان دارد شمع
غزل شمارهٔ ۱۸۵۸: هر چه در دل گذرد وقف زبان دارد شمع
غزل شمارهٔ ۱۸۵۹: از عدم مشکل نه آسان سیر امکان کرد شمع
غزل شمارهٔ ۱۸۶۰: نی در پرواز زد، نی سعی جولان کرد شمع
غزل شمارهٔ ۱۸۶۱: سوختن یک نغمه است از ساز شمع
غزل شمارهٔ ۱۸۶۲: بی نم خجلت نمیباشد سر و کار طمع
غزل شمارهٔ ۱۸۶۳: هوس جنون زده ناکجا همه سو قدم زند از طمع
غزل شمارهٔ ۱۸۶۴: اثر خجالت مدعا اگر این الم دمد از طمع
غزل شمارهٔ ۱۸۶۵: هرکجاکردم به یاد سجدهات ساز رکوع
غزل شمارهٔ ۱۸۶۶: نشستهای ز دل تنگ بر در تصدیع
غزل شمارهٔ ۱۸۶۷: به ذوق گرد رهت میدوم سراسر باغ
غزل شمارهٔ ۱۸۶۸: کنون که میگذرد عیش چون نسیم ز باغ
غزل شمارهٔ ۱۸۶۹: نازد به عشق غازهٔ حسن جنون دماغ
غزل شمارهٔ ۱۸۷۰: نشئهٔ عجزم چو شبنم داد بر طیب دماغ
غزل شمارهٔ ۱۸۷۱: یارب از سرمنزل مقصد چه سان یابم سراغ
غزل شمارهٔ ۱۸۷۲: نه صورت بویی و نه رنگیست درین باغ
غزل شمارهٔ ۱۸۷۳: عالم همه داغست و ندارد اثر داغ
غزل شمارهٔ ۱۸۷۴: کو شعلهٔ دردیکه به ذوق اثر داغ
غزل شمارهٔ ۱۸۷۵: شمع من گرم حیا کرد مگر سوی چراغ
غزل شمارهٔ ۱۸۷۶: نیست پروانهٔ من قابل پهلوی چراغ
غزل شمارهٔ ۱۸۷۷: ما شهیدان را وضویی دادهاند از آب تیغ
غزل شمارهٔ ۱۸۷۸: فقر ما را مشمارید کم از عالم تیغ
غزل شمارهٔ ۱۸۷۹: ساز تبختر است اگر مایهٔ شرف
غزل شمارهٔ ۱۸۸۰: تحقیق را به ما و من افتاده اختلاف
غزل شمارهٔ ۱۸۸۱: رستن چه ممکنست ز قید جهان لاف
غزل شمارهٔ ۱۸۸۲: جای آن استکه بالد گهر شان صدف
غزل شمارهٔ ۱۸۸۳: نسبت لعل که داد این همه سامان صدف
غزل شمارهٔ ۱۸۸۴: بحث و جدل به افت جان میکند طرف
غزل شمارهٔ ۱۸۸۵: تا نمیگردد تب و تاب نفس ها برطرف
غزل شمارهٔ ۱۸۸۶: عقل را مپسند با عشق جنونپرور طرف
غزل شمارهٔ ۱۸۸۷: چه دهد تردد هرزهات ز حضور سیر و سفر بهکف
غزل شمارهٔ ۱۸۸۸: ای ز عکس نرگست آیینه جام مل به کف
غزل شمارهٔ ۱۸۸۹: گاه به رنگ مایلی گاه به بوی بی نسق
غزل شمارهٔ ۱۸۹۰: رخ شرمگین توهیچگه به خیال ما نکند عرق
غزل شمارهٔ ۱۸۹۱: غیر از حیا چه پیش توان برد در عرق
غزل شمارهٔ ۱۸۹۲: ما سجدهٔ حضوریم محو جناب مطلق
غزل شمارهٔ ۱۸۹۳: بر خود از ساز شکفتنکیگمان دارد عقیق
غزل شمارهٔ ۱۸۹۴: گهر محیط تقدسی مکن آبروی حیا سبک
غزل شمارهٔ ۱۸۹۵: ای مژدهٔ دیدار تو چون عید مبارک
غزل شمارهٔ ۱۸۹۶: این دم از شرم طلب نیست زبان ما خشک
غزل شمارهٔ ۱۸۹۷: مغز شد در سر پر شور من از سودا خشک
غزل شمارهٔ ۱۸۹۸: نشد از حسرت داغت جگرم تنها خشک
غزل شمارهٔ ۱۸۹۹: بسکه بیلعل تو رفت از بزم عیش ما نمک
غزل شمارهٔ ۱۹۰۰: غیر خاموشی نداردگفتگوی ما نمک
غزل شمارهٔ ۱۹۰۱: شرع هر دین بهرهٔ او نیست جز رفع شکوک
غزل شمارهٔ ۱۹۰۲: چو غنچه بسکه تپیدم ز وحشت دل تنگ
غزل شمارهٔ ۱۹۰۳: در نظرها معنیام گل میکند غیرت به چنگ
غزل شمارهٔ ۱۹۰۴: رساندهایم درین عرصهٔ خیال آهنگ
غزل شمارهٔ ۱۹۰۵: رفت مرآت دل از کلفت آفاق به زنگ
غزل شمارهٔ ۱۹۰۶: ز خودفروشی پرواز بسکه دارم ننگ
غزل شمارهٔ ۱۹۰۷: نام شاهان کز نگین گل کرده کر و فر به چنگ
غزل شمارهٔ ۱۹۰۸: تاکجا با طبع سرکش سرکند تدبیر جنگ
غزل شمارهٔ ۱۹۰۹: گرم نوید کیست سروش شکست رنگ
غزل شمارهٔ ۱۹۱۰: مگو پیام وفا جستهجسته دارد رنگ
غزل شمارهٔ ۱۹۱۱: در یاد جلوهٔ توکه دارد هزار رنگ
غزل شمارهٔ ۱۹۱۲: یک برک گل نکرده ز روبت بهار رنگ
غزل شمارهٔ ۱۹۱۳: گر جنون جوشد به این تأثیر احسانش ز سنگ
غزل شمارهٔ ۱۹۱۴: کعبهٔ دل گرچه دارد تنگ ارکانش ز سنگ
غزل شمارهٔ ۱۹۱۵: ای خانهٔ آیینه ز دیدار تو پرگل
غزل شمارهٔ ۱۹۱۶: بلبل الم غنچه کشد بیشتر از گل
غزل شمارهٔ ۱۹۱۷: سنگی چو گوهر، بستیم بر دل
غزل شمارهٔ ۱۹۱۸: سعی روزیکاهش است ای بیخبر چشمی بمال
غزل شمارهٔ ۱۹۱۹: عشرت سالگره تا کیات ای غفلت فال
غزل شمارهٔ ۱۹۲۰: زخم تیغی ز تو برداشتهام همچو هلال
غزل شمارهٔ ۱۹۲۱: به رنگی یأس جوشیدهست با دل
غزل شمارهٔ ۱۹۲۲: ز من عمریست میگردد جدا دل
غزل شمارهٔ ۱۹۲۳: گاه موج اشک و گاهی گرد افغانست دل
غزل شمارهٔ ۱۹۲۴: بازآکه بیجمالت توفان شکسته بر دل
غزل شمارهٔ ۱۹۲۵: گر چنین جوشاند آثار دویی ننگش ز دل
غزل شمارهٔ ۱۹۲۶: به پیری گشته حاصل از برای من فراغ دل
غزل شمارهٔ ۱۹۲۷: از شوخی فضولی ما داشت عار وصل
غزل شمارهٔ ۱۹۲۸: چیست درین فتنهزار غیر ستم در بغل
غزل شمارهٔ ۱۹۲۹: ای از خرامت نقش پا خورشید تابان در بغل
غزل شمارهٔ ۱۹۳۰: عمریست چون گل میروم زین باغ حرمان در بغل
غزل شمارهٔ ۱۹۳۱: محو جنون ساکنم شور بیابان در بغل
غزل شمارهٔ ۱۹۳۲: میآید از دشت جنون گردم بیابان در بغل
غزل شمارهٔ ۱۹۳۳: تا چشم تو شد ساغر دوران تغافل
غزل شمارهٔ ۱۹۳۴: زین باغ گذشتیم به احسان تغافل
غزل شمارهٔ ۱۹۳۵: ای جوش بهارت چمنآرای تغافل
غزل شمارهٔ ۱۹۳۶: خواندم خط هر نسخه به ایمای تغافل
غزل شمارهٔ ۱۹۳۷: ای فرش خرامت همهجا چون سر ما گل
غزل شمارهٔ ۱۹۳۸: بسکه افتادهست باغ آبرو نایاب گل
غزل شمارهٔ ۱۹۳۹: گر کند طاووس حیرتخانهٔ اسباب گل
غزل شمارهٔ ۱۹۴۰: ای بهار جلوهات را شش جهت دربار گل
غزل شمارهٔ ۱۹۴۱: با چنین شوخی نشیند تا بهکی بیکار گل
غزل شمارهٔ ۱۹۴۲: در چمن گر جلوهات آرد به روی کار گل
غزل شمارهٔ ۱۹۴۳: میتوان در باغ دید از سینهٔ افگار گل
غزل شمارهٔ ۱۹۴۴: میکند درس رمی از رنگ و بو تکرار گل
غزل شمارهٔ ۱۹۴۵: نوبهار آرد به امداد من بیمارگل
غزل شمارهٔ ۱۹۴۶: اگر آن نازنین رود به تماشای رنگگل
غزل شمارهٔ ۱۹۴۷: دل آرمیده به خون مکش ز فسون رنگ وهوای گل
غزل شمارهٔ ۱۹۴۸: تا بست ادب نامهٔ من در پر بسمل
غزل شمارهٔ ۱۹۴۹: وفور مال به تأکید خسّت است دلیل
غزل شمارهٔ ۱۹۵۰: بس که چون سایهام از روز ازل تیره رقم
غزل شمارهٔ ۱۹۵۱: به هر زمین که خبر گیری از سواد عدم
غزل شمارهٔ ۱۹۵۲: داغم از کیفت آگاهی و اوهام هم
غزل شمارهٔ ۱۹۵۳: رفت فرصت ز کف اما من حیرتزده هم
غزل شمارهٔ ۱۹۵۴: موج ما را شرم دریای کرم
غزل شمارهٔ ۱۹۵۵: بسکه دارد سوختن چون مجمرم در دل مقام
غزل شمارهٔ ۱۹۵۶: سنگ راهم میخورد حرصی که دارد احتشام
غزل شمارهٔ ۱۹۵۷: عمرها شد نقد دل بر چشم حیران است وام
غزل شمارهٔ ۱۹۵۸: گهی حجاب وگه آیینهٔ جمال توام
غزل شمارهٔ ۱۹۵۹: دست و پا گم کردهٔ شوق تماشای توام
غزل شمارهٔ ۱۹۶۰: صورت خود ز تو نشناختهام
غزل شمارهٔ ۱۹۶۱: بیدست و پا به خاک ادب نقش بستهام
غزل شمارهٔ ۱۹۶۲: نیرنگ جلوهایکه به دل نقش بستهام
غزل شمارهٔ ۱۹۶۳: باز بر خود تهمت عیشی چو بلبل بستهام
غزل شمارهٔ ۱۹۶۴: با هیچکس حدیث نگفتن نگفتهام
غزل شمارهٔ ۱۹۶۵: در راه عشق توشهٔ امنی نبردهام
غزل شمارهٔ ۱۹۶۶: هستی نیاز دیده نمناک کردهام
غزل شمارهٔ ۱۹۶۷: شمعی از وحشت نگاهی انجمن گم کردهام
غزل شمارهٔ ۱۹۶۸: نورِ جان در ظلمتآبادِ بدن گم کردهام
غزل شمارهٔ ۱۹۶۹: زان بهار ناز حیرانم چه سامان کردهام
غزل شمارهٔ ۱۹۷۰: دیدهٔ مشتاقی از هر مو به بار آوردهام
غزل شمارهٔ ۱۹۷۱: به صد غبار درین دشت مبتلا شدهام
غزل شمارهٔ ۱۹۷۲: پاکم از رنگ هوس تا به سجود آمدهام
غزل شمارهٔ ۱۹۷۳: ازکتاب آرزو بابی دگر نگشودهام
غزل شمارهٔ ۱۹۷۴: بسکه بی روی تو لبریز ندامت بودهام
غزل شمارهٔ ۱۹۷۵: بی تو در هر جا جنون جوش ندامت بودهام
غزل شمارهٔ ۱۹۷۶: برق حسنی در نظر دارم به خود پیچیدهام
غزل شمارهٔ ۱۹۷۷: چون تپش در دل نفس دزدیدهام
غزل شمارهٔ ۱۹۷۸: حرف داغی لالهسان زبر زبان دزدیدهام
غزل شمارهٔ ۱۹۷۹: عافیتها در مزاج پرفشان دزدیدهام
غزل شمارهٔ ۱۹۸۰: سینه چاک یک جهان گرد هوس بالیدهام
غزل شمارهٔ ۱۹۸۱: سر اگر بر آسمان یا بر زمین مالیدهام
غزل شمارهٔ ۱۹۸۲: بسکه نیرنگت قدح چیدهست در اندیشهام
غزل شمارهٔ ۱۹۸۳: بیخودی ننهفت اسرار دل غم پیشهام
غزل شمارهٔ ۱۹۸۴: از جراحتزار دل چیدهست دامان نالهام
