غزلیات

نوشته بیدل دهلوی در دیوان اشعار بیدل دهلوی

غزلیات

غزل شمارهٔ ۱: آیینه بر خاک زد صُنعِ یکتا غزل شمارهٔ ۲: اگر به گلشن ز ناز گردد قدِ بلندِ تو جلوه‌فرما غزل شمارهٔ ۳: ای خیال قامتت آه ضعیفان را عصا غزل شمارهٔ ۴: او سپهر و من‌کف خاک اوکجا و من‌کجا غزل شمارهٔ ۵: کرده‌ام باز به آن گریهٔ سودا، سودا غزل شمارهٔ ۶: جولان ما فسرد به زنجیر خواب پا غزل شمارهٔ ۷: خط جبین ماست هم آغوش نقش پا غزل شمارهٔ ۸: روزی‌که زد به خواب شعورم ایاغ پا غزل شمارهٔ ۹: آخرزفقر بر سر دنیا‌ زدیم پا غزل شمارهٔ ۱۰: به اوج‌کبریاکزپهلوی عجز است راه آنجا غزل شمارهٔ ۱۱: به دعوت هم‌کسی راکس نمی‌گوید بیا اینجا غزل شمارهٔ ۱۲: پل و زورق نمی‌خواهد محیط‌کبریا اینجا غزل شمارهٔ ۱۳: آبیار چمن رنگ‌، سراب است اینجا غزل شمارهٔ ۱۴: صبح پیری اثر قطع امید است اینجا غزل شمارهٔ ۱۵: جام امید نظرگاه خمار است اینجا غزل شمارهٔ ۱۶: جوش اشکیم وشکست آیینه‌دار است اینجا غزل شمارهٔ ۱۷: در خموشی همه صلح است‌، نه جنگ است اینجا غزل شمارهٔ ۱۸: نه طرح باغ و نه گلشن فکنده‌اند اینجا غزل شمارهٔ ۱۹: کسی در بندغفلت‌مانده‌ای چون من ندید اینجا غزل شمارهٔ ۲۰: به مهر مادر گیتی مکش رنج امید اینجا غزل شمارهٔ ۲۱: دریای خیالیم و نمی نیست در اینجا غزل شمارهٔ ۲۲: چون غنچه همان به‌که بدزدی نفس اینجا غزل شمارهٔ ۲۳: شب وصل است و نبود آرزو را دسترس اینجا غزل شمارهٔ ۲۴: در محفل ما و منم‌، محو صفیر هر صدا غزل شمارهٔ ۲۵: درین نه آشیان غیر از پر عنقا نشد پیدا غزل شمارهٔ ۲۶: چه‌ امکان است‌ گرد غیر ازین محفل‌ شود پیدا غزل شمارهٔ ۲۷: کجا الوان نعمت زین بساط آسان شود پیدا غزل شمارهٔ ۲۸: کو بقاگر نفست‌گشت مکرر پیدا غزل شمارهٔ ۲۹: چه ظلمت است اینکه گشت غفلت به چشم یاران ز نور پیدا غزل شمارهٔ ۳۰: نشد دراین درسگاه عبرت به‌فهم چندین رساله پیدا غزل شمارهٔ ۳۱: برآن سرم‌که ز دامن برون‌کشم پا را غزل شمارهٔ ۳۲: به رنگ غنچه سودای خطت پیچیده دلها را غزل شمارهٔ ۳۳: پریشان نسخه‌کرد اجزای مژگان تر ما را غزل شمارهٔ ۳۴: جز پیش ما مخوانید افسانهٔ فنا را غزل شمارهٔ ۳۵: خط آوردی و ننوشتی برات مطلب ما را غزل شمارهٔ ۳۶: گذشت‌از چرخ و بگرفت‌آبله چشم‌ثریا را غزل شمارهٔ ۳۷: کسی چه شکرکند دولت تمنا را غزل شمارهٔ ۳۸: موج پوشید روی دریا را غزل شمارهٔ ۳۹: نزیبد پرده فانوس دیگر شمع سودا را غزل شمارهٔ ۴۰: نسیم شانه‌کند زلف موج دریا را غزل شمارهٔ ۴۱: نفس آشفته می‌دارد چو گل جمعیت ما را غزل شمارهٔ ۴۲: نگاه وحشی لیلی چه افسون کرد صحرا را غزل شمارهٔ ۴۳: دو روزی فرصت آموزد درود مصطفا ما را غزل شمارهٔ ۴۴: به خاک تیره آخر خودسری‌ها می‌برد ما را غزل شمارهٔ ۴۵: ز بزم وصل‌ خواهش‌های بی‌جا می‌برد ما را غزل شمارهٔ ۴۶: جنون کی قدردان کوه و هامون می‌کند ما را غزل شمارهٔ ۴۷: در عالمی‌ که با خود رنگی نبود ما را غزل شمارهٔ ۴۸: حسابی نیست با وحشت جنون‌ کامل ما را غزل شمارهٔ ۴۹: سری‌ نبود به وحشت‌ ز بزم‌ جستن‌ ما را غزل شمارهٔ ۵۰: محبت بس که پر کرد از وفا جان و تن ما را غزل شمارهٔ ۵۱: مکن سراغ غبار ز پا نشستهٔ ما را غزل شمارهٔ ۵۲: نشاند بر مژه اشک ز هم‌ گسستهٔ ما را غزل شمارهٔ ۵۳: خدا چو شمع دهد جرأت آب دیدهٔ ما را غزل شمارهٔ ۵۴: نقاب عارض گلجوش کرده‌ای ما را غزل شمارهٔ ۵۵: درین وادی چسان آرام باشد کاروان‌ها را غزل شمارهٔ ۵۶: شرر تمهید سازد مطلب ما داستان‌ها را غزل شمارهٔ ۵۷: گذشتگان که هوس دیده‌اند دنیا را غزل شمارهٔ ۵۸: حسنی است بررخش رقم مشک ناب را غزل شمارهٔ ۵۹: فال حباب زن‌، بشمر موج آب را غزل شمارهٔ ۶۰: یک آه سرد نیم شبی ازجگربرآ غزل شمارهٔ ۶۱: نیستی پیشه‌کن از عالم پندار برآ غزل شمارهٔ ۶۲: فرصتی داری زگرد اضطراب دل برآ غزل شمارهٔ ۶۳: با دلِ آسوده از تشویشِ آب و نان برآ غزل شمارهٔ ۶۴: شور جنون در قفسی با همه بیگانه برآ غزل شمارهٔ ۶۵: بیا تا دی‌کنیم امروز فردای قیامت را غزل شمارهٔ ۶۶: هرزه برگردون رساندی وهم بود و هست را غزل شمارهٔ ۶۷: خاکسار تو تپیدن کند آغاز چرا غزل شمارهٔ ۶۸: پرتو آهی ز جیبت‌گل نکرد ای دل چرا غزل شمارهٔ ۶۹: خار غفلت می‌نشانی در ریاض دل چرا غزل شمارهٔ ۷۰: به خیال آن عرق جبین ز فغان علم نزدی چرا غزل شمارهٔ ۷۱: ای غافل از رنج هوس آیینه‌پردازی چرا غزل شمارهٔ ۷۲: فشاند محمل نازت‌گل چه رنگ به صحرا غزل شمارهٔ ۷۳: حیف‌کز افلاس نومیدی فواید مرد را غزل شمارهٔ ۷۴: ستم‌ است اگر هوست‌ کشد که به‌سیر سرو و سمن درآ غزل شمارهٔ ۷۵: به شبنم صبح، این‌گلستان‌، نشاند جوش غبار خود را غزل شمارهٔ ۷۶: نمی‌دزدد کس از لذات‌ کاهش‌آفرین خود را غزل شمارهٔ ۷۷: آنجا که فشارد مژه‌ام دیدهٔ تر را غزل شمارهٔ ۷۸: ای آب رخ از خاک درت دیدهٔ تر را غزل شمارهٔ ۷۹: شوق اگر بی‌پرده سازد حسرت مستور را غزل شمارهٔ ۸۰: عشق اگر در جلوه آرد پرتو مقدور را غزل شمارهٔ ۸۱: پاس کار خود نباشد صاحب تدبیر را غزل شمارهٔ ۸۲: تا به‌کی در پرده دارم آه بی‌تأثیر را غزل شمارهٔ ۸۳: ز آهم مجویید تأثیر را غزل شمارهٔ ۸۴: گرکماندار خیالت در زه آرد تیر را غزل شمارهٔ ۸۵: گرکنی با موج خونم همزبان شمشیررا غزل شمارهٔ ۸۶: هرکجا تسلیم بندد بر میان شمشیر را غزل شمارهٔ ۸۷: هستی به‌تپش رفت واثرنیست نفس را غزل شمارهٔ ۸۸: کی جزا می‌رسد از اهل حیا سرکش را غزل شمارهٔ ۸۹: لب جویی‌ که از عکس تو پردازی‌ست آبش را غزل شمارهٔ ۹۰: نباشدگرکمند موج تردستی حجابش را غزل شمارهٔ ۹۱: مکش ای آفتاب از فکر زربرپشت آتش را غزل شمارهٔ ۹۲: به یاد آرد دل بیتاب اگر نقش میانش را غزل شمارهٔ ۹۳: چه‌امکان است فردا عرض شوخی ناتوانش را غزل شمارهٔ ۹۴: جوش زخمم دادسر در صبح محشرتیغ را غزل شمارهٔ ۹۵: گر، دمی‌، بوس کفت‌گردد میسر تیغ را غزل شمارهٔ ۹۶: سادگی باغی‌ست طبع عافیت‌آهنگ را غزل شمارهٔ ۹۷: عشق هرجا شوید از دلها غبار رنگ را غزل شمارهٔ ۹۸: گرکنم با این سر پرشور بالین سنگ را غزل شمارهٔ ۹۹: اگرحیرت به‌این رنگست دست وتیغ قاتل را غزل شمارهٔ ۱۰۰: به تردستی بزن ساقی غنیمت‌دار قلقل را غزل شمارهٔ ۱۰۱: به گلشن گر برافشاند ز روی ناز کاکل را غزل شمارهٔ ۱۰۲: بهار اندیشهٔ صدرنگ عشرت‌کرد بسمل را غزل شمارهٔ ۱۰۳: بر طاق نه تبخیر جاه و جلال را غزل شمارهٔ ۱۰۴: ای چشم تو مهمیز جنون وحشیِ رم را غزل شمارهٔ ۱۰۵: خیال قرب غفلت دوری ازانس است محرم را غزل شمارهٔ ۱۰۶: گریک نفس آیینه‌کنی نقش قدم را غزل شمارهٔ ۱۰۷: نباشد بی‌عصا امداد طاقت پیکر خم را غزل شمارهٔ ۱۰۸: بوی وصلت‌گر ببالاند دل ناکام را غزل شمارهٔ ۱۰۹: در طلب تا چند ریزی آبروی‌کام را غزل شمارهٔ ۱۱۰: کی بود سیری ز ناز آن نرگس خودکام را غزل شمارهٔ ۱۱۱: غم‌، طر‌ب جوش‌کرده است مرا غزل شمارهٔ ۱۱۲: شکوهٔ جور تو نگشاید دهان زخم را غزل شمارهٔ ۱۱۳: کیست‌کز راه تو چون خاشاک بردارد مرا غزل شمارهٔ ۱۱۴: زبن وجودی‌کز عدم شرمنده می‌گیرد مرا غزل شمارهٔ ۱۱۵: عبرتی‌کوتا لب از هذیان به هم دوزد مرا غزل شمارهٔ ۱۱۶: چو تخم اشک به‌کلفت سرشته‌اند مرا غزل شمارهٔ ۱۱۷: کافرم‌گر مخمل و سنجاب می‌باید مرا غزل شمارهٔ ۱۱۸: تبسم ریز لعلش‌گر نشان پرسد غبارم را غزل شمارهٔ ۱۱۹: به‌تازگی نکشد عافیت دماغ مرا غزل شمارهٔ ۱۲۰: بس که دارد ناتوانی نبض احوال مرا غزل شمارهٔ ۱۲۱: بی‌سخن باید شنیدن چون نگین نام مرا غزل شمارهٔ ۱۲۲: قاصد به حیرت‌کن ادا تمهید پیغام مرا غزل شمارهٔ ۱۲۳: بسکه چون‌گل پرده‌ها بر پرده شد سامان مرا غزل شمارهٔ ۱۲۴: رخصت نظاره‌ای‌گر می‌دهد جانان مرا غزل شمارهٔ ۱۲۵: سوار برق عمرم‌، نیست برگشتن عنانم را غزل شمارهٔ ۱۲۶: گدازگوهر دل باده ناب است شبنم را غزل شمارهٔ ۱۲۷: وهم راحت صید الفت‌کرد مجنون مرا غزل شمارهٔ ۱۲۸: بسکه‌ وحشت کرده‌ است آزاد مجنون‌ مرا غزل شمارهٔ ۱۲۹: دام یک عالم تعلق‌ گشت حیرانی مرا غزل شمارهٔ ۱۳۰: داغ عشقم‌، نیست الفت با تن‌آسانی مرا غزل شمارهٔ ۱۳۱: به عجزی‌که داری قوی‌کن میان را غزل شمارهٔ ۱۳۲: حیف است‌کشد سعی دگر باده‌کشان را غزل شمارهٔ ۱۳۳: شدی پیر وهمان دربند غفلت می‌کنی جان را غزل شمارهٔ ۱۳۴: عبث تعلیم آگاهی مکن افسرده طبعان را غزل شمارهٔ ۱۳۵: هرچند گرانی بوَد اسباب جهان را غزل شمارهٔ ۱۳۶: هوس مشتاق رسوایی مکن سودای پنهان را غزل شمارهٔ ۱۳۷: الهی پاره‌ای تمکین رم وحشی نگاهان را غزل شمارهٔ ۱۳۸: چنان پیچیده توفان سرشکم‌کوه و هامون را غزل شمارهٔ ۱۳۹: نظر بر کج‌روان از راستان بیش است‌ گردون‌ را غزل شمارهٔ ۱۴۰: نمی‌دانم چه تنگی درهم افشرد آه مجنون را غزل شمارهٔ ۱۴۱: اگر اندیشه کند ط‌رز نگاه او را غزل شمارهٔ ۱۴۲: به‌ گلشنی‌ که دهم عرض شوخی او را غزل شمارهٔ ۱۴۳: سرمه سنگین نکند شوخی چشم اورا غزل شمارهٔ ۱۴۴: مکن ز شانه پریشان دماغ‌گیسو را غزل شمارهٔ ۱۴۵: کیست بردارد ز اهل معرفت ناز تو را غزل شمارهٔ ۱۴۶: حسن شرم آیینه داند روی تابان ترا غزل شمارهٔ ۱۴۷: کرده‌ام سرمشق حیرت سرو موزون تورا غزل شمارهٔ ۱۴۸: به حیرت آینه پرداختند روی تو را غزل شمارهٔ ۱۴۹: گداز سعی دلیل است جستجوی تو را غزل شمارهٔ ۱۵۰: مغتنم‌گیرید دامان دل آگاه را غزل شمارهٔ ۱۵۱: بدزدگردن بی‌مغز برفراخته را غزل شمارهٔ ۱۵۲: عقبه‌ای دیگر نباشد روح از تن رسته را غزل شمارهٔ ۱۵۳: نیست باک از برق آفت دل به‌آفت بسته‌را غزل شمارهٔ ۱۵۴: قید هستی نیست مانع خاطرِ آزاده را غزل شمارهٔ ۱۵۵: کو دماغ جهد، تن در خاکساری داده را غزل شمارهٔ ۱۵۶: گل بر رخت‌گشود نقاب‌کشیده را غزل شمارهٔ ۱۵۷: نیست با مژگانْ تعلق اشکِ وحشت‌پیشه را غزل شمارهٔ ۱۵۸: بیاکه جام مروت دهیم حوصله را غزل شمارهٔ ۱۵۹: از سپند ما که می‌یابد سراغ ناله را ؟ غزل شمارهٔ ۱۶۰: کردم رقم به‌کلک نفس مد ناله را غزل شمارهٔ ۱۶۱: ساختم قانعْ دلِ از عافیت بیگانه را غزل شمارهٔ ۱۶۲: با بد ونیک است یک رنگ هوس آیینه را غزل شمارهٔ ۱۶۳: نیست با حسنت مجال‌گفتگو آیینه را غزل شمارهٔ ۱۶۴: جلوهٔ او داد فرمان نگاه آیینه را غزل شمارهٔ ۱۶۵: گه ازموی میان شهرت دهد نازک خیالی را غزل شمارهٔ ۱۶۶: مآل‌کار نقصانهاست هر صاحب‌کمالی را غزل شمارهٔ ۱۶۷: ندیدم مهربان دلهای از انصاف خالی را غزل شمارهٔ ۱۶۸: به‌هستی انقطاعی نیست از سر سرگرانی را غزل شمارهٔ ۱۶۹: عیش داند دل سرگشته پریشانی را غزل شمارهٔ ۱۷۰: فسون جاه عذر لنگ سازد پرفشانی را غزل شمارهٔ ۱۷۱: هرکجا نسخه‌کنند آن خط ریحانی را غزل شمارهٔ ۱۷۲: نباشد یاد اسباب طرف وحشت‌گزینی را غزل شمارهٔ ۱۷۳: ربود از بس خیال ساعد او هوش ماهی را غزل شمارهٔ ۱۷۴: اثر دور است ازین یاران حقوق آشنایی را غزل شمارهٔ ۱۷۵: کو ذوق نگاهی‌که به هنگام تماشا غزل شمارهٔ ۱۷۶: درین محفل که دارد شام بربند و سحر بگشا غزل شمارهٔ ۱۷۷: نرسیدی به فهم خود ره عزم دگرگشا غزل شمارهٔ ۱۷۸: اگر مردی در تسلیم زن راه طلب مگشا غزل شمارهٔ ۱۷۹: پیش توانگرمنشان‌، پهلوی لاغر مگشا غزل شمارهٔ ۱۸۰: در بی‌زری ز جبههٔ اخلاق چین‌گشا غزل شمارهٔ ۱۸۱: تجدید سحرکاری‌ست در جلوه‌زار عنقا غزل شمارهٔ ۱۸۲: ما رشتهٔ سازیم مپرس از ادب ما غزل شمارهٔ ۱۸۳: پرکرده جرو لایتجزاکتاب ما غزل شمارهٔ ۱۸۴: سطر یقین به حک داد تکرار بی‌حد ما غزل شمارهٔ ۱۸۵: آن پری‌ گویند شب خندید بر فریاد ما غزل شمارهٔ ۱۸۶: بحرمی‌پیچد به‌موج از اشک غم‌پرورد ما غزل شمارهٔ ۱۸۷: حیرت حسنی است در طبع نگه پرورد ما غزل شمارهٔ ۱۸۸: زگفت وگو نیامد صید جمعیت به بند ما غزل شمارهٔ ۱۸۹: بی‌ثمری حصار شد در چمن امید ما غزل شمارهٔ ۱۹۰: لغزشی خورده ز پا تا سر ما غزل شمارهٔ ۱۹۱: نیست خاکسترِ ما شعله‌صفت بستر ما غزل شمارهٔ ۱۹۲: آخر به لو‌ح آ‌ینهٔ اعتبار ما غزل شمارهٔ ۱۹۳: خارج آهنگی ندارد سبحه و زنار ما غزل شمارهٔ ۱۹۴: سخت موهوم است نقش پردهٔ اظهار ما غزل شمارهٔ ۱۹۵: همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمارما غزل شمارهٔ ۱۹۶: چون سروکلفتی چند پیچیده‌اند بر ما غزل شمارهٔ ۱۹۷: رنگ شوخی نیست درطبع ادب تخمیر ما غزل شمارهٔ ۱۹۸: نغمه رنگ افتاده نقش بی‌نشان تأثیر ما غزل شمارهٔ ۱۹۹: چه‌ممکن است‌که راحت سری برآورد از ما غزل شمارهٔ ۲۰۰: هرجا روی ای ناله سلامی ببر ازما غزل شمارهٔ ۲۰۱: چون صبح مجو طاقت آزارکس از ما غزل شمارهٔ ۲۰۲: دل می‌رود و نیست کسی دادرس ما غزل شمارهٔ ۲۰۳: تا بوی‌گل به رنگ ندوزد لباس ما غزل شمارهٔ ۲۰۴: اینقدر نقشی که گل کرد از نهان و فاش ما غزل شمارهٔ ۲۰۵: ای جگرها داغدا‌ر شوق پیکان شما غزل شمارهٔ ۲۰۶: شور صد صحرا جنون‌گرد نمکدان شما غزل شمارهٔ ۲۰۷: ای همه آیات قدرت ظاهر از شان شما غزل شمارهٔ ۲۰۸: ز فسانهٔ لب خامش‌ که رسید مژده به‌گوش ما غزل شمارهٔ ۲۰۹: افتاده زندگی به‌ کمین هلاکِ ما غزل شمارهٔ ۲۱۰: به خیال چشم‌که می‌زند قدح جنون دل تنگ ما غزل شمارهٔ ۲۱۱: سلسلهٔ شوق‌کیست سر خط آهنگ ما غزل شمارهٔ ۲۱۲: آیینهٔ چندین تب وتاب است دل ما غزل شمارهٔ ۲۱۳: هم آبله هم چشم پر آب است دل ما غزل شمارهٔ ۲۱۴: نشود جاه و حَشَم شهرتِ خامِ دلِ ما غزل شمارهٔ ۲۱۵: با سحر ربطی ندارد شام ما غزل شمارهٔ ۲۱۶: مپسند جزبه رهن تغافل پیام ما غزل شمارهٔ ۲۱۷: از حادث آفرینی طبع سقیم ما غزل شمارهٔ ۲۱۸: همچو عنقا بی‌نیاز عرض ایجادیم ما غزل شمارهٔ ۲۱۹: آنچه نذر درگه آوردیم ما غزل شمارهٔ ۲۲۰: عمری‌ست‌گردگردش رنگ خودیم ما غزل شمارهٔ ۲۲۱: بسکه از ساز ضعیفی‌ها خبر داریم ما غزل شمارهٔ ۲۲۲: تا دربن‌گلزار چون شبنم‌گذر داریم ما غزل شمارهٔ ۲۲۳: حیرت دیدار سامان سفر داریم ما غزل شمارهٔ ۲۲۴: نام خود را تا به رسوایی علم داریم ما غزل شمارهٔ ۲۲۵: صورت وهم به هستی متهم داریم ما غزل شمارهٔ ۲۲۶: با کمال اتحاد از وصل مهجوریم ما غزل شمارهٔ ۲۲۷: طرح قیامتی ز جگر می‌کشیم ما غزل شمارهٔ ۲۲۸: عمری‌ست ناز دیدهٔ تر می‌کشیم ما غزل شمارهٔ ۲۲۹: چون نگاه از بس به ذوق جلوه همدوشیم ما غزل شمارهٔ ۲۳۰: حیرتیم اما به وحشتها هماغوشیم ما غزل شمارهٔ ۲۳۱: زین گلستان درس دیدارکه می‌خوانیم ما غزل شمارهٔ ۲۳۲: با همه افسردگی مفت تماشاییم ما غزل شمارهٔ ۲۳۳: به طوق فاخته نازد محبت از فن ما غزل شمارهٔ ۲۳۴: بی‌توچون شمع زضعف تن ما غزل شمارهٔ ۲۳۵: چون شمع زآتشی‌که وفا زد به جان ما غزل شمارهٔ ۲۳۶: از بس‌گرفته است تحیر عنان ما غزل شمارهٔ ۲۳۷: داغیم چون سپند مپرس از بیان ما غزل شمارهٔ ۲۳۸: غیر وحدت برنتابد همت عرفان ما غزل شمارهٔ ۲۳۹: گر به‌این وحشت‌دهدگرد جنون‌سامان ما غزل شمارهٔ ۲۴۰: نبوَد به غیرِ نامِ تو وردِ زبانِ ما غزل شمارهٔ ۲۴۱: خداوندا به آن نور نظر در دیده جا بنما غزل شمارهٔ ۲۴۲: پر تشنه است حرص فضولی‌کمین ما غزل شمارهٔ ۲۴۳: بی‌ربشه سوخت مزرع آه حزین ما غزل شمارهٔ ۲۴۴: پا به نومیدی شکست آزادی دلخواه ما غزل شمارهٔ ۲۴۵: کوتاه نیست سلسلهٔ دود آه ما غزل شمارهٔ ۲۴۶: نخل شمعیم‌که در شعله دود ریشهٔ ما غزل شمارهٔ ۲۴۷: می‌خورد خون نفس اندر دل غم پیشهٔ ما غزل شمارهٔ ۲۴۸: داغ‌گل‌کرد بهار از اثر لالهٔ ما غزل شمارهٔ ۲۴۹: غنچه‌سان بی‌در است خانهٔ ما غزل شمارهٔ ۲۵۰: سعی دیر و حرم بهانهٔ ما غزل شمارهٔ ۲۵۱: به پیری الفت حرص و هوس شد آینهٔ ما غزل شمارهٔ ۲۵۲: از ما پیام وصل تهی‌کرد جای ما غزل شمارهٔ ۲۵۳: فقر نخواست شکوهٔ مفلسی ازگدای ما غزل شمارهٔ ۲۵۴: گر چنین بالد ز طوف دامنت اجزای ما غزل شمارهٔ ۲۵۵: ز باده‌ای‌ست به بزم شهود، مستی ما غزل شمارهٔ ۲۵۶: جهان‌گرفت غبار جنون تلاشی ما غزل شمارهٔ ۲۵۷: چون نقش پا ز عجز نگردید روی ما غزل شمارهٔ ۲۵۸: کلک مصوراز چه ننگ‌،‌کرد نظربه‌سوی ما غزل شمارهٔ ۲۵۹: وصف لب توگر دمد ازگفتگوی ما غزل شمارهٔ ۲۶۰: شوق تو دامنی زد بر نارسایی ما غزل شمارهٔ ۲۶۱: بر سنگ زد زمانه ز بس ساز آشنا غزل شمارهٔ ۲۶۲: چو شمع یک مژه وا کن ز پرده مست برون آ غزل شمارهٔ ۲۶۳: چه‌کدخدایی‌ست ای ستمکش جنون‌کن از دردسر برون‌آ غزل شمارهٔ ۲۶۴: از نام اگر نگذری از ننگ برون آ غزل شمارهٔ ۲۶۵: ازین هوسکده با آرزوبه جنگ برون آ غزل شمارهٔ ۲۶۶: ای مردهٔ تکلف از کیف و کم برون آ غزل شمارهٔ ۲۶۷: بود بی‌مغزسرتند خروش مینا غزل شمارهٔ ۲۶۸: ازین محفل چه امکان است بیرون رفتن مینا غزل شمارهٔ ۲۶۹: بیا خورشید معنی را ببین ازروزن مینا غزل شمارهٔ ۲۷۰: ز بخت نارسا نگرفت دستم‌گردن مینا غزل شمارهٔ ۲۷۱: شفق در خون حسرت می‌تپد از دیدن مینا غزل شمارهٔ ۲۷۲: چندین دماغ دارد اقبال و جاه مینا غزل شمارهٔ ۲۷۳: کدامین نشئه بیرون داد راز سینهٔ مینا غزل شمارهٔ ۲۷۴: مآل‌کار چه بیندکسی نظر به هوا غزل شمارهٔ ۲۷۵: تاراجگرگل بود بدمستی اجزاها غزل شمارهٔ ۲۷۶: گر لعل خموشت‌کند آهنگ نواها غزل شمارهٔ ۲۷۷: ز بس جوش اثر زد از تب شوق تو یارب‌ها غزل شمارهٔ ۲۷۸: زهی سودایی شوق تو مذهب‌ها و مشرب‌ها غزل شمارهٔ ۲۷۹: ای به زلفت جوهر آیینهٔ دل تاب‌ها غزل شمارهٔ ۲۸۰: ای ز شوخی‌های حُسن‌ات محوِ پیچ و تاب‌ها غزل شمارهٔ ۲۸۱: ز چشم بی‌نگه بودم خراب‌آباد غارتها غزل شمارهٔ ۲۸۲: غباریم زحمتکش بادها غزل شمارهٔ ۲۸۳: زهی نظّاره را ازجلوهٔ حسن تو زیورها غزل شمارهٔ ۲۸۴: سجود خاک راحت‌گرهوا جوشاند ازسرها غزل شمارهٔ ۲۸۵: نگردد همت موجم قفس‌فرسودِ گوهرها غزل شمارهٔ ۲۸۶: ای بهار جلوه بس‌کن کز خجالت یارها غزل شمارهٔ ۲۸۷: بسکه شد حیرت‌پرستِ جلوه‌ات‌ گلزارها غزل شمارهٔ ۲۸۸: حیرت دل گر نپردازد به ضبط‌کارها غزل شمارهٔ ۲۸۹: از پا نشیند ای کاش محمل‌کش هوس‌ها غزل شمارهٔ ۲۹۰: بر قماش پوچ هستی تا به‌کی وسواس‌ها غزل شمارهٔ ۲۹۱: شرم از خط پیشانی ما ریخته شق‌ها غزل شمارهٔ ۲۹۲: بی‌دماغی با نشاط از بس که دارد جنگ‌ها غزل شمارهٔ ۲۹۳: جنون آنجا که می‌گردد دلیل وحشت دل‌ها غزل شمارهٔ ۲۹۴: ز برق این تحیر آب شد آیینهٔ دل‌ها غزل شمارهٔ ۲۹۵: خواجه ممکن نیست ضبط عمر و حفظ مال‌ها غزل شمارهٔ ۲۹۶: ای ز چشم میْ‌پرستت مست حیرت جام‌ها غزل شمارهٔ ۲۹۷: پیش آن چشم سخنگو موج می در جام‌ها غزل شمارهٔ ۲۹۸: گفتگو صد رنگ ناکامی دماند از کام‌ها غزل شمارهٔ ۲۹۹: چیست این باغ و این شکفتن‌ها غزل شمارهٔ ۳۰۰: در باغ دل نهان بود از رفتگان نشان‌ها غزل شمارهٔ ۳۰۱: ای آینهٔ حسن تمنای تو جان‌ها غزل شمارهٔ ۳۰۲: ا‌ی داغ کمال تو عیان‌ها و نهان‌ها غزل شمارهٔ ۳۰۳: ای گرد تکاپوی سراغ نو نشان‌ها غزل شمارهٔ ۳۰۴: این انجمن عشق است توفانگر سامان‌ها غزل شمارهٔ ۳۰۵: زهی چون گل به یاد چیدن از شوق تو دامان‌ها غزل شمارهٔ ۳۰۶: چو سایه چند به هر خاک جبهه سودن‌ها غزل شمارهٔ ۳۰۷: چو اشک، آن کس که می‌چیند گلِ عیش از تپیدن‌ها غزل شمارهٔ ۳۰۸: چو شمعم از خجالت رهنمود نارسیدن‌ها غزل شمارهٔ ۳۰۹: فلک این سرکشی چند از غبار آرمیدن‌ها غزل شمارهٔ ۳۱۰: در فکر حق و باطل خوردیم عبث خون‌ها غزل شمارهٔ ۳۱۱: وفاق تخم ثباتی نکاشت در دل و دین‌ها غزل شمارهٔ ۳۱۲: ای رسته ز گلزارت آن نرگس جادوها غزل شمارهٔ ۳۱۳: ای فدای جلوهٔ مستانه‌ات میخانه‌ها غزل شمارهٔ ۳۱۴: چیده است لاف خلق به چیدن ترانه‌ها غزل شمارهٔ ۳۱۵: ای موج‌زن بهار خیالت ز سینه‌ها غزل شمارهٔ ۳۱۶: ای آرزوی مهرتو سیلاب‌کینه‌ها غزل شمارهٔ ۳۱۷: تعلق بود سیر آهنگ چندین نوحه‌سازی‌ها غزل شمارهٔ ۳۱۸: باز آب شمشیرت از بهار جوشی‌ها غزل شمارهٔ ۳۱۹: به ذوق داغ کسی در کنار سوختگی‌ها غزل شمارهٔ ۳۲۰: تا چند به هر عیب و هنر طعنه‌زنی‌ها غزل شمارهٔ ۳۲۱: سخن شد داغ دل چون شمع از آتش‌بیانی‌ها غزل شمارهٔ ۳۲۲: بود سرمشق درس خامشی باریک‌بینی‌ها غزل شمارهٔ ۳۲۳: به داغ غربتم واسوخت آخر خودنمایی‌ها غزل شمارهٔ ۳۲۴: ای بهارستانِ اقبال ای چمن سیما بیا غزل شمارهٔ ۳۲۵: چه فسردگی‌ بلد تو شد که به محفل من و ما بیا غزل شمارهٔ ۳۲۶: ای‌گداز دل نفسی اشک شو به دیده بیا غزل شمارهٔ ۳۲۷: به هر جبین‌که بود سطری ازکتاب حیا غزل شمارهٔ ۳۲۸: به نمود هستی بی‌اثر چه نقاب شق‌کنم از حیا غزل شمارهٔ ۳۲۹: مارا زگرد این دشت‌عزمی است رو به‌دریا غزل شمارهٔ ۳۳۰: آسودگان گوشهٔ دامان بوریا غزل شمارهٔ ۳۳۱: در شهد راحتند فقیران بوریا غزل شمارهٔ ۳۳۲: حرص فرصت انتظار و دوررنگ است آسیا غزل شمارهٔ ۳۳۳: چیست آدم مفردکلک د‌بیرستان رب غزل شمارهٔ ۳۳۴: همیشه سنگدلان‌اند نامدار طرب غزل شمارهٔ ۳۳۵: اگر برافکنی از روی ناز طرف نقاب غزل شمارهٔ ۳۳۶: به‌روی‌نسخهٔ‌هستی‌که نیست جز تب وتاب غزل شمارهٔ ۳۳۷: بس‌که دارد برق تیغت درگذشتنها شتاب غزل شمارهٔ ۳۳۸: تا از آن پای نگارین بوسه‌ای‌کرد انتخاب غزل شمارهٔ ۳۳۹: تا نمی‌دزدد غبار غفلت هستی خطاب غزل شمارهٔ ۳۴۰: چو شمع تا سحر افسانه می‌شود تب وتاب غزل شمارهٔ ۳۴۱: ز درد تشنه‌لبیها در این محیط سراب غزل شمارهٔ ۳۴۲: ممسک اگر به عرض سخا جوشد از شراب غزل شمارهٔ ۳۴۳: می‌دهد دل را نفس آخر به سیل اضطراب غزل شمارهٔ ۳۴۴: می‌کنم‌گاهی به یاد مستی چشمت شتاب غزل شمارهٔ ۳۴۵: وقت پیری شرم دارید از خضاب غزل شمارهٔ ۳۴۶: بسکه شد از تشنه‌کامی‌های ما نایاب آب غزل شمارهٔ ۳۴۷: چو من زکسوت هستی ترآمده‌ست حباب غزل شمارهٔ ۳۴۸: کیفیت هوای که دارد سر حباب غزل شمارهٔ ۳۴۹: گذشته‌ام به تنک ظرفی از مقام حباب غزل شمارهٔ ۳۵۰: پیام داشت به عنقا خط جبین حباب غزل شمارهٔ ۳۵۱: بی‌لطافت نیست از بس وحشت آهنگ است آب غزل شمارهٔ ۳۵۲: تا زند فال‌گهر بیتابی آهنگ است آب غزل شمارهٔ ۳۵۳: ای منت عرق زجبینت برآفتاب غزل شمارهٔ ۳۵۴: تاب زلفت سایه آویزد به طرف آفتاب غزل شمارهٔ ۳۵۵: ای جلوهٔ تو سرشکن شان آفتاب غزل شمارهٔ ۳۵۶: ای چیده نقش پای تو دکان آفتاب غزل شمارهٔ ۳۵۷: به خاک راه‌که‌گردید قطره‌زن مهتاب غزل شمارهٔ ۳۵۸: علمی‌که خلق یافته بیچونش انتخاب غزل شمارهٔ ۳۵۹: بی‌کمالی‌نیست دل از شرم چون می‌گردد آب غزل شمارهٔ ۳۶۰: هرکجا بی‌رویت از چشمم برون می‌گردد آب غزل شمارهٔ ۳۶۱: گر در این بحر اعتباری از هنر می‌دارد آب غزل شمارهٔ ۳۶۲: از روانی در تحیر هم اثر می‌دارد آب غزل شمارهٔ ۳۶۳: هرگه به باغ بی‌تو فکندم نظر در آب غزل شمارهٔ ۳۶۴: نشسته‌ایم به یادت زگریه تنگ در آب غزل شمارهٔ ۳۶۵: پرتو حسن تو هرجا شد نقاب افکن در آب غزل شمارهٔ ۳۶۶: سایه اندازد اگر بخت سیاه من در آب غزل شمارهٔ ۳۶۷: از سر مستی نبود امشب خطابم با شراب غزل شمارهٔ ۳۶۸: بزم ما را نیست غیر از شهرت عنقا شراب غزل شمارهٔ ۳۶۹: گرشود آن نرگس میگون مقابل با شراب غزل شمارهٔ ۳۷۰: به نیم‌گردش آن چشم فتنه رنگ شراب غزل شمارهٔ ۳۷۱: پیوسته است از مژه بر دیده‌ها نقاب غزل شمارهٔ ۳۷۲: یا حسن‌گیر صورت آفاق یا نقاب غزل شمارهٔ ۳۷۳: باز درگلشن ز خویشم می‌برد افسون آب غزل شمارهٔ ۳۷۴: ببند چشم و خط هرکتاب را دریاب غزل شمارهٔ ۳۷۵: فال تسلیم زن و شوکت شاهی دریاب غزل شمارهٔ ۳۷۶: نی‌ام آنکه به جرأت وصف لبت رسدم خم و پیچ عنان ادب غزل شمارهٔ ۳۷۷: امشب ز ساز مینا گرم است جای مطرب غزل شمارهٔ ۳۷۸: ندانم بازم آغوش‌ که خواهد شد دچار امشب غزل شمارهٔ ۳۷۹: صبحدم سیاره بال افشاند از دامان شب غزل شمارهٔ ۳۸۰: هرکه راکردند راحت محرم احسان شب غزل شمارهٔ ۳۸۱: بود داغ من مردم دیدهٔ شب غزل شمارهٔ ۳۸۲: طرب در این باغ می‌خرامد ز ساز فرصت پیام بر لب غزل شمارهٔ ۳۸۳: به وصول مقصد عافیت نه دلیل جو نه عصا طلب غزل شمارهٔ ۳۸۴: دل از خمار طلب خون کن و شراب طلب غزل شمارهٔ ۳۸۵: نگویمت به خطا سازیا صواب طلب غزل شمارهٔ ۳۸۶: فیض حلاوت از دل بی‌کبر وکین طلب غزل شمارهٔ ۳۸۷: خون بسته است ازغم آن لعل پان به لب غزل شمارهٔ ۳۸۸: از خامشی مپرس و زگفتار عندلیب غزل شمارهٔ ۳۸۹: شب‌که شد جوش فغانم همنوای عندلیب غزل شمارهٔ ۳۹۰: گر به این‌گرمی است آه شعله‌زای عندلیب غزل شمارهٔ ۳۹۱: چه دارد این صفات حاجت آیات غزل شمارهٔ ۳۹۲: ای خم مژگان شکوه نرگس مستانه‌ات غزل شمارهٔ ۳۹۳: ای هستی از قصر غنا افکنده در ویرانه‌ات غزل شمارهٔ ۳۹۴: سرکیست تا برد آرزو به غبار سجده‌کمینی‌ات غزل شمارهٔ ۳۹۵: شب‌گریه‌ام به‌ آن همه سامان ‌شکست ‌و ریخت غزل شمارهٔ ۳۹۶: عشق از خاک من آن روز که وحشت می‌بیخت غزل شمارهٔ ۳۹۷: آیینهٔ دل داغ جلا ماند و نفس سوخت غزل شمارهٔ ۳۹۸: بسکه برق یأس بنیاد من ناکام سوخت غزل شمارهٔ ۳۹۹: چولاله بی‌تو ز بس رنگ اعتبارم سوخت غزل شمارهٔ ۴۰۰: هوس نماند ز بس عشق آن نگارم سوخت غزل شمارهٔ ۴۰۱: گر همه در سنگ بود آتش جدایی دید و سوخت غزل شمارهٔ ۴۰۲: رنگت به چشم لاله بساط نظاره سوخت غزل شمارهٔ ۴۰۳: هرکجا گل کرد داغی بر دل دیوانه سوخت غزل شمارهٔ ۴۰۴: یاد وصلی‌ کردم آغوش من دیوانه ‌سوخت غزل شمارهٔ ۴۰۵: آن شعله‌که در دل شرر عشق وهوس ریخت غزل شمارهٔ ۴۰۶: بیتابی عشق این همه نیرنگ هوس ریخت غزل شمارهٔ ۴۰۷: شب ‌که حیرت ‌با خیالت‌ طرح ‌قیل ‌و قال ریخت غزل شمارهٔ ۴۰۸: زان اشک‌که چون شمع زچشم‌تر من ریخت غزل شمارهٔ ۴۰۹: اشک از مژگان در این ویرانه نشکست و نریخت غزل شمارهٔ ۴۱۰: زاهد،‌که‌بادش‌، آفت ایمان شکست و ریخت غزل شمارهٔ ۴۱۱: د‌ی ترنگی از شکست ساغرم ‌کل ‌کرد و ریخت غزل شمارهٔ ۴۱۲: بسکه از طرز خرامت جلوهٔ مستانه ریخت غزل شمارهٔ ۴۱۳: شوخ بی‌باکی‌که رنگ عیش هر کاشانه ریخت غزل شمارهٔ ۴۱۴: هرکجا لعل تو رنگ خنده مستانه ریخت غزل شمارهٔ ۴۱۵: توخودشخص نفس‌خویی که بادل‌نیست پیوندت غزل شمارهٔ ۴۱۶: چه خوش است اگر بود آنقدر هوس بلندی منظرت غزل شمارهٔ ۴۱۷: ما و من ‌گم ‌گشت هرگه خواب شد هم‌بسترت غزل شمارهٔ ۴۱۸: ای ذوق فضولی ز خود انداخته دورت غزل شمارهٔ ۴۱۹: زهی ‌خمخانهٔ حیرت‌،‌کلام‌ هوش تسخیرت غزل شمارهٔ ۴۲۰: چوگوید آینه‌ام شکر خوش معاشی حیرت غزل شمارهٔ ۴۲۱: آمد ورفت نفس نیرنگ توفان بلاست غزل شمارهٔ ۴۲۲: اضطراب نبض دل تمهید آهنگ فناست غزل شمارهٔ ۴۲۳: ای عدم‌پرورده لاف هستی‌ات جای حیاست غزل شمارهٔ ۴۲۴: تهمت‌افسردگی بر طینت عاشق خطاست غزل شمارهٔ ۴۲۵: خط لعلت غبار حیرت‌افزاست غزل شمارهٔ ۴۲۶: خیالی سد راه عبرت ماست غزل شمارهٔ ۴۲۷: رفتن عمر ز رفتار نفسها پیداست غزل شمارهٔ ۴۲۸: ز آهم نخل حسرت شعله بالاست غزل شمارهٔ ۴۲۹: زندگی سد ره جولان ماست غزل شمارهٔ ۴۳۰: سایهٔ دستی اگر ضامن احوال ماست غزل شمارهٔ ۴۳۱: شوخی‌انداز جرأتها ضعیفان را بلاست غزل شمارهٔ ۴۳۲: شوق تا گرم عنان نیست فسردن برجاست غزل شمارهٔ ۴۳۳: صد هنر در پرده دل فرش اقبال صفاست غزل شمارهٔ ۴۳۴: عشرت‌فروز انجمن هستی‌ام حیاست غزل شمارهٔ ۴۳۵: غفلت از عاقبت عقوبت‌زاست غزل شمارهٔ ۴۳۶: فضای وادی امکان پر از غبارِ فناست غزل شمارهٔ ۴۳۷: کام همت اگر انباشتهٔ ذوق خفاست غزل شمارهٔ ۴۳۸: گرد اندوه دلم دام تماشای صفاست غزل شمارهٔ ۴۳۹: گردی ز خویش رفتن ما هیچ برنخاست غزل شمارهٔ ۴۴۰: ما و من شور گرفتاری هاست غزل شمارهٔ ۴۴۱: نسبت اشراف با دونان خطاست غزل شمارهٔ ۴۴۲: نشئهٔ هستی به دور جام پیری نارساست غزل شمارهٔ ۴۴۳: نفس محرک جسم به غم فسرده ماست غزل شمارهٔ ۴۴۴: نقش دیبای هنر فرش ره اهل صفاست غزل شمارهٔ ۴۴۵: نه جاه مایهٔ عصیان نه مال غفلت‌زاست غزل شمارهٔ ۴۴۶: یاد آن جلوه ز چشمم‌ گره اشک‌ گشاست غزل شمارهٔ ۴۴۷: بازگردون در عبیرافشانی زلف شب است غزل شمارهٔ ۴۴۸: تیره‌بختی چون هجوم آرد سخن مهر لب است غزل شمارهٔ ۴۴۹: چشم خرد آیینهٔ جام می ناب است غزل شمارهٔ ۴۵۰: بسکه سودای توام سرتا به پا زنجیر پاست غزل شمارهٔ ۴۵۱: چون حبابم الفت وهم بقا زنجیرپاست غزل شمارهٔ ۴۵۲: گل‌کردن هوس ز دل صاف تهمت است غزل شمارهٔ ۴۵۳: زبان چو کج‌ روش افتد جنون بد مست است غزل شمارهٔ ۴۵۴: سیرابی ازین باغ هوس‌، یاس‌پرست است غزل شمارهٔ ۴۵۵: از چمن تا انجمن جوش بهار رحمت است غزل شمارهٔ ۴۵۶: در خموشی یک قلم آوازهٔ جمعیت است غزل شمارهٔ ۴۵۷: یارب امشب آن جنون‌آشوبِ جان و دل ‌کجاست غزل شمارهٔ ۴۵۸: فنا مثالم و آیینهٔ بقا اینجاست غزل شمارهٔ ۴۵۹: غلغل صبح ازل از دل عالم برخاست غزل شمارهٔ ۴۶۰: سوخت دل در محفل تسلیم و از جا برنخاست غزل شمارهٔ ۴۶۱: بی‌شکست از پردهٔ سازم نوایی برنخاست غزل شمارهٔ ۴۶۲: زیر گردون طبع آزادی‌نوایی برنخاست غزل شمارهٔ ۴۶۳: تنم ز بند لباس تکلف آزاد است غزل شمارهٔ ۴۶۴: درآن مقام‌که عرض جلال معبود است غزل شمارهٔ ۴۶۵: هرچه از مدت هست و بود است غزل شمارهٔ ۴۶۶: کاهش طبع من از فطرت بیباک خود است غزل شمارهٔ ۴۶۷: نیک و بدم از بخت بدانجام سفید است غزل شمارهٔ ۴۶۸: تا نفس باقی است دردل ر‌نگ‌کلفت مضمراست غزل شمارهٔ ۴۶۹: خاک غربت‌کیمیای مردم نیک اختر است غزل شمارهٔ ۴۷۰: خاموشی‌ام جنونکدهٔ شور محشر است غزل شمارهٔ ۴۷۱: در تپش‌آباد دهر حیرت دل لنگر است غزل شمارهٔ ۴۷۲: دوری منزلم از بسکه ندامت اثر است غزل شمارهٔ ۴۷۳: شعلهٔ بی‌بال وپر سجده گر اخگر است غزل شمارهٔ ۴۷۴: وحشت مدعا جنون ثمر است غزل شمارهٔ ۴۷۵: به خوان لذت دنیاگزند بسیار است غزل شمارهٔ ۴۷۶: اشک یک لحظه به مژگان بار است غزل شمارهٔ ۴۷۷: خواب در چشم و نفس بر دل محزون بار است غزل شمارهٔ ۴۷۸: رزق‌، خلوتگه اندیشهٔ روزی‌خوار است غزل شمارهٔ ۴۷۹: ز دهر نقد تو جز پیچ وتاب دشوار است غزل شمارهٔ ۴۸۰: ز گریه‌، سیریِ چشمِ پر آب دشوار است غزل شمارهٔ ۴۸۱: اوگفتن ما وتو به هر رنگ ضرور است غزل شمارهٔ ۴۸۲: نسیم‌گل به خموشی ترانه‌پرداز است غزل شمارهٔ ۴۸۳: ز شور حیرت من گوش‌ عالمی باز است غزل شمارهٔ ۴۸۴: بیاکه آتش‌کیفیت هوا تیز است غزل شمارهٔ ۴۸۵: ز خود رمیدن ‌دل بسکه شوخی‌انگیز است غزل شمارهٔ ۴۸۶: از حباب اینقدرم عبرت احوال بس است غزل شمارهٔ ۴۸۷: سفله با جاه نیزهیچکس است غزل شمارهٔ ۴۸۸: بندگی هنگامهٔ عشرت پرستیها بس است غزل شمارهٔ ۴۸۹: عشرت موهوم هستی‌کلفت دنیا بس است غزل شمارهٔ ۴۹۰: ما را به راه عشق طلب رهنما بس است غزل شمارهٔ ۴۹۱: هستی به رنگ صبح دلیل فنا بس است غزل شمارهٔ ۴۹۲: بی‌دماغی مژدهٔ پیغام‌محبوبم بس است غزل شمارهٔ ۴۹۳: سر خط درس‌کمالت منتخب دانی بس است غزل شمارهٔ ۴۹۴: بروت تافتنت‌گربه شانی هوس است غزل شمارهٔ ۴۹۵: ز دستگاه جنون راز همتم فاش است غزل شمارهٔ ۴۹۶: بسکه امشب بی‌توام سامان اعضا آتش است غزل شمارهٔ ۴۹۷: آنچه‌در بال‌طلب رقص است‌، در دل آتش است غزل شمارهٔ ۴۹۸: همت زگیر و دار جهان رم‌ کمین خوش است غزل شمارهٔ ۴۹۹: سرمایهٔ عذر طلبم از همه بیش است غزل شمارهٔ ۵۰۰: خنده تنها نه همین برگل و سوسن تیغ است غزل شمارهٔ ۵۰۱: نفس بوالهوسان بر دل ر‌وشن تیغ است غزل شمارهٔ ۵۰۲: دل از غبارِ نفس زخمِ خفته در نمک است غزل شمارهٔ ۵۰۳: حذر ز راه محبت که پر خطرناک است غزل شمارهٔ ۵۰۴: میی‌که شوخی رنگش جنون افلاک است غزل شمارهٔ ۵۰۵: از بس قماش دامن دلدار نازک است غزل شمارهٔ ۵۰۶: در ندامت‌گل مقصود به بر نزدیک است غزل شمارهٔ ۵۰۷: یار دور است ز ما تا به نظر نزدیک است غزل شمارهٔ ۵۰۸: بسکه این‌گلشن افسرده‌کدورت رنگ است غزل شمارهٔ ۵۰۹: دلم چو غنچه در آغوش ‌‌عافیت تنگ است غزل شمارهٔ ۵۱۰: دل‌ مضطرب یأس ‌و نفس ناله به‌ چنگ است غزل شمارهٔ ۵۱۱: نه منزل بی‌نشان، نی جاده تنگ است غزل شمارهٔ ۵۱۲: بس که ساز این بساط آشفتگی‌های دل است غزل شمارهٔ ۵۱۳: احتیاجی با مزاج سبزه وگل شامل است غزل شمارهٔ ۵۱۴: الفت تن باعث فکر پریشان دل است غزل شمارهٔ ۵۱۵: بس که دشت از نقش پای لیلی ما پرگل است غزل شمارهٔ ۵۱۶: عالم ایجاد عشرتخانهٔ جزو و کل است غزل شمارهٔ ۵۱۷: آگاهی و افسردگی دل چه خیال است غزل شمارهٔ ۵۱۸: در وصلم و سیرم به‌گریبان خیال است غزل شمارهٔ ۵۱۹: داغ اگر حلقه زند ساغر صهبای دل است غزل شمارهٔ ۵۲۰: صبح این بادیه آشوب تپشهای دل است غزل شمارهٔ ۵۲۱: چشم بیدار طرب مایهٔ سامان‌گل است غزل شمارهٔ ۵۲۲: خنده‌صبحی‌ست‌که در بندگریبان‌گل است غزل شمارهٔ ۵۲۳: بسکه بیقدری دلیل دستگاه عالم است غزل شمارهٔ ۵۲۴: در خیال‌آباد راحت آگهی نامحرم است غزل شمارهٔ ۵۲۵: در سیرگاه امر تحیر مقدم است غزل شمارهٔ ۵۲۶: شوکت ‌شاهی‌ام از فیض‌ جنون ‌در قدم است غزل شمارهٔ ۵۲۷: عمری‌ست به حیرت نفسِ سوخته رام است غزل شمارهٔ ۵۲۸: اگر می نیست جمعیت‌کدام است غزل شمارهٔ ۵۲۹: چشمی که ندارد نظری حلقهٔ دام است غزل شمارهٔ ۵۳۰: ستم شریک من یاس خوشدن ستم است غزل شمارهٔ ۵۳۱: چون سایه بس‌که‌کلفت غفلت سرشت ماست غزل شمارهٔ ۵۳۲: شعله‌ ها در گرم جوشی‌، داغ آه سرد ماست غزل شمارهٔ ۵۳۳: طوق چون فاخته‌، شیرازهٔ مشت پر ماست غزل شمارهٔ ۵۳۴: ای غرهٔ اقبال سرانجام تو شوم است غزل شمارهٔ ۵۳۵: امروزکه امید به‌کوی تو مقیم است غزل شمارهٔ ۵۳۶: طبعی‌که امیدش اثر آمادهٔ بیم است غزل شمارهٔ ۵۳۷: این انجمن چو شمع مپندار جای ماست غزل شمارهٔ ۵۳۸: زندگی را شغل پرواز فنا جزوتن است غزل شمارهٔ ۵۳۹: می‌روم از خو‌یش ‌و حسرت گر‌م‌ اشک افشاندن است غزل شمارهٔ ۵۴۰: بسکه آفت ما ضعیفان را حصار آهن است غزل شمارهٔ ۵۴۱: چون حباب آیینهٔ مااز خموشی روشن‌است غزل شمارهٔ ۵۴۲: کینه را در دامن دلهای سنگین مسکن است غزل شمارهٔ ۵۴۳: دری از اسباب ما و من به حق پیوستن است غزل شمارهٔ ۵۴۴: راحت‌ جاوید عشاق ‌از فضولی رستن است غزل شمارهٔ ۵۴۵: ای‌کعبه جو یقینی اگرکار بستن است غزل شمارهٔ ۵۴۶: زندگانی در جگرخار است و در پا سوزن است غزل شمارهٔ ۵۴۷: خنده‌ام صبحی به صد چاکِ گریبان آشناست غزل شمارهٔ ۵۴۸: عجز بینش با تعلقهای امکان آشناست غزل شمارهٔ ۵۴۹: زندگی تمهید اسباب فناست غزل شمارهٔ ۵۵۰: خودگدازی نمِ‌کیفیت صهبای من است غزل شمارهٔ ۵۵۱: بحر رازم پیچ و تاب فکرگرداب من است غزل شمارهٔ ۵۵۲: بزم‌گردون صبح‌خیز ازگرد بیتاب من است غزل شمارهٔ ۵۵۳: شوق‌دیدارم و در چشم‌کسان راه من است غزل شمارهٔ ۵۵۴: زلف آشفتهٔ سری موجهٔ د‌ربای من است غزل شمارهٔ ۵۵۵: نیک و بد این مرحله خاکش به ‌کمین است غزل شمارهٔ ۵۵۶: دارم ز نفس ناله‌که جلاد من این است غزل شمارهٔ ۵۵۷: خامش نفسم شوخی آهنگ من این است غزل شمارهٔ ۵۵۸: زین سال و ماه فرصت کارت منزه است غزل شمارهٔ ۵۵۹: ز غصه چاره ندارد دلی که آگاه است غزل شمارهٔ ۵۶۰: تپیدن دل عشاق محوکسوت آه است غزل شمارهٔ ۵۶۱: آفت سر و برگ هوس آرایی جاه است غزل شمارهٔ ۵۶۲: خاک نمیم‌، ما را،‌کی فکر عجز و جاه است غزل شمارهٔ ۵۶۳: دل را ز نگه دام هوس بر سر راه است غزل شمارهٔ ۵۶۴: سیر بهار این باغ از ما تمیز‌‌خواه است غزل شمارهٔ ۵۶۵: عرق‌فشانی شبنم در این حدیقه‌ گواه است غزل شمارهٔ ۵۶۶: گوهر دل ز سخن رنگ صفا باخته است غزل شمارهٔ ۵۶۷: نه عشق سوخته و نه هوس‌گداخته است غزل شمارهٔ ۵۶۸: هرکجا وحشتی از آتشم افروخته است غزل شمارهٔ ۵۶۹: آتش وحشتم آنجاکه برافروخته است غزل شمارهٔ ۵۷۰: برروی ما چوصبح نه‌رنگی شکسته است غزل شمارهٔ ۵۷۱: گلدستهٔ نزاکت حسنت که بسته است غزل شمارهٔ ۵۷۲: الفت دل عمرها شد دست وپایم بسته است غزل شمارهٔ ۵۷۳: پیر عقل از ما به درد نان مقدم رفته است غزل شمارهٔ ۵۷۴: دوستان ظلمی به حال نامرادم رفته است غزل شمارهٔ ۵۷۵: گر به سیر انجمن یا گشت‌ گلشن رفته است غزل شمارهٔ ۵۷۶: دل عمرهاست آینه ترتیب داده است غزل شمارهٔ ۵۷۷: آن جنگجو به ظاهر گرپشت داده است غزل شمارهٔ ۵۷۸: برگ عیش من به ساز بیخودی آماده است غزل شمارهٔ ۵۷۹: بسکه حرف مدعا نازک رقم افتاده است غزل شمارهٔ ۵۸۰: در بهارگریه عیش بیدلان آماده است غزل شمارهٔ ۵۸۱: دل به یاد جلوه‌ای طاقت به غارت داده است غزل شمارهٔ ۵۸۲: زندگانی از نفس آفت بنا افتاده است غزل شمارهٔ ۵۸۳: در گلستانی‌که‌گرد عجز ما افتاده است غزل شمارهٔ ۵۸۴: آرزوی دل‌، چو اشک از چشم ما افتاده است غزل شمارهٔ ۵۸۵: چشم‌واکن حسن نیرنگ قدم بی‌پرده است غزل شمارهٔ ۵۸۶: خامشی در پرده سامان تکلم‌کرده است غزل شمارهٔ ۵۸۷: پیری‌ام پیغامی از رمز سجود آورده است غزل شمارهٔ ۵۸۸: بعد مرگم شام‌نومیدی سحرآورده است غزل شمارهٔ ۵۸۹: نالهٔ ما شیوه‌ها امشب به بر آورده است غزل شمارهٔ ۵۹۰: هم در ایجاد شکستی به دلم پا زده است غزل شمارهٔ ۵۹۱: موج هرجا، در جمعیت‌گوهر زده است غزل شمارهٔ ۵۹۲: سر هرکس زگلی پر زده است غزل شمارهٔ ۵۹۳: باز سرگرمی نظاره به سامان شده است غزل شمارهٔ ۵۹۴: جایی که نه فلک ز حیا سر فکنده است غزل شمارهٔ ۵۹۵: شور استغنای عشق از حسرت دل بوده است غزل شمارهٔ ۵۹۶: رنگ خون گلجوش زخم تیغ گلچین بوده است غزل شمارهٔ ۵۹۷: سرنوشت روی‌ جانان خط مشکین بوده است غزل شمارهٔ ۵۹۸: تا حیرت خرام تو سامان دیده است غزل شمارهٔ ۵۹۹: تا ز آغوش‌وداعت داغ حیرت‌چیده است غزل شمارهٔ ۶۰۰: جنس موهومم دکان آبرویی چیده است غزل شمارهٔ ۶۰۱: در جنونم موی سر سامان راحت چیده است غزل شمارهٔ ۶۰۲: بازم به دل نوید صفایی رسیده است غزل شمارهٔ ۶۰۳: جنس ما با این‌کسادی قیمتی فهمیده است غزل شمارهٔ ۶۰۴: عالمی را بی‌زبانیهای من پوشیده است غزل شمارهٔ ۶۰۵: واژگونی بسکه با وضعم قرین‌کردیده است غزل شمارهٔ ۶۰۶: هرکجا دستت برون از آستین‌گردیده است غزل شمارهٔ ۶۰۷: صبح هستی نیست نیرنک هوس بالیده است غزل شمارهٔ ۶۰۸: ای که دنیا و جلالش دیده‌ای خمیازه است غزل شمارهٔ ۶۰۹: تا فلک درگردش است آفت به‌هرسوهاله است غزل شمارهٔ ۶۱۰: چون سپند آرام جسم دردناکم ناله است غزل شمارهٔ ۶۱۱: بسکه در بزم توام حسرت جنون پیمانه است غزل شمارهٔ ۶۱۲: دل به‌سعی آب‌گردیدن طرب پیمانه است غزل شمارهٔ ۶۱۳: در آن بساط‌که حسنت دچار آینه است غزل شمارهٔ ۶۱۴: زبس به خلوت حسن توبارآینه است غزل شمارهٔ ۶۱۵: ز نقش پای تو کابینه ‌دار آینه است غزل شمارهٔ ۶۱۶: قید الفت هستی وحشت‌آشیانی‌هاست غزل شمارهٔ ۶۱۷: باز درس خاشاکم سطر شعله‌خوانی‌هاست غزل شمارهٔ ۶۱۸: لاف ما و من یکسر دعوی خدایی‌هاست غزل شمارهٔ ۶۱۹: بیقراریهای چرخ از دست کجرفتاری است غزل شمارهٔ ۶۲۰: لوح‌هستی یک قلم از نقش قدرت عاری است غزل شمارهٔ ۶۲۱: صفای آب به یاد غبار راه‌ کسی است غزل شمارهٔ ۶۲۲: به‌گلزاری‌که حسنت بی‌نقابست غزل شمارهٔ ۶۲۳: در سایه‌ای‌ابرو نگهت مست و خرابست غزل شمارهٔ ۶۲۴: مشاطهٔ شوخی‌که به دستت دل ما بست غزل شمارهٔ ۶۲۵: نفس را الفت دل پیچ و تابست غزل شمارهٔ ۶۲۶: هرسو نگرم دیده به دیدار حجابست غزل شمارهٔ ۶۲۷: هستی چو سحر عهد به پرواز فنا بست غزل شمارهٔ ۶۲۸: برکمرتا بهله آن‌ترک نزاکت مست بست غزل شمارهٔ ۶۲۹: نقاش ازل تا کمر مو کمران بست غزل شمارهٔ ۶۳۰: همت چه برفرازد از شرم فقر ما دست غزل شمارهٔ ۶۳۱: کنون که مژدهٔ دیدار شوق بنیادست غزل شمارهٔ ۶۳۲: نه دیر مانع و نی‌کعبه حایل افتادست غزل شمارهٔ ۶۳۳: مرا به آبلهٔ پا چه مشکل افتادست غزل شمارهٔ ۶۳۴: گداز امن درین انجمن کم افتادست غزل شمارهٔ ۶۳۵: فسون وهم چه مقدار رهزن افتادست غزل شمارهٔ ۶۳۶: بی‌محابا بر من مجنون میفشان پشت دست غزل شمارهٔ ۶۳۷: خم مکن در عرض حاجت تا توانی پشت دست غزل شمارهٔ ۶۳۸: دل ز اوهام غبارآلودست غزل شمارهٔ ۶۳۹: اجابتی ندمید از دعای‌کس به دو دست غزل شمارهٔ ۶۴۰: دل راگشاد کار ز صد عقده برترست غزل شمارهٔ ۶۴۱: سرکشیها به مرگ راهبرست غزل شمارهٔ ۶۴۲: عمرها شد عجزطاقت سوی‌جیبم رهبرست غزل شمارهٔ ۶۴۳: نسخهٔ آرام دل در عرض آهی ابترست غزل شمارهٔ ۶۴۴: زندگی نقد هزار آزارست غزل شمارهٔ ۶۴۵: هوس دل را شکست اعتبارست غزل شمارهٔ ۶۴۶: توان به صبر نمودن دل شکسته درست غزل شمارهٔ ۶۴۷: قابل نخل ما بر دگرست غزل شمارهٔ ۶۴۸: دل از بهار خیال توگلشن رازست غزل شمارهٔ ۶۴۹: تو محو خواب و در سیرکن‌فکان بازست غزل شمارهٔ ۶۵۰: دل به یاد پرتو حسنت سراپا آتشست غزل شمارهٔ ۶۵۱: تا به‌کی خواهی زلاف بخت بر سرها نشست غزل شمارهٔ ۶۵۲: تا غبارخط برآن حسن صفا پیرا نشست غزل شمارهٔ ۶۵۳: عاقبت چون شعله خاکستر به فرق ما نشست غزل شمارهٔ ۶۵۴: جوش حرص از یأس من آخر ز تاب‌وتب نشست غزل شمارهٔ ۶۵۵: تازمستی غنچه برفرق چمن میناشکست غزل شمارهٔ ۶۵۶: در تماشایی‌که باید صد مژه بالا شکست غزل شمارهٔ ۶۵۷: بی‌تو در هرجا دل صبر آزما خواهد شکست غزل شمارهٔ ۶۵۸: چون حبابم‌شیشهٔ دل هرکجا خواهد شکست غزل شمارهٔ ۶۵۹: در چمن‌گر طرف دامانت صبا خواهد شکست غزل شمارهٔ ۶۶۰: ناتوانی ‌گر چنین اعضای ما خواهد شکست غزل شمارهٔ ۶۶۱: شیخ تا عزم بر نماز شکست غزل شمارهٔ ۶۶۲: هوس ‌به فتنهٔ صد انجمن نگاه شکست غزل شمارهٔ ۶۶۳: صفحهٔ دل بی‌خط زخم تو فرد باطلست غزل شمارهٔ ۶۶۴: دل انجمن صد طرب ازیاد وصالست غزل شمارهٔ ۶۶۵: صورت راحت نفور از مردمان عالمست غزل شمارهٔ ۶۶۶: با کمال بی‌نقابی پرده‌دارم شیونست غزل شمارهٔ ۶۶۷: در جهان عجز طاقت پیشگی‌گردن زنست غزل شمارهٔ ۶۶۸: درخور غفلت نگاهی رونق ما و منست غزل شمارهٔ ۶۶۹: فکر تدبیر سلامت خون راحت خوردنست غزل شمارهٔ ۶۷۰: فردوس دل‌، اسیر خیال تو بودنست غزل شمارهٔ ۶۷۱: نی نقش چین نه حسن فرنگ آفریدنست غزل شمارهٔ ۶۷۲: پیوستگی به حق‌، ز دو عالم بریدنست غزل شمارهٔ ۶۷۳: از میانش مو به موی ناتوانان جستجوست غزل شمارهٔ ۶۷۴: بسکه مستان را به قدر میکشیها آبروست غزل شمارهٔ ۶۷۵: نیست ایمن از بلا هر کس به فکر جستجوست غزل شمارهٔ ۶۷۶: شوخی که جهان‌ گرد جنون نظر اوست غزل شمارهٔ ۶۷۷: بزم پیری‌کزقد خم‌گشتهٔ ما چنگ اوست غزل شمارهٔ ۶۷۸: بسکه اجزایم چمن‌پروردهٔ نیرنگ اوست غزل شمارهٔ ۶۷۹: شهید خنده زخمم ‌که تیغ‌ همدم اوست غزل شمارهٔ ۶۸۰: غزال امن که الفت خیال مبهم است غزل شمارهٔ ۶۸۱: قصر غناکه عالم تحقیق نام اوست غزل شمارهٔ ۶۸۲: عالم طلسم وحشت چشم سیاه اوست غزل شمارهٔ ۶۸۳: کو خلوت و چه انجمن آثار جاه اوست غزل شمارهٔ ۶۸۴: بسکه دارم غنچهٔ شوق توپنهان زیرپوست غزل شمارهٔ ۶۸۵: بسکه رازعجز ما بالید پنهان زیرپوست غزل شمارهٔ ۶۸۶: سعی ناپیدا و حسرتها دویدن آرزوست غزل شمارهٔ ۶۸۷: اوج جاه‌، آثارش از اجزای مهمل ریخته‌ست غزل شمارهٔ ۶۸۸: به‌دست و تیغ‌کسی خون من حنابسته‌ست غزل شمارهٔ ۶۸۹: چنین‌که نیک وبد ما به عجزوابسته‌ست غزل شمارهٔ ۶۹۰: دل در قدم آبله پایان‌که شکسته‌ست غزل شمارهٔ ۶۹۱: گردباد امروز در صحرا قیامت ‌کاشته‌ست غزل شمارهٔ ۶۹۲: سخت‌ جانی از من محزون‌ که باور داشته‌ست غزل شمارهٔ ۶۹۳: تنها نه ذره دقت اظهار داشته‌ست غزل شمارهٔ ۶۹۴: عجز ما چندین غبار از هرکمین برداشته‌ست غزل شمارهٔ ۶۹۵: جایی‌که مرگ شهرت انجام داشته‌ست غزل شمارهٔ ۶۹۶: صاحب خلق حسن‌،‌ گلها به دامن داشته‌ست غزل شمارهٔ ۶۹۷: چون شمع اگر خلق پس و پیش‌گذشته‌ست غزل شمارهٔ ۶۹۸: دل از ندامت هستی‌، مکدر ا‌فتاده‌ست غزل شمارهٔ ۶۹۹: همچو شبنم ادب آیینه زدودن بوده‌ست غزل شمارهٔ ۷۰۰: ادب اظهارم و با وصل توام‌کاری هست غزل شمارهٔ ۷۰۱: تا ز جنس تب وتاب نفس آثاری هست غزل شمارهٔ ۷۰۲: بی‌توام جای نگه جنبش مژگانی هست غزل شمارهٔ ۷۰۳: گر آینه‌ات محرم زشتی و نکوییست غزل شمارهٔ ۷۰۴: ناله‌ها داریم و کس زین انجمن آگاه نیست غزل شمارهٔ ۷۰۵: غنچه در فکر دهانت ‌گوشه‌گیر خسته‌ای‌ست غزل شمارهٔ ۷۰۶: حیرت دمیده‌ام گل داغم بهانه‌ای‌ست غزل شمارهٔ ۷۰۷: نه ما را صراحی نه پیمانه ‌ایست غزل شمارهٔ ۷۰۸: ادب نه‌کسب عبادت نه سعی حق‌طلبی‌ست غزل شمارهٔ ۷۰۹: به محفلی‌که دل آیینهٔ رضاطلبی‌ست غزل شمارهٔ ۷۱۰: زین دو شرر داغ دل هستی ما عبرتیست غزل شمارهٔ ۷۱۱: ساز تو کمین نغمهٔ بیداد شکستی‌ست غزل شمارهٔ ۷۱۲: غم فراق چه و حسرت وصال تو چیست غزل شمارهٔ ۷۱۳: فکر آزادی به این عاجز سرشتیها تریست غزل شمارهٔ ۷۱۴: حضورکلبهٔ فقر از تکلفات بری‌ست غزل شمارهٔ ۷۱۵: خودنماییها کثافت جوهریست غزل شمارهٔ ۷۱۶: درگلستانی‌که دل را با اشاراتش سری‌ست غزل شمارهٔ ۷۱۷: تا به مطلوب رسیدن‌کاریست غزل شمارهٔ ۷۱۸: درین‌گلشن دو روزت خنده‌کاریست غزل شمارهٔ ۷۱۹: به زخم هستی اگر شرم بخیه پردازی‌ست غزل شمارهٔ ۷۲۰: در پیچ‌وتاب‌ِ گیسو تا شانه را عروسی‌ست غزل شمارهٔ ۷۲۱: امروز دور صحبت وقف ستم ایاغی‌ست غزل شمارهٔ ۷۲۲: چمن امروز فرش منزل‌ کیست غزل شمارهٔ ۷۲۳: ای صبح گرد ناز تو از کاروان کیست غزل شمارهٔ ۷۲۴: سرو بهار جلوه قد دلستان‌ کیست غزل شمارهٔ ۷۲۵: موج جنون می‌زند، اشک پریشان ‌کیست غزل شمارهٔ ۷۲۶: وحشی صحرای حسن نرگس فتان ‌کیست غزل شمارهٔ ۷۲۷: دل گرم من آتشخانهٔ‌کیست غزل شمارهٔ ۷۲۸: سرشکم نسخهٔ دیوانهٔ کیست غزل شمارهٔ ۷۲۹: دل را به خیال خط او سیر فرنگیست غزل شمارهٔ ۷۳۰: صفای حال ما مغشوش رنگیست غزل شمارهٔ ۷۳۱: بی‌کدورت نیست هرجا محرمی یا غافلی‌ست غزل شمارهٔ ۷۳۲: چارهٔ دردسر دیر محبت جلی‌ست غزل شمارهٔ ۷۳۳: بجاست‌شکوهٔ ما تا ره فغان خالیست غزل شمارهٔ ۷۳۴: جهان ز جنسِ اثرهای این و آن خالی‌ست غزل شمارهٔ ۷۳۵: بندگی با معرفت خاص حضور آدمی‌ست غزل شمارهٔ ۷۳۶: زندگی شوخی کمین رمیست غزل شمارهٔ ۷۳۷: وضع خطوط جبین از قلم مبهمیست غزل شمارهٔ ۷۳۸: بیاکه هیچ بهاری به حسرت ما نیست غزل شمارهٔ ۷۳۹: تومست وهم ودرین بزم بوی صهبا نیست غزل شمارهٔ ۷۴۰: قانون ادب پرده در صورت و صدا نیست غزل شمارهٔ ۷۴۱: نیاز نامهٔ ما عرض سجده عنوانیست غزل شمارهٔ ۷۴۲: برچهرهٔ آثارجهان رنگ سبب نیست غزل شمارهٔ ۷۴۳: برگ و سازم جز هجوم‌گریهٔ بیتاب نیست غزل شمارهٔ ۷۴۴: بی‌رخت در چشمهٔ آیینه خاک است آب نیست غزل شمارهٔ ۷۴۵: جز‌خون‌دل ز نقد سلامت به دست نیست غزل شمارهٔ ۷۴۶: هیچکس چون من درین‌ حرمان‌سرا ناشاد نیست غزل شمارهٔ ۷۴۷: بر تپیدنهای دل هم دیده‌ای واکردنی‌ست غزل شمارهٔ ۷۴۸: چون سحر طومارچاک سینه‌ام واکردنی‌ست غزل شمارهٔ ۷۴۹: عمری‌ست به‌چشمم ز نم اشک اثر نیست غزل شمارهٔ ۷۵۰: بی‌ادب بنیاد هستی عافیت دربار نیست غزل شمارهٔ ۷۵۱: خواب را‌در دیدهٔ حیران عاشق بار نیست غزل شمارهٔ ۷۵۲: دیدهٔ حیرت نگاهان را به مژگان ‌کار نیست غزل شمارهٔ ۷۵۳: رنگ‌عجزم لیک با وضع‌ خموشم ‌کار نیست غزل شمارهٔ ۷۵۴: در طریق رفتن از خود رهبری درکار نیست غزل شمارهٔ ۷۵۵: مست‌عرفان را شراب دیگری درکار نیست غزل شمارهٔ ۷۵۶: سرمنزل ثبات قدم جاده‌ساز نیست غزل شمارهٔ ۷۵۷: زین عبارات جنون تحقیق بی‌ناموس نیست غزل شمارهٔ ۷۵۸: صنعت نیرنگ دل بر فطرت‌ کس فاش نیست غزل شمارهٔ ۷۵۹: عاشقی مقدور هر عیاش نیست غزل شمارهٔ ۷۶۰: برق با شوقم شراری بیش نیست غزل شمارهٔ ۷۶۱: درگلشن هوس‌که سراغ‌گلیش نیست غزل شمارهٔ ۷۶۲: بزم تصور توکدورت ایاغ نیست غزل شمارهٔ ۷۶۳: وضع ترتیب ادب در عرصه‌گاه لاف نیست غزل شمارهٔ ۷۶۴: آستان عشق جولانگاه هر بیباک نیست غزل شمارهٔ ۷۶۵: خلق را بر سرهر لقمه ز بس سرشکنی‌ست غزل شمارهٔ ۷۶۶: حایل عزم نفس‌گرد ره و فرسنگ نیست غزل شمارهٔ ۷۶۷: جای آرام به وحشتکدهٔ عالم نیست غزل شمارهٔ ۷۶۸: دیده‌ای راکه به نظاره دل محرم نیست غزل شمارهٔ ۷۶۹: عزت ‌و خواری دهر آن همه دور از هم نیست غزل شمارهٔ ۷۷۰: تعین جز افسون اوهام نیست غزل شمارهٔ ۷۷۱: چو صبحم دماغ می‌آشام نیست غزل شمارهٔ ۷۷۲: پر بیکسم امروزکسی را خبرم نیست غزل شمارهٔ ۷۷۳: هما سراغم و زیر فلک مگس هم نیست غزل شمارهٔ ۷۷۴: پیش چشمی‌که نورعرفان نیست غزل شمارهٔ ۷۷۵: مقیدان وفا را ز دل رمیدن نیست غزل شمارهٔ ۷۷۶: کتاب عافیتی قیل و قال باب تو نیست غزل شمارهٔ ۷۷۷: جهان قلمرو توفان اعتبار تو نیست غزل شمارهٔ ۷۷۸: در خیال مزن فهم خویش سازتو نیست غزل شمارهٔ ۷۷۹: تویی‌که غیر دلم هیچ‌جا مقام تو نیست غزل شمارهٔ ۷۸۰: تو آفتاب و جهان جزبه جستجوی تو نیست غزل شمارهٔ ۷۸۱: نور دل در کشور آیینه نیست غزل شمارهٔ ۷۸۲: راحت‌ کجاست گر دلت‌ از خویش رسته نیست غزل شمارهٔ ۷۸۳: رنگم درین چمن به هوس پر زننده نیست غزل شمارهٔ ۷۸۴: مبتذل صبح و شام تازگی‌ آرنده نیست غزل شمارهٔ ۷۸۵: در تکلم از ندامت هیچ‌کس آسوده نیست غزل شمارهٔ ۷۸۶: با دل تنگ است‌کار اینجا ز حرمان چاره نیست غزل شمارهٔ ۷۸۷: خط‌خوبان هم‌،حریف طبع وحشت‌پیشه نیست غزل شمارهٔ ۷۸۸: خواجه تاکی باید این بنیاد رسوایی‌که نیست غزل شمارهٔ ۷۸۹: ز انقلاب جسم‌، دل بر ساز وحشت هاله نیست غزل شمارهٔ ۷۹۰: هیچکس جز یأس‌، غمخوار من دیوانه نیست غزل شمارهٔ ۷۹۱: آزادگی‌، غبار در و بام خانه نیست غزل شمارهٔ ۷۹۲: این‌زمان یک طالب‌مستی درین میخانه نیست غزل شمارهٔ ۷۹۳: محرم حسن ازل اندیشهٔ بیگانه نیست غزل شمارهٔ ۷۹۴: صاف‌طبعان را غمی از خار خارکینه نیست غزل شمارهٔ ۷۹۵: طاس این نرد اختیاری نیست غزل شمارهٔ ۷۹۶: از ره و منزل تحقیق اگر دوری نیست غزل شمارهٔ ۷۹۷: فریاد که در عالم تحقیق‌ کسی نیست غزل شمارهٔ ۷۹۸: سرو چمن دل الف شعلهٔ آهیست غزل شمارهٔ ۷۹۹: عنقا سراغم از اثرم وهم و ظن تهیست غزل شمارهٔ ۸۰۰: بی‌ساز انفعال سراپای من تهی‌ست غزل شمارهٔ ۸۰۱: برگ طربم عشرت بی‌برگ و نوایی‌ست غزل شمارهٔ ۸۰۲: در ربط خلق یکسر ناموس‌کبریایی‌ست غزل شمارهٔ ۸۰۳: ز خویش‌ مگذر اگر جوهرت‌ شناسایی‌ ست غزل شمارهٔ ۸۰۴: هرچند درین‌ گلشن هرسو گل خودروییست غزل شمارهٔ ۸۰۵: گرم‌رفتاری که سر در راه آن یکتا گذاشت غزل شمارهٔ ۸۰۶: نیشی تا علم همت عنقا برداشت غزل شمارهٔ ۸۰۷: یک شبم در دل نسیم یاد آن گیسو گذشت غزل شمارهٔ ۸۰۸: زان خوشه‌که میناگری باغ عنب داشت غزل شمارهٔ ۸۰۹: جرأت سؤال شرم ترا گر جواب داشت غزل شمارهٔ ۸۱۰: جز خموشی هرکه دل بر ناله و فریاد داشت غزل شمارهٔ ۸۱۱: حیرتم عمری به امید ندامت شاد داشت غزل شمارهٔ ۸۱۲: سعی‌جاه آرزوی خاک شدن در سر دا‌شت غزل شمارهٔ ۸۱۳: برق آفت لمعه در بی‌ضبطی اسرار داشت غزل شمارهٔ ۸۱۴: شب‌که شور بلبل ما ریشه درگلزار داشت غزل شمارهٔ ۸۱۵: ز بس که معنی مکتوب عشق پیچش داشت غزل شمارهٔ ۸۱۶: تا جنون نقد بهار عشرتم در چنگ داشت غزل شمارهٔ ۸۱۷: تا ز حسن وگلستان تماشا رنگ داشت غزل شمارهٔ ۸۱۸: دوش در راه خیالت عجز شوق آهنگ داشت غزل شمارهٔ ۸۱۹: اندیشه در نزاکت معنی کمال داشت غزل شمارهٔ ۸۲۰: در وادیی که قدرت عجزم کمال داشت غزل شمارهٔ ۸۲۱: هرجا دلی تپیدن شوق خیال داشت غزل شمارهٔ ۸۲۲: تا نظر بر شوخی من نرگس خودکام داشت غزل شمارهٔ ۸۲۳: سادگی دل را اسیر فکرهای خام داشت غزل شمارهٔ ۸۲۴: شب‌ که جوش‌ حسرتی ‌زان نرگس‌ خودکام داشت غزل شمارهٔ ۸۲۵: شب‌که طاووس مرا شوق تو بال‌افشان داشت غزل شمارهٔ ۸۲۶: وهم هستی هیچکس را ازتپیدن وانداشت غزل شمارهٔ ۸۲۷: هرکه را دستی ز همت بود جز بر دل نداشت غزل شمارهٔ ۸۲۸: زندگانی‌ست‌ که جز مرگ سرانجام نداشت غزل شمارهٔ ۸۲۹: امشب که به دل حسرت دیدارکمین داشت غزل شمارهٔ ۸۳۰: چه سحر بود که دوشم دل آرزوی تو داشت غزل شمارهٔ ۸۳۱: آغاز نگاهم به قیامت نظری داشت غزل شمارهٔ ۸۳۲: گر جنونم هوس قطع منازل می‌داشت غزل شمارهٔ ۸۳۳: تو ازآن خلوت یکتا چه خبر خواهی داشت غزل شمارهٔ ۸۳۴: گل در چمن رسید و قدم بر هواگذاشت غزل شمارهٔ ۸۳۵: همت من از نشان جاه چون ناوک‌ گذشت غزل شمارهٔ ۸۳۶: تا عرقناک از چمن آن شوخ بی‌پرواگذشت غزل شمارهٔ ۸۳۷: در طلبت شب چه جنونهاگذشت غزل شمارهٔ ۸۳۸: یأس مجنون آخر از پیچ و خم سودا گذشت غزل شمارهٔ ۸۳۹: چنین‌که عمر تأملگر شتاب‌گذشت غزل شمارهٔ ۸۴۰: فرصت نظاره تا مژگان گشودن درگذشت غزل شمارهٔ ۸۴۱: شب به یاد آن لب خموش گذشت غزل شمارهٔ ۸۴۲: به فکر دل لبم از ربط قیل و قال‌گذشت غزل شمارهٔ ۸۴۳: دوش از نظر خیال تو دامن‌کشان گذشت غزل شمارهٔ ۸۴۴: همت ‌از هر دو جهان ‌جست ‌و ز دل در نگذشت غزل شمارهٔ ۸۴۵: نه همین سبزه از خطش ترگشت غزل شمارهٔ ۸۴۶: ز فقر تا به شهادت شد آشنا انگشت غزل شمارهٔ ۸۴۷: بی‌روی تو مژگان چه نگارد به سرانگشت غزل شمارهٔ ۸۴۸: شب هجوم جلوه او در خیالم جا گرفت غزل شمارهٔ ۸۴۹: دی حرف خرامش به لبم بال‌گشا رفت غزل شمارهٔ ۸۵۰: سعی روزی داشتم آخر ندامت پیش رفت غزل شمارهٔ ۸۵۱: قامتش سامان شوخی از نگاه ما گرفت غزل شمارهٔ ۸۵۲: ز آتش رخسار که ساغر گرفت غزل شمارهٔ ۸۵۳: بعد از این باید سراغ من ز خاموشی گرفت غزل شمارهٔ ۸۵۴: دل ماند بی‌حس و غمت افشانده بال رفت غزل شمارهٔ ۸۵۵: صبح از دل چاک‌که دراین باغ سخن رفت غزل شمارهٔ ۸۵۶: ازین بساط‌کسی داغ آرمیدن رفت غزل شمارهٔ ۸۵۷: فغان‌ که فرصت دام تلاش چیدن رفت غزل شمارهٔ ۸۵۸: آخر سیاهی از سر داغم به‌در نرفت غزل شمارهٔ ۸۵۹: عمرگذشته بر مژه‌ام اشک بست و رفت غزل شمارهٔ ۸۶۰: دی به شبنم گریهٔ ما نوگلی خندید و رفت غزل شمارهٔ ۸۶۱: باز وحشی‌جلوه‌ای‌در دیده جولان‌کرد و رفت غزل شمارهٔ ۸۶۲: هرکه آمد سیر یأسی زین‌ گلستان‌ کرد و رفت غزل شمارهٔ ۸۶۳: زین من و ما زندگی سیر فنایی کرد و رفت غزل شمارهٔ ۸۶۴: رنگ گلش بهار خط از دور دید و رفت غزل شمارهٔ ۸۶۵: هر کس اینجا یک دو دم دکان بسمل چید و رفت غزل شمارهٔ ۸۶۶: به حیرتم چه فسون داشت بزم نیرنگت غزل شمارهٔ ۸۶۷: که شود به وادی مدعا بلد تسلی منزلت غزل شمارهٔ ۸۶۸: ای ظفر شیفتهٔ همت نصرت فالت غزل شمارهٔ ۸۶۹: زهی مخموری عالم گلی از حسرت جامت غزل شمارهٔ ۸۷۰: آمدم تا صد چمن بر جلوه‌نازان بینمت غزل شمارهٔ ۸۷۱: باز با طرزتکلف آشنا می‌بینمت غزل شمارهٔ ۸۷۲: ای پر فشان چون بوی‌گل بیرنگی از پیراهنت غزل