غزل شمارهٔ ۱۹۸۵: در جنون گر نگسلد پیمان فرمان نالهام
غزل شمارهٔ ۱۹۸۶: دوش چون نی سطر دردی میچکید از خامهام
غزل شمارهٔ ۱۹۸۷: قصهٔ دیوانگان دارد سراسر نامهام
غزل شمارهٔ ۱۹۸۸: از خیالت وحشتاندوز دل بیکینهام
غزل شمارهٔ ۱۹۸۹: اشک شمعی بود یک عمر آبیار دانهام
غزل شمارهٔ ۱۹۹۰: برگ خودداری مجویید از دل دیوانهام
غزل شمارهٔ ۱۹۹۱: تا دچار نازکرد آن نرگس مستانهام
غزل شمارهٔ ۱۹۹۲: شور آفاق است جوشی از دل دیوانهام
غزل شمارهٔ ۱۹۹۳: عمریست چون نفس به تپیدن فسانهام
غزل شمارهٔ ۱۹۹۴: فهم حقیقت من و ما را بهانهام
غزل شمارهٔ ۱۹۹۵: میدهد زیب عمارت از خرابی خانهام
غزل شمارهٔ ۱۹۹۶: سر خط نازیست امشب زخمهای سینهام
غزل شمارهٔ ۱۹۹۷: مردهام اما همان خجلت طراز هستیام
غزل شمارهٔ ۱۹۹۸: یاد من کردی به سامانگشت ناز هستیام
غزل شمارهٔ ۱۹۹۹: با همه سرسبزی از سامان قدرت عاریام
غزل شمارهٔ ۲۰۰۰: رفتم ز خویش و یاد نگاهیست حالیام
غزل شمارهٔ ۲۰۰۱: تا کجا بوس کف پایت شود ارزانیام
غزل شمارهٔ ۲۰۰۲: تو کریم مطلق و من گدا چه کنی جز اینکه بخوانیام
غزل شمارهٔ ۲۰۰۳: آنی که بی تو من همه جا بی سخن نیام
غزل شمارهٔ ۲۰۰۴: نبری گمان فسردگی به غبار بیسروپاییام
غزل شمارهٔ ۲۰۰۵: بی حوصلگیکرد درین بزم کبابم
غزل شمارهٔ ۲۰۰۶: شب گردش چشمت قدحی داد به خوابم
غزل شمارهٔ ۲۰۰۷: ندارد آنقدر قطع از جهان غفلت اسبابم
غزل شمارهٔ ۲۰۰۸: از بسکه چون نگه زتحیر لبالبم
غزل شمارهٔ ۲۰۰۹: یک چشم حیرت است زسرتا به پا لبم
غزل شمارهٔ ۲۰۱۰: تأخیر ندارد خط فرمان نجاتم
غزل شمارهٔ ۲۰۱۱: مشت عرق ز جبهه به هر باب ریختم
غزل شمارهٔ ۲۰۱۲: خاکم به سر که بی تو به گلشن نسوختم
غزل شمارهٔ ۲۰۱۳: به سعی ضعف گرفتم ز دام خویش نجستم
غزل شمارهٔ ۲۰۱۴: چو گوهر آخر از تجرید نقش مدعا بستم
غزل شمارهٔ ۲۰۱۵: جولان جنون آخر بر عجز رسا بستم
غزل شمارهٔ ۲۰۱۶: حضور معنیام گم گشت تا دل بر صور بستم
غزل شمارهٔ ۲۰۱۷: به عشقت گر همه یک داغ سامان بود در دستم
غزل شمارهٔ ۲۰۱۸: شب از یاد خطت سر رشتهٔ جان بود در دستم
غزل شمارهٔ ۲۰۱۹: بر یار اگر پیام دل تنگ میفرستم
غزل شمارهٔ ۲۰۲۰: شب جوش بهاری به دل تنگ شکستم
غزل شمارهٔ ۲۰۲۱: هرگه به برگ و ساز معیشت گریستم
غزل شمارهٔ ۲۰۲۲: از هوس چون شمعگر سر بر هوا برداشتم
غزل شمارهٔ ۲۰۲۳: کاش یک نم گردش چشم تری میداشتم
غزل شمارهٔ ۲۰۲۴: ز خود تهی شدم از عالم خرابگذشتم
غزل شمارهٔ ۲۰۲۵: به جستجوی خود از سعی بی دماغ گذشتم
غزل شمارهٔ ۲۰۲۶: شبی مشتاق رنگ آمیزی تصویر دل گشتم
غزل شمارهٔ ۲۰۲۷: به تحریک نقابش گر شود مایل سر انگشتم
غزل شمارهٔ ۲۰۲۸: به فقر آخر سر و برگ فنای خویشتن گشتم
غزل شمارهٔ ۲۰۲۹: کو جهد که چون بوی گل از هوش خود افتم
غزل شمارهٔ ۲۰۳۰: کی در قفس و دام هوا و هوس افتم
غزل شمارهٔ ۲۰۳۱: کو شور دماغی که به سودای تو افتم
غزل شمارهٔ ۲۰۳۲: شبکه عبرت را دلیل این شبستان یافتم
غزل شمارهٔ ۲۰۳۳: آرزو بیتاب شد ساز بیانی یافتم
غزل شمارهٔ ۲۰۳۴: چون آینه چندان به برش تنگ گرفتم
غزل شمارهٔ ۲۰۳۵: به دل گردی ز هستی یافتم از خویشتن رفتم
غزل شمارهٔ ۲۰۳۶: تحیر مطلعی سرزد چو صبح از خویشتن رفتم
غزل شمارهٔ ۲۰۳۷: دوش گستاخ به نظارهٔ جانان رفتم
غزل شمارهٔ ۲۰۳۸: تا به در یوزهٔ راحت طلبیدن رفتم
غزل شمارهٔ ۲۰۳۹: گر به پرواز و گر از سعی تپیدن رفتم
غزل شمارهٔ ۲۰۴۰: شب از رویت سخنهایی بهار اندوده میگفتم
غزل شمارهٔ ۲۰۴۱: چون شمع میروم ز خود و شعله قامتم
غزل شمارهٔ ۲۰۴۲: چنینکز گردش چشم تو میآید به جان انجم
غزل شمارهٔ ۲۰۴۳: ز خورشید جمالش تا عرق سازد عیان انجم
غزل شمارهٔ ۲۰۴۴: کند هر جا عرق ز آن ماه تابان گلفشان انجم
غزل شمارهٔ ۲۰۴۵: شب بزم خیالی به دل سوخته چیدم
غزل شمارهٔ ۲۰۴۶: نیست در میدان عبرت باکی از نیک و بدم
غزل شمارهٔ ۲۰۴۷: ازین حسرت قفس روزی دو مپسندید آزادم
غزل شمارهٔ ۲۰۴۸: چشمش افکنده طرح بیدادم
غزل شمارهٔ ۲۰۴۹: قیامت میکند حسرت مپرس از طبع نا شادم
غزل شمارهٔ ۲۰۵۰: ای دلت حسرت کمین انتخاب صبحدم
غزل شمارهٔ ۲۰۵۱: میرسد گویند باز آن آفتاب صبحدم
غزل شمارهٔ ۲۰۵۲: دلبر شد و من پا به دلِ سخت فشردم
غزل شمارهٔ ۲۰۵۳: ز دست عافیت داغم سپند یأس پروردم
غزل شمارهٔ ۲۰۵۴: نگه واری بس است از جیب عبرت سر برآوردم
غزل شمارهٔ ۲۰۵۵: زبن باغ همچو شبنم رنج خیال بردم
غزل شمارهٔ ۲۰۵۶: شبی سیر خیال نقش پای دلربا کردم
غزل شمارهٔ ۲۰۵۷: نه دنیا دیدم و نی سوی عقبا چشم وا کردم
غزل شمارهٔ ۲۰۵۸: عبث خود را چو آتش تهمت آلود غضب کردم
غزل شمارهٔ ۲۰۵۹: نه عبادت، نه ریاضت کردم
غزل شمارهٔ ۲۰۶۰: هنرها عرضه دادم با صفای دل حسد کردم
غزل شمارهٔ ۲۰۶۱: من خاکسار گردن ز کجا بلند کردم
غزل شمارهٔ ۲۰۶۲: چون شمع روزگاری با شعله سازکردم
غزل شمارهٔ ۲۰۶۳: شب چشم امتیازی بر خویش باز کردم
غزل شمارهٔ ۲۰۶۴: ز علم و عمل نکتهها گوش کردم
غزل شمارهٔ ۲۰۶۵: چو شبنم تا نقاب اعتبار خویش شق کردم
غزل شمارهٔ ۲۰۶۶: ز تحقیق نقوش لوح امکان رفع شک کردم
غزل شمارهٔ ۲۰۶۷: مژه خواباندم و دل را به جمعیت علم کردم
غزل شمارهٔ ۲۰۶۸: وداع دورگرد عرضهٔ آرام رم کردم
غزل شمارهٔ ۲۰۶۹: گذشت عمر و شکست دل آشکار نکردم
غزل شمارهٔ ۲۰۷۰: خود را به عیش امکان پر متهم نکردم
غزل شمارهٔ ۲۰۷۱: گهی بر صبح پیچیدم گهی با گل جنون کردم
غزل شمارهٔ ۲۰۷۲: از هر طلبی پیش ندامتگلهکردم
غزل شمارهٔ ۲۰۷۳: گر چراغ ازنفس سوخته بر میکردم
غزل شمارهٔ ۲۰۷۴: تو میرفتی و من ساز قیامت باز میکردم
غزل شمارهٔ ۲۰۷۵: خوشا ذوقی که از دل عقدهای گر باز میکردم
غزل شمارهٔ ۲۰۷۶: دمی چون شمع گر جیب تغافل چاک میکردم
غزل شمارهٔ ۲۰۷۷: شب که در حسرت دیدار کمین میکردم
غزل شمارهٔ ۲۰۷۸: گر لبی را به هوس نالهکمین میکردم
غزل شمارهٔ ۲۰۷۹: کف خاکم چسان مقبول جستوجوی او گردم
غزل شمارهٔ ۲۰۸۰: چو شمع از انفعال آگهی بیتاب میگردم
غزل شمارهٔ ۲۰۸۱: نفسی چند جدا از نظرت میگردم
غزل شمارهٔ ۲۰۸۲: نه بر صحرا نظر دارم نه در گلزار میگردم
غزل شمارهٔ ۲۰۸۳: کف خاکستری میجوشم ازخود پاک میگردم
غزل شمارهٔ ۲۰۸۴: بیخودی کردم ز حسن بی حجارش سر زدم
غزل شمارهٔ ۲۰۸۵: چشم وا کردم به چندین رنگ و بو ساغر زدم
غزل شمارهٔ ۲۰۸۶: دوش کز سیر بهار سوختن سر بر زدم
غزل شمارهٔ ۲۰۸۷: رفتم از خویش و به بزم جلوهاش لنگر زدم
غزل شمارهٔ ۲۰۸۸: پر نفس میسوخت ما و من ز غیرت تن زدم
غزل شمارهٔ ۲۰۸۹: امشب ان مست ناز میرسدم
غزل شمارهٔ ۲۰۹۰: نه تعین نه ناز میرسدم
غزل شمارهٔ ۲۰۹۱: آرزویی در گره بستم دُرّی یکتا شدم
غزل شمارهٔ ۲۰۹۲: بالی از آزادی افشاندم قفس پیما شدم
غزل شمارهٔ ۲۰۹۳: چون حباب آن دم که سیر آهنگ این دریا شدم
غزل شمارهٔ ۲۰۹۴: زبن باغ تا ستمکش نشو و نما شدم
غزل شمارهٔ ۲۰۹۵: حیف سازت که منش پردهٔ آهنگ شدم
غزل شمارهٔ ۲۰۹۶: خاک بودم آب گشتم گِل شدم
غزل شمارهٔ ۲۰۹۷: کام از جهان گرفتم و ناکام هم شدم
غزل شمارهٔ ۲۰۹۸: در گلستانی که محو آن گل خودرو شدم
غزل شمارهٔ ۲۰۹۹: باغ هستی نیست جز رنگی که گرداند عدم
غزل شمارهٔ ۲۱۰۰: با صد حضور باز طلبکارت آمدم
غزل شمارهٔ ۲۱۰۱: دور از آن در چند در هر دشت و در گرداندم
غزل شمارهٔ ۲۱۰۲: سحر ز شرم رخت مطلعی به تاب رساندم
غزل شمارهٔ ۲۱۰۳: شباب رفت و من از یأس مبتلا ماندم
غزل شمارهٔ ۲۱۰۴: ندارم رشتهٔ دیگر که آیین طلب بندم
غزل شمارهٔ ۲۱۰۵: به یاد نرگس او هر طرف احرام میبندم
غزل شمارهٔ ۲۱۰۶: چو بویگل به نظرها نقاب نگشودم
غزل شمارهٔ ۲۱۰۷: زان ناله که شب بی رخت افراخته بودم
غزل شمارهٔ ۲۱۰۸: به باغی که چون صبح خندیده بودم
غزل شمارهٔ ۲۱۰۹: شبی کز خیال توگل چیده بودم
غزل شمارهٔ ۲۱۱۰: صد بیابان جنون آن طرف هوش خودم
غزل شمارهٔ ۲۱۱۱: نالهٔ عجز نوای لب خاموش خودم
غزل شمارهٔ ۲۱۱۲: تحیر آینهٔ عالم مثال خودم
غزل شمارهٔ ۲۱۱۳: گاه خرد جوهرم، گاه جنون خودم
غزل شمارهٔ ۲۱۱۴: گرنه شرابم چرا ساقی خون خودم
غزل شمارهٔ ۲۱۱۵: از قاصد دلبر خبر دل طلبیدم
غزل شمارهٔ ۲۱۱۶: درین گلشن نه بویی دیدم و نی رنگ فهمیدم
غزل شمارهٔ ۲۱۱۷: سر تمنای پایبوسی به هر در و دشت میکشیدم
غزل شمارهٔ ۲۱۱۸: سحر کیفیت دیدار از ایینه پرسیدم
غزل شمارهٔ ۲۱۱۹: به سودای هوس عمری درین بازارگردیدم
غزل شمارهٔ ۲۱۲۰: به صد وحشت رفیق آه بی تاثیر گردیدم
غزل شمارهٔ ۲۱۲۱: ز خودداری چو موج گوهر آخر سنگ گردیدم
غزل شمارهٔ ۲۱۲۲: تا درتن باغگل افشان نموگردیدم
غزل شمارهٔ ۲۱۲۳: شب که آیینهٔ آن آینهرو گردیدم
غزل شمارهٔ ۲۱۲۴: هزار آینه با خود دچار کردم و دیدم
غزل شمارهٔ ۲۱۲۵: خون خوردم و زین باغ به رنگی نرسیدم
غزل شمارهٔ ۲۱۲۶: بسکه چون طاووس، پیچیدهست مستی در سرم
غزل شمارهٔ ۲۱۲۷: بس که در هجر تو فرسود از ضعیفی پیکرم
غزل شمارهٔ ۲۱۲۸: سرمه شد آخر به خواب بیخودیها پیکرم
غزل شمارهٔ ۲۱۲۹: شعلهٔ بیطاقتی افسرده در خاکسترم
غزل شمارهٔ ۲۱۳۰: گر از سایه یک نقش پا برترم
غزل شمارهٔ ۲۱۳۱: محو دلم مپرس ز تحقیق عنصرم
غزل شمارهٔ ۲۱۳۲: همچو آیینه تحیر سفرم
غزل شمارهٔ ۲۱۳۳: همچو شمع از خویش بر اندازِ وحشت برترم
غزل شمارهٔ ۲۱۳۴: هیهات تا که از نظرم رفت دلبرم
غزل شمارهٔ ۲۱۳۵: بر خموشی زدهام فکر خروشی دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۳۶: به زور شعلهٔ آواز حسرت گرم رفتارم
غزل شمارهٔ ۲۱۳۷: به هوس چون پر طاووس چمنها دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۳۸: بیکس شهیدم خون هم ندارم
غزل شمارهٔ ۲۱۳۹: جز سوختن به یادت مشقی دگر ندارم
غزل شمارهٔ ۲۱۴۰: حبابوارکه کرد اینقدرگرفتارم
غزل شمارهٔ ۲۱۴۱: دل با تو سفرکرد و تهی ماند کنارم
غزل شمارهٔ ۲۱۴۲: ز بس لبریز حسرت دارد امشب شوق دیدارم
غزل شمارهٔ ۲۱۴۳: زخمی به دل از دست نگارین تو دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۴۴: فسرده در غبار دهر چون آیینه زنگارم
غزل شمارهٔ ۲۱۴۵: ازین صحرای بیحاصل دگر با خود چه بردارم
غزل شمارهٔ ۲۱۴۶: خیال آن مژه عمریست در نظر دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۴۷: ز سور و ماتم این انجمنهاکی خبر دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۴۸: فغان گل میکند هرگه به وحشت گام بردارم
غزل شمارهٔ ۲۱۴۹: عروج همتی در کار دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۵۰: سرشک بیخودم عیش می ناب دگر دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۵۱: چو اشک امشب به ساغر بادهٔ نابی دگر دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۵۲: به دشت بیخودی آوازهٔ شوق جرس دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۵۳: پر افشانم چو صبح اما گرفتاری هوس دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۵۴: درین حیرتسرا عمریست افسون جرس دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۵۵: میپرست ایجادم نشئهٔ ازل دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۵۶: به حسرت غنچهام یعنی به دلتنگی وطن دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۵۷: مقیم وحدتم هر چند در کثرت وطن دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۵۸: به رنگ شمع ممکن نیست سوز دل نهان دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۵۹: در آن محفل کهام من تا بگویم این و آن دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۶۰: عمریست ز اسباب غنا هیچ ندارم
غزل شمارهٔ ۲۱۶۱: میام به ساغر اگر خشک شد خمار ندارم
غزل شمارهٔ ۲۱۶۲: عبرت انجمن جاییست مأمنی که من دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۶۳: مپرسید از معاش خنده عنوانی که من دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۶۴: ببین به ساز و مپرس از ترانهای که ندارم
غزل شمارهٔ ۲۱۶۵: چو سایه خاک به سر داغم از غمی که ندارم
غزل شمارهٔ ۲۱۶۶: به هستی از اثر اعتبار مایه ندارم
غزل شمارهٔ ۲۱۶۷: خاموشم و بیتابی فریاد تو دارم
غزل شمارهٔ ۲۱۶۸: شبیکه بیتوجهان را به یاس تنگ برآرم
غزل شمارهٔ ۲۱۶۹: غبار یأسم به هر تپیدن هزار بیداد مینگارم
غزل شمارهٔ ۲۱۷۰: مسلمان گشتم و هیچ از میان نگسست زنارم
غزل شمارهٔ ۲۱۷۱: من درین بحر، نه کشتی نه کدو میآرم
غزل شمارهٔ ۲۱۷۲: بر آسمان رسانم و گر بر هوا برم
غزل شمارهٔ ۲۱۷۳: بر ندارد شوخی از طبع ادب تخمیر شرم
غزل شمارهٔ ۲۱۷۴: ز دشت بیخودی میآیم از وضع ادب دورم
غزل شمارهٔ ۲۱۷۵: شعورت خواه مستم وانماید خواه مخمورم
غزل شمارهٔ ۲۱۷۶: نی سر تعمیر دل دارم نه تن میپرورم
غزل شمارهٔ ۲۱۷۷: چه حاجتست به بند گران تدبیرم
غزل شمارهٔ ۲۱۷۸: چه نیرنگست یارب در تماشاگاه تسخیرم
غزل شمارهٔ ۲۱۷۹: ز بس ضعیف مزاج جهان تدبیرم
غزل شمارهٔ ۲۱۸۰: نمیباشد تهی یک پرده از آهنگ تسخیرم
غزل شمارهٔ ۲۱۸۱: چه دولت است که من نامت از ادب گیرم
غزل شمارهٔ ۲۱۸۲: ز سودای چشم تو تا کام گیرم
غزل شمارهٔ ۲۱۸۳: چو ماه نو به چندین حسرت از خود کام میگیرم
غزل شمارهٔ ۲۱۸۴: سراغ عیش ز عمر نمانده میگیرم
غزل شمارهٔ ۲۱۸۵: اگر ساقی ز موجِ باده بندد رشتهٔ سازم
غزل شمارهٔ ۲۱۸۶: حیرت دمد از شوخی گل کردن رازم
غزل شمارهٔ ۲۱۸۷: ز بال نارسا بر خویش پیچیده است پروازم
غزل شمارهٔ ۲۱۸۸: ز فیض ناتوانی مصرعی در خلق ممتازم
غزل شمارهٔ ۲۱۸۹: به حیرت خویش را بیگانهٔ ادراک میسازم
غزل شمارهٔ ۲۱۹۰: به ذوق جستجویت جیب هستی چاک میسازم
غزل شمارهٔ ۲۱۹۱: نفس را بعد ازین در سوختن افسانه میسازم
غزل شمارهٔ ۲۱۹۲: چو سرو از ناز بر جوی حیا بالیدنت نازم
غزل شمارهٔ ۲۱۹۳: زرنگ ناز چون گل بزم عشرت چیدنت نازم
غزل شمارهٔ ۲۱۹۴: قیامت کرد گل در پیرهن بالیدنت نازم
غزل شمارهٔ ۲۱۹۵: به لب حرف طلب دزدم به دل شور هوس سوزم
غزل شمارهٔ ۲۱۹۶: شرار سنگم و در فکر کار خویش میسوزم
غزل شمارهٔ ۲۱۹۷: آمد ز گلشن ناز آن جوهر تبسم
غزل شمارهٔ ۲۱۹۸: واکرد صبح آهی بر دل در تبسم
غزل شمارهٔ ۲۱۹۹: باز از جهان حسرت دیدار میرسم
غزل شمارهٔ ۲۲۰۰: از ضعف بسکه در همه جا دیر میرسم
غزل شمارهٔ ۲۲۰۱: تا نفس آب زندگیست هیچ به بو نمیرسم
غزل شمارهٔ ۲۲۰۲: چهسان با دوست درد و داغ چندین ساله بنویسم
غزل شمارهٔ ۲۲۰۳: ز چاک سینه آهی مینوبسم
غزل شمارهٔ ۲۲۰۴: جنون ذرهام در ساز وحشت سخت قلاشم
غزل شمارهٔ ۲۲۰۵: بی روی تو گر گریه به اندازه کند چشم
غزل شمارهٔ ۲۲۰۶: تا دفتر حیرت ز رخش تازه کند چشم
غزل شمارهٔ ۲۲۰۷: تا جلوهات پر افشاند از آشیانهٔ چشم
غزل شمارهٔ ۲۲۰۸: تا می ز جام همت بد مست میکشم
غزل شمارهٔ ۲۲۰۹: چون شمع زحمتی که به شبگیر میکشم
غزل شمارهٔ ۲۲۱۰: تیغ آهی بر صف اندوه امکان میکشم
غزل شمارهٔ ۲۲۱۱: به عرض جوهر طاقت درین محیط خموشم
غزل شمارهٔ ۲۲۱۲: جنون از بس قیامت ریخت بر آیینهٔ هوشم
غزل شمارهٔ ۲۲۱۳: چو دریا یک قلم موجست شوق بیخودی جوشم
غزل شمارهٔ ۲۲۱۴: ز بسکه حیرت دیدار برده است ز هوشم
غزل شمارهٔ ۲۲۱۵: ز بسکه شور جنونگشت برقکلبهٔ هوشم
غزل شمارهٔ ۲۲۱۶: ز فیض گریهٔ سرشار افسردن فراموشم
غزل شمارهٔ ۲۲۱۷: زبن سجدهٔ خود دار تفاخر چه فروشم
غزل شمارهٔ ۲۲۱۸: گهی در شعله میغلتم گهی با آب میجوشم
غزل شمارهٔ ۲۲۱۹: ندانم مژدهٔ وصل که شد برق افکن هوشم
غزل شمارهٔ ۲۲۲۰: نه مضمون نقش میبندم نه لفظ از پرده میجوشم
غزل شمارهٔ ۲۲۲۱: در عالم حق شهرت باطل چه فروشم
غزل شمارهٔ ۲۲۲۲: ز حرف راحت اسباب دنیا پنبه درگوشم
غزل شمارهٔ ۲۲۲۳: ندانم مژده آواز پای کیست در گوشم
غزل شمارهٔ ۲۲۲۴: قفای زانوی پیری مقیم خلوت خویشم