شمارهٔ ۸۷۳: جهان در سرمه خوابید از خیال چشم فتانت غزل شمارهٔ ۸۷۴: زهی هنگامهٔ امکان‌، جنون‌ساز غریبانت غزل شمارهٔ ۸۷۵: نسزد به وضع فسردگی ز بهار دل مژه بستنت غزل شمارهٔ ۸۷۶: بهار آیینهٔ رنگی‌که باشد صرف آیینت غزل شمارهٔ ۸۷۷: بیا ای جام و مینای طرب نقش‌کف پایت غزل شمارهٔ ۸۷۸: همه‌کس‌ کشیده محمل به جناب‌ کبریایت غزل شمارهٔ ۸۷۹: زهی چمن‌سازِ صبحِ فطرت‌، ‌تبسم لعل مهرجویت غزل شمارهٔ ۸۸۰: کار به نقش پا رساند جهد سر هواییت غزل شمارهٔ ۸۸۱: ره مقصدی که گم است و بس به خیال می ‌سپری عبث غزل شمارهٔ ۸۸۲: بی‌مغزی و داری به من سوخته جان بحث غزل شمارهٔ ۸۸۳: خواری‌ست بهر کج‌ منش از راست‌روان بحث غزل شمارهٔ ۸۸۴: تأمل عارفان چه دارد به کارگاه جهان حادث غزل شمارهٔ ۸۸۵: نتوان برد زآینهٔ ما رنگ حدوث غزل شمارهٔ ۸۸۶: تا ز پیدایی به‌گوشم خواند افسون احتیاج غزل شمارهٔ ۸۸۷: در لاف حلقه ر‌با مزن به ترانه‌های بیان‌کج غزل شمارهٔ ۸۸۸: عمری‌ست ‌سرشکی نزد از دیدهٔ تر موج غزل شمارهٔ ۸۸۹: عمری‌ست‌که در حسرت آن لعل‌گهر موج غزل شمارهٔ ۸۹۰: به عبرت آب شو ای ‌غافل از خمیدن موج غزل شمارهٔ ۸۹۱: مباد چشمهٔ شوق مرا فسردن موج غزل شمارهٔ ۸۹۲: از بس‌که خورده‌ام به خم زلف یار پیچ غزل شمارهٔ ۸۹۳: جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ غزل شمارهٔ ۸۹۴: عنقا سر و برگیم مپرس از فقرا هیچ غزل شمارهٔ ۸۹۵: ماییم و خاک و وعده گه انتظار و هیچ غزل شمارهٔ ۸۹۶: انجم چو تکمه ریخت ز بند نقاب صبح غزل شمارهٔ ۸۹۷: بی‌پرده است جلوه ز طرف نقاب صبح غزل شمارهٔ ۸۹۸: از کواکب گل فشاند چرخ در دامان صبح غزل شمارهٔ ۸۹۹: بازم از فیض جنون آماد شد سامان صبح غزل شمارهٔ ۹۰۰: نداشت دیده من بی‌تو تاب خندهٔ صبح غزل شمارهٔ ۹۰۱: دل فتح و دست فتح و نظر فتح و کار فتح غزل شمارهٔ ۹۰۲: خجلم ز حسرت پیریی ‌که ز چشم تر نکشد قدح غزل شمارهٔ ۹۰۳: شب‌که حسنش برعرق پیچید سامان قدح غزل شمارهٔ ۹۰۴: خلقی از پهلوی قدرت قصر و ایوان کرد طرح غزل شمارهٔ ۹۰۵: مگو طاق و سرایی‌ کرده‌ام طرح غزل شمارهٔ ۹۰۶: موی پیری بست بر طبع حسد تخمیر صلح غزل شمارهٔ ۹۰۷: دم سرد بسته به پیش خود چقدر دماغ فسرده یخ غزل شمارهٔ ۹۰۸: باز از پان‌گشت لعل نو خط دلدار سرخ غزل شمارهٔ ۹۰۹: شد لب شیرین ادایش با من از ابرام تلخ غزل شمارهٔ ۹۱۰: تنگی آورده خانهٔ صیاد غزل شمارهٔ ۹۱۱: ز درد یأس ندانم کجا کنم فریاد غزل شمارهٔ ۹۱۲: گر شور مستی‌ام کند اندیشه گردباد غزل شمارهٔ ۹۱۳: یأس‌فرسای تغافل دل ناشاد مباد غزل شمارهٔ ۹۱۴: گر بی‌تو نگه را به تماشا هوس افتاد غزل شمارهٔ ۹۱۵: تا عرق‌،‌گلبرگ حسنت یک دوشبنم آب داد غزل شمارهٔ ۹۱۶: حسنی که یادش آینهٔ حیرت آب داد غزل شمارهٔ ۹۱۷: سیل غمی‌ که داد جهان خراب داد غزل شمارهٔ ۹۱۸: شب که باد جلوه‌ات چشم خیالم آب داد غزل شمارهٔ ۹۱۹: شوق تو به مشت پرم آتش زد و سر داد غزل شمارهٔ ۹۲۰: داد عشق از بی‌نیازی درس طفلانم به یاد غزل شمارهٔ ۹۲۱: شب‌که توفان جوشی چشم ترم آمد به یاد غزل شمارهٔ ۹۲۲: چو ناله گرد نمودم اثر نمی‌تابد غزل شمارهٔ ۹۲۳: گذشت عمر و دل از حرص سر نمی‌تابد غزل شمارهٔ ۹۲۴: چنین کز تاب می گلبرگ حسنت شعله‌رنگ افتد غزل شمارهٔ ۹۲۵: به روی آن جهان جلوه‌، یک عالم نقاب افتد غزل شمارهٔ ۹۲۶: کسی که چون مژه عبرت دلیل روشنش افتد غزل شمارهٔ ۹۲۷: ادب چه چاره کند چون فضول افتد غزل شمارهٔ ۹۲۸: ز ننگ منت راحت به مرگم‌ کار می‌افتد غزل شمارهٔ ۹۲۹: دل از نیرنگ آگاهی به چندین پیشه می‌افتد غزل شمارهٔ ۹۳۰: نفس درازی‌ کس تا به چون و چند نیفتد غزل شمارهٔ ۹۳۱: تو کار خویش کن اینجا تویی در من نمی‌گنجد غزل شمارهٔ ۹۳۲: جنون اندیشه‌ای بگذار تا دل بر هنر پیچد غزل شمارهٔ ۹۳۳: به روی عالم‌آرا گر نقاب زلف درپیچد غزل شمارهٔ ۹۳۴: نه با سازهوس جوشد نه برکسب هنرپیچد غزل شمارهٔ ۹۳۵: حسرتی در دل از آن لاله قبا می‌پیچد غزل شمارهٔ ۹۳۶: به سرم شور تمنای تو تا می‌پیچد غزل شمارهٔ ۹۳۷: فریب جاه مخور تا دل تو تنگ نگردد غزل شمارهٔ ۹۳۸: جنون جولانی‌ام هرجا به‌وحشت رهنماگردد غزل شمارهٔ ۹۳۹: دل اگر محو مدعا گردد غزل شمارهٔ ۹۴۰: جنون بینوایان هرکجا بخت‌آزما گردد غزل شمارهٔ ۹۴۱: هرچه آنجاست چو آنجا روی‌اینجاگردد غزل شمارهٔ ۹۴۲: همین دنیاست کانجامش قیامت پرده‌در گردد غزل شمارهٔ ۹۴۳: بر دستگاه اقبال کس خیره‌سر نگردد غزل شمارهٔ ۹۴۴: دل تا به‌کی‌ام جز پی آزار نگردد غزل شمارهٔ ۹۴۵: به عبرت سرکشان را موی پیری رهنمون‌گردد غزل شمارهٔ ۹۴۶: به حرف و صوت مگو کار دل تباه نگردد غزل شمارهٔ ۹۴۷: در این ‌گلشن ‌کدامین شعله با این تاب می‌گردد غزل شمارهٔ ۹۴۸: سیه مستی به دور ساغرت بیتاب می‌گردد غزل شمارهٔ ۹۴۹: نگه ز روی تو تا کامیاب می‌گردد غزل شمارهٔ ۹۵۰: چو شمع از عضو عضوم آگهی سرشار می‌گردد غزل شمارهٔ ۹۵۱: ساغرم بی‌ تو داغ می ‌گردد غزل شمارهٔ ۹۵۲: به هرجا ساز غیرت انفعال آهنگ می‌گردد غزل شمارهٔ ۹۵۳: ز انداز نگاهت فتنه برق آهنگ می‌ گردد غزل شمارهٔ ۹۵۴: به اندک شوخیی بنیاد تمکین‌کنده می‌گردد غزل شمارهٔ ۹۵۵: ادب سازیم بر ما کیست تمهید صدا بندد غزل شمارهٔ ۹۵۶: تا کاتب ایجادم نقش من و ما بندد غزل شمارهٔ ۹۵۷: هوس تا چند بر دل تهمت هر خشک و تر بندد غزل شمارهٔ ۹۵۸: گره به رشتهٔ نفس خوش آن‌که نبندد غزل شمارهٔ ۹۵۹: باز بی‌تابی‌ام احرام چه در می‌بندد غزل شمارهٔ ۹۶۰: به یادت‌گردش رنگم به هرجا بار می‌بندد غزل شمارهٔ ۹۶۱: قضا تا نقش بنیاد من بیکار می‌بندد غزل شمارهٔ ۹۶۲: چشم تو به حال من‌ گر نیم نظر خندد غزل شمارهٔ ۹۶۳: لعل لب او یکدم بر حالم اگر خندد غزل شمارهٔ ۹۶۴: صبری‌که صبح این باغ از ما جدا نخندد غزل شمارهٔ ۹۶۵: ستمکشی‌ که به جز گریه‌اش نشا‌ید و خندد غزل شمارهٔ ۹۶۶: جهان‌کجاست‌،‌گلی زان نقاب می‌خندد غزل شمارهٔ ۹۶۷: رنگم نقاب غیرت آن جلوه می‌درد غزل شمارهٔ ۹۶۸: هوس در مزرع آمال‌ گو صد خرمن انبارد غزل شمارهٔ ۹۶۹: بر این ستمکده یارب چه سنگ می‌بارد غزل شمارهٔ ۹۷۰: نه فخر می‌دمد اینجا نه ننگ می‌بارد غزل شمارهٔ ۹۷۱: ادب‌سنج بیان حرفی از آن لب هرکجا دارد غزل شمارهٔ ۹۷۲: اگر معشوق‌ بی‌مهر است‌ وگر عاشق‌ وفا دارد غزل شمارهٔ ۹۷۳: تصور جوهر اکاهی قدرت‌کجا دارد غزل شمارهٔ ۹۷۴: حرصت آن نیست‌ که مرگش‌ ز هوس وادارد غزل شمارهٔ ۹۷۵: رگ گل آستین شوخی کمین صید ما دارد غزل شمارهٔ ۹۷۶: زمینگیری ز جولانم چه امکانست وادارد غزل شمارهٔ ۹۷۷: گهی بر سر،‌ گهی در دل‌،‌ گهی در دیده جا دارد غزل شمارهٔ ۹۷۸: نوبهار است و جهان سیر چمنها دارد غزل شمارهٔ ۹۷۹: دماغ بلبل ما کی هوای بال و پر دارد غزل شمارهٔ ۹۸۰: بت هندی‌ کی از دردسر ترکان خبر دارد غزل شمارهٔ ۹۸۱: بر طمع‌، طبع خسیسی‌ که تفاخر دارد غزل شمارهٔ ۹۸۲: بیا ای شعله تا دل فال وصلی از تو بردارد غزل شمارهٔ ۹۸۳: در این وادی‌ کف یایی ز آسایش خبر دارد غزل شمارهٔ ۹۸۴: ز جرگهٔ سخنم خامشی به در دارد غزل شمارهٔ ۹۸۵: شمع بزمت چه قدم بردارد غزل شمارهٔ ۹۸۶: مگو دل از غم و صبر از جفا خبر دارد غزل شمارهٔ ۹۸۷: درین ره تا کسی از وصل مقصد کام بردارد غزل شمارهٔ ۹۸۸: کسی از التفات چشم خوبان‌ کام بردارد غزل شمارهٔ ۹۸۹: دل از دم محبت، چندین فتور دارد غزل شمارهٔ ۹۹۰: هوس‌پیمای فرصت گرد کلفت در قفس دارد غزل شمارهٔ ۹۹۱: جهان‌، جنون بهار غفلت‌، ز نرگس سرمه‌ساش دارد غزل شمارهٔ ۹۹۲: حیا عمری‌ست با صد گردش رنگم طرف دارد غزل شمارهٔ ۹۹۳: هر سو نظرگشودیم زان جلوه رنگ دارد غزل شمارهٔ ۹۹۴: بی‌نمک از نمک غیر توهم دارد غزل شمارهٔ ۹۹۵: جنون از بس شکست آبله در هر قدم دارد غزل شمارهٔ ۹۹۶: شکوه مفلسی ما را به خاموشی علم دارد غزل شمارهٔ ۹۹۷: گرفتار رسوم اندیشهٔ آرام‌ کم دارد غزل شمارهٔ ۹۹۸: مگو این نسخه طور معنیی یک دست‌کم دارد غزل شمارهٔ ۹۹۹: هوس‌پیمایی جاهت خمارآلود غم دارد غزل شمارهٔ ۱۰۰۰: جایی‌ که جام در دست آن مه خرام دارد غزل شمارهٔ ۱۰۰۱: ادب چون ماه نو امشب پی تکلیف من دارد غزل شمارهٔ ۱۰۰۲: ز شرم سرنوشتی‌کز ازل بنیاد من دارد غزل شمارهٔ ۱۰۰۳: سحر آه و گلستان نکهت و بلبل فغان دارد غزل شمارهٔ ۱۰۰۴: اگر خضر خطت از چشمهٔ حیوان نشان دارد غزل شمارهٔ ۱۰۰۵: به پستی وانماند هر که از دردی نشان دارد غزل شمارهٔ ۱۰۰۶: به خیال زنده بودن هوس بقا ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۰۷: فنا کی شغل سودای محبت را زیان دارد غزل شمارهٔ ۱۰۰۸: کام دل از لب خاموش گرفتن دارد غزل شمارهٔ ۱۰۰۹: اسیر آن پنجهٔ نگارین رهایی ازهیچ در ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۱۰: چه بلاست اینکه پیری ز فنا خبر ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۱۱: دل با غبار هستی ربط آنقدر ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۱۲: رنگ حنا در کفم بهار ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۱۳: کس طاقت آن لمعهٔ رخسار ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۱۴: نشئهٔ یأسم غم خمار ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۱۵: اسرار در طبایع ضبط نفس ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۱۶: گلهای آن تبسم باغ فلک ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۱۷: سعی نفس جز شمار گام ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۱۸: نامم هوس نگین ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۱۹: چرا کسی چو حباب از ادب نگاه ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۲۰: خامش‌نفسی خفت گوینده ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۲۱: بهار صبح نفس زین دودم بقا که ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۲۲: نفس به غیر تک و پوی باطلی‌ که ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۲۳: غبار ما به جز این پر شکستنی‌که ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۲۴: به هرجا نعمتی هست انفعالی درکمین دارد غزل شمارهٔ ۱۰۲۵: قدح، می بر ‌کف است‌ و شمع‌، گل در آستین دارد غزل شمارهٔ ۱۰۲۶: نهال زندگی بالیدنی وحشت‌کمین دارد غزل شمارهٔ ۱۰۲۷: دل از وسعت اگر شانی ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۲۸: عدم زین بیش برهانی ندارد غزل شمارهٔ ۱۰۲۹: حرص اگر بر عطش غلو دارد غزل شمارهٔ ۱۰۳۰: پر افشانده‌ام با اوج عنقا گفتگو دارد غزل شمارهٔ ۱۰۳۱: مگو رند از می و زاهد زتقوا گفتگو دارد غزل شمارهٔ ۱۰۳۲: این دور، دور حیز است‌، وضع متین که دارد غزل شمارهٔ ۱۰۳۳: آنجاکه خیالت ز تمناگله دارد غزل شمارهٔ ۱۰۳۴: بی‌یأس دل از هرچه ندارد گله دارد غزل شمارهٔ ۱۰۳۵: هرجا نفسی هست ز هستی‌ گله دارد غزل شمارهٔ ۱۰۳۶: از پنبه اگر آتش سوزان گله دارد غزل شمارهٔ ۱۰۳۷: از چرخ نه هر ابله و نادان‌گله دارد غزل شمارهٔ ۱۰۳۸: بهار عیش امکان رنگ وحشت دیده‌ای دارد غزل شمارهٔ ۱۰۳۹: نفس را شور دل از عافیت بیگانه‌ای دارد غزل شمارهٔ ۱۰۴۰: نفس زینسان که بر عزم پرافشانی کدی دارد غزل شمارهٔ ۱۰۴۱: خیال خوش‌نگاهان باز با شوخی سری دارد غزل شمارهٔ ۱۰۴۲: عالم گرفتاری‌، خوش تسلسلی دارد غزل شمارهٔ ۱۰۴۳: نه مفصل نه مجملی دارد غزل شمارهٔ ۱۰۴۴: غرور قدرت اگر بازوی خمی دارد غزل شمارهٔ ۱۰۴۵: ضعیفی‌ها بیان عجز طاقت برنمی‌دارد غزل شمارهٔ ۱۰۴۶: تک و پوی نفس از عالم عبرت فنی دارد غزل شمارهٔ ۱۰۴۷: مگر با نقش پایت مژدهٔ جوشیدنی دارد غزل شمارهٔ ۱۰۴۸: اینقدر ریش چه معنی دارد غزل شمارهٔ ۱۰۴۹: خیالت در غبار دل صفاپردازیی دارد غزل شمارهٔ ۱۰۵۰: نقشم‌کسی از سعی چه فرهنگ برآرد غزل شمارهٔ ۱۰۵۱: گرشوق به راهت قدمی پیش برآرد غزل شمارهٔ ۱۰۵۲: گر آن خروش جهان یکتا سری به این انجمن برآرد غزل شمارهٔ ۱۰۵۳: حاشاکه مرا طعن‌کسان بر سقط آرد غزل شمارهٔ ۱۰۵۴: فسردن از مزاج شعله خاکستر برون آرد غزل شمارهٔ ۱۰۵۵: من و حسنی‌که هرجا یادش از دل سر برون آرد غزل شمارهٔ ۱۰۵۶: نگاهت جوش صد میخانه از ساغر برون آرد غزل شمارهٔ ۱۰۵۷: احتیاجی که سر مرد به خم می‌آرد غزل شمارهٔ ۱۰۵۸: در احتیاج نتوان بر سفله التجا برد غزل شمارهٔ ۱۰۵۹: خاکستری نماند ز ما تا هوا برد غزل شمارهٔ ۱۰۶۰: ناموس عالم عین اندیشهٔ سوا برد غزل شمارهٔ ۱۰۶۱: هیهات دم بازپسین عرض ادب برد غزل شمارهٔ ۱۰۶۲: احتیاجم خجلت از احباب برد غزل شمارهٔ ۱۰۶۳: حسرت‌، پیام بیکسی آخر به یار برد غزل شمارهٔ ۱۰۶۴: شرم‌قصورم از سخن‌، شکوه‌اعتبار برد غزل شمارهٔ ۱۰۶۵: رنگ در دل داشتم روشنگر ادراک برد غزل شمارهٔ ۱۰۶۶: پیری‌ام آخر می و پیمانه برد غزل شمارهٔ ۱۰۶۷: ما را به در دل ادب هیچکسی برد غزل شمارهٔ ۱۰۶۸: مکتوب من به هرکه برد باد می‌برد غزل شمارهٔ ۱۰۶۹: فکر خویشم آخر از صحرای امکان می‌برد غزل شمارهٔ ۱۰۷۰: آه به دوستان دگر عرض دعا که می‌برد غزل شمارهٔ ۱۰۷۱: یک سر مو گر هوس از فکر جاهی بگذرد غزل شمارهٔ ۱۰۷۲: عرق‌آلوده جمالی ز نظر می‌گذرد غزل شمارهٔ ۱۰۷۳: زین گلستان که گلش رنگ ندامت دارد غزل شمارهٔ ۱۰۷۴: بهار می‌رود و گل ز باغ می‌گذرد غزل شمارهٔ ۱۰۷۵: ز سخت‌جانی من عمر تنگ می‌گذرد غزل شمارهٔ ۱۰۷۶: ز ساز جسم هزار انفعال می‌گذرد غزل شمارهٔ ۱۰۷۷: باکه‌گویم چه قیامت به سرم می‌گذرد غزل شمارهٔ ۱۰۷۸: تا لبش در نظرم می‌گذرد غزل شمارهٔ ۱۰۷۹: دل مباد افسرده تا برکس نگرددکار سرد غزل شمارهٔ ۱۰۸۰: داغ بودم‌که چه خواهم به غمت انشا کرد غزل شمارهٔ ۱۰۸۱: دل‌گداخته بر شش جهت بغل واکرد غزل شمارهٔ ۱۰۸۲: امروز بعد عمری دلدار یاد ما کرد غزل شمارهٔ ۱۰۸۳: دل به زلف یار هم آرام نتوانست‌کرد غزل شمارهٔ ۱۰۸۴: وحشتِ ما را تعلق رام نتوانست کرد غزل شمارهٔ ۱۰۸۵: خودسر به مرک گردن دعوی فرود کرد غزل شمارهٔ ۱۰۸۶: اول دل ستمزده قطع امید کرد غزل شمارهٔ ۱۰۸۷: از تغافل‌زدنی ترک سبب باید کرد غزل شمارهٔ ۱۰۸۸: پیش ارباب حسب ترک نسب باید کرد غزل شمارهٔ ۱۰۸۹: دل سحرگاهی به‌گلشن یاد آن رخسار کرد غزل شمارهٔ ۱۰۹۰: عشق مطرب‌زاده‌ای بر ساز و تقوا زور کرد غزل شمارهٔ ۱۰۹۱: آگاهی از خیال خودم بی‌نیاز کرد غزل شمارهٔ ۱۰۹۲: گرد مرا تحیّر، صبح جنون سبق ‌کرد غزل شمارهٔ ۱۰۹۳: بیستون یادی ز فرهاد ندامت فال ‌کرد غزل شمارهٔ ۱۰۹۴: روزی‌که نقش‌گردش چشمت خیال‌کرد غزل شمارهٔ ۱۰۹۵: اینقدر اشک به دیدارکه حیران گل کرد غزل شمارهٔ ۱۰۹۶: شب‌ که دل از یأس مطلب باده‌ای در جام‌ کرد غزل شمارهٔ ۱۰۹۷: عجز طاقت به‌ گرفتاری غم شادم‌ کرد غزل شمارهٔ ۱۰۹۸: وداع عمر چمن‌ساز اعتبارم کرد غزل شمارهٔ ۱۰۹۹: گر کمال اختیار خواهم کرد غزل شمارهٔ ۱۱۰۰: طبع سرکش خاک‌گشت و چشم شرمی وانکرد غزل شمارهٔ ۱۱۰۱: اگر نظّاره‌ گل می‌توان کرد غزل شمارهٔ ۱۱۰۲: ناتوانی در تلاش حرص بهتانم نکرد غزل شمارهٔ ۱۱۰۳: دورگردون تا دماغ جام عیشم تازه‌کرد غزل شمارهٔ ۱۱۰۴: حرف پیری داشتم لغزیدنم دیوانه کرد غزل شمارهٔ ۱۱۰۵: بی فقر آشکار نگردد عیار مرد غزل شمارهٔ ۱۱۰۶: عمر ارذل ای خدا مگمار بر نیروی مرد غزل شمارهٔ ۱۱۰۷: پیکرم چون تیشه تا از جان‌ کنی یاد آورد غزل شمارهٔ ۱۱۰۸: پای طلب دمی‌که سر از دل برآورد غزل شمارهٔ ۱۱۰۹: زین شیشهٔ ساعت ‌که مه و سال برآورد غزل شمارهٔ ۱۱۱۰: عملی که سر به هوا خم از همه پیکرت به‌در آورد غزل شمارهٔ ۱۱۱۱: ز دنیا چه‌گیرد اگر مردگیرد غزل شمارهٔ ۱۱۱۲: اگر به افواج عزم شاهان سواد روم و فرنگ گیرد غزل شمارهٔ ۱۱۱۳: دمی ‌که تیغ تو خون مرا بحل ‌گیرد غزل شمارهٔ ۱۱۱۴: تا ساز نفسها کم مضراب نگیرد غزل شمارهٔ ۱۱۱۵: گر شوق پی مطلب نایاب نگیرد غزل شمارهٔ ۱۱۱۶: به محفلی‌که فضولی قدح به دست نگیرد غزل شمارهٔ ۱۱۱۷: من آن غبارم که حکم نقشم به هیچ آیینه درنگیرد غزل شمارهٔ ۱۱۱۸: تدبیر عنان من پر شور نگیرد غزل شمارهٔ ۱۱۱۹: اگر دماغم درین خمستان خمار شرم عدم نگیرد غزل شمارهٔ ۱۱۲۰: فسردگیهای ساز امکان ترانه‌ام را عنان نگیرد غزل شمارهٔ ۱۱۲۱: دل به خرسندی اگر ترک هوس می‌گیرد غزل شمارهٔ ۱۱۲۲: غنا مفت هوس‌گر نام آسودن نمی‌گیرد غزل شمارهٔ ۱۱۲۳: نه هستی از نفس‌هایم شمار ناله می‌گیرد غزل شمارهٔ ۱۱۲۴: راه فضولی ما هم در ازل حیا زد غزل شمارهٔ ۱۱۲۵: چنین‌گر طیع‌بیدر‌ت‌به‌خورد و خواب‌می‌سازد غزل شمارهٔ ۱۱۲۶: نفس ‌با یک‌ جهان وحشت به‌ خاک‌ و آب می‌سازد غزل شمارهٔ ۱۱۲۷: چو دندان ریخت نعمت حرص را مأیوس می‌سازد غزل شمارهٔ ۱۱۲۸: تا جلوهٔ بیرنگ تو بر قلب صور زد غزل شمارهٔ ۱۱۲۹: حدیث عشق شودناله ترجمانش و لرزد غزل شمارهٔ ۱۱۳۰: زبان به‌کام خموشی‌ کشد بیانش و لرزد غزل شمارهٔ ۱۱۳۱: روزی ‌که قضا سر خط آفاق رقم زد غزل شمارهٔ ۱۱۳۲: جام غرور کدام رنگ توان زد غزل شمارهٔ ۱۱۳۳: آنکه ما را به جفا سوخته یا می‌سوزد غزل شمارهٔ ۱۱۳۴: دل مپرسید چرا سوخته یا می‌سوزد غزل شمارهٔ ۱۱۳۵: تو شمشیر حقی هر کس ز غفلت با تو بستیزد غزل شمارهٔ ۱۱۳۶: به این عجزم چه ز خاک حیاپرورد برخیزد غزل شمارهٔ ۱۱۳۷: چو شمع از ساز من دیگرکدام آهنگ برخیزد غزل شمارهٔ ۱۱۳۸: چوگوهر قطره‌ام تاکی به آب افتدکه برخیزد غزل شمارهٔ ۱۱۳۹: چه غفلت یارب از تقریر یأس انجام می‌خیزد غزل شمارهٔ ۱۱۴۰: بهار حیرت‌ست اینجا نه‌گل نی جام می‌خیزد غزل شمارهٔ ۱۱۴۱: به این ضعفی ‌که جسم زارم از بستر نمی‌خیزد غزل شمارهٔ ۱۱۴۲: نشئه دودی است‌ که از آتش می می‌خیزد غزل شمارهٔ ۱۱۴۳: تبسم هرکجا رنگ سخن زان لعل تر ریزد غزل شمارهٔ ۱۱۴۴: وداع‌ کلفتم تا گل‌ کند چاک جگر ریزد غزل شمارهٔ ۱۱۴۵: خرد به