غزل شمارهٔ ۲۲۲۵: چراغ خامشم حسرت نگاه محفل خویشم
غزل شمارهٔ ۲۲۲۶: چنین آفت نصیب از طبع راحت دشمن خویشم
غزل شمارهٔ ۲۲۲۷: غبار عجز پروازی مقیم دامن خویشم
غزل شمارهٔ ۲۲۲۸: نه گردون بلندی نی زمین پستی خویشم
غزل شمارهٔ ۲۲۲۹: در مکتب تأمل فارغ ز صوت و حرفم
غزل شمارهٔ ۲۲۳۰: به صدگردون تسلسل بست دور ساغر عشقم
غزل شمارهٔ ۲۲۳۱: از شوق تو ای شمع طرب بعد هلاکم
غزل شمارهٔ ۲۲۳۲: در حسرت آن شمع طرب بعد هلاکم
غزل شمارهٔ ۲۲۳۳: دو روزی گو به خون گل کرده باشد چشم نمناکم
غزل شمارهٔ ۲۲۳۴: زین گریه اگر باد برد حاصل خاکم
غزل شمارهٔ ۲۲۳۵: از کجا وهم دو رنگی به قدح ریخته بنگم
غزل شمارهٔ ۲۲۳۶: به اقبال حضورت صد گلستان عیش در چنگم
غزل شمارهٔ ۲۲۳۷: به رنگگلشن ازفیض حضورت عشرت آهنگم
غزل شمارهٔ ۲۲۳۸: چکیدنهای اشکم یا شکست شیشهٔ رنگم
غزل شمارهٔ ۲۲۳۹: چمن طراز شکوه جهان نیرنگم
غزل شمارهٔ ۲۲۴۰: ز بس گرد وحشت گرفته است تنگم
غزل شمارهٔ ۲۲۴۱: نمیدانم هجوم آباد سودای چه نیرنگم
غزل شمارهٔ ۲۲۴۲: مزرع تسلیم ادب حاصلم
غزل شمارهٔ ۲۲۴۳: ننمود غنچهات آنقدر ادب اقتضای تاملم
غزل شمارهٔ ۲۲۴۴: بی شبههٔ تحقیق نه شخصم نه مثالم
غزل شمارهٔ ۲۲۴۵: تحیر سوخت پروازم فسردن کرد پامالم
غزل شمارهٔ ۲۲۴۶: ز بس صرف ادب پیمایی عجز است احوالم
غزل شمارهٔ ۲۲۴۷: عمریست قیامتکدهٔ گردش حالم
غزل شمارهٔ ۲۲۴۸: بعد کشتن نیز پنهان نیست داغ بسملم
غزل شمارهٔ ۲۲۴۹: به این طاقت نمیدانم چه خواهد بود انجامم
غزل شمارهٔ ۲۲۵۰: چنین ز شرم که گردید سرنگون جامم
غزل شمارهٔ ۲۲۵۱: دوری بزمت در غم و شادی گر کند این می قسمت جامم
غزل شمارهٔ ۲۲۵۲: نشد از سعی تمکین وحشتی آسودگی رامم
غزل شمارهٔ ۲۲۵۳: چندین مژه بنشست رگ خواب به چشمم
غزل شمارهٔ ۲۲۵۴: از عزت و خواری نه امید است نه بیمم
غزل شمارهٔ ۲۲۵۵: شکوه فقر ملک بینیازی کرد تسلیمم
غزل شمارهٔ ۲۲۵۶: تا کی ستم کند سر بیمغز بر تنم
غزل شمارهٔ ۲۲۵۷: در تجرد تهمتی دیگر ندوزی بر تنم
غزل شمارهٔ ۲۲۵۸: دیدهای داری چه میپرسی ز جیب و دامنم
غزل شمارهٔ ۲۲۵۹: شرار کاغذ فرصت کمینم
غزل شمارهٔ ۲۲۶۰: برون دل نتوان یافت گرد جولانم
غزل شمارهٔ ۲۲۶۱: به سودای بهار جلوهات عمریستگریانم
غزل شمارهٔ ۲۲۶۲: به نقش سخت روییهای مردم بسکه حیرانم
غزل شمارهٔ ۲۲۶۳: ز صد ابرام بیش است انفعال چشم حیرانم
غزل شمارهٔ ۲۲۶۴: نی قابل سودم نه سزاوار زیانم
غزل شمارهٔ ۲۲۶۵: هر چند درین مرحله بی تاب و توانم
غزل شمارهٔ ۲۲۶۶: باز دل مست نواییست که من میدانم
غزل شمارهٔ ۲۲۶۷: دلیل کاروان اشکم آه سرد رامانم
غزل شمارهٔ ۲۲۶۸: نه فکر غنچه نی اندیشهٔ گل میکند شبنم
غزل شمارهٔ ۲۲۶۹: اگردریا نگیرد خرده بر بیش و کم شبنم
غزل شمارهٔ ۲۲۷۰: دل را به یاد روی کسی یاد میکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۷۱: آمدم طرح بهار تازهای انشا کنم
غزل شمارهٔ ۲۲۷۲: وحشتی کو تا وداع اینهمه غوغا کنم
غزل شمارهٔ ۲۲۷۳: چون سپند اظهار مطلب ازکجا پیداکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۷۴: کو فضایی که نفس را ز دل آزاد کنم
غزل شمارهٔ ۲۲۷۵: باده ندارم که به ساغرکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۷۶: بهکمین دعوی هستیام که چو شمعش از نظر افکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۷۷: بعد ازین از صحبت این دیو مردم رم کنم
غزل شمارهٔ ۲۲۷۸: زان پری چون شیشه تا کی شکوهای خالی کنم
غزل شمارهٔ ۲۲۷۹: ای طرب وجدی که باز آغوش گل وامیکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۸۰: بعد ازین در گوشهٔ دل چون نفس جا میکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۸۱: گاهی به ناله گه به تپش گرد میکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۸۲: شمعسان چشمی کز اشکِ آتشین تر میکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۸۳: چیزی از خود هر قدم زیر قدم گم میکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۸۴: چون شرار کاغذ امشب عیش خرمن میکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۸۵: بس که در شغل ندامت روز و شب جان میکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۸۶: زندگی را از قد خم عبرت آگه میکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۸۷: دل را به مستی از من و ما ساده میکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۸۸: دعوت تنزیه حسن بیمثالی میکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۸۹: صفحهٔ هستی شرر تاراج آهی میکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۹۰: باز بیتابانه ایجاد نوایی میکنم
غزل شمارهٔ ۲۲۹۱: عمرها شد از ادب موج گهر در دامنم
غزل شمارهٔ ۲۲۹۲: ادب سرشتهٔ عجزم مپرس از آیینم
غزل شمارهٔ ۲۲۹۳: بی دستگاهیی بود چون شمع در کمینم
غزل شمارهٔ ۲۲۹۴: ز نور عالم امکان گر انتخاب گزینم
غزل شمارهٔ ۲۲۹۵: تا چند ز غفلت طرب اندیش نشینم
غزل شمارهٔ ۲۲۹۶: کر شدم تا چند شور حق و باطل بشنوم
غزل شمارهٔ ۲۲۹۷: از انفعال عشرت موهوم آگهم
غزل شمارهٔ ۲۲۹۸: پرواز بی نشانی دارد دماغ جاهم
غزل شمارهٔ ۲۲۹۹: به هر طرف که هوای سفر شکست کلاهم
غزل شمارهٔ ۲۳۰۰: چون خامه از ضعیفی افلاک دستگاهم
غزل شمارهٔ ۲۳۰۱: صید کمند شوقیست از مهر تا به ما هم
غزل شمارهٔ ۲۳۰۲: کباب عافیتم بیدماغ افسر جاهم
غزل شمارهٔ ۲۳۰۳: وقت استکنیمگریه با هم
غزل شمارهٔ ۲۳۰۴: ز دل چون غنچه یک چاک گریبانگیر میخواهم
غزل شمارهٔ ۲۳۰۵: شب وصل است از بخت اندکی توقیر میخواهم
غزل شمارهٔ ۲۳۰۶: آه دود آختهای میخواهم
غزل شمارهٔ ۲۳۰۷: ای نرگست حیاکدهٔ صلح و جنگ هم
غزل شمارهٔ ۲۳۰۸: در جیب غنچه بوی بهار است و رنگ هم
غزل شمارهٔ ۲۳۰۹: خوشا عهدی که غم کوس تسلی میزد و دل هم
غزل شمارهٔ ۲۳۱۰: نه تنها ناامید وصل یارم دورم از دل هم
غزل شمارهٔ ۲۳۱۱: سر خوش آن نرگس مستانهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۱۲: منم آن نشئهٔ فطرت که خمستان قدیم
غزل شمارهٔ ۲۳۱۳: نه خط شناس امیدم نه درس محرم بیم
غزل شمارهٔ ۲۳۱۴: به رنگ خامه ز بس ناتوانی اجزایم
غزل شمارهٔ ۲۳۱۵: پروانه شوم یا پر طاووس گشایم
غزل شمارهٔ ۲۳۱۶: تا حسرت سر منزل او برد ز جایم
غزل شمارهٔ ۲۳۱۷: نه وحدت سرایم نهکثرت نوایم
غزل شمارهٔ ۲۳۱۸: با عشق نه نامیست نه ننگم که برآیم
غزل شمارهٔ ۲۳۱۹: رنگ پر ریختهٔ الفت گلزار توایم
غزل شمارهٔ ۲۳۲۰: چون سبحه یک دو روز که با هم نشستهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۲۱: بر سینه داغهای تمنا نوشتهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۲۲: سطری اگر ز وضع جهان وانوشتهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۲۳: چون قلم راه تجرد بسکه تنها رفتهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۲۴: گر در هوای او قدمی پیش رفتهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۲۵: چون غنچه در خیال تو هرگاه رفتهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۲۶: یکدم آسایش به صد ابرام پیدا کردهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۲۷: دیدهٔ انتظار را دام امید کردهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۲۸: با کف خاکستری سودای اخگر کردهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۲۹: دور هستی پیش از گامی تمامش کردهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۳۰: نشنیده حرف چند که ما گوش کردهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۳۱: در جگر صد رنگ توفان کردهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۳۲: نسخهٔ هیچیم، وهمی از عدم آوردهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۳۳: صبح است و ما دماغ تمنا رساندهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۳۴: از زندگی به جز غم فردا نماندهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۳۵: زین صفر کز عدم در هستی گشودهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۳۶: یاران نه در چمن نه بهباغی رسیدهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۳۷: پایمالیم و فارغ ازگلهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۳۸: به ذوق سجدهٔ باز از عدم گلباز میآیم
غزل شمارهٔ ۲۳۳۹: عمریست در نظرها اشک عرق نقابیم
غزل شمارهٔ ۲۳۴۰: سایهوار از نارسایان جهان غربتیم
غزل شمارهٔ ۲۳۴۱: هیچ میدانی مآل خود چرا نشناختیم
غزل شمارهٔ ۲۳۴۲: حسرتی در دل نماند از بسکه ما واسوختیم
غزل شمارهٔ ۲۳۴۳: یاد آن فرصت که ما هم عذر لنگی داشتیم
غزل شمارهٔ ۲۳۴۴: یاد آن فرصت که عیش رایگانی داشتیم
غزل شمارهٔ ۲۳۴۵: جبههٔ فکر ز خجلت عرق افشان کردیم
غزل شمارهٔ ۲۳۴۶: دیده را باز به دیدار که حیران کردیم
غزل شمارهٔ ۲۳۴۷: دوشکز دود جگر طرح شببشانکردیم
غزل شمارهٔ ۲۳۴۸: از چاک گریبان به دلی راه نکردیم
غزل شمارهٔ ۲۳۴۹: چشم پوشیدیم و برما و من استغنا زدیم
غزل شمارهٔ ۲۳۵۰: بیتکلف گرگدا گشتیم و گر سلطان شدیم
غزل شمارهٔ ۲۳۵۱: قابل بار امانتها مگو آسان شدیم
غزل شمارهٔ ۲۳۵۲: عشق هویی زد به صد مستی جنون باز آمدیم
غزل شمارهٔ ۲۳۵۳: فرصتکمین پرواز چون نالهٔ سپندیم
غزل شمارهٔ ۲۳۵۴: تا سایه صفت آینه از زنگ زدودیم
غزل شمارهٔ ۲۳۵۵: جز حیرت ازین مزرعه خرمن ننمودیم
غزل شمارهٔ ۲۳۵۶: خاک نمیم امروز دی محو یاد بودیم
غزل شمارهٔ ۲۳۵۷: درکارگاه تحقیق غیر از عدم نبودیم
غزل شمارهٔ ۲۳۵۸: جغد ویرانهٔ خیال خودیم
غزل شمارهٔ ۲۳۵۹: چون نگه عمریست داغ چشم حیران خودیم
غزل شمارهٔ ۲۳۶۰: خلوتپرست گوشهٔ حیرانی خودیم
غزل شمارهٔ ۲۳۶۱: عزت کلاه بی سر و سامانی خودیم
غزل شمارهٔ ۲۳۶۲: سودیم سراپا و به پایی نرسیدیم
غزل شمارهٔ ۲۳۶۳: صد شکرکه جز عجز گیاهی ندمیدیم
غزل شمارهٔ ۲۳۶۴: برکاغذ آتش زده هر چند سواریم
غزل شمارهٔ ۲۳۶۵: عمرها شد عرق از هستی مبهم داریم
غزل شمارهٔ ۲۳۶۶: تا خامهوار خود را از سعی وا نداریم
غزل شمارهٔ ۲۳۶۷: تا چند به هر مرده و بیمار بگریم
غزل شمارهٔ ۲۳۶۸: وقتست کنم شور جنون عام و بگریم
غزل شمارهٔ ۲۳۶۹: فریاد کز توهم نامحرم حضوریم
غزل شمارهٔ ۲۳۷۰: خیز کز درس دویی سر خط عاری گیریم
غزل شمارهٔ ۲۳۷۱: پیمانهٔ غناکدهٔ بیمثالیم
غزل شمارهٔ ۲۳۷۲: از کمال سرکشی عاجزترین عالمیم
غزل شمارهٔ ۲۳۷۳: بی شبهه نیست هستی از بسکه ناتوانیم
غزل شمارهٔ ۲۳۷۴: در رهت نا رفته از خود هر طرف سر میزنیم
غزل شمارهٔ ۲۳۷۵: صبح تمنا دمید، دل چمنستان کنیم
غزل شمارهٔ ۲۳۷۶: به هر جا رفتهام از خویشتن راه تو میپویم
غزل شمارهٔ ۲۳۷۷: فسردن نیست ممکن دست بردارد ز پهلویم
غزل شمارهٔ ۲۳۷۸: نه لفظ از پرده میجوشد نه معنی میدهد رویم
غزل شمارهٔ ۲۳۷۹: بهکنج نیستی عمریست جای خویش میجویم
غزل شمارهٔ ۲۳۸۰: شررواری ز فرصت رو نمای خویش میجویم
غزل شمارهٔ ۲۳۸۱: حرفم همه از مغز است از پوست نمیگویم
غزل شمارهٔ ۲۳۸۲: شکوهٔ اسباب چند، دل به رمیدن دهیم
غزل شمارهٔ ۲۳۸۳: اسمیم بیمسمی دیگر چه وانماییم
غزل شمارهٔ ۲۳۸۴: بیگانه وضعیم یا آشناییم
غزل شمارهٔ ۲۳۸۵: چون کاغذ آتشزده مهمان بقاییم
غزل شمارهٔ ۲۳۸۶: دل حیرت آفرین است هر سو نظرگشاییم
غزل شمارهٔ ۲۳۸۷: عمریست بهصحرای طلب عجز دراییم
غزل شمارهٔ ۲۳۸۸: گر ما گوییم، ماکجاییم
غزل شمارهٔ ۲۳۸۹: شکست رنگ که بود آبیار این گلشن
غزل شمارهٔ ۲۳۹۰: صفای دل به چراغ بقا دهد روغن
غزل شمارهٔ ۲۳۹۱: عمرها در پرده بود اسرار وهم ما و من
غزل شمارهٔ ۲۳۹۲: آخر از بار تعلقهای اسباب جهان
غزل شمارهٔ ۲۳۹۳: بر آن سرم کز جنون نمایم بلند و پست خیال یکسان
غزل شمارهٔ ۲۳۹۴: بستهام چشم امید از الفت اهل جهان
غزل شمارهٔ ۲۳۹۵: بعد مردن از غبارم کیست تا یابد نشان
غزل شمارهٔ ۲۳۹۶: تا بگذرم به صد سر و گردن ز آسمان
غزل شمارهٔ ۲۳۹۷: در شکوه صافدل ندهد رخصت زبان
غزل شمارهٔ ۲۳۹۸: زهی به شوخی بهار نازت شکسته رنگ غرور امکان
غزل شمارهٔ ۲۳۹۹: سخت جانی هرکجا آید به عرض امتحان
غزل شمارهٔ ۲۴۰۰: صورت اظهار معنی نیست محتاج بیان
غزل شمارهٔ ۲۴۰۱: گشاد چشمی نشد نصیبم به سیر نیرنگ این دبستان
غزل شمارهٔ ۲۴۰۲: وارستگی ز حسن دگر میدهد نشان
غزل شمارهٔ ۲۴۰۳: گرچه جز ذکرت نمیگنجد حدیثی در زبان
غزل شمارهٔ ۲۴۰۴: کرد حرف بینشانم عالمی را تر زبان
غزل شمارهٔ ۲۴۰۵: ای التفات نام تو گیرایی زبان
غزل شمارهٔ ۲۴۰۶: تا کی غرور انجمن آرایی زبان
غزل شمارهٔ ۲۴۰۷: از سعی ما نیامد جز زور درگریبان
غزل شمارهٔ ۲۴۰۸: خداست حاصل خدمت گزین درویشان
غزل شمارهٔ ۲۴۰۹: ازتب شوق که دارد اینقدر تاب استخوان
غزل شمارهٔ ۲۴۱۰: عرقها دارد آن شمع حیا لیک از نظر پنهان
غزل شمارهٔ ۲۴۱۱: غرور خودنمایی تا کنیم از یکدگر پنهان
غزل شمارهٔ ۲۴۱۲: ای حاجتت دلیل به ادبار زیستن
غزل شمارهٔ ۲۴۱۳: سجدهٔ خواریست آب رو پی نان ریختن
غزل شمارهٔ ۲۴۱۴: سر به زیر تیغ و پا بر خار باید تاختن
غزل شمارهٔ ۲۴۱۵: میروم هر جا به ذوق عافیت اندوختن
غزل شمارهٔ ۲۴۱۶: ما و نگاه شرمگین از تک و تاز دوختن
غزل شمارهٔ ۲۴۱۷: تا تب عشق آتشم را داد سر در سوختن
غزل شمارهٔ ۲۴۱۸: کس چو شمع من نبودهست آشنای سوختن
غزل شمارهٔ ۲۴۱۹: زان تغافلگر چرا ناشاد باید زیستن
غزل شمارهٔ ۲۴۲۰: گر به این ساز است دور از وصل جانان زیستن
غزل شمارهٔ ۲۴۲۱: آینهٔ وصل چیست، حیرتی آراستن
غزل شمارهٔ ۲۴۲۲: به وادیی که فروشد غبار ما ننشستن
غزل شمارهٔ ۲۴۲۳: صفا گل کردهای تا کی غبار رنگ نشکستن
غزل شمارهٔ ۲۴۲۴: خوش عشرت است دمبدم از غمگریستن
غزل شمارهٔ ۲۴۲۵: داغم ز ابر دیده به شبنم گریستن
غزل شمارهٔ ۲۴۲۶: هر چند نیست بیسبب از غمگریستن
غزل شمارهٔ ۲۴۲۷: آگهی تا کی کند روشن چراغ خویشتن
غزل شمارهٔ ۲۴۲۸: آفت است اینجا مباش ایمن ز سر برداشتن
غزل شمارهٔ ۲۴۲۹: تا به کی چون شمع باید تاج زر برداشتن
غزل شمارهٔ ۲۴۳۰: کار آسانی مدان تاج کمر برداشتن
غزل شمارهٔ ۲۴۳۱: پیرگشتم چند رنج آب وگل برداشتن
غزل شمارهٔ ۲۴۳۲: منفعل خلق را ناز صنم داشتن
غزل شمارهٔ ۲۴۳۳: پُر ملاف از جوهر باریک بینی داشتن
غزل شمارهٔ ۲۴۳۴: به خود داری فسردن گرم کردی جای بگذشتن
غزل شمارهٔ ۲۴۳۵: چو موجگوهر ازین بحر بیتعب نگذشتن
غزل شمارهٔ ۲۴۳۶: از جوان حسن سلوک پیر نتوان یافتن
غزل شمارهٔ ۲۴۳۷: عجز ما جولانگر تدبیر نتوان یافتن
غزل شمارهٔ ۲۴۳۸: بر خط ترک طلب گر راه خواهی یافتن
غزل شمارهٔ ۲۴۳۹: از نالهٔ دل ما تا کی رمیده رفتن
غزل شمارهٔ ۲۴۴۰: یاد ابروی کجی زد به دل ما ناخن
غزل شمارهٔ ۲۴۴۱: اشکم ز بیقراری زد بر دَرِ چکیدن
غزل شمارهٔ ۲۴۴۲: روانی نیست محو جلوه را بیآبگردیدن
غزل شمارهٔ ۲۴۴۳: آه ناکام چه مقدار توان خون خوردن
غزل شمارهٔ ۲۴۴۴: به خود پیچیدهام نالیدنم نتوان گمان بردن
غزل شمارهٔ ۲۴۴۵: جایی که بود پیش بری پیش نبردن
غزل شمارهٔ ۲۴۴۶: در این محفل ندارد یمن راحت چشم واکردن
غزل شمارهٔ ۲۴۴۷: ندارد موج جز طومار رمز بحر وا کردن
غزل شمارهٔ ۲۴۴۸: خوشا ذوق فنا و وحشت ساز شرر کردن
غزل شمارهٔ ۲۴۴۹: دل روشن چه لازم تیره از عرض هنر کردن
غزل شمارهٔ ۲۴۵۰: بی سیر عبرتی نیست ترک حیا نکردن
غزل شمارهٔ ۲۴۵۱: اگر مشت غبار خود پریشان میتوانکردن
غزل شمارهٔ ۲۴۵۲: به دل گر یک شرر شوق تو پنهان میتوان کردن
غزل شمارهٔ ۲۴۵۳: چقدر بهار دارد سوی دل نگاه کردن
غزل شمارهٔ ۲۴۵۴: دمی ز عبرت اگر خم کند حیا گردن
غزل شمارهٔ ۲۴۵۵: گر به خون مشتاقان تیغ او کشد گردن