عشق‌ کند حیله‌ساز جنگ و گریزد غزل شمارهٔ ۱۱۴۶: مباش غره به سامان این بنا که نریزد غزل شمارهٔ ۱۱۴۷: به ‌گرمی نگه از شعله تاب می‌ریزد غزل شمارهٔ ۱۱۴۸: به هرکجا مژه‌ام رنگ خواب می‌ریزد غزل شمارهٔ ۱۱۴۹: خطی‌ که بر گل روی تو آب می‌ریزد غزل شمارهٔ ۱۱۵۰: باز اشکم به خیالت چه فسون می‌ریزد غزل شمارهٔ ۱۱۵۱: چاک کسوت فقرم رنگ خنده می‌ریزد غزل شمارهٔ ۱۱۵۲: به طراز دامن ناز و چه ز خاکساری ما رسد غزل شمارهٔ ۱۱۵۳: بر رمز کارگاه ازل کیست وارسد غزل شمارهٔ ۱۱۵۴: همّت از گردنکشی مشکل به استغنا رسد غزل شمارهٔ ۱۱۵۵: دگر تظلم ما عاجزان‌کجا برسد غزل شمارهٔ ۱۱۵۶: سراغت از چمن‌‌ کبریا که می‌پرسد غزل شمارهٔ ۱۱۵۷: کیست‌ کز جهد به آن انجمن ناز رسد غزل شمارهٔ ۱۱۵۸: جایی‌ که شکوه‌ها به صف زیر و بم رسد غزل شمارهٔ ۱۱۵۹: سَحَرِ طلو‌عِ گلِ دعا که مرادِ اهلِ هِمَم رسد غزل شمارهٔ ۱۱۶۰: تا ز عبرت سر مژگان به خمیدن نرسد غزل شمارهٔ ۱۱۶۱: همه راست زین چمن آرزو، که به کام دل ثمری رسد غزل شمارهٔ ۱۱۶۲: تا ز چمن دماغ را بوی بهار می‌رسد غزل شمارهٔ ۱۱۶۳: زبرگردون آنچه ازکشت تو و من می‌رسد غزل شمارهٔ ۱۱۶۴: آه به درد عجز هم‌ کوشش ما نمی‌رسد غزل شمارهٔ ۱۱۶۵: تا گرد ما به اوج ثریا نمی‌رسد غزل شمارهٔ ۱۱۶۶: کار دلها باز از آن مژگان به سامان می‌رسد غزل شمارهٔ ۱۱۶۷: هرگز به دستگاه نظر پا نمی‌رسد غزل شمارهٔ ۱۱۶۸: نشئهٔ‌گوشهٔ دل از دیر و حرم نمی‌رسد غزل شمارهٔ ۱۱۶۹: صبح شو ای‌شب‌که خورشید من‌اکنون می‌رسد غزل شمارهٔ ۱۱۷۰: هوس تعین خواجگی‌، به نیاز بنده نمی‌رسد غزل شمارهٔ ۱۱۷۱: به امیدِ فنا تاب و تبِ هستی گوارا شد غزل شمارهٔ ۱۱۷۲: ز تنگی منفعل‌ گردید دل آفاق پیدا شد غزل شمارهٔ ۱۱۷۳: صفا داغ‌ کدورت‌ گشت سامان من و ما شد غزل شمارهٔ ۱۱۷۴: کسی معنی بحر فهمیده باشد غزل شمارهٔ ۱۱۷۵: پی اشک من ندانم به‌کجا رسیده باشد غزل شمارهٔ ۱۱۷۶: آن فتنه ‌که آفاقش شور من و ما باشد غزل شمارهٔ ۱۱۷۷: به که چندی دل ما خامشی انشا باشد غزل شمارهٔ ۱۱۷۸: تا در آیینهٔ دل راه نفس واباشد غزل شمارهٔ ۱۱۷۹: چراکس منکر بی‌طاقتیهای درا باشد غزل شمارهٔ ۱۱۸۰: زشوخی چشم من‌تاکی به روی غیرواباشد غزل شمارهٔ ۱۱۸۱: تسلی کو اگر منظورت اسباب هوس باشد غزل شمارهٔ ۱۱۸۲: مرا این آبرو در عالم پرواز بس باشد غزل شمارهٔ ۱۱۸۳: صبحی‌ که‌ گلت به باغ باشد غزل شمارهٔ ۱۱۸۴: تا مشرب محبت ننگ وفا نباشد غزل شمارهٔ ۱۱۸۵: محبت ستمگر نباشد نباشد غزل شمارهٔ ۱۱۸۶: عشق هرجا ادب‌آموز تپیدن باشد غزل شمارهٔ ۱۱۸۷: رمز آشنای معنی هر خیره‌سر نباشد غزل شمارهٔ ۱۱۸۸: مکتوب شوق هرگز بی‌نامه‌بر نباشد غزل شمارهٔ ۱۱۸۹: هرچند به حق قرب تو مقدور نباشد غزل شمارهٔ ۱۱۹۰: راحت نصیب ایجاد زنگ و حبش نباشد غزل شمارهٔ ۱۱۹۱: هرچند دل از وصل قدح‌نوش نباشد غزل شمارهٔ ۱۱۹۲: وضع فلک آنجا که به یک حال نباشد غزل شمارهٔ ۱۱۹۳: هرچند خودنمایی تخت و حشم نباشد غزل شمارهٔ ۱۱۹۴: اگر تعین عنقا هوس پیام نباشد غزل شمارهٔ ۱۱۹۵: گر بوی وفا را نفس آیینه نباشد غزل شمارهٔ ۱۱۹۶: دل انجمن محرم و بیگانه نباشد غزل شمارهٔ ۱۱۹۷: خیال نامد!ری تا کیت خاطرنشین باشد غزل شمارهٔ ۱۱۹۸: بپرهیز از حسد تا فضل یزدانت قرین باشد غزل شمارهٔ ۱۱۹۹: وداع سرکشی‌کن‌گر دلت راحت‌کمین باشد غزل شمارهٔ ۱۲۰۰: جمعیت از آن دل‌که پریشان تو باشد غزل شمارهٔ ۱۲۰۱: ما راکه نفس آینه پرداخته باشد غزل شمارهٔ ۱۲۰۲: چشمی‌ که بر آن جلوه نظر داشته باشد غزل شمارهٔ ۱۲۰۳: محو طلبت گردی اگر داشته باشد غزل شمارهٔ ۱۲۰۴: مشتاق تو گر نامه‌بری داشته باشد غزل شمارهٔ ۱۲۰۵: هر کس به رهت چشم تری داشته باشد غزل شمارهٔ ۱۲۰۶: از نامه‌ام آن شوخ مکدر شده باشد غزل شمارهٔ ۱۲۰۷: آنجاکه طلب محوتوکل شده باشد غزل شمارهٔ ۱۲۰۸: تغافل‌چه‌خجلت‌به‌خود چیده‌باشد غزل شمارهٔ ۱۲۰۹: خلوتسرای تحقیق کاشانهٔ که باشد غزل شمارهٔ ۱۲۱۰: نیام تیغ عالمگیر مستی موج می باشد غزل شمارهٔ ۱۲۱۱: در این خرابه نه دشمن نه دوست می‌باشد غزل شمارهٔ ۱۲۱۲: نگه در شبههٔ تحقیق من معذور می‌باشد غزل شمارهٔ ۱۲۱۳: لب بی‌صرفه نوا جهل سبق می‌باشد غزل شمارهٔ ۱۲۱۴: نقش نیرنگ جهان جوهر رم می‌باشد غزل شمارهٔ ۱۲۱۵: پیر خمیازه‌کش وضع جوان می‌باشد غزل شمارهٔ ۱۲۱۶: راحت دل ز نفس بال‌فشان می‌باشد غزل شمارهٔ ۱۲۱۷: دماغ وحشت‌آهنگان خیال‌آور نمی‌باشد غزل شمارهٔ ۱۲۱۸: بنای رنگ فطرت بر مزاج دون نمی‌باشد غزل شمارهٔ ۱۲۱۹: بی زنگ درین محفل آیینه نمی‌باشد غزل شمارهٔ ۱۲۲۰: دل خاک سر کوی وفا شد چه بجا شد غزل شمارهٔ ۱۲۲۱: دلدار مقیم دل ما شد چه بجا شد غزل شمارهٔ ۱۲۲۲: جگری آبله زد تخم غمی پیدا شد غزل شمارهٔ ۱۲۲۳: صیاد بی‌نشانی پرواز رنگ ما شد غزل شمارهٔ ۱۲۲۴: بازم از شرم سجود امشب عرق بیتاب شد غزل شمارهٔ ۱۲۲۵: ای شمع تک وتاز نفس ‌گرد سفر شد غزل شمارهٔ ۱۲۲۶: اینقدر نمی‌دانم صیدم از چه لاغر شد غزل شمارهٔ ۱۲۲۷: مژده ای ذوق وصال آیینه بی‌زنگار شد غزل شمارهٔ ۱۲۲۸: نقطهٔ دل‌گرد خودگشت و خط پرگار شد غزل شمارهٔ ۱۲۲۹: شب که از شور شکست دل اثر پرزور شد غزل شمارهٔ ۱۲۳۰: هرکجا عشاق را درد طلب منظور شد غزل شمارهٔ ۱۲۳۱: فکر نازک عالمی را سرمهٔ تقریر شد غزل شمارهٔ ۱۲۳۲: تا دل دیوانه واماند از تپیدن داغ شد غزل شمارهٔ ۱۲۳۳: آگاهی دل انجمن اختلاف شد غزل شمارهٔ ۱۲۳۴: به‌ کدام فرصت ازین چمن هوس از فضولی اثر کشد غزل شمارهٔ ۱۲۳۵: جبههٔ‌حرص اگر چنین‌گرد ره هوس‌کشد غزل شمارهٔ ۱۲۳۶: از غبارم هرچه بالا می‌کشد غزل شمارهٔ ۱۲۳۷: هرکه حرفی از لبت وامی‌کشد غزل شمارهٔ ۱۲۳۸: شوق دیداری ‌که از دل بال حسرت می‌کشد غزل شمارهٔ ۱۲۳۹: عریانی آنقدر به برم تنگ می‌کشد غزل شمارهٔ ۱۲۴۰: مد بقا کجا به مه و سال می‌کشد غزل شمارهٔ ۱۲۴۱: حرص پیری شیأالله از خروشم می‌کشد غزل شمارهٔ ۱۲۴۲: باز دامان دل آهنگ چه گلشن می‌کشد غزل شمارهٔ ۱۲۴۳: بار ما عمری‌ست دوش چشم حیران می‌کشد غزل شمارهٔ ۱۲۴۴: چو شمع هیچکس به زیانم نمی‌کشد غزل شمارهٔ ۱۲۴۵: رفته‌رفته این بزرگی‌ها به بازی می‌کشد غزل شمارهٔ ۱۲۴۶: همچو مینا غنچهٔ رازم بهار آهنگ شد غزل شمارهٔ ۱۲۴۷: کم و بیش وهم تعینت سر و برگ نقص و کمال شد غزل شمارهٔ ۱۲۴۸: دل شهرهٔ تسلیم ز ضبط‌ نفسم شد غزل شمارهٔ ۱۲۴۹: روز سیهم سایه صفت جزو بدن شد غزل شمارهٔ ۱۲۵۰: تا پری به ‌عرض آمد موج شیشه عریان شد غزل شمارهٔ ۱۲۵۱: ترکِ آرزو کردم رنجِ هستی آسان‌ شد غزل شمارهٔ ۱۲۵۲: رم وحشی نگاه من غبارانگیز جولان شد غزل شمارهٔ ۱۲۵۳: قیامت خنده‌ریزی بر مزار من‌ گل ‌افشان شد غزل شمارهٔ ۱۲۵۴: مخمل و دیبا حجاب هستی رسوا نشد غزل شمارهٔ ۱۲۵۵: مکتوب مقصد ما از بیکسی فغان شد غزل شمارهٔ ۱۲۵۶: عید است غبار سر راه تو توان شد غزل شمارهٔ ۱۲۵۷: پیر گردیدم و هستی سبب ننگ نشد غزل شمارهٔ ۱۲۵۸: گل نکرد آهی‌که بر ما خنجر قاتل نشد غزل شمارهٔ ۱۲۵۹: از حوادث خاطر آزاد ما غمگین نشد غزل شمارهٔ ۱۲۶۰: چون شفق از رنگ خونم هیچکس‌گلچین نشد غزل شمارهٔ ۱۲۶۱: پر هما چه‌ کند بخت اگر دگرگون شد غزل شمارهٔ ۱۲۶۲: حیرت‌کفیل پر زدن‌گفتگو نشد غزل شمارهٔ ۱۲۶۳: آهی به هوا چتر زد و چرخ برین‌ شد غزل شمارهٔ ۱۲۶۴: شب حسرت دیدار توام دام ‌کمین شد غزل شمارهٔ ۱۲۶۵: زین ساز بم و زیر توقع چه خروشد غزل شمارهٔ ۱۲۶۶: کسی ‌که نیک و بد هوشیار و مست بپوشد غزل شمارهٔ ۱۲۶۷: رضاعت از برم چندانکه گردم پیر می‌جوشد غزل شمارهٔ ۱۲۶۸: نه تنها از قدح مستی و از گل رنگ می‌جوشد غزل شمارهٔ ۱۲۶۹: حال دل از دوری دلبر نمی‌دانم چه شد غزل شمارهٔ ۱۲۷۰: حاصلم زبن مزرع بی‌بر نمی‌دانم چه شد غزل شمارهٔ ۱۲۷۱: ز وهم متهم ظرف کم نخواهی شد غزل شمارهٔ ۱۲۷۲: باغ نیرنگ جنونم نیست آسان بشکفد غزل شمارهٔ ۱۲۷۳: وحشتم گر یک تپش در دشت امکان بشکفد غزل شمارهٔ ۱۲۷۴: به یاد آستانت هرکه سر بر خاک می‌مالد غزل شمارهٔ ۱۲۷۵: سپند بزم تو تا بیقرار گردد و نالد غزل شمارهٔ ۱۲۷۶: اگر سور است وگر ماتم دل‌مایوس می‌نالد غزل شمارهٔ ۱۲۷۷: دل باز به جوش یارب آمد غزل شمارهٔ ۱۲۷۸: ز هستی قطع‌کن‌ گر میل راحت در نمود آمد غزل شمارهٔ ۱۲۷۹: نتوان به تلاش از غم اسباب برآمد غزل شمارهٔ ۱۲۸۰: عالم همه زین میکده بیهوش برآمد غزل شمارهٔ ۱۲۸۱: تمام شوقیم لیک غافل که دل به راهِ که می‌خرامد غزل شمارهٔ ۱۲۸۲: ز ابرام طلب نومیدی‌ام آخر به چنگ آمد غزل شمارهٔ ۱۲۸۳: شبم آهی ز دل در حسرت قاتل برون آمد غزل شمارهٔ ۱۲۸۴: فالی از داغ زدم دل چمن‌آیین آمد غزل شمارهٔ ۱۲۸۵: گل به سر، جام به کف‌، آن چمن‌ آیین آمد غزل شمارهٔ ۱۲۸۶: ز تخمت چه نشو و نما می‌دمد غزل شمارهٔ ۱۲۸۷: پر مفلسم به من چه نوا می‌توان رساند غزل شمارهٔ ۱۲۸۸: به هرجا باغبان در یاد مستان تاک بنشاند غزل شمارهٔ ۱۲۸۹: اگر درد طلب این گردم از رفتار جوشاند غزل شمارهٔ ۱۲۹۰: دل به قید جسم از علم یقین بیگانه ماند غزل شمارهٔ ۱۲۹۱: طالعم زلف یار را ماند غزل شمارهٔ ۱۲۹۲: موج‌گل بی‌تو خار را ماند غزل شمارهٔ ۱۲۹۳: دلدار رفت و دیده به حیرت دچار ماند غزل شمارهٔ ۱۲۹۴: رفتیم و داغ ما به دل روزگار ماند غزل شمارهٔ ۱۲۹۵: از دلم‌بگذشت و خون‌در چشم حیرت‌ساز ماند غزل شمارهٔ ۱۲۹۶: در گلستانی‌ که چشمم محو آن طناز ماند غزل شمارهٔ ۱۲۹۷: شوق تا محمل به دوش طبع وحشت‌ساز ماند غزل شمارهٔ ۱۲۹۸: از هجوم کلفت دل ناله بی‌آهنگ ماند غزل شمارهٔ ۱۲۹۹: رشته بگسیخت نفس زیر و بم ساز نماند غزل شمارهٔ ۱۳۰۰: گر آیینه‌ات در مقابل نماند غزل شمارهٔ ۱۳۰۱: دل بال یاس زد نفس مغتنم نماند غزل شمارهٔ ۱۳۰۲: کم نیست صحبت دل‌گر مرد، زن نماند غزل شمارهٔ ۱۳۰۳: دلدار گذشت و نگه بازپسین ماند غزل شمارهٔ ۱۳۰۴: بسکه بیمارتو بر بستر غم یکرو ماند غزل شمارهٔ ۱۳۰۵: بهار عمر به صبح دمیده می‌ماند غزل شمارهٔ ۱۳۰۶: ز بعد ما نه غزل نی قصیده می‌ماند غزل شمارهٔ ۱۳۰۷: نه غنچه سر به گریبان‌ کشیده می‌ماند غزل شمارهٔ ۱۳۰۸: زان نشئه‌ که قلقل به لب شیشه دواند غزل شمارهٔ ۱۳۰۹: گر نالهٔ من پرتو اندیشه دواند غزل شمارهٔ ۱۳۱۰: پی تحقیق کسانی که گرو تاخته‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۱۱: در بساطی که دم تیغ ادب آخته‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۱۲: صفا فریب فقیهان نفس گداخته‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۱۳: چون برگ گل ز بس پر و بالم شکسته‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۱۴: نقش دویی بر آینه‌ من نبسته‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۱۵: عمری‌ست رخت حسرتم از سینه بسته‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۱۶: دونان که در تلاش گهر دست شسته‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۱۷: جمعی‌که پر به فکر هنر درشکسته‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۱۸: این حرصها که دامن صد فن شکسته‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۱۹: شمعها زین انجمن بی‌صرفه‌تازان رفته‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۲۰: آن سبکروحان که تن در خاکساری داده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۲۱: ذره تا خورشید امکان جمله حیرت زاده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۲۲: هرجا صلای محرمی راز داده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۲۳: از شکست رنگم آب روی شاهی داده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۲۴: روزگاری شد که از اهل وفا دل برده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۲۵: غفلت آهنگان که دل را ساز غوغا کرده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۲۶: اینکه در دیر غمت ذم شرد پیدا کرد‌ه‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۲۷: آن سخا کیشان ‌که بر احسان نظر واکرده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۲۸: فرصت انشایان هستی‌ گر تکلف ‌کرده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۲۹: تا ز گرد انتظارت مستفیدم‌ کرده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۳۰: آب و رنگ عبرتی صرف بهارم‌ کرده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۳۱: با خزان آرزو حشر بهارم‌ کرد‌ه‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۳۲: وعده افسونان طلسم انتظارم کرده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۳۳: گرد عجزم‌، خوشخرامان سرفرازم کرده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۳۴: همچو گوهر قطرهٔ خشکی عیانم‌ کرده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۳۵: موج گوهرطینتان‌، گر شوخی افزون کرده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۳۶: یاران تمیز هستی بدخو نکرده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۳۷: بر من فسون عجز در ایجاد خوانده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۳۸: اهل معنی ‌گر به گفت‌وگو نفس فرسوده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۳۹: آنها که رنگ خودسری شمع دیده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۴۰: امروز ناقصان به کمالی رسید‌ه‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۴۱: لاله و گل چشمک رمز خوان فهمیده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۴۲: حاضران از دور چون محشر خروشم دیده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۴۳: محرمان‌ کاثار صنع از عشق پر فن دیده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۴۴: در عشق آنکه قابل دردش ندیده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۴۵: در غبار هستی اسرار فنا پوشیده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۴۶: یاران فسانه‌های تو و من شنیده‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۴۷: این ستم‌کیشان ‌که وهم زندگی ‌را هاله‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۴۸: بیقراران تو کز شوق فنا دیوانه‌اند غزل شمارهٔ ۱۳۴۹: معنی‌سبقان‌گر همه صد بحر کتابند غزل شمارهٔ ۱۳۵۰: چشم چون آیینه برنیرنگ عرض نازبند غزل شمارهٔ ۱۳۵۱: محرم آهنگ دل شو سرمه بر آواز بند غزل شمارهٔ ۱۳۵۲: ای ساز قدس دل به جهان نوا مبند غزل شمارهٔ ۱۳۵۳: ای بهار پرفشان دل برگل و سنبل مبند غزل شمارهٔ ۱۳۵۴: مدعا دل بود اگر نیرنگ امکان ریختند غزل شمارهٔ ۱۳۵۵: تا به عالم‌، رنگ بنیاد تمنا ریختند غزل شمارهٔ ۱۳۵۶: کار دنیا بس که مهمل‌ گشت عقبا ریختند غزل شمارهٔ ۱۳۵۷: آنکه از بوی بهارش رنگ امکان ریختند غزل شمارهٔ ۱۳۵۸: رنگ اطوار ادب‌سنجان به قانون ریختند غزل شمارهٔ ۱۳۵۹: سبکروان‌که به وحشت میان جان بستند غزل شمارهٔ ۱۳۶۰: گذشتگان‌که ز تشویش ما و من رستند غزل شمارهٔ ۱۳۶۱: مصوران به هزار انفعال پیوستند غزل شمارهٔ ۱۳۶۲: بی‌نیازان برق‌ربز بحر و بر برخاستند غزل شمارهٔ ۱۳۶۳: زد نفس فال تن‌آسانی دلی آراستند غزل شمارهٔ ۱۳۶۴: محفل هستی به تحریک دلی آراستند غزل شمارهٔ ۱۳۶۵: آرزو سوخت نفس آینهٔ دل بستند غزل شمارهٔ ۱۳۶۶: غافلی چند که نقش حق وباطل بستند غزل شمارهٔ ۱۳۶۷: هرجا تپش شمع درین خانه نهفتند غزل شمارهٔ ۱۳۶۸: دنیا وتلاش هوس بی‌خبری چند غزل شمارهٔ ۱۳۶۹: خلقی‌ست پراکندهٔ سعی هوسی چند غزل شمارهٔ ۱۳۷۰: گر آگهی به سیر فنا و بقا بخند غزل شمارهٔ ۱۳۷۱: ای بی‌نصیب عشق به ‌کار هوس بخند غزل شمارهٔ ۱۳۷۲: حسرت زلف توام بود شکستم دادند غزل شمارهٔ ۱۳۷۳: یاران مزهٔ عبرت از این مائده بردند غزل شمارهٔ ۱۳۷۴: تا شدم ‌گرم طلب عجز درایم‌ کردند غزل شمارهٔ ۱۳۷۵: حاصل عافیت آنها که به دامن‌کردند غزل شمارهٔ ۱۳۷۶: خوش‌خرامان اگر اندیشهٔ جولان کردند غزل شمارهٔ ۱۳۷۷: ذره تا مسهر هزار آینه عریان‌ کردند غزل شمارهٔ ۱۳۷۸: ز شرم عشق فلکها به خاک روکردند غزل شمارهٔ ۱۳۷۹: رازداران کز ادب راه لب گویا زدند غزل شمارهٔ ۱۳۸۰: روزگاری‌ که به عشق از هوسم افکندند غزل شمارهٔ ۱۳۸۱: روزی که هوسها در اقبال گشودند غزل شمارهٔ ۱۳۸۲: برای خاطرم غم آفریدند غزل شمارهٔ ۱۳۸۳: به شوخی زد طرب غم آفریدند غزل شمارهٔ ۱۳۸۴: ز بسکه منتظران چشم در ره یارند غزل شمارهٔ ۱۳۸۵: محرمانی‌ که به آهنگ فنا مسرورند غزل شمارهٔ ۱۳۸۶: مصور نگهت ساغر چه رنگ زند غزل شمارهٔ ۱۳۸۷: عاقبت شرم امل بر غفلت ما می‌زند غزل شمارهٔ ۱۳۸۸: فطرت آخر بر معاد از سعی اکمل می‌زند غزل شمارهٔ ۱۳۸۹: محوگریبان ادب‌کی سر به هر سو می‌زند غزل شمارهٔ ۱۳۹۰: برق خطی بر سیاهی می‌زند غزل شمارهٔ ۱۳۹۱: عشاق‌ گر از سبحه و زنار نویسند غزل شمارهٔ ۱۳۹۲: تن‌پرستان‌که به این آب و نمک عیاشند غزل شمارهٔ ۱۳۹۳: گر خاک ‌نشینان علم افراخته باشند غزل شمارهٔ ۱۳۹۴: حکم عشق است‌ که‌ تشریف تمنا بخشند غزل شمارهٔ ۱۳۹۵: صد ابد عیش طربخانهٔ دنیا بخشند غزل شمارهٔ ۱۳۹۶: زان زر و سیم ‌که این مردم باذل بخشند غزل شمارهٔ ۱۳۹۷: از چه دعوی شمعها گردن به بالا می‌کشند غزل شمارهٔ ۱۳۹۸: جماعتی‌که نظرباز آن بر و دوشند غزل شمارهٔ ۱۳۹۹: مبصّران حقیقت‌ که سر به سر هوشند غزل شمارهٔ ۱۴۰۰: به‌ گفتگوی کسان مردمی که می‌لافند غزل شمارهٔ ۱۴۰۱: چه بوربا و چه مخمل حجاب می‌بافند غزل شمارهٔ ۱۴۰۲: قماش رنگ ز بس بی‌حجاب می‌بافند غزل شمارهٔ ۱۴۰۳: دلها تامل آینهٔ حسن مطلقند غزل شمارهٔ ۱۴۰۴: شور اشکم‌ گر چنین راه تپش سر می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۰۵: نشد آنکه شعلهٔ وحشتی به دل فسرده فسون‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۰۶: باز مخمور است دل تا بیخودی انشا کند غزل شمارهٔ ۱۴۰۷: دل پا شکسته حق طلب‌، به رهت چگونه ادا کند غزل شمارهٔ ۱۴۰۸: شور لیلی کو که باز آزایش سودا کند غزل شمارهٔ ۱۴۰۹: کو جنون تا عقدهٔ هوش از سر ما واکند غزل شمارهٔ ۱۴۱۰: هر سخن ‌سنجی‌ که خواهد صید معنیها کند غزل شمارهٔ ۱۴۱۱: از قضا بر خوان ممسک‌ گر کسی نان بشکند غزل شمارهٔ ۱۴۱۲: هر کجا سعی جنون بر عزم جولان بشکند غزل شمارهٔ ۱۴۱۳: حسن‌کلاه هوسی‌گر به تجمل شکند غزل شمارهٔ ۱۴۱۴: لاغری آن همه زین مرحله دورم افکند غزل شمارهٔ ۱۴۱۵: کلاه هرکه فلک بر سماک می‌فکند غزل شمارهٔ ۱۴۱۶: اگر از گدازم نمی گل کند غزل شمارهٔ ۱۴۱۷: اگر معنی خامشی ‌گل کند غزل شمارهٔ ۱۴۱۸: تقلید از چه علم به لافم علم‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۱۹: از بسکه به تحصیل غنا حرص توجان ‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۲۰: لمعهٔ مهرش دمی کاینه تابان کند غزل شمارهٔ ۱۴۲۱: هرجا خرام ناز تو تمکین عیان‌ کند غزل شمارهٔ ۱۴۲۲: اشک ‌گهر طینت ما راه تپش سر نکند غزل شمارهٔ ۱۴۲۳: طبع دانا الم دهر مکدر نکند غزل شمارهٔ ۱۴۲۴: هوس جنون‌زدهٔ نفس به کدام جلوه کمین کند غزل شمارهٔ ۱۴۲۵: وهم بلند وپست جاه چند دلت سیه‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۲۶: بادهٔ تحقیق را ظرف هوس تنگی کند غزل شمارهٔ ۱۴۲۷: مشرب عشاق بر وضع هوس تنگی‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۲۸: بسکه بی‌روپت بهارم ‌کلفت انشا می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۲۹: عاقبت‌در حلقهٔ‌آن زلف‌، دل جا می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۳۰: ساز امکان از شکست آواز پیدا می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۳۱: هر نفس دل صدهزار اندیشه پیدا می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۳۲: گر طمع دست طلب وامی‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۳۳: میل هوس ز عافیتم فرد می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۳۴: درگلستانی‌که حسنش جلوه‌ای سر می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۳۵: اول ،‌در عدم‌، دهنت باز می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۳۶: گر جنونم ناله واری نذر بلبل می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۳۷: هرکجا آیینهٔ حسن جنون‌ گل می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۳۸: بس که زخم‌ کشتهٔ نازش تلاطم می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۳۹: داغ عشقم چاره‌جوییها کبابم می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۴۰: حسرت امشب آه بی‌تأثیر روشن می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۴۱: عقل اگر صد انجمن تدبیر روشن می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۴۲: بولهوس از سبک سری حفظ سخن نمی‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۴۳: ناتوانی باز چون شمعم چه افسون می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۴۴: قامت خم‌کز حیا سوی زمین رو می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۴۵: ذوق فقر افسانهٔ اقبال‌کوته می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۴۶: با هستی‌ام وداع تو و من چه می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۴۷: بر اهل فضل دانش و فن‌گریه می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۴۸: کارجهان خواه عجز، خواه سری می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۴۹: هر که اینجا می‌رسد بی‌اعتدالی می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۵۰: هرکه در اظهار مطلب هرزه‌نالی می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۵۱: اینکه طاقت‌ها جوانی می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۵۲: نظم امکانی‌کجا ضبط روانی می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۵۳: رفته رفته عافیت هم‌کینه‌خواهی می‌کند غزل شمارهٔ ۱۴۵۴: مفلسی دست تهی بر سودن ارزانی کند غزل شمارهٔ ۱۴۵۵: بلا‌کشان محبت‌ گل چه نیرنگند غزل شمارهٔ ۱۴۵۶: گردی دگر نشد ز من نارسا بلند غزل شمارهٔ ۱۴۵۷: یارب چه‌سان‌کنم به هوای دعا بلند غزل شمارهٔ ۱۴۵۸: پیری آمد ماند عشرتها ز انداز بلند غزل شمارهٔ ۱۴۵۹: غافل شدیم وگشت خروش هوس بلند غزل شمارهٔ ۱۴۶۰: حسرت دل‌کرد بر ما پنجهٔ قاتل بلند غزل شمارهٔ ۱۴۶۱: عجز نپسندید از ما شکوهٔ قاتل بلند غزل شمارهٔ ۱۴۶۲: آنها که لاف افسر و اورنگ می‌زنند غزل شمارهٔ ۱۴۶۳: عشاق چون فسانهٔ تحقیق سر کنند غزل شمارهٔ ۱۴۶۴: جمعی‌ که با قناعت جاوید خو کنند غزل شمارهٔ ۱۴۶۵: حق‌مشربان دمی که به تحقیق رو کنند غزل شمارهٔ ۱۴۶۶: روشندلان چو آینه بر هرچه رو کنند غزل شمارهٔ ۱۴۶۷: این غافلان که آینه‌پرداز می‌دهند غزل شمارهٔ ۱۴۶۸: علویانی ‌که به این عالم دون می‌آیند غزل شمارهٔ ۱۴۶۹: هرکه انجام غرور من و ما می‌بیند غزل شمارهٔ ۱۴۷۰: هرکه زین انجمن آثار صفا می‌بیند غزل شمارهٔ ۱۴۷۱: بهار رنگ عبرت جز دل روشن نمی‌بیند غزل شمارهٔ ۱۴۷۲: آفاق جا ندارد همت کجا نشیند غزل شمارهٔ ۱۴۷۳: به روی من ز کجا رنگ اعتبار نشیند غزل شمارهٔ ۱۴۷۴: سپند بزم‌ تو گویند هیچ جا ننشیند غزل شمارهٔ ۱۴۷۵: اتفاق است آنکه هردشوار را آسان نمود غزل شمارهٔ ۱۴۷۶: بر در دل حلقه زد غفلت‌، ‌کنون آهش چه سود غزل شمارهٔ ۱۴۷۷: ریشه‌واری عافیت در مزرع امکان نبود غزل شمارهٔ ۱۴۷۸: تاآینه‌روبروی ما بود غزل شمارهٔ ۱۴۷۹: نیرنگ امل‌ گل بقا بود غزل شمارهٔ ۱۴۸۰: یاد شوقی‌ کز جفاهایت دل ما شاد بود غزل شمارهٔ ۱۴۸۱: آنجاکه عجزممتحن چون و چند بود غزل شمارهٔ ۱۴۸۲: عیش ما کم نیست گر اشکی به چشم تر بود غزل شمارهٔ ۱۴۸۳: هرکه را اجزای موهوم نفس دفتر بود غزل شمارهٔ ۱۴۸۴: همچو آتش‌ هرکه را دود طلب در سر بود غزل شمارهٔ ۱۴۸۵: برگ و ساز عندلیبان زین چمن‌ گفتار بود غزل شمارهٔ ۱۴۸۶: دیده را مژگان بهم آوردنی درکار بود غزل شمارهٔ ۱۴۸۷: زین باغ بسکه بی‌ثمری آشکاربود غزل شمارهٔ ۱۴۸۸: مطلبی‌ گر بود از هستی همین آزار بود غزل شمارهٔ ۱۴۸۹: شب که در بزم ادب قانون حیرت‌ساز بود غزل شمارهٔ ۱۴۹۰: سجدهٔ خاک درت هرکه تمنایش بود غزل شمارهٔ ۱۴۹۱: آدمی‌کاثار تنزیهش رجوع خاک بود غزل شمارهٔ ۱۴۹۲: در ادبگاهی ‌که لب نامحرم تحریک بود غزل شمارهٔ ۱۴۹۳: امشب غبار نالهٔ دل سرمه رنگ بود غزل شمارهٔ ۱۴۹۴: روزی که بی تو دامن ضعفم به چنگ بود غزل شمارهٔ ۱۴۹۵: شب‌ که از جوش خیالت بزم‌ گلشن تنگ بود غزل شمارهٔ ۱۴۹۶: شب‌که از شوق توپروازم بهار آهنگ بود غزل شمارهٔ ۱۴۹۷: ماضی ومستقبل این بزم حیرت حال بود غزل شمارهٔ ۱۴۹۸: درشت‌خو سخنش عافیت ثمر نبود غزل شمارهٔ ۱۴۹۹: نهال وحشت ما خالی از ثمر نبود غزل شمارهٔ ۱۵۰۰: تا نفس ما ومن غبارنبود غزل شمارهٔ ۱۵۰۱: تا دل از انجمن وصل تو مأیوس نبود غزل شمارهٔ ۱۵۰۲: شب که جز یأس به کام دل مأیوس نبود غزل شمارهٔ ۱۵۰۳: ناله می‌افشاند پر در باغ ما بلبل نبود غزل شمارهٔ ۱۵۰۴: نقش هستی جز غبار وهم نیرنگی نبود غزل شمارهٔ ۱۵۰۵: یکدو دم هنگامهٔ تشویش مهر و کینه بود غزل شمارهٔ ۱۵۰۶: چون شرر اقبال هستی بسکه فرصت‌کاه بود غزل شمارهٔ ۱۵۰۷: روزی‌ که عشق رنگ جهان نقش بسته بود غزل شمارهٔ ۱۵۰۸: هرکه را دیدم ز لاف ما و من شرمنده بود غزل شمارهٔ ۱۵۰۹: بسکه در ساز صفاکیشان حیا خوابیده بود غزل شمارهٔ ۱۵۱۰: شب که در یادت سراپایم زبان ناله بود غزل شمارهٔ ۱۵۱۱: شب‌که وصل آغوش‌پرداز دل دیوانه بود غزل شمارهٔ ۱۵۱۲: محوتسلیمیم اما سجده لغزش مایه بود غزل شمارهٔ ۱۵۱۳: آنروز که پیدایی ما را اثری بود غزل شمارهٔ ۱۵۱۴: با ما نه نم اشکی ونی چشم تری بود غزل شمارهٔ ۱۵۱۵: این انجمن افسانهٔ راز دهنی بود غزل شمارهٔ ۱۵۱۶: به‌کوی‌دوست‌که تکلیف بی‌نشانی بود غزل شمارهٔ ۱۵۱۷: به نظم عمرکه سر تا سرش روانی بود غزل شمارهٔ ۱۵۱۸: چون آب روان پر مگذر بی‌خبر از خود غزل شمارهٔ ۱۵۱۹: جایی‌که سعی حرص جنون‌آفرین دود غزل شمارهٔ ۱۵۲۰: تا مه نوبر فلک بال‌گشا می‌رود غزل شمارهٔ ۱۵۲۱: هر که آمد در جان بیکس‌تر از ما می‌رود غزل شمارهٔ ۱۵۲۲: با این خرام ناز اگر آن مست می‌رود غزل شمارهٔ ۱۵۲۳: شبنم صبح از چمن آبله دل می‌رود غزل شمارهٔ ۱۵۲۴: دل ز پی‌اش عمرهاست سجده‌ کمین می‌رود غزل شمارهٔ ۱۵۲۵: بعد ازینت سبزه خط در سیاهی می‌رود غزل شمارهٔ ۱۵۲۶: گر چنین اشکم ز شرم پرگناهی می‌رود غزل شمارهٔ ۱۵۲۷: شوق موسی نگهم رام تسلی نشود غزل شمارهٔ ۱۵۲۸: چو دولت درش بر خسان واشود غزل شمارهٔ ۱۵۲۹: آه نومیدم‌ کجا تأثیر من پیدا شود غزل شمارهٔ ۱۵۳۰: گر چنین بخت نگون عبرت ‌کمین پیدا شود غزل شمارهٔ ۱۵۳۱: حسن بی‌شرم ازهجوم بوالهوس محشر شود غزل شمارهٔ ۱۵۳۲: در بیابانی‌ که سعی بیخودی رهبر شود غزل شمارهٔ ۱۵۳۳: دل جهان دیگر از مرآت یکدیگر شود غزل شمارهٔ ۱۵۳۴: طبع قناعت اختیار مصدر زیب و فر شود غزل شمارهٔ ۱۵۳۵: گر خیال‌گردش چشم توام رهبر شود غزل شمارهٔ ۱۵۳۶: گرنه مشت خاکم از اشک ندامت تر شود غزل شمارهٔ ۱۵۳۷: خواهش از ضبط نفس‌ گر قدمی پیش شود غزل شمارهٔ ۱۵۳۸: بر آستان تو تا جبهه نقش پا نشود غزل شمارهٔ ۱۵۳۹: دلیل شکوهٔ من سعی نارسا نشود غزل شمارهٔ ۱۵۴۰: غرور ناز تو تهمت‌کش ادا نشود غزل شمارهٔ ۱۵۴۱: فسون عیش‌، کدورت‌زدای ما نشود غزل شمارهٔ ۱۵۴۲: می و نغمه مسلم حوصله‌ای که قدح‌کش گردش سر نشود غزل شمارهٔ ۱۵۴۳: جهدکن‌که دل ز هوس پایمال شک نشود غزل شمارهٔ ۱۵۴۴: خودسر هوازده را شرم رهنمون نشود غزل شمارهٔ ۱۵۴۵: هوش تا عافیت آیینهٔ مستی نشود غزل شمارهٔ ۱۵۴۶: کجاست سایه که هستیش دستگاه شود غزل شمارهٔ ۱۵۴۷: اشک ز بیداد عشق پرده‌گشا می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۴۸: حسرت مخمورم آخر مستی انشا می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۴۹: بیقراری در دل آگاه طاقت می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۵۰: دل جهان دیگر از رفع‌ کدورت می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۵۱: شوخی‌، بهار طبع چمن‌زاد می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۵۲: تا مقابل بر رخ آن شعله پیکر می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۵۳: دل چو آزاد از تعلق شد منور می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۵۴: کی به آسانی دم آبم میسر می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۵۵: هرکجا عبرت به درس وعظ رهبر می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۵۶: زندگی در ملک عبرت مرگ مفلس می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۵۷: ازکجا آیینه با مردم موافق می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۵۸: آخر از جمع هوسها عقده حاصل می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۵۹: جزو موزون اعتدال جوهر کل می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۶۰: دل ز هر اندیشه با رجی مقابل می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۶۱: عرض هستی زنگ بر آیینهٔ دل می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۶۲: جوهر تمکین مرد از لاف برهم می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۶۳: آتش شوق طلب آنجا که روشن می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۶۴: طبع خاموشان به نور شرم روشن می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۶۵: هر کجا شمع تماشای تو روشن می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۶۶: باد صحرای جنون هرگه‌ گل‌افشان می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۶۷: تا دم تیغت به عرض جلوه عریان می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۶۸: اشکم از پیری به چشم تر پریشان می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۶۹: طرهٔ او در خیالم ‌گر پریشان می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۷۰: فرصت ناز کر و فر ضامن ‌کس نمی‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۷۱: یاد تو آتشی است که خامش نمی‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۷۲: علم و عیان خلق به جز شک نمی‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۷۳: موی دماغ جاه و حشم حل نمی‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۷۴: دون طبع قدرش از هوس افزون نمی‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۷۵: خارج ابنای جنس است آنکه موزون می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۷۶: دل چو شد روشن جهان هم مشرب او می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۷۷: چون رشته‌ای که ازگهر آگاه می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۷۸: آفات از هوس به سرت هاله می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۷۹: در هوای او دل هر ذره جانی می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۸۰: بیخودی امشب پر و بال فغانی می‌شود غزل شمارهٔ ۱۵۸۱: پیری وداع عمر سبکبال وانمود غزل شمارهٔ ۱۵۸۲: گذشت عمر به لرزیدنم ز بیم و امید غزل شمارهٔ ۱۵۸۳: شدم خاک و نگفتم عاشقم کار اینچنین باید غزل شمارهٔ ۱۵۸۴: ز هر مو دام بر دوشم گرفتار اینچنین باید غزل شمارهٔ ۱۵۸۵: نشاط این بهارم بی‌گل رویت چه کار آید غزل شمارهٔ ۱۵۸۶: از حقهٔ دهانش هر گه سخن برآید غزل شمارهٔ ۱۵۸۷: ظالم چه خیال است مؤدب به ‌در آید غزل شمارهٔ ۱۵۸۸: دل صبرآزما کمتر ز دار و گیر فرساید غزل شمارهٔ ۱۵۸۹: دل در جسد شبهه عبارت چه نماید غزل شمارهٔ ۱۵۹۰: مگو صبح طرب در ملک هستی دیر می‌آید غزل شمارهٔ ۱۵۹۱: چه شمع امشب در این محفل چمن‌پرداز می‌آید غزل شمارهٔ ۱۵۹۲: خیال چشم‌که ساغر به چنگ می‌آید غزل شمارهٔ ۱۵۹۳: نفس تا پرفشان است از تو و من برنمی‌آید غزل شمارهٔ ۱۵۹۴: نفس هم از دل من بی‌شکستن برنمی‌آید غزل شمارهٔ ۱۵۹۵: حریفی‌ها‌ی عشق از هر کس و ناکس نمی‌آید غزل شمارهٔ ۱۵۹۶: جنونی با دل گمگشته از کو‌ی تو می‌آید غزل شمارهٔ ۱۵۹۷: دندان به خنده چون کند آن لعل تر سپید غزل شمارهٔ ۱۵۹۸: پیری آمد، گشت چشم‌ از گریه‌ام‌ کم‌کم سپید غزل شمارهٔ ۱۵۹۹: دل تا نظر گشود به خویش آفتاب دید غزل شمارهٔ ۱۶۰۰: چمن دلی ‌که به یاد تو آشنا گردید غزل شمارهٔ ۱۶۰۱: چه شدکه قاصد امید لنگ برگردید غزل شمارهٔ ۱۶۰۲: رسید عید و طربها دلیل دل‌ گردید غزل شمارهٔ ۱۶۰۳: به سعی یأس نفس خامشی بیان‌ گردید غزل شمارهٔ ۱۶۰۴: توان اگر همه دور آن آسمان گردید غزل شمارهٔ ۱۶۰۵: سران ز نسخهٔ تسلیم باب بردارید غزل شمارهٔ ۱۶۰۶: دوستان از منش دعا مبرید غزل شمارهٔ ۱۶۰۷: تاکی از این باغ و راغ رنج دویدن برید غزل شمارهٔ ۱۶۰۸: چو شمع بر سرت اقبال و جاه می‌گرید غزل شمارهٔ ۱۶۰۹: چو سبحه بر سر هم تا به‌ کی قدم شمرید غزل شمارهٔ ۱۶۱۰: سخن ز مشق ادب موج‌ گوهرش ‌گیربد غزل شمارهٔ ۱۶۱۱: تا دل به ساز زمزمه‌درد وا رسید غزل شمارهٔ ۱۶۱۲: صبحی به‌گوش عبرتم از دل صدا رسید غزل شمارهٔ ۱۶۱۳: سرکشی می‌خواستیم از پا نشستن در رسید غزل شمارهٔ ۱۶۱۴: تا حنا‌ ازکفت به‌کام رسید غزل شمارهٔ ۱۶۱۵: در غمت آخر به جایی‌کار بیدادم رسید غزل شمارهٔ ۱۶۱۶: منتظران بهار فصل شکفتن رسید غزل شمارهٔ ۱۶۱۷: بنای حرص به معراج مدعا نرسید غزل شمارهٔ ۱۶۱۸: نقشم از ضعف به اندیشهٔ دیدن نرسید غزل شمارهٔ ۱۶۱۹: آخر ز سجده‌ ام عرق جبهه سر کشید غزل شمارهٔ ۱۶۲۰: از کشمکش‌ کف تو می لاله‌گون ‌کشید غزل شمارهٔ ۱۶۲۱: پهلو به چرخ می‌زند امروز جاه عید غزل شمارهٔ ۱۶۲۲: صبح شد در عرصهٔ‌گردون مگو خندان سفید غزل شمارهٔ ۱۶۲۳: ز زلف و روی توتا دیده‌ام سیاه و سفید غزل شمارهٔ ۱۶۲۴: خاک شد رنگ تنزه گل آثار دمید غزل شمارهٔ ۱۶۲۵: زندگی افسرد فال شوخی سودا زنید غزل شمارهٔ ۱۶۲۶: کامجویان اندکی بر مطلب استغنا زنید غزل شمارهٔ ۱۶۲۷: همتی‌ گر هست پایی بر سر دنیا زنید غزل شمارهٔ ۱۶۲۸: دل شکستی دارد از معموره بر هامون زنید غزل شمارهٔ ۱۶۲۹: شورحاجت تاکی ازحرص دو دل باید شنید غزل شمارهٔ ۱۶۳۰: دوستان در گوشهٔ چشم تغافل جا کنید غزل شمارهٔ ۱۶۳۱: بیدلان چند خیال گل و شمشاد کنید غزل شمارهٔ ۱۶۳۲: غافلان چند قبادوزی ادراک کنید غزل شمارهٔ ۱۶۳۳: شوق تا گردد دو بالا خویش را احول کنید غزل شمارهٔ ۱۶۳۴: یاران به رنگ رفته دو روزم مثل‌ کنید غزل شمارهٔ ۱۶۳۵: یاران‌، چو صبح‌‌‍‌‍، قیمت وحشت‌گران کنید غزل شمارهٔ ۱۶۳۶: دوستان افسرد دل چندی به آهش خون‌ کنید غزل شمارهٔ ۱۶۳۷: ای هوس آوارگان چند تک و پو کنید غزل شمارهٔ ۱۶۳۸: گر آرزوی رستن از این دامگه‌کنید غزل شمارهٔ ۱۶۳۹: چو فقر دست دهد ترک عز و جاه‌کنید غزل شمارهٔ ۱۶۴۰: ای بیخردان طور تعین نگزینید غزل شمارهٔ ۱۶۴۱: دل خلوت اندیشهٔ یار است ببینید غزل شمارهٔ ۱۶۴۲: کو رنگ‌، چه بو؟ جلوهٔ یارست ببینید غزل شمارهٔ ۱۶۴۳: چینی هوسان عبرت مستور ببینید غزل شمارهٔ ۱۶۴۴: چه ممکن است که عاشق گل و سمن گوید غزل شمارهٔ ۱۶۴۵: خوش‌خرامان داد طبع سست‌بنیادم دهید غزل شمارهٔ ۱۶۴۶: امروز نوبهارست ساغرکشان بیایید غزل شمارهٔ ۱۶۴۷: یاران در این بیابان از ما اثر مجویید غزل شمارهٔ ۱۶۴۸: ستمکش تو به قاصد اگر دهد کاغذ غزل شمارهٔ ۱۶۴۹: ای ساز بر و دوش تو پیراهن‌کاغذ غزل شمارهٔ ۱۶۵۰: ای شعله نهال از قلمت‌ گلشن ‌کاغذ غزل شمارهٔ ۱۶۵۱: از غبار جلوه غیر تو تا بستم نظر غزل شمارهٔ ۱۶۵۲: بر تماشای فنایم دوخت پیریها نظر غزل شمارهٔ ۱۶۵۳: چه رسد ز نشئهٔ معنوی به دماغ بی‌حس بی‌خبر غزل شمارهٔ ۱۶۵۴: در طلسم درد از ما می‌توان بردن اثر غزل شمارهٔ ۱۶۵۵: در گلستانی که سرو او نباشد جلوه‌گر غزل شمارهٔ ۱۶۵۶: دست داری برفشان چون کل در این‌کلزار زر غزل شمارهٔ ۱۶۵۷: زاهد ز دعوت خلق دارد عجب‌ کر و فر غزل شمارهٔ ۱۶۵۸: سعی نفس‌ کفیل ‌توست زحمت جستجو مبر غزل شمارهٔ ۱۶۵۹: شبی‌که شعلهٔ یاد تو داشت سیر جگر غزل شمارهٔ ۱۶۶۰: نه جام باده‌ شناسم نه کاسهٔ طنبور غزل شمارهٔ ۱۶۶۱: هوای تیغ تو افتاد تا مرا در سر غزل شمارهٔ ۱۶۶۲: با همه بی‌دست و پایی اندکی همت‌گمار غزل شمارهٔ ۱۶۶۳: تا کنم از هر بن مو رنگ هستی آشکار غزل شمارهٔ ۱۶۶۴: جسم غافل را به اندوه رم فرصت چه‌کار غزل شمارهٔ ۱۶۶۵: چشم تعظیم ازگران‌جانان این محفل مدار غزل شمارهٔ ۱۶۶۶: چیست هستی به آن همه آزار غزل شمارهٔ ۱۶۶۷: خاک ما نامه‌ها به جانب یار غزل شمارهٔ ۱۶۶۸: در هوس گاه عالم بیکار غزل شمارهٔ ۱۶۶۹: ای ابر! نی به باغ و نه در لاله‌زار بار غزل شمارهٔ ۱۶۷۰: ترک دنیا کن غم این سحر باطل برمدار غزل شمارهٔ ۱۶۷۱: مردی چو شمع در همه‌جا، جا نگاه دار غزل شمارهٔ ۱۶۷۲: ای هوس قطع نفس ‌کن ساعتی دنگم‌ گذار غزل شمارهٔ ۱۶۷۳: در این ادبکده جز سر به هیچ جا مگذار غزل شمارهٔ ۱۶۷۴: تا کی خیال هستی موهوم‌، سر برآر غزل شمارهٔ ۱۶۷۵: چشم واکردم به خویش اما ز آغوش شرار غزل شمارهٔ ۱۶۷۶: شد نظر واکردنی خواب فراموش شرار غزل شمارهٔ ۱۶۷۷: بر خیالی چیده‌ایم از دیده تا دل انتظار غزل شمارهٔ ۱۶۷۸: چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار غزل شمارهٔ ۱۶۷۹: سیر گلزار که یارب در نظر دارد بهار غزل شمارهٔ ۱۶۸۰: تا چند حسرت چمن و سایه‌های ابر غزل شمارهٔ ۱۶۸۱: شب زندگی سر آمد به نفس‌شماری آخر غزل شمارهٔ ۱۶۸۲: به ارشاد ادب در دستگاه خودسران مگذر غزل شمارهٔ ۱۶۸۳: ناتمام همتی تا عجز سامان نیست سر غزل شمارهٔ ۱۶۸۴: در چمن تا قامتش انداز شوخی‌کرد سر غزل شمارهٔ ۱۶۸۵: تیغ در دست است یار از جیب بیرون آر سر غزل شمارهٔ ۱۶۸۶: از بس که زد خیالِ توام آب در نظر غزل شمارهٔ ۱۶۸۷: دام ز سیر گلشن اسباب در نظر غزل شمارهٔ ۱۶۸۸: ز صبح طلعتش آیینهٔ دل را صفا بنگر غزل شمارهٔ ۱۶۸۹: گل عجزی تصور کن بهارکبریا بنگر غزل شمارهٔ ۱۶۹۰: نمی‌گویم به گردون سیر کن یا بر هوا بنگر غزل شمارهٔ ۱۶۹۱: به خود آنقدر کر و فر مچین که ببنددت پی کین کمر غزل شمارهٔ ۱۶۹۲: قد خمیده ندارد به غیر ناله حضور غزل شمارهٔ ۱۶۹۳: نکرد ضبط نفس راز وحشتم مستور غزل شمارهٔ ۱۶۹۴: حکم دل دارد ز همواری سر و روی‌ گهر غزل شمارهٔ ۱۶۹۵: به صفحه‌ای‌ که حدیث جنون‌ کنم تحریر غزل شمارهٔ ۱۶۹۶: زهی ز روی تو آیینه آفتاب میر غزل شمارهٔ ۱۶۹۷: غبار فرصت از این خاکدان وهم مگیر غزل شمارهٔ ۱۶۹۸: نه غنچه عافیت افسون‌، نه‌ گل بقا تأثیر غزل شمارهٔ ۱۶۹۹: خیال زلف‌ که واکرد راه در زنجیر غزل شمارهٔ ۱۷۰۰: دل از فسون تعلق نگاه در زنجیر غزل شمارهٔ ۱۷۰۱: این بحر را یک آینه دشت سراب‌ گیر غزل شمارهٔ ۱۷۰۲: ای قاصد تحقیق ز تسلیم مددگیر غزل شمارهٔ ۱۷۰۳: در عشق زپرواز نفس آینه برگیر غزل شمارهٔ ۱۷۰۴: دل بیضهٔ طاووس خیال است به برگیر غزل شمارهٔ ۱۷۰۵: زین بحر بیکران کم هر اعتبار گیر غزل شمارهٔ ۱۷۰۶: هستی چو صبح قابل ضبط نفس مگیر غزل شمارهٔ ۱۷۰۷: همنشین با من ز تشویش هوسها کین مگیر غزل شمارهٔ ۱۷۰۸: به عجز کوش و تک و تاز دیگر آسان‌ گیر غزل شمارهٔ ۱۷۰۹: مژگان‌ گشا جهان ته بال نگاه ‌گیر غزل شمارهٔ ۱۷۱۰: درس هستی فکر تکراری ندارد خوانده‌ گیر غزل شمارهٔ ۱۷۱۱: به‌ کنج زانوی تسلیم طرح امن انداز غزل شمارهٔ ۱۷۱۲: جراءت پیریم این بس‌ که به چندین تک وتاز غزل شمارهٔ ۱۷۱۳: از جیب هزار آینه سر بر زده‌ای باز غزل شمارهٔ ۱۷۱۴: جامی مگر از بزم حیا در زده‌ای باز غزل شمارهٔ ۱۷۱۵: چو شمع غره مشو چشم بر حیا انداز غزل شمارهٔ ۱۷۱۶: سودای تک و تاز هوسها ز سر انداز غزل شمارهٔ ۱۷۱۷: کی رود از خاطر آشفته‌ام سودای ناز غزل شمارهٔ ۱۷۱۸: نرگسش وامی‌کند طومار استغنای ناز غزل شمارهٔ ۱۷۱۹: بس که از شادابی خطت شد این گلزار سبز غزل شمارهٔ ۱۷۲۰: هر کجا آیینهٔ ما گردد از زنگار سبز غزل شمارهٔ ۱۷۲۱: پوچ است سر به سر فلک بی‌مدار مغز غزل شمارهٔ ۱۷۲۲: عمری خیال پخت سر گیر و دار مغز غزل شمارهٔ ۱۷۲۳: خودسری‌گرد دل تنگ نگردد هرگز غزل شمارهٔ ۱۷۲۴: فتیله‌ای به دل بیخبر ز داغ افروز غزل شمارهٔ ۱۷۲۵: خون شد دل و ز اشک اثر می‌کشد هنوز غزل شمارهٔ ۱۷۲۶: رنگ طاقت سوخت اما وحشت آغازم هنوز غزل شمارهٔ ۱۷۲۷: بی‌پرده است و نیست عیان راز من هنوز غزل شمارهٔ ۱۷۲۸: خارخارت ‌کشت و پیش حرص بیکاری هنوز غزل شمارهٔ ۱۷۲۹: دارم دلی از داغ تمنای تو لبریز غزل شمارهٔ ۱۷۳۰: غبار ره شو و سرکوب صد حشم برخیز غزل شمارهٔ ۱۷۳۱: دل مصفاکن شرر در خرمن اسباب ریز غزل شمارهٔ ۱۷۳۲: ای بیخودی بر آینهٔ وهم رنگ ریز غزل شمارهٔ ۱۷۳۳: به دل ز مقصد موهوم خار خار مریز غزل شمارهٔ ۱۷۳۴: صاحب دل را نزیبد گفت‌وگو با هیچکس غزل شمارهٔ ۱۷۳۵: کاروان ما نداردگردی از صوت جرس غزل شمارهٔ ۱۷۳۶: نیست بی‌شور حوادث آمد و رفت نفس غزل شمارهٔ ۱۷۳۷: از لب خامش زبان واماندهٔ کام است و بس غزل شمارهٔ ۱۷۳۸: ذوق شهرتها دلیل فطرت خام است و بس غزل شمارهٔ ۱۷۳۹: چشم ‌وا کن شش جهت یار است و بس غزل شمارهٔ ۱۷۴۰: زندگی محروم تکرارست و بس غزل شمارهٔ ۱۷۴۱: خودسر ز عافیت به تکلف برید و بس غزل شمارهٔ ۱۷۴۲: غم نه‌تنها بر دلم نالید و بس غزل شمارهٔ ۱۷۴۳: بی‌پردگی ‌کسوت هستی ز حیا پرس غزل شمارهٔ ۱۷۴۴: پر تیره‌روزم از من بی ‌پا و سر مپرس غزل شمارهٔ ۱۷۴۵: دل قیامت می کند از طبع ناشادم مپرس غزل شمارهٔ ۱۷۴۶: غفلت آهنگم ز ساز حیرت ایجادم مپرس غزل شمارهٔ ۱۷۴۷: جز ستم بر دل ناکام نکرده‌ست نفس غزل شمارهٔ ۱۷۴۸: در این بساط هوس پیش از اعتبار نفس غزل شمارهٔ ۱۷۴۹: گره چو غنچه نباید زدن به تار نفس غزل شمارهٔ ۱۷۵۰: تب و تاب بیهُده تا کجا به ‌گشاد بال و پر از نفس غزل شمارهٔ ۱۷۵۱: ای دلت صیاد راز، از لب مده بیرون نفس غزل شمارهٔ ۱۷۵۲: بی‌تأمل در دم پیری مده بیرون نفس غزل شمارهٔ ۱۷۵۳: صبح است و دارد آن‌گل در سر هوای نرگس غزل شمارهٔ ۱۷۵۴: چند نشینی به‌ کلفت دل مأیوس غزل شمارهٔ ۱۷۵۵: گر شود از خواب من خیال تو محبوس غزل شمارهٔ ۱۷۵۶: نفس ثبات ندارد به شست ‌کار نویس غزل شمارهٔ ۱۷۵۷: شخص معدومی‌، به پیش وهم خود موجود باش غزل شمارهٔ ۱۷۵۸: من نمی‌گویم زیان کن یا به فکر سود باش غزل شمارهٔ ۱۷۵۹: دل به‌کام تست چندی خرمی اظهار باش غزل شمارهٔ ۱۷۶۰: گر نه‌ای عین تماشا حیرت سرشار باش غزل شمارهٔ ۱۷۶۱: چو ابر و بحر ز لاف سخا پشیمان باش غزل شمارهٔ ۱۷۶۲: هوس وداع بهار خیال امکان باش غزل شمارهٔ ۱۷۶۳: تاکی افسردن دمی از فکر خود وارسته باش غزل شمارهٔ ۱۷۶۴: خواه در معمورهٔ جان خواه در ویرانه باش غزل شمارهٔ ۱۷۶۵: جوانی سوخت پیری چند بنشاند به مهتابش غزل شمارهٔ ۱۷۶۶: آیین خود آرایی از روز الست ‌استش غزل شمارهٔ ۱۷۶۷: من وآن فتنه بالایی‌که عالم زیر دست استش غزل شمارهٔ ۱۷۶۸: ز ساز قافله ما که ما و من جرس استش غزل شمارهٔ ۱۷۶۹: به لوح جسم‌که یکسر نفس خطوط حک استش غزل شمارهٔ ۱۷۷۰: این صبح که جولانها بر چرخ برین هستش غزل شمارهٔ ۱۷۷۱: چو تمثالی ‌که بی‌آیینه معدوم است بنیادش غزل شمارهٔ ۱۷۷۲: فریاد جهان سوخت نفس سعی ‌کمندش غزل شمارهٔ ۱۷۷۳: دلی دارم که غیر از غنچه بودن نیست بهبودش غزل شمارهٔ ۱۷۷۴: متاع هستیی دارم مپرس از بود و نابودش غزل شمارهٔ ۱۷۷۵: در آن کشور که پیشانی گشاید حسن جاویدش غزل شمارهٔ ۱۷۷۶: بزم امکان بسکه عام افتاده دور ساغرش غزل شمارهٔ ۱۷۷۷: بسکه افتاده است بی‌نم خون صید لاغرش غزل شمارهٔ ۱۷۷۸: خط مشکین شد وبال غنچهٔ جان پرورش غزل شمارهٔ ۱۷۷۹: به ساز نیستی بسته‌ست شور ما و من بارش غزل شمارهٔ ۱۷۸۰: بهار صنع چو دیدیم در سر و کارش غزل شمارهٔ ۱۷۸۱: چه لازم است‌ کشد تیغ چشم خونخوارش غزل شمارهٔ ۱۷۸۲: صبح از چه خرابات جنون‌کرد بهارش غزل شمارهٔ ۱۷۸۳: مکش دردسر شهرت میفکن بر نگین زورش غزل شمارهٔ ۱۷۸۴: چنین تا کی تپد در انتظار زخم نخجیرش غزل شمارهٔ ۱۷۸۵: دل دیوانه‌ای دارم به گیسوی گرهگیرش غزل شمارهٔ ۱۷۸۶: شکست خاطری دارم مپرس از فکر تدبیرش غزل شمارهٔ ۱۷۸۷: گزند زندگانی در کفن جسم است تدبیرش غزل شمارهٔ ۱۷۸۸: نمی‌دانم چه گل در پرده دارد زخم شمشیرش غزل شمارهٔ ۱۷۸۹: دلی که گردش چشم تو بشکند سازش غزل شمارهٔ ۱۷۹۰: سخن‌سنجی‌که مدح خلق نفریبد به وسواسش غزل شمارهٔ ۱۷۹۱: که دارد جوهر تحقیق حسرتگاه ناموسش غزل شمارهٔ ۱۷۹۲: دل بی‌مدعا رنگی ندارد تا کنم فاشش غزل شمارهٔ ۱۷۹۳: آن را که ز خود برد تمنای سراغش غزل شمارهٔ ۱۷۹۴: به رنگی‌کج‌کلاه افتاده خم در پیکر تیغش غزل شمارهٔ ۱۷۹۵: به هر بزمی که باشد جلوه فرما جوهرتیغش غزل شمارهٔ ۱۷۹۶: چه لازم جوهر دیگر نماید پیکر تیغش غزل شمارهٔ ۱۷۹۷: کشت عاشق‌ که دهد داد گیاه خشکش غزل شمارهٔ ۱۷۹۸: شوق آزادی سر از سامان استغنا مکش غزل شمارهٔ ۱۷۹۹: به پیری از هوس زندگی خمار مکش غزل شمارهٔ ۱۸۰۰: به بر کشید ز بس جوش نازکی تنگش غزل شمارهٔ ۱۸۰۱: به تاراج جنون دادم چه هستی و چه فرهنگش غزل شمارهٔ ۱۸۰۲: نداشت پروای عرض جوهر، صفای آیینهٔ فرنگش غزل شمارهٔ ۱۸۰۳: من و پرفشانی حسرتی ‌که ‌گم است مقصد بسملش غزل شمارهٔ ۱۸۰۴: جوانی دامن افشان رفت و پیری هم به دنبالش غزل شمارهٔ ۱۸۰۵: دل گمگشته‌ای دارم چه می‌پرسی ز احوالش غزل شمارهٔ ۱۸۰۶: مرغی که پر افشاند به گلزار خیالش غزل شمارهٔ ۱۸۰۷: هرگه روم از خویش به سودای وصالش غزل شمارهٔ ۱۸۰۸: چو دریابد کسی رنگ ادای چشم خود کامش غزل شمارهٔ ۱۸۰۹: عبارت مختصر تا کی سوال وصل پیغامش غزل شمارهٔ ۱۸۱۰: کلاه نیست تعین ‌که ما ز سر فکنیمش غزل شمارهٔ ۱۸۱۱: بی‌نشان حسنی که جز در پرده نتوان دیدنش غزل شمارهٔ ۱۸۱۲: دل به هجران صبر کرد اما فزون شد شیونش غزل شمارهٔ ۱۸۱۳: تماشایی که من دارم مقیم چشم حیرانش غزل شمارهٔ ۱۸۱۴: جفا جویی که من دارم هوای تیر مژگانش‌ غزل شمارهٔ ۱۸۱۵: ز برق بی‌نیازی خنده‌ها دارد گلستانش غزل شمارهٔ ۱۸۱۶: ز بس دامان ناز افشاند زلف عنبر افشانش غزل شمارهٔ ۱۸۱۷: آب از یاقوت می‌ریزد تکلم کردنش غزل شمارهٔ ۱۸۱۸: ای خیال آوارهٔ نیرنگ هوش غزل شمارهٔ ۱۸۱۹: عالم از چشم ترم شد میفروش غزل شمارهٔ ۱۸۲۰: عیب همه عالم ز تغافل به هنر پوش غزل شمارهٔ ۱۸۲۱: آه از این جلوهٔ نقاب فروش غزل شمارهٔ ۱۸۲۲: ای ز لعلت سخن ‌گلاب فروش غزل شمارهٔ ۱۸۲۳: مپرسید از نگین شاه و اقبال نفس‌ کاهش غزل شمارهٔ ۱۸۲۴: اگر زین رنگ‌، تمکین می‌زند موج از سراپایش غزل شمارهٔ ۱۸۲۵: حیا بی‌پرده نپسندید راز حسن یکتایش غزل شمارهٔ ۱۸۲۶: رنگ گل تعبیر دمید از کف پایش غزل شمارهٔ ۱۸۲۷: زبان فرسوده نقدی را که شد پا بسته سودایش غزل شمارهٔ ۱۸۲۸: سر تاراج گلشن داشت سرو فتنه بالایش غزل شمارهٔ ۱۸۲۹: اشکم قدم آبله فرسا ننهد پیش غزل شمارهٔ ۱۸۳۰: چه سازم تا توانم ریخت رنگ سجده در کویش غزل شمارهٔ ۱۸۳۱: دلی را که بخشد گداز آرزویش غزل شمارهٔ ۱۸۳۲: صبا ای پیک مشتاقان قدم فهمیده نه سویش غزل شمارهٔ ۱۸۳۳: تپد آینه بسکه در آرزویش غزل شمارهٔ ۱۸۳۴: طرب خواهی درین محفل برون آ گامی آن سویش غزل شمارهٔ ۱۸۳۵: بی تو مشکل ‌کنم از خلق نهان جوهر خویش غزل شمارهٔ ۱۸۳۶: چند پاشی ز جنون خاک هوس برسرخویش غزل شمارهٔ ۱۸۳۷: آخر چو شمع سوختم از برگ و ساز خویش غزل شمارهٔ ۱۸۳۸: عمرها شد بی‌نصیب راحتم از چشم خویش غزل شمارهٔ ۱۸۳۹: اگر چو غنچه میسر شود شکستن خویش غزل شمارهٔ ۱۸۴۰: بی‌خلل نگذاشت گل را صنعت اجزای خویش غزل شمارهٔ ۱۸۴۱: پرکوته است دست به هر سو دراز حرص غزل شمارهٔ ۱۸۴۲: از قناعت خاک باید کرد در انبان حرص غزل شمارهٔ ۱۸۴۳: گرفته اشک مرا دیده تا به دامان رقص غزل شمارهٔ ۱۸۴۴: مگشا جریدهٔ حاجتت بر دوستان ز کف غرض غزل شمارهٔ ۱۸۴۵: مباد دامن‌ کس‌ گیرم از فسون غرض غزل شمارهٔ ۱۸۴۶: ای بی خبر مسوز نفس در هوای فیض غزل شمارهٔ ۱۸۴۷: خلقی است شمع‌وار در این قحط جای فیض غزل شمارهٔ ۱۸۴۸: نبود نقطه‌ای از علم این‌ کتاب غلط غزل شمارهٔ ۱۸۴۹: شده فهم مقصد عالمی زتلاش هرزه قدم غلط غزل شمارهٔ ۱۸۵۰: بر جنون نتوان شد از عقل ادب‌پرور محیط غزل شمارهٔ ۱۸۵۱: گشتم از بی‌دست و پاییها به خشک و تر محیط غزل شمارهٔ ۱۸۵۲: نشکسته ساغر عاریت ز حصول آب بقا چه حظ غزل شمارهٔ ۱۸۵۳: دارد از ضبط نفس طبع هوس پرور چه حظ غزل شمارهٔ ۱۸۵۴: نمی‌شود کس ازین عبرت انجمن محظوظ غزل شمارهٔ ۱۸۵۵: غبار تفرقه هر جا بود مقابل جمع غزل شمارهٔ ۱۸۵۶: ای هستی تو وضع درنگ و شتاب شمع غزل شمارهٔ ۱۸۵۷: باز امشب نفس شعله فشان دارد شمع غزل شمارهٔ ۱۸۵۸: هر چه در دل ‌گذرد وقف زبان دارد شمع غزل شمارهٔ ۱۸۵۹: از عدم مشکل نه آسان سیر امکان کرد شمع غزل شمارهٔ ۱۸۶۰: نی در پرواز زد، نی‌ سعی جولان کرد شمع غزل شمارهٔ ۱۸۶۱: سوختن یک نغمه است از ساز شمع غزل شمارهٔ ۱۸۶۲: بی ‌نم خجلت نمی‌باشد سر و کار طمع غزل شمارهٔ ۱۸۶۳: هوس جنون زده ناکجا همه سو قدم زند از طمع غزل شمارهٔ ۱۸۶۴: اثر خجالت مدعا اگر این الم دمد از طمع غزل شمارهٔ ۱۸۶۵: هرکجاکردم به یاد سجده‌ات ساز رکوع غزل شمارهٔ ۱۸۶۶: نشسته‌ای ز دل تنگ بر در تصدیع غزل شمارهٔ ۱۸۶۷: به ذوق‌ گرد رهت می‌دوم سراسر باغ غزل شمارهٔ ۱۸۶۸: کنون که می‌گذرد عیش چون نسیم ز باغ غزل شمارهٔ ۱۸۶۹: نازد به عشق غازهٔ حسن جنون دماغ غزل شمارهٔ ۱۸۷۰: نشئهٔ عجزم چو شبنم داد بر طیب دماغ غزل شمارهٔ ۱۸۷۱: یارب از سرمنزل مقصد چه سان یابم سراغ غزل شمارهٔ ۱۸۷۲: نه صورت بویی و نه رنگی‌ست درین باغ غزل شمارهٔ ۱۸۷۳: عالم همه داغست و ندارد اثر داغ غزل شمارهٔ ۱۸۷۴: کو شعلهٔ دردی‌که به ذوق اثر داغ غزل شمارهٔ ۱۸۷۵: شمع من‌ گرم حیا کرد مگر سوی چراغ غزل شمارهٔ ۱۸۷۶: نیست پروانهٔ من قابل پهلوی چراغ غزل شمارهٔ ۱۸۷۷: ما شهیدان را وضویی داده‌اند از آب تیغ غزل شمارهٔ ۱۸۷۸: فقر ما را مشمارید کم از عالم تیغ غزل شمارهٔ ۱۸۷۹: ساز تبختر است اگر مایهٔ شرف غزل شمارهٔ ۱۸۸۰: تحقیق را به ما و من افتاده اختلاف غزل شمارهٔ ۱۸۸۱: رستن چه ممکنست ز قید جهان لاف غزل شمارهٔ ۱۸۸۲: جای آن است‌که بالد گهر شان صدف غزل شمارهٔ ۱۸۸۳: نسبت لعل‌ که داد این همه سامان صدف غزل شمارهٔ ۱۸۸۴: بحث و جدل به افت جان می‌کند طرف غزل شمارهٔ ۱۸۸۵: تا نمی‌گردد تب و تاب نفس ها برطرف غزل شمارهٔ ۱۸۸۶: عقل را مپسند با عشق جنون‌پرور طرف غزل شمارهٔ ۱۸۸۷: چه دهد تردد هرزه‌ات ز حضور سیر و سفر به‌کف غزل شمارهٔ ۱۸۸۸: ای ز عکس نرگست آیینه جام مل به‌ کف غزل شمارهٔ ۱۸۸۹: گاه به رنگ مایلی‌ گاه به بوی بی ‌نسق غزل شمارهٔ ۱۸۹۰: رخ شرمگین توهیچگه به خیال ما نکند عرق غزل شمارهٔ ۱۸۹۱: غیر از حیا چه پیش توان برد در عرق غزل شمارهٔ ۱۸۹۲: ما سجدهٔ حضوریم محو جناب مطلق غزل شمارهٔ ۱۸۹۳: بر خود از ساز شکفتن‌کی‌گمان دارد عقیق غزل شمارهٔ ۱۸۹۴: گهر محیط تقدسی مکن آبروی حیا سبک غزل شمارهٔ ۱۸۹۵: ای مژدهٔ دیدار تو چون عید مبارک غزل شمارهٔ ۱۸۹۶: این دم از شرم طلب نیست زبان ما خشک غزل شمارهٔ ۱۸۹۷: مغز شد در سر پر شور من از سودا خشک غزل شمارهٔ ۱۸۹۸: نشد از حسرت داغت جگرم تنها خشک غزل شمارهٔ ۱۸۹۹: بسکه بی‌لعل تو رفت از بزم عیش ما نمک غزل شمارهٔ ۱۹۰۰: غیر خاموشی نداردگفتگوی ما نمک غزل شمارهٔ ۱۹۰۱: شرع هر دین بهرهٔ او نیست جز رفع شکوک غزل شمارهٔ ۱۹۰۲: چو غنچه بسکه تپیدم ز وحشت دل تنگ غزل شمارهٔ ۱۹۰۳: در نظرها معنی‌ام‌ گل می‌کند غیرت به چنگ غزل شمارهٔ ۱۹۰۴: رسانده‌ایم درین عرصهٔ خیال آهنگ غزل شمارهٔ ۱۹۰۵: رفت مرآت دل از کلفت آفاق به زنگ غزل شمارهٔ ۱۹۰۶: ز خودفروشی پرواز بسکه دارم ننگ غزل شمارهٔ ۱۹۰۷: نام شاهان کز نگین گل کرده کر و فر به چنگ غزل شمارهٔ ۱۹۰۸: تاکجا با طبع سرکش سرکند تدبیر جنگ غزل شمارهٔ ۱۹۰۹: گرم نوید کیست سروش شکست رنگ غزل شمارهٔ ۱۹۱۰: مگو پیام وفا جسته‌جسته دارد رنگ غزل شمارهٔ ۱۹۱۱: در یاد جلوهٔ توکه دارد هزار رنگ غزل شمارهٔ ۱۹۱۲: یک برک‌ گل نکرده ز روبت بهار رنگ غزل شمارهٔ ۱۹۱۳: گر جنون جوشد به این تأثیر احسانش ز سنگ غزل شمارهٔ ۱۹۱۴: کعبهٔ دل‌ گرچه دارد تنگ ارکانش ز سنگ غزل شمارهٔ ۱۹۱۵: ای خانهٔ آیینه ز دیدار تو پرگل غزل شمارهٔ ۱۹۱۶: بلبل الم غنچه کشد بیشتر از گل غزل شمارهٔ ۱۹۱۷: سنگی چو گوهر، بستیم بر دل غزل شمارهٔ ۱۹۱۸: سعی روزی‌کاهش است ای بیخبر چشمی بمال غزل شمارهٔ ۱۹۱۹: عشرت سالگره تا کی‌ات ای غفلت فال غزل شمارهٔ ۱۹۲۰: زخم تیغی ز تو برداشته‌ام همچو هلال غزل شمارهٔ ۱۹۲۱: به رنگی یأس جوشیده‌ست با دل غزل شمارهٔ ۱۹۲۲: ز من عمریست می‌گردد جدا دل غزل شمارهٔ ۱۹۲۳: گاه موج اشک و گاهی گرد افغانست دل غزل شمارهٔ ۱۹۲۴: بازآکه بی‌جمالت توفان شکسته بر دل غزل شمارهٔ ۱۹۲۵: گر چنین جوشاند آثار دویی ننگش ز دل غزل شمارهٔ ۱۹۲۶: به پیری ‌گشته حاصل از برای من فراغ دل غزل شمارهٔ ۱۹۲۷: از شوخی فضولی ما داشت عار وصل غزل شمارهٔ ۱۹۲۸: چیست درین فتنه‌زار غیر ستم در بغل غزل شمارهٔ ۱۹۲۹: ای از خرامت نقش پا خورشید تابان