غزل شمارهٔ ۲۴۵۶: از خود سری مچینید ادبار تا بهگردن
غزل شمارهٔ ۲۴۵۷: با ما نساخت آخر ذوق شراب خوردن
غزل شمارهٔ ۲۴۵۸: چه دارد این گیر و دار هستی گداز صد نام و ننگ خوردن
غزل شمارهٔ ۲۴۵۹: چه بود سر و کار غلط سبقان در علم و عمل به فسانه زدن
غزل شمارهٔ ۲۴۶۰: نسزد زجوهرفطرتت به جنون شبهه وشک زدن
غزل شمارهٔ ۲۴۶۱: گر حنا بر خاک پایت جبهه ساخواهد شدن
غزل شمارهٔ ۲۴۶۲: موج خونم هر قدر توفان نما خواهد شدن
غزل شمارهٔ ۲۴۶۳: گر به این واماندگی مطلق عنان خواهم شدن
غزل شمارهٔ ۲۴۶۴: همعنان آهم آشوب جهان خواهم شدن
غزل شمارهٔ ۲۴۶۵: رساند عمر به جایی دل از وفا کندن
غزل شمارهٔ ۲۴۶۶: تا چند به عیب من وما چشمگشودن
غزل شمارهٔ ۲۴۶۷: خلقیست غافل اینجا از کشتن و درودن
غزل شمارهٔ ۲۴۶۸: غنیمت گیر چون آیینه محو شان خود بودن
غزل شمارهٔ ۲۴۶۹: دل را به باد دادیم آه از نظر گشودن
غزل شمارهٔ ۲۴۷۰: ظلم است به تشویشِ دل اقبال نمودن
غزل شمارهٔ ۲۴۷۱: آن عجز شهیدم که به صد رنگ تپیدن
غزل شمارهٔ ۲۴۷۲: به مطلب میرساند وحشت از آفاق ورزبدن
غزل شمارهٔ ۲۴۷۳: چون ربشه در این باغ به افسون دمیدن
غزل شمارهٔ ۲۴۷۴: درس کمال خود گیر از ناله سر کشیدن
غزل شمارهٔ ۲۴۷۵: دل چیست که بی روی تو از درد تپیدن
غزل شمارهٔ ۲۴۷۶: ما را ز بار هستی تاکی غم خمیدن
غزل شمارهٔ ۲۴۷۷: مجو از نالهام تاب نفس در سینه دزدیدن
غزل شمارهٔ ۲۴۷۸: ندارد ساز صحبتها بساط عافیت چیدن
غزل شمارهٔ ۲۴۷۹: پریشان کرد چون خاموشیام آواز گردیدن
غزل شمارهٔ ۲۴۸۰: سراغ دل نخواهی از من دیوانه پرسیدن
غزل شمارهٔ ۲۴۸۱: رسانده است به آن انجمن ز ما نرسیدن
غزل شمارهٔ ۲۴۸۲: آسان مکن تصور بار مغان کشیدن
غزل شمارهٔ ۲۴۸۳: از چرخ بار منت تا کی توان کشیدن
غزل شمارهٔ ۲۴۸۴: صبح است ازین مرحلهٔ یاس به در زن
غزل شمارهٔ ۲۴۸۵: بر شیشه خانهٔ دل افسرده سنگ زن
غزل شمارهٔ ۲۴۸۶: بر حیرت اوضاع جهان یک مژه خم زن
غزل شمارهٔ ۲۴۸۷: بیا ایگرد راهت خرمن حسن
غزل شمارهٔ ۲۴۸۸: اگر حسرت پرستی خدمت ترک تمنا کن
غزل شمارهٔ ۲۴۸۹: به سعی بینشانی آنسوی امکان رهی واکن
غزل شمارهٔ ۲۴۹۰: هوس ها میدمد زین باغ جوش گل تماشا کن
غزل شمارهٔ ۲۴۹۱: دل گر نه داغ عشق فروزد کباب کن
غزل شمارهٔ ۲۴۹۲: از دیده سراغ دل دیوانه طلب کن
غزل شمارهٔ ۲۴۹۳: حیا را دستگاه خودپسندیهای طاقت کن
غزل شمارهٔ ۲۴۹۴: قد خم گشته را تا میتوانی وقف طاعت کن
غزل شمارهٔ ۲۴۹۵: به تماشای این چمن در مژگان فراز کن
غزل شمارهٔ ۲۴۹۶: از خاک یک دو پایه فروتر نزول کن
غزل شمارهٔ ۲۴۹۷: غم تلاش مخور عجز را مقدمکن
غزل شمارهٔ ۲۴۹۸: از خودآرایی بهجنس جاودان لنگر مکن
غزل شمارهٔ ۲۴۹۹: ای به عشرت متهم سامان درد سر مکن
غزل شمارهٔ ۲۵۰۰: ترشح مایهای ناز دلی را محو احسانکن
غزل شمارهٔ ۲۵۰۱: ز پابوسش بهار عشرت جاوید سامانکن
غزل شمارهٔ ۲۵۰۲: دل پیش نظر گیر سر و برگ نمو کن
غزل شمارهٔ ۲۵۰۳: سرمایهٔ اظهار بقا هیچکسی کن
غزل شمارهٔ ۲۵۰۴: صف حرص و هوا در هم شکستی کجکلاهی کن
غزل شمارهٔ ۲۵۰۵: رهت سنگی ندارد ای شرر وجد رهایی کن
غزل شمارهٔ ۲۵۰۶: در جنون جوش سویدا تنگ دارد جای من
غزل شمارهٔ ۲۵۰۷: آزادی آخر بد باخت با من
غزل شمارهٔ ۲۵۰۸: چون صبح نخندد ز قبایم غم دامن
غزل شمارهٔ ۲۵۰۹: نشاند عجزم بر آستانی که محوم از جیب تا به دامن
غزل شمارهٔ ۲۵۱۰: عرق دارد عنان احتیاج بینقاب من
غزل شمارهٔ ۲۵۱۱: محیط جلوهٔ او موج خیز است از سراب من
غزل شمارهٔ ۲۵۱۲: به وهم این و آن خون شد دل غفلتپرست من
غزل شمارهٔ ۲۵۱۳: ز شوخی تا قدح میگیرد آن بیدار مست من
غزل شمارهٔ ۲۵۱۴: گلفزوش از پرتو شمع من است این انجمن
غزل شمارهٔ ۲۵۱۵: جانکنیها چیده هستی تا عدم بنیاد من
غزل شمارهٔ ۲۵۱۶: تمثال فنایم چه نشان؟ کو اثر من
غزل شمارهٔ ۲۵۱۷: خار خار کیست در طبع الم تخمیر من
غزل شمارهٔ ۲۵۱۸: زین شکر که تا کوی تو شد راهبر من
غزل شمارهٔ ۲۵۱۹: درین وادی که مییابد سراغ اعتبار من
غزل شمارهٔ ۲۵۲۰: ز بس محو است نقش آرزوها در کنار من
غزل شمارهٔ ۲۵۲۱: سوخته لالهزار من رفته گل از کنار من
غزل شمارهٔ ۲۵۲۲: نیامد کوشش بیحاصل گردون به کار من
غزل شمارهٔ ۲۵۲۳: به این حیرت اگر باشد خروشی ناگزیر من
غزل شمارهٔ ۲۵۲۴: به پهلو ناوک درد که دارد گوشهگیر من
غزل شمارهٔ ۲۵۲۵: هویی کشید کلک قیامت صریر من
غزل شمارهٔ ۲۵۲۶: تب وتاب اشک چکیدهامکه رسد به معنی راز من
غزل شمارهٔ ۲۵۲۷: چون شمع تا چکیدن اشکست ساز من
غزل شمارهٔ ۲۵۲۸: حیرت آهنگم که میفهمد زبان راز من
غزل شمارهٔ ۲۵۲۹: گل نشو و نما چندان شکست یأس چید از من
غزل شمارهٔ ۲۵۳۰: بینشان حسنیکه درس جلوه میخواند ز من
غزل شمارهٔ ۲۵۳۱: خم قامت نبرد ابرام طبع سختکوش من
غزل شمارهٔ ۲۵۳۲: بههر جا پرتو حسنت برافروزد چراغ من
غزل شمارهٔ ۲۵۳۳: ز خودداری نفس میزد تب و تاب چراغ من
غزل شمارهٔ ۲۵۳۴: بسکه ناموس وفا داردکمین حال من
غزل شمارهٔ ۲۵۳۵: همچو بوی گل ز بس بیپرده است احوال من
غزل شمارهٔ ۲۵۳۶: آهبا مقصدتسلیمنپیوستممن
غزل شمارهٔ ۲۵۳۷: چنین کشتهٔ حسرت کیستم من
غزل شمارهٔ ۲۵۳۸: بگذشت ز خاکم بت گل پیرهن من
غزل شمارهٔ ۲۵۳۹: تا فلک بر باد ناکامی دهد تسکین من
غزل شمارهٔ ۲۵۴۰: گلی که کس نشد آیینهاش مقابل او من
غزل شمارهٔ ۲۵۴۱: ز رهِ هوس، به تو کی رسم؟ نفسی ز خود نرمیده من
غزل شمارهٔ ۲۵۴۲: بعد مردن گر همین داغست وحشتزای من
غزل شمارهٔ ۲۵۴۳: چونگهر هر چند بر دریا تند غوغای من
غزل شمارهٔ ۲۵۴۴: در خور گل کردن فقرست استغنای من
غزل شمارهٔ ۲۵۴۵: دهر، توفان دارد از طبع جنون پیمای من
غزل شمارهٔ ۲۵۴۶: شمع صفت دیدنیست عجز جنون زای من
غزل شمارهٔ ۲۵۴۷: گرد وحشت بسکه بر هم چیده است اجزای من
غزل شمارهٔ ۲۵۴۸: دوری مقصد دمید از سرکشیدنهای من
غزل شمارهٔ ۲۵۴۹: سوخت چون موج گهر بال تپیدنهای من
غزل شمارهٔ ۲۵۵۰: فلک نبست ره صبح لاابالی من
غزل شمارهٔ ۲۵۵۱: انفعال باطن خاموش دارد بوی خون
غزل شمارهٔ ۲۵۵۲: ببینم تاکیام آرَد جنون زین دامگه بیرون
غزل شمارهٔ ۲۵۵۳: جنون ما بیابانهاست از آوارگی بیرون
غزل شمارهٔ ۲۵۵۴: ز پرده آیی اگر از قبای تنگ برون
غزل شمارهٔ ۲۵۵۵: گر ز بزم، آن بت ساقی لقب آید بیرون
غزل شمارهٔ ۲۵۵۶: ای اثرهای خرامت چشم حیران درکمین
غزل شمارهٔ ۲۵۵۷: بهکنج ابروی دلدار خال فتنه کمین
غزل شمارهٔ ۲۵۵۸: بیسراغی نیست گرد هستی وحشت کمین
غزل شمارهٔ ۲۵۵۹: شکست حادثه بر ما نیافت دست کمین
غزل شمارهٔ ۲۵۶۰: نیست ممکن واژگونیهای طالع بیش ازین
غزل شمارهٔ ۲۵۶۱: نفس عمارت دل دارد و شکستنش است این
غزل شمارهٔ ۲۵۶۲: فلک چه نقشکشد صرف بند و بست جبین
غزل شمارهٔ ۲۵۶۳: چون هلالم بیخم تسلیم آن اختر جبین
غزل شمارهٔ ۲۵۶۴: ز سجده بیخبری تا کی انفعال جبین
غزل شمارهٔ ۲۵۶۵: دست جرأت دیدم آخر مغتنم در آستین
غزل شمارهٔ ۲۵۶۶: گرگدا دست طمع دزدد ز هم در آستین
غزل شمارهٔ ۲۵۶۷: سر طرهای به هوا فشان ختنی ز مشکتر آفرین
غزل شمارهٔ ۲۵۶۸: خواه غفلت پیشگی کن خواه آگاهی گزین
غزل شمارهٔ ۲۵۶۹: تا بهکی باشی قفس فرسودهٔ شان نگین
غزل شمارهٔ ۲۵۷۰: گر قناعت را توانی داد سامان نگین
غزل شمارهٔ ۲۵۷۱: پر نارساست سعی تحیر کمند او
غزل شمارهٔ ۲۵۷۲: به این موهومیام یا رب که کرد آیینهدار او
غزل شمارهٔ ۲۵۷۳: لباس کعبه پوشید از خط مشکین عذار او
غزل شمارهٔ ۲۵۷۴: گر از موج گهر نشنیدهای رمز خروش او
غزل شمارهٔ ۲۵۷۵: من سنگدل چه اثر برم زحضور ذکر دوام او
غزل شمارهٔ ۲۵۷۶: نقاش تاکشد اثر ناتوان او
غزل شمارهٔ ۲۵۷۷: کو عبرت آگهی که به تحقیق راه او
غزل شمارهٔ ۲۵۷۸: هر چند دورم از چمن جلوهگاه او
غزل شمارهٔ ۲۵۷۹: منفعلم برکه برم حاجت خویش از برتو
غزل شمارهٔ ۲۵۸۰: ای ز عنایت آشکار شخص تو و مثال تو
غزل شمارهٔ ۲۵۸۱: باز چو صبح کردهام تحفهٔ بارگاه تو
غزل شمارهٔ ۲۵۸۲: نمیگویم به عشرتگاه مجنون جهد پیمارو
غزل شمارهٔ ۲۵۸۳: به پیری هم نیام غافل ز عشق آنکمان ابرو
غزل شمارهٔ ۲۵۸۴: مه نو مینماید امشبم از آسمان ابرو
غزل شمارهٔ ۲۵۸۵: بس رشک قامت او سوخت سر تا پای سرو
غزل شمارهٔ ۲۵۸۶: بس که یاد قامتت بر باد داد اجزای سرو
غزل شمارهٔ ۲۵۸۷: ای بسمل طلب پی خون چکیده رو
غزل شمارهٔ ۲۵۸۸: ای بیخبر به درد دل ما رسیده رو
غزل شمارهٔ ۲۵۸۹: همچون نفس به آینهٔ دل رسیده رو
غزل شمارهٔ ۲۵۹۰: نامنفعلی گریه کن و چون مژه تر شو
غزل شمارهٔ ۲۵۹۱: ای پرفشان گرد نفس چندی شرار سنگ شو
غزل شمارهٔ ۲۵۹۲: نمیگویم قیامت جوش زن یا شور توفان شو
غزل شمارهٔ ۲۵۹۳: کجایی ای جنون ویرانه ات کو
غزل شمارهٔ ۲۵۹۴: ما غربت آشیانیم ای بلبلان وطن کو
غزل شمارهٔ ۲۵۹۵: ای فکر نازکت را شبهت کمینی از مو
غزل شمارهٔ ۲۵۹۶: این قلمرو اندوه کارگاه راحت نیست
غزل شمارهٔ ۲۵۹۷: از بسکه ضعف طاقت بوسید روی زانو
غزل شمارهٔ ۲۵۹۸: بر شعله تا چند نازیدنکاه
غزل شمارهٔ ۲۵۹۹: بسکه میجوشد ازین دریای حسرت حب جاه
غزل شمارهٔ ۲۶۰۰: در شکنج عزتند ارباب جاه
غزل شمارهٔ ۲۶۰۱: عالم و این تردماغیهای جاه
غزل شمارهٔ ۲۶۰۲: گر نفس چیند به این فرصت بساط دستگاه
غزل شمارهٔ ۲۶۰۳: ننگ دنیا برندارد همت معنی نگاه
غزل شمارهٔ ۲۶۰۴: بسکه ما را بر آن لقاست نگاه
غزل شمارهٔ ۲۶۰۵: تار پیراهن حیاست نگاه
غزل شمارهٔ ۲۶۰۶: تا به شوخی نکشد زمزمهٔ ساز نگاه
غزل شمارهٔ ۲۶۰۷: گر دهد رنگ تماشای تو پرواز نگاه
غزل شمارهٔ ۲۶۰۸: در محیطیکز فلک طرح حباب انداخته
غزل شمارهٔ ۲۶۰۹: ای به اوج قدس فرش آستان انداخته
غزل شمارهٔ ۲۶۱۰: چیست گردون کاینقدر در خلق غوغا ریخته
غزل شمارهٔ ۲۶۱۱: به دست تیغ تو تا خون من حنا بسته
غزل شمارهٔ ۲۶۱۲: به تو نقش صحبت ما، چقدر بجا نشسته
غزل شمارهٔ ۲۶۱۳: به غبار این بیابان نه نشان پا نشسته
غزل شمارهٔ ۲۶۱۴: غبار خط زلعل او به رنگی سر برآورده
غزل شمارهٔ ۲۶۱۵: نپنداری همین روز و شب از هم سر برآورده
غزل شمارهٔ ۲۶۱۶: غبارم برنمیخیزد ازین صحرای خوابیده
غزل شمارهٔ ۲۶۱۷: ندیدم در غبار و دود این صحرای خوابیده
غزل شمارهٔ ۲۶۱۸: به رشتهات اثر وهم مدعاست گره
غزل شمارهٔ ۲۶۱۹: هزار نغمه بهساز شکست ماستگره
غزل شمارهٔ ۲۶۲۰: زین چمن درکف ندارد غنچهٔ دل جز گره
غزل شمارهٔ ۲۶۲۱: نیست خاموشی به کار شمع محفل جزگره
غزل شمارهٔ ۲۶۲۲: وهم شهرت بهانهایم همه
غزل شمارهٔ ۲۶۲۳: برآرد گَرَم آتش دل زبانه
غزل شمارهٔ ۲۶۲۴: پری می فشان ای تعلق بهانه
غزل شمارهٔ ۲۶۲۵: پرتوت هر جا بپردازدکنار آینه
غزل شمارهٔ ۲۶۲۶: بوی وصلی هست در رنگ بهار آینه
غزل شمارهٔ ۲۶۲۷: زد عرق پیمانه حسنی ساغر اندر آینه
غزل شمارهٔ ۲۶۲۸: نیست محروم تماشا جوهر اندر آینه
غزل شمارهٔ ۲۶۲۹: ای تماشایت چمنپرور به چشم آینه
غزل شمارهٔ ۲۶۳۰: حیرت حسن که زد نشتر به چشم آینه
غزل شمارهٔ ۲۶۳۱: امروزکیست مست تماشای آینه
غزل شمارهٔ ۲۶۳۲: خلقیست محو خود به تماشای آینه
غزل شمارهٔ ۲۶۳۳: نه با صحرا سری دارم نه باگلزار سودایی
غزل شمارهٔ ۲۶۳۴: ای نفس مایه درین عرصه چه پرداختهای
غزل شمارهٔ ۲۶۳۵: این چه طاووسی نازست که اندوختهای؟
غزل شمارهٔ ۲۶۳۶: به غبار عالم جستجو ز چه یاس خسته نشستهای
غزل شمارهٔ ۲۶۳۷: چون صبح دارم از چمنی رنگ جستهای
غزل شمارهٔ ۲۶۳۸: یک تار موگر از سر دنیا گذشتهای
غزل شمارهٔ ۲۶۳۹: کیسه پرداز خیال شادی و غم رفتهای
غزل شمارهٔ ۲۶۴۰: گر بهگردون میکشی گردن و گر در سجدهای
غزل شمارهٔ ۲۶۴۱: گر همه رفتی چو ماه از چرخ برتر سجدهای
غزل شمارهٔ ۲۶۴۲: ای امل آواره فرصت را چه رسوا کردهای
غزل شمارهٔ ۲۶۴۳: افسانهٔ وفایی اگر گوش کردهای
غزل شمارهٔ ۲۶۴۴: خشم را آیینه پرداز ترحم کردهای
غزل شمارهٔ ۲۶۴۵: به وحشت نگاهی چه خو کردهای
غزل شمارهٔ ۲۶۴۶: دور از بساط وصل تو ماییم و دیدهای
غزل شمارهٔ ۲۶۴۷: شده عمرها که نشاندهام به کمین اشک چکیدهای
غزل شمارهٔ ۲۶۴۸: ماییم و گرد هستی حرمان دمیدهای
غزل شمارهٔ ۲۶۴۹: کجا خلوت و انجمن دیدهای
غزل شمارهٔ ۲۶۵۰: بر اوج بینیازی اگر وارسیدهای
غزل شمارهٔ ۲۶۵۱: داد عجز ما ندهد سعی هیچ مشغلهای
غزل شمارهٔ ۲۶۵۲: بیتو دل در سینهام دارد جنون افسانهای
غزل شمارهٔ ۲۶۵۳: ای لعبت تحیر! نور چه آفتابی
غزل شمارهٔ ۲۶۵۴: عرق ربز خجالت میگدازد سعی بیتابی
غزل شمارهٔ ۲۶۵۵: آه که با دلم نبست عهد وفاق الفتی
غزل شمارهٔ ۲۶۵۶: رفتی چو می از ساغر و دیگر ننشستی
غزل شمارهٔ ۲۶۵۷: در پردهٔ هر رنگ کمین کرده شکستی
غزل شمارهٔ ۲۶۵۸: عبث ای دشمن تحقیق دل از وسوسه خستی
غزل شمارهٔ ۲۶۵۹: مژهواری ز خواب ناز جستی
غزل شمارهٔ ۲۶۶۰: مژهواری ز خواب ناز جستی
غزل شمارهٔ ۲۶۶۱: نه اینجا سبحه ره دارد نه زنار
غزل شمارهٔ ۲۶۶۲: چه میشدگر نمیزد اینقدر رنج نفس هستی
غزل شمارهٔ ۲۶۶۳: یاد باد آن کز تبسم فیض عامی داشتی
غزل شمارهٔ ۲۶۶۴: به ذوق عافیت ای ناله تا کی در جگر پیچی
غزل شمارهٔ ۲۶۶۵: گر ازگوهر کمر سازی وگر دستار زر پیچی
غزل شمارهٔ ۲۶۶۶: جهدکن تا نروی بر اثر نیک و بدی
غزل شمارهٔ ۲۶۶۷: کیستم من نفس سوختهٔ منجمدی
غزل شمارهٔ ۲۶۶۸: چه دارم در نفس جز شور عمر رفته از یادی
غزل شمارهٔ ۲۶۶۹: کهام من شخص نومیدی سرشتی عبرت ایجادی
غزل شمارهٔ ۲۶۷۰: گر درین قحط سرایت نکند نان مددی
غزل شمارهٔ ۲۶۷۱: نه نفس تربیتم کرد و نه دامان مددی
غزل شمارهٔ ۲۶۷۲: خوش آن ساعت که چون تمثال از آیینهٔ فردی
غزل شمارهٔ ۲۶۷۳: غبارم میکشد محمل به دوش نالهٔ دردی
غزل شمارهٔ ۲۶۷۴: نیاز جلوه دارم حیرت آیینه پروردی
غزل شمارهٔ ۲۶۷۵: عبث چون چشم قربانی وبال مرد و زن بردی
غزل شمارهٔ ۲۶۷۶: اگر با پای سروی سعی آهم رهبری کردی
غزل شمارهٔ ۲۶۷۷: خیالت هر کجا تمهید راحتپروری کردی
غزل شمارهٔ ۲۶۷۸: برخود مشکن تا همه تن رنگ نگردی
غزل شمارهٔ ۲۶۷۹: که کشید دامن فطرتت که به سیر ما و من آمدی
غزل شمارهٔ ۲۶۸۰: توبا این پنجهٔ نازک چه لازم رنگها بندی
غزل شمارهٔ ۲۶۸۱: درین محفلکه پیدا نیست رنگ حسن مقصودی
غزل شمارهٔ ۲۶۸۲: مکش رنج تأمل گر زیان خواهی و گر سودی
غزل شمارهٔ ۲۶۸۳: نفس در طلب سوختی دل ندیدی
غزل شمارهٔ ۲۶۸۴: به مکتب هوس از کیف و کم چه فهمیدی
غزل شمارهٔ ۲۶۸۵: آفت ایجاد است طبع از دستگاه خود سری
غزل شمارهٔ ۲۶۸۶: بی خبر از خود مگذر، جانب دل هم نظری
غزل شمارهٔ ۲۶۸۷: تا کجا آن جلوه در دلها کشد میدان سری
غزل شمارهٔ ۲۶۸۸: دوستان این خاکدان چون من ندارد دیگری
غزل شمارهٔ ۲۶۸۹: عالمی بر باد رفت از سعی بیپا و سری
غزل شمارهٔ ۲۶۹۰: مزد تلاشم به رهت دیده ندارد گهری
غزل شمارهٔ ۲۶۹۱: ای سعی نگون، زین دشت، در سر چه هوا داری
غزل شمارهٔ ۲۶۹۲: به جلوهٔ تو نگه را ز حیرت اظهاری
غزل شمارهٔ ۲۶۹۳: به یأس هم نپسندید ننگ بیکاری
غزل شمارهٔ ۲۶۹۴: خطاپرست مباش ای ز راستی عاری
غزل شمارهٔ ۲۶۹۵: دمی که عجز شود دستگاه بیکاری
غزل شمارهٔ ۲۶۹۶: به این تمکین خرامت فتنه در خوابست پنداری
غزل شمارهٔ ۲۶۹۷: قدح از شوق لعلت چشم بیخوابست پنداری
غزل شمارهٔ ۲۶۹۸: ای گشاد و بست مژگانت معمای پری
غزل شمارهٔ ۲۶۹۹: آسوده است شوق ز دل پیش نگذری
غزل شمارهٔ ۲۷۰۰: دلدار قدح برکف، ما مرده ز مخموری
غزل شمارهٔ ۲۷۰۱: سرشکم صد سحر خندید و پیدا نیست تاثیری
غزل شمارهٔ ۲۷۰۲: فریبم میدهد آسودگی ای شوق تدبیری
غزل شمارهٔ ۲۷۰۳: بیحاصلیام بست به گردن خم پیری
غزل شمارهٔ ۲۷۰۴: مژه بهم نزنی آینه به زنگ نگیری
غزل شمارهٔ ۲۷۰۵: به یمن سبقت جهد از هزار قافله گیری
غزل شمارهٔ ۲۷۰۶: حریف مشرب قمری نهای طاووسی نازی
غزل شمارهٔ ۲۷۰۷: غبار هوش توفان دارد ای مستی جنون تازی
غزل شمارهٔ ۲۷۰۸: نمیباشد دل مایوس بیکیفیت نازی
غزل شمارهٔ ۲۷۰۹: به گلزاری که آن شوخ پریپیکر کند بازی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۰: تبسم از لبت چون موج در گوهر کند بازی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۱: درین مکتب که باز آن طفل بازیگر کند بازی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۲: گرفتم شوخیت با شورصد محشرکند بازی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۳: من و دیوانهخو طفلی که هر جا سر کند بازی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۴: نگه از مستی چشم تو با ساغر کند بازی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۵: الهی سخت بیبرگم به ساز طاعتاندوزی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۶: چه دولت است نشاط تجدد اندوزی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۷: مشکل از هرزه دوی جز به تب و تاب رسی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۸: چه غافلی که ز من نام دوست میپرسی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۹: پیرو تسلیم باش آخر به جایی میرسی
غزل شمارهٔ ۲۷۲۰: خوشست از دور نذر محفل همصحبتان بوسی
غزل شمارهٔ ۲۷۲۱: کهام من از نصیب عالم اظهار مأیوسی
غزل شمارهٔ ۲۷۲۲: که دم زند ز من و مادمی که ما تو نباشی
غزل شمارهٔ ۲۷۲۳: چو قارون ته خاک اگر رفته باشی
غزل شمارهٔ ۲۷۲۴: ز چه ناز بال دعوی به فلک گشاده باشی
غزل شمارهٔ ۲۷۲۵: گریک مژه چون چشم فراهم شده باشی
غزل شمارهٔ ۲۷۲۶: ز نفس اگر دو روزی به بقا رسیده باشی
غزل شمارهٔ ۲۷۲۷: نبری گمان که یعنی به خدا رسیده باشی
غزل شمارهٔ ۲۷۲۸: تا چند ناز غازه و رنج حنا کشی
غزل شمارهٔ ۲۷۲۹: چه شد آستان حضور دل که تو رنج دیر و حرم کشی
غزل شمارهٔ ۲۷۳۰: می جام قناعت اگر بچشی المی ز جنون هوس نکشی
غزل شمارهٔ ۲۷۳۱: ازین نه منظر نیرنگ تا برتر زنم جوشی
غزل شمارهٔ ۲۷۳۲: تا چند کشد دل الم بیهده کوشی
غزل شمارهٔ ۲۷۳۳: خیالش بر نمیتابد شعور، ای بیخودی جوشی
غزل شمارهٔ ۲۷۳۴: به گرد سرمه خفتن تا کی از بیداد خاموشی
غزل شمارهٔ ۲۷۳۵: پوچست قماش تو به اظهار تلافی
غزل شمارهٔ ۲۷۳۶: ای شیخ به تدبیر امل بیهده حرفی
غزل شمارهٔ ۲۷۳۷: جهانکورانه دارد سعی نخجیری به تاریکی
غزل شمارهٔ ۲۷۳۸: چند پیچد بر من بیدست وپا افتادگی
غزل شمارهٔ ۲۷۳۹: بسکه گردید آبیار ما ز پا افتادگی
غزل شمارهٔ ۲۷۴۰: سجده بنیادی بساز ای جبهه با افتادگی
غزل شمارهٔ ۲۷۴۱: کرد شبنم را به خورشید آشنا افتادگی
غزل شمارهٔ ۲۷۴۲: عمر گذشت و همچنان داغ وفاست زندگی
غزل شمارهٔ ۲۷۴۳: بسکه بی روی تو خجلت کرد خرمن زندگی
غزل شمارهٔ ۲۷۴۴: جز عافیتم نیست به سودای تو ننگی
غزل شمارهٔ ۲۷۴۵: چو بویگل ز چه افسردگی مقید رنگی
غزل شمارهٔ ۲۷۴۶: دارد به من دلشده امشب سرجنگی
غزل شمارهٔ ۲۷۴۷: ز نیرنگ خیال طفل شوخ شعله در چنگی
غزل شمارهٔ ۲۷۴۸: ندارد ساز این محفل مخالف پرده آهنگی
غزل شمارهٔ ۲۷۴۹: باز آمد در چمن یاد از صفیر بلبلی
غزل شمارهٔ ۲۷۵۰: به ما و من غلو دارد دنی تا فطرت عالی
غزل شمارهٔ ۲۷۵۱: رمی’ بیتابیی، تغییر رنگی،گردش حالی
غزل شمارهٔ ۲۷۵۲: ای هوش! سخت داغیست، یادِ بهارِ طفلی
غزل شمارهٔ ۲۷۵۳: چو من به دامگه عبرت او فتاده کمی
غزل شمارهٔ ۲۷۵۴: دیدهای داریم محو انتظار مقدمی
غزل شمارهٔ ۲۷۵۵: به وضع غربتم منظور بیتابیست آرامی
غزل شمارهٔ ۲۷۵۶: خطابم میکند امشب چمن در بار پیغامی
غزل شمارهٔ ۲۷۵۷: گر نیست در این میکدهها دور تمامی
غزل شمارهٔ ۲۷۵۸: شب چشم نیم مستش وا شد ز خواب نیمی
غزل شمارهٔ ۲۷۵۹: ز غرور شمع و رعونتش همهجاست آفت روشنی
غزل شمارهٔ ۲۷۶۰: افتادهام به راهت چون اشک بیروانی
غزل شمارهٔ ۲۷۶۱: به دل دارم چو شمع از شعلههای آه سامانی
غزل شمارهٔ ۲۷۶۲: برداشتن دل ز جهان کرد گرانی
غزل شمارهٔ ۲۷۶۳: به عزم بسملم تیغ که دارد میل عریانی
غزل شمارهٔ ۲۷۶۴: تبسم قابل چاکی نشد ناموس عریانی
غزل شمارهٔ ۲۷۶۵: تنش را پیرهن چونگل دمید افسون عریانی
غزل شمارهٔ ۲۷۶۶: در آن محفل که الفت قابل زانوست پیشانی
غزل شمارهٔ ۲۷۶۷: درین حدیقه نهای قدردان حیرانی
غزل شمارهٔ ۲۷۶۸: ز بسکهکرد قصور نگاه مژگانی
غزل شمارهٔ ۲۷۶۹: ز پیراهن برون آ، بی شکوهی نیست عریانی
غزل شمارهٔ ۲۷۷۰: ز دستگاه مبر زحمت گرانجانی
غزل شمارهٔ ۲۷۷۱: ز عریانی جنون ما نشد مغرور سامانی
غزل شمارهٔ ۲۷۷۲: شهیدان وفا را درس دیداری ست پنهانی
غزل شمارهٔ ۲۷۷۳: عمریست همچو مژگان از درد ناتوانی
غزل شمارهٔ ۲۷۷۴: قدح پیمای زخمم در هوای آب پیکانی
غزل شمارهٔ ۲۷۷۵: مباش سایه صفت مردهٔ تن آسانی
غزل شمارهٔ ۲۷۷۶: نشد حجاب خیالم غبار جسمانی
غزل شمارهٔ ۲۷۷۷: نمیباشد چو من در کسوت تجرید عریانی
غزل شمارهٔ ۲۷۷۸: نمیدانم ز گلزارش چه گل چیدهست حیرانی
غزل شمارهٔ ۲۷۷۹: نمیگنجم به عالم بسکه از خود گشتهام فانی
غزل شمارهٔ ۲۷۸۰: ز استغنا نگشتی مایل فریاد قربانی
غزل شمارهٔ ۲۷۸۱: زین گلستان نیستم محتاج دامن چیدنی
غزل شمارهٔ ۲۷۸۲: شرر کاغذی، آرایش دکان نکنی
غزل شمارهٔ ۲۷۸۳: در دلی اما به قصد اشکم افسون میکنی
غزل شمارهٔ ۲۷۸۴: به خاک ناامیدی نیست چون من خفته در خونی
غزل شمارهٔ ۲۷۸۵: معراج ماست پستی، اقبال ما زبونی
غزل شمارهٔ ۲۷۸۶: بازم به جنون زد هوس طرح زمینی
غزل شمارهٔ ۲۷۸۷: به هستی از گداز انفعالم نیست تسکینی
غزل شمارهٔ ۲۷۸۸: صد رنگ نقش بستیم در یاد گلجبینی
غزل شمارهٔ ۲۷۸۹: اگر سیر زمین داری وگر افلاک میبینی
غزل شمارهٔ ۲۷۹۰: عمر سبک عنان کجاست از نظرم تو میروی
غزل شمارهٔ ۲۷۹۱: ای نم اشک هوس مایل مژگان نشوی
غزل شمارهٔ ۲۷۹۲: تا محرم طبیعت بلبل نمیشوی
غزل شمارهٔ ۲۷۹۳: به طبع مقبلان یاربکدورت را مده راهی
غزل شمارهٔ ۲۷۹۴: به شهرت زد اقبال خلق از تباهی
غزل شمارهٔ ۲۷۹۵: در دل زد خیال پرتو مهرت سحرگاهی
غزل شمارهٔ ۲۷۹۶: ما را نه غروریست نه فرّی نه کلاهی
غزل شمارهٔ ۲۷۹۷: اگر جانی وگر جسمی سراب مطلب مایی
غزل شمارهٔ ۲۷۹۸: چشم من بیتو طلسمی است بهم بسته ز عالم
غزل شمارهٔ ۲۷۹۹: برون تازست حسن بیمثال از گرد پیدایی
غزل شمارهٔ ۲۸۰۰: بهار است ای ادب مگذار از شوق تماشایی
غزل شمارهٔ ۲۸۰۱: به نمو سری ندارد گل باغ کبریایی
غزل شمارهٔ ۲۸۰۲: چو چینی شدم محو نازک ادایی
غزل شمارهٔ ۲۸۰۳: چه معنی بیانی چه لفظ آشنایی
غزل شمارهٔ ۲۸۰۴: حیرت قفسمکو اثر عجز و رسایی
غزل شمارهٔ ۲۸۰۵: در زندگی نگشتیم منظور آشنایی
غزل شمارهٔ ۲۸۰۶: در گرفتهست زمین تا به فلک بیسروپایی
غزل شمارهٔ ۲۸۰۷: درتن ویرانه بیسعی قناعت وانشد جایی
غزل شمارهٔ ۲۸۰۸: ز خویش رفتهام اما نرفتهام جایی
غزل شمارهٔ ۲۸۰۹: شور گمگشتگیام زد به در رسوایی
غزل شمارهٔ ۲۸۱۰: عنانم گر نگیرد خاطر آیینه سیمایی
غزل شمارهٔ ۲۸۱۱: ماییم و دلی سرورق بی سر و پایی
غزل شمارهٔ ۲۸۱۲: نشد آیینه کیفیت ما ظاهر آرایی
غزل شمارهٔ ۲۸۱۳: نقش ما شد وبال یکتایی
غزل شمارهٔ ۲۸۱۴: چه لازم است درین عرصه عجز کیش برآیی
غزل شمارهٔ ۲۸۱۵: دلت فسرد جنونی کز آشیانه برآیی
غزل شمارهٔ ۲۸۱۶: سبکساریست هرگه در نظرها بیدرنگ آیی
غزل شمارهٔ ۲۸۱۷: گه به رو میدوی و گاه به سر میآیی
غزل شمارهٔ ۲۸۱۸: حبابت ساغر و با بحر توفان پیش میآیی
غزل شمارهٔ ۲۸۱۹: ای که در دیر و حرم مست کرم میآیی
غزل شمارهٔ ۲۸۲۰: بر هرگلی دمیدهست افسون آرزویی
غزل شمارهٔ ۲۸۲۱: به ناقوسی دل امشب از جنون خوردهست پهلویی
غزل شمارهٔ ۲۸۲۲: به وحشت برنمیآیم ز فکر چشم جادویی
غزل شمارهٔ ۲۸۲۳: بهار آن دل که خون گردد به سودای گل رویی
غزل شمارهٔ ۲۸۲۴: تمثال خیالیم چه زشتی چه نکویی
غزل شمارهٔ ۲۸۲۵: محو بودم هر چه دیدم دوش دانستم تویی
غزل شمارهٔ ۲۸۲۶: به عجز کوش ز نشو و نما چه میجویی
غزل شمارهٔ ۲۸۲۷: چو محو عشق شدی رهنما چه میجویی