در بغل غزل شمارهٔ ۱۹۳۰: عمریست چون‌ گل می‌روم زین باغ حرمان در بغل غزل شمارهٔ ۱۹۳۱: محو جنون ساکنم شور بیابان در بغل غزل شمارهٔ ۱۹۳۲: می‌آید از دشت جنون گردم بیابان در بغل غزل شمارهٔ ۱۹۳۳: تا چشم تو شد ساغر دوران تغافل غزل شمارهٔ ۱۹۳۴: زین باغ‌ گذشتیم به احسان تغافل غزل شمارهٔ ۱۹۳۵: ای جوش بهارت چمن‌آرای تغافل غزل شمارهٔ ۱۹۳۶: خواندم خط هر نسخه به ایمای تغافل غزل شمارهٔ ۱۹۳۷: ای فرش خرامت همه‌جا چون سر ما گل غزل شمارهٔ ۱۹۳۸: بسکه افتاده‌ست باغ آبرو نایاب گل غزل شمارهٔ ۱۹۳۹: گر کند طاووس حیرتخانهٔ اسباب گل غزل شمارهٔ ۱۹۴۰: ای بهار جلوه‌ات را شش جهت دربار گل غزل شمارهٔ ۱۹۴۱: با چنین شوخی نشیند تا به‌کی بیکار گل غزل شمارهٔ ۱۹۴۲: در چمن‌ گر جلوه‌ات آرد به روی‌ کار گل غزل شمارهٔ ۱۹۴۳: می‌توان در باغ دید از سینهٔ افگار گل غزل شمارهٔ ۱۹۴۴: می‌کند درس رمی از رنگ و بو تکرار گل غزل شمارهٔ ۱۹۴۵: نوبهار آرد به امداد من بیمارگل غزل شمارهٔ ۱۹۴۶: اگر آن نازنین رود به تماشای رنگ‌گل غزل شمارهٔ ۱۹۴۷: دل آرمیده به خون مکش ز فسون رنگ وهوای‌ گل غزل شمارهٔ ۱۹۴۸: تا بست ادب نامهٔ من در پر بسمل غزل شمارهٔ ۱۹۴۹: وفور مال به تأکید خسّت است دلیل غزل شمارهٔ ۱۹۵۰: بس که چون سایه‌ام از روز ازل تیره رقم غزل شمارهٔ ۱۹۵۱: به هر زمین که خبر گیری از سواد عدم غزل شمارهٔ ۱۹۵۲: داغم از کیفت آگاهی و اوهام هم غزل شمارهٔ ۱۹۵۳: رفت فرصت ز کف اما من حیرت‌زده هم غزل شمارهٔ ۱۹۵۴: موج ما را شرم دریای‌ کرم غزل شمارهٔ ۱۹۵۵: بسکه دارد سوختن چون مجمرم در دل مقام غزل شمارهٔ ۱۹۵۶: سنگ راهم می‌خورد حرصی که دارد احتشام غزل شمارهٔ ۱۹۵۷: عمرها شد نقد دل بر چشم حیران است وام غزل شمارهٔ ۱۹۵۸: گهی حجاب وگه آیینهٔ جمال توام غزل شمارهٔ ۱۹۵۹: دست و پا گم کردهٔ شوق تماشای توام غزل شمارهٔ ۱۹۶۰: صورت خود ز تو نشناخته‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۶۱: بیدست و پا به خاک ادب نقش بسته‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۶۲: نیرنگ جلوه‌ای‌که به دل نقش بسته‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۶۳: باز بر خود تهمت عیشی چو بلبل بسته‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۶۴: با هیچکس حدیث نگفتن نگفته‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۶۵: در راه عشق توشهٔ امنی نبرده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۶۶: هستی نیاز دیده نمناک کرده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۶۷: شمعی از وحشت نگاهی انجمن گم کرده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۶۸: نورِ جان در ظلمت‌آبادِ بدن گم کرده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۶۹: زان بهار ناز حیرانم چه سامان کرده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۷۰: دیدهٔ مشتاقی از هر مو به بار آورده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۷۱: به صد غبار درین دشت مبتلا شده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۷۲: پاکم از رنگ هوس تا به سجود آمده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۷۳: ازکتاب آرزو بابی دگر نگشوده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۷۴: بسکه بی روی تو لبریز ندامت بوده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۷۵: بی ‌تو در هر جا جنون جوش ندامت بوده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۷۶: برق حسنی در نظر دارم به خود پیچیده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۷۷: چون تپش در دل نفس دزدیده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۷۸: حرف داغی لاله‌سان زبر زبان دزدیده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۷۹: عافیتها در مزاج پرفشان دزدیده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۸۰: سینه چاک یک جهان گرد هوس بالیده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۸۱: سر اگر بر آسمان یا بر زمین مالیده‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۸۲: بسکه نیرنگت قدح چیده‌ست در اندیشه‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۸۳: بیخودی ننهفت اسرار دل غم پیشه‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۸۴: از جراحت‌زار دل چیده‌ست دامان ناله‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۸۵: در جنون گر نگسلد پیمان فرمان ناله‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۸۶: دوش چون نی سطر دردی می‌چکید از خامه‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۸۷: قصهٔ دیوانگان دارد سراسر نامه‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۸۸: از خیالت وحشت‌اندوز دل بی‌کینه‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۸۹: اشک شمعی بود یک عمر آبیار دانه‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۹۰: برگ خودداری مجویید از دل دیوانه‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۹۱: تا دچار نازکرد آن نرگس مستانه‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۹۲: شور آفاق است جوشی از دل دیوانه‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۹۳: عمری‌ست چون نفس به تپیدن فسانه‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۹۴: فهم حقیقت من و ما را بهانه‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۹۵: می‌دهد زیب عمارت از خرابی خانه‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۹۶: سر خط نازیست امشب زخمهای سینه‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۹۷: مرده‌ام اما همان خجلت طراز هستی‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۹۸: یاد من کردی به سامان‌گشت ناز هستی‌ام غزل شمارهٔ ۱۹۹۹: با همه سرسبزی از سامان قدرت عاری‌ام غزل شمارهٔ ۲۰۰۰: رفتم ز خویش و یاد نگاهیست حالی‌ام غزل شمارهٔ ۲۰۰۱: تا کجا بوس کف پایت شود ارزانی‌ام غزل شمارهٔ ۲۰۰۲: تو کریم مطلق و من گدا چه کنی جز این‌که بخوانی‌ام غزل شمارهٔ ۲۰۰۳: آنی که بی تو من همه جا بی ‌سخن نی‌ام غزل شمارهٔ ۲۰۰۴: نبری گمان فسردگی به غبار بی‌سروپایی‌ام غزل شمارهٔ ۲۰۰۵: بی حوصلگی‌کرد درین بزم ‌کبابم غزل شمارهٔ ۲۰۰۶: شب ‌گردش چشمت قدحی داد به خوابم غزل شمارهٔ ۲۰۰۷: ندارد آنقدر قطع از جهان غفلت اسبابم غزل شمارهٔ ۲۰۰۸: از بسکه چون نگه زتحیر لبالبم غزل شمارهٔ ۲۰۰۹: یک چشم حیرت است زسرتا به پا لبم غزل شمارهٔ ۲۰۱۰: تأخیر ندارد خط فرمان نجاتم غزل شمارهٔ ۲۰۱۱: مشت عرق ز جبهه به هر باب ریختم غزل شمارهٔ ۲۰۱۲: خاکم به سر که بی تو به ‌گلشن نسوختم غزل شمارهٔ ۲۰۱۳: به سعی ضعف ‌گرفتم ز دام خویش نجستم غزل شمارهٔ ۲۰۱۴: چو گوهر آخر از تجرید نقش مدعا بستم غزل شمارهٔ ۲۰۱۵: جولان جنون آخر بر عجز رسا بستم غزل شمارهٔ ۲۰۱۶: حضور معنی‌ام‌ گم گشت تا دل بر صور بستم غزل شمارهٔ ۲۰۱۷: به عشقت‌ گر همه یک داغ سامان بود در دستم غزل شمارهٔ ۲۰۱۸: شب از یاد خطت سر رشتهٔ جان بود در دستم غزل شمارهٔ ۲۰۱۹: بر یار اگر پیام دل تنگ می‌فرستم غزل شمارهٔ ۲۰۲۰: شب جوش بهاری به دل تنگ شکستم غزل شمارهٔ ۲۰۲۱: هرگه به برگ و ساز معیشت‌ گریستم غزل شمارهٔ ۲۰۲۲: از هوس چون شمع‌گر سر بر هوا برداشتم غزل شمارهٔ ۲۰۲۳: کاش یک نم‌ گردش چشم تری می‌داشتم غزل شمارهٔ ۲۰۲۴: ز خود تهی شدم از عالم خراب‌گذشتم غزل شمارهٔ ۲۰۲۵: به جستجوی خود از سعی بی ‌دماغ ‌گذشتم غزل شمارهٔ ۲۰۲۶: شبی مشتاق رنگ ‌آمیزی تصویر دل ‌گشتم غزل شمارهٔ ۲۰۲۷: به تحریک نقابش گر شود مایل سر انگشتم غزل شمارهٔ ۲۰۲۸: به فقر آخر سر و برگ فنای خویشتن‌ گشتم غزل شمارهٔ ۲۰۲۹: کو جهد که چون بوی‌ گل از هوش خود افتم غزل شمارهٔ ۲۰۳۰: کی در قفس و دام هوا و هوس افتم غزل شمارهٔ ۲۰۳۱: کو شور دماغی ‌که به سودای تو افتم غزل شمارهٔ ۲۰۳۲: شب‌که عبرت را دلیل این شبستان یافتم غزل شمارهٔ ۲۰۳۳: آرزو بیتاب شد ساز بیانی یافتم غزل شمارهٔ ۲۰۳۴: چون آینه چندان به برش تنگ گرفتم غزل شمارهٔ ۲۰۳۵: به دل‌ گردی ز هستی یافتم از خویشتن رفتم غزل شمارهٔ ۲۰۳۶: تحیر مطلعی سرزد چو صبح‌ از خویشتن رفتم غزل شمارهٔ ۲۰۳۷: دوش ‌گستاخ به نظارهٔ جانان رفتم غزل شمارهٔ ۲۰۳۸: تا به در یوزهٔ راحت طلبیدن رفتم غزل شمارهٔ ۲۰۳۹: گر به پرواز و گر از سعی تپیدن رفتم غزل شمارهٔ ۲۰۴۰: شب از رویت سخنهایی بهار اندوده می‌گفتم غزل شمارهٔ ۲۰۴۱: چون شمع می‌روم ز خود و شعله قامتم غزل شمارهٔ ۲۰۴۲: چنین‌کز گردش چشم تو می‌آید به جان انجم غزل شمارهٔ ۲۰۴۳: ز خورشید جمالش تا عرق سازد عیان انجم غزل شمارهٔ ۲۰۴۴: کند هر جا عرق ز آن ماه تابان‌ گلفشان انجم غزل شمارهٔ ۲۰۴۵: شب بزم خیالی به دل سوخته چیدم غزل شمارهٔ ۲۰۴۶: نیست در میدان عبرت باکی از نیک و بدم غزل شمارهٔ ۲۰۴۷: ازین حسرت قفس روزی دو مپسندید آزادم غزل شمارهٔ ۲۰۴۸: چشمش افکنده طرح بیدادم غزل شمارهٔ ۲۰۴۹: قیامت می‌کند حسرت مپرس از طبع نا شادم غزل شمارهٔ ۲۰۵۰: ای دلت حسرت‌ کمین انتخاب صبحدم غزل شمارهٔ ۲۰۵۱: می‌رسد گویند باز آن آفتاب صبحدم غزل شمارهٔ ۲۰۵۲: دلبر شد و من پا به دلِ سخت فشردم غزل شمارهٔ ۲۰۵۳: ز دست عافیت داغم سپند یأس پروردم غزل شمارهٔ ۲۰۵۴: نگه واری بس است از جیب عبرت سر برآوردم غزل شمارهٔ ۲۰۵۵: زبن باغ همچو شبنم رنج خیال بردم غزل شمارهٔ ۲۰۵۶: شبی سیر خیال نقش پای دلربا کردم غزل شمارهٔ ۲۰۵۷: نه دنیا دیدم و نی سوی عقبا چشم وا کردم غزل شمارهٔ ۲۰۵۸: عبث خود را چو آتش تهمت آلود غضب کردم غزل شمارهٔ ۲۰۵۹: نه عبادت‌، نه ریاضت کردم غزل شمارهٔ ۲۰۶۰: هنرها عرضه دادم با صفای دل حسد کردم غزل شمارهٔ ۲۰۶۱: من خاکسار گردن ز کجا بلند کردم غزل شمارهٔ ۲۰۶۲: چون شمع روزگاری با شعله سازکردم غزل شمارهٔ ۲۰۶۳: شب چشم امتیازی بر خویش باز کردم غزل شمارهٔ ۲۰۶۴: ز علم و عمل نکته‌ها گوش‌ کردم غزل شمارهٔ ۲۰۶۵: چو شبنم تا نقاب اعتبار خویش شق‌ کردم غزل شمارهٔ ۲۰۶۶: ز تحقیق نقوش لوح امکان رفع شک کردم غزل شمارهٔ ۲۰۶۷: مژه خواباندم و دل را به جمعیت علم کردم غزل شمارهٔ ۲۰۶۸: وداع دورگرد عرضهٔ آرام رم کردم غزل شمارهٔ ۲۰۶۹: گذشت عمر و شکست دل آشکار نکردم غزل شمارهٔ ۲۰۷۰: خود را به عیش امکان پر متهم نکردم غزل شمارهٔ ۲۰۷۱: گهی بر صبح پیچیدم‌ گهی با گل جنون‌ کردم غزل شمارهٔ ۲۰۷۲: از هر طلبی پیش ندامت‌گله‌کردم غزل شمارهٔ ۲۰۷۳: گر چراغ ازنفس سوخته بر می‌کردم غزل شمارهٔ ۲۰۷۴: تو می‌رفتی و من ساز قیامت باز می‌کردم غزل شمارهٔ ۲۰۷۵: خوشا ذوقی‌ که از دل عقده‌ای‌ گر باز می‌کردم غزل شمارهٔ ۲۰۷۶: دمی چون شمع‌ گر جیب تغافل چاک می‌کردم غزل شمارهٔ ۲۰۷۷: شب‌ که در حسرت دیدار کمین می‌کردم غزل شمارهٔ ۲۰۷۸: گر لبی را به هوس ناله‌کمین می‌کردم غزل شمارهٔ ۲۰۷۹: کف خاکم چسان مقبول جست‌وجوی او گردم غزل شمارهٔ ۲۰۸۰: چو شمع از انفعال آگهی بیتاب می‌گردم غزل شمارهٔ ۲۰۸۱: نفسی چند جدا از نظرت می‌گردم غزل شمارهٔ ۲۰۸۲: نه بر صحرا نظر دارم نه در گلزار می‌گردم غزل شمارهٔ ۲۰۸۳: کف خاکستری می‌جوشم ازخود پاک می‌گردم غزل شمارهٔ ۲۰۸۴: بیخودی‌ کردم ز حسن بی حجارش سر زدم غزل شمارهٔ ۲۰۸۵: چشم وا کردم به چندین رنگ و بو ساغر زدم غزل شمارهٔ ۲۰۸۶: دوش کز سیر بهار سوختن سر بر زدم غزل شمارهٔ ۲۰۸۷: رفتم از خویش و به بزم جلوه‌اش لنگر زدم غزل شمارهٔ ۲۰۸۸: پر نفس می‌سوخت ما و من ز غیرت تن زدم غزل شمارهٔ ۲۰۸۹: امشب ان مست ناز می‌رسدم غزل شمارهٔ ۲۰۹۰: نه تعین نه ناز می‌رسدم غزل شمارهٔ ۲۰۹۱: آرزویی در گره بستم دُرّی یکتا شدم غزل شمارهٔ ۲۰۹۲: بالی از آزادی افشاندم قفس پیما شدم غزل شمارهٔ ۲۰۹۳: چون حباب آن دم که سیر آهنگ این دریا شدم غزل شمارهٔ ۲۰۹۴: زبن باغ تا ستمکش نشو و نما شدم غزل شمارهٔ ۲۰۹۵: حیف سازت‌ که منش پردهٔ آهنگ شدم غزل شمارهٔ ۲۰۹۶: خاک بودم آب گشتم‌ گِل شدم غزل شمارهٔ ۲۰۹۷: کام از جهان گرفتم و ناکام هم شدم غزل شمارهٔ ۲۰۹۸: در گلستانی که محو آن‌ گل خودرو شدم غزل شمارهٔ ۲۰۹۹: باغ هستی نیست جز رنگی‌ که‌ گرداند عدم غزل شمارهٔ ۲۱۰۰: با صد حضور باز طلبکارت آمدم غزل شمارهٔ ۲۱۰۱: دور از آن در چند در هر دشت و در گرداندم غزل شمارهٔ ۲۱۰۲: سحر ز شرم رخت مطلعی به تاب رساندم غزل شمارهٔ ۲۱۰۳: شباب رفت و من از یأس مبتلا ماندم غزل شمارهٔ ۲۱۰۴: ندارم رشتهٔ دیگر که آیین طلب بندم غزل شمارهٔ ۲۱۰۵: به یاد نرگس او هر طرف احرام می‌بندم غزل شمارهٔ ۲۱۰۶: چو بوی‌گل به نظرها نقاب نگشودم غزل شمارهٔ ۲۱۰۷: زا‌ن ناله‌ که شب بی ‌رخت افراخته بودم غزل شمارهٔ ۲۱۰۸: به باغی که چون صبح خندیده بودم غزل شمارهٔ ۲۱۰۹: شبی کز خیال توگل چیده بودم غزل شمارهٔ ۲۱۱۰: صد بیابان جنون آن طرف هوش خودم غزل شمارهٔ ۲۱۱۱: نالهٔ عجز نوای لب خاموش خودم غزل شمارهٔ ۲۱۱۲: تحیر آینهٔ عالم مثال خودم غزل شمارهٔ ۲۱۱۳: گاه خرد جوهرم‌، گاه جنون خودم غزل شمارهٔ ۲۱۱۴: گرنه شرابم چرا ساقی خون خودم غزل شمارهٔ ۲۱۱۵: از قاصد دلبر خبر دل طلبیدم غزل شمارهٔ ۲۱۱۶: درین‌ گلشن نه بویی دیدم و نی‌ رنگ فهمیدم غزل شمارهٔ ۲۱۱۷: سر تمنای پایبوسی به هر در و دشت می‌کشیدم غزل شمارهٔ ۲۱۱۸: سحر کیفیت دیدار از ایینه پرسیدم غزل شمارهٔ ۲۱۱۹: به سودای هوس عمری درین بازارگردیدم غزل شمارهٔ ۲۱۲۰: به صد وحشت رفیق آه بی تاثیر گردیدم غزل شمارهٔ ۲۱۲۱: ز خودداری چو موج گوهر آخر سنگ گردیدم غزل شمارهٔ ۲۱۲۲: تا درتن باغ‌گل افشان نموگردیدم غزل شمارهٔ ۲۱۲۳: شب که آیینهٔ آن آینه‌رو گردیدم غزل شمارهٔ ۲۱۲۴: هزار آینه با خود دچار کردم و دیدم غزل شمارهٔ ۲۱۲۵: خون خوردم و زین باغ به رنگی نرسیدم غزل شمارهٔ ۲۱۲۶: بسکه چون طاوو‌س‌، پیچیده‌ست مستی در سرم غزل شمارهٔ ۲۱۲۷: بس که در هجر تو فرسود از ضعیفی پیکرم غزل شمارهٔ ۲۱۲۸: سرمه شد آخر به خواب بی‌خودیها پیکرم غزل شمارهٔ ۲۱۲۹: شعلهٔ بی‌طاقتی افسرده در خاکسترم غزل شمارهٔ ۲۱۳۰: گر از سایه یک نقش پا برترم غزل شمارهٔ ۲۱۳۱: محو دلم مپرس ز تحقیق عنصرم غزل شمارهٔ ۲۱۳۲: همچو آیینه تحیر سفرم غزل شمارهٔ ۲۱۳۳: همچو شمع از خویش بر اندازِ وحشت برترم غزل شمارهٔ ۲۱۳۴: هیهات تا که از نظرم رفت دلبرم غزل شمارهٔ ۲۱۳۵: بر خموشی زده‌ام فکر خروشی دارم غزل شمارهٔ ۲۱۳۶: به زور شعلهٔ آواز حسرت‌ گرم رفتارم غزل شمارهٔ ۲۱۳۷: به هوس چون پر طاووس چمنها دارم غزل شمارهٔ ۲۱۳۸: بیکس شهیدم خون هم ندارم غزل شمارهٔ ۲۱۳۹: جز سوختن به یادت مشقی دگر ندارم غزل شمارهٔ ۲۱۴۰: حباب‌وارکه کرد اینقدرگرفتارم غزل شمارهٔ ۲۱۴۱: دل با تو سفرکرد و تهی ماند کنارم غزل شمارهٔ ۲۱۴۲: ز بس لبریز حسرت دارد امشب شوق دیدارم غزل شمارهٔ ۲۱۴۳: زخمی به دل از دست نگارین تو دارم غزل شمارهٔ ۲۱۴۴: فسرده در غبار دهر چون آیینه زنگارم غزل شمارهٔ ۲۱۴۵: ازین صحرای بی‌حاصل دگر با خود چه بردارم غزل شمارهٔ ۲۱۴۶: خیال آن مژه عمریست در نظر دارم غزل شمارهٔ ۲۱۴۷: ز سور و ماتم این انجمنهاکی خبر دارم غزل شمارهٔ ۲۱۴۸: فغان‌ گل می‌کند هرگه به ‌وحشت‌ گام بردارم غزل شمارهٔ ۲۱۴۹: عروج همتی در کار دارم غزل شمارهٔ ۲۱۵۰: سرشک بیخودم عیش می ناب دگر دارم غزل شمارهٔ ۲۱۵۱: چو اشک امشب به ساغر بادهٔ نابی دگر دارم غزل شمارهٔ ۲۱۵۲: به دشت بیخودی آوازهٔ شوق جرس دارم غزل شمارهٔ ۲۱۵۳: پر افشانم چو صبح اما گرفتاری هوس دارم غزل شمارهٔ ۲۱۵۴: درین حیرتسرا عمریست افسون جرس دارم غزل شمارهٔ ۲۱۵۵: می‌پرست ایجادم نشئهٔ ازل دارم غزل شمارهٔ ۲۱۵۶: به حسرت غنچه‌ام یعنی به دلتنگی وطن دارم غزل شمارهٔ ۲۱۵۷: مقیم وحدتم هر چند در کثرت وطن دارم غزل شمارهٔ ۲۱۵۸: به رنگ شمع ممکن نیست سوز دل نهان دارم غزل شمارهٔ ۲۱۵۹: در آن محفل‌ که‌ام من تا بگویم این و آن دارم غزل شمارهٔ ۲۱۶۰: عمری‌ست ز اسباب غنا هیچ ندارم غزل شمارهٔ ۲۱۶۱: می‌ام به‌ ساغر اگر خشک شد خمار ندارم غزل شمارهٔ ۲۱۶۲: عبرت انجمن جایی‌ست مأمنی که من دارم غزل شمارهٔ ۲۱۶۳: مپرسید از معاش خنده عنوانی‌ که من دارم غزل شمارهٔ ۲۱۶۴: ببین به ساز و مپرس از ترانه‌ای‌ که ندارم غزل شمارهٔ ۲۱۶۵: چو سایه خاک به سر داغم از غمی‌ که ندارم غزل شمارهٔ ۲۱۶۶: به هستی از اثر اعتبار مایه ندارم غزل شمارهٔ ۲۱۶۷: خاموشم و بیتابی فریاد تو دارم غزل شمارهٔ ۲۱۶۸: شبی‌که بی‌توجهان را به یاس تنگ برآرم غزل شمارهٔ ۲۱۶۹: غبار یأسم به هر تپیدن هزار بیداد می‌نگارم غزل شمارهٔ ۲۱۷۰: مسلمان‌ گشتم و هیچ از میان نگسست زنارم غزل شمارهٔ ۲۱۷۱: من درین بحر، نه‌ کشتی نه‌ کدو می‌آرم غزل شمارهٔ ۲۱۷۲: بر آسمان رسانم و گر بر هوا برم غزل شمارهٔ ۲۱۷۳: بر ندارد شوخی از طبع ادب تخمیر شرم غزل شمارهٔ ۲۱۷۴: ز دشت بیخودی می‌آیم از وضع ادب دورم غزل شمارهٔ ۲۱۷۵: شعورت خواه مستم وانماید خواه مخمورم غزل شمارهٔ ۲۱۷۶: نی سر تعمیر دل دارم نه تن می‌پرورم غزل شمارهٔ ۲۱۷۷: چه حاجتست به بند گران تدبیرم غزل شمارهٔ ۲۱۷۸: چه نیرنگست یارب در تماشاگاه تسخیرم غزل شمارهٔ ۲۱۷۹: ز بس ضعیف مزاج جهان تدبیرم غزل شمارهٔ ۲۱۸۰: نمی‌باشد تهی یک پرده از آهنگ تسخیرم غزل شمارهٔ ۲۱۸۱: چه دولت است که من نامت از ادب گیرم غزل شمارهٔ ۲۱۸۲: ز سودای چشم تو تا کام ‌گیرم غزل شمارهٔ ۲۱۸۳: چو ماه نو به چندین حسرت از خود کام می‌گیرم غزل شمارهٔ ۲۱۸۴: سراغ عیش ز عمر نمانده می‌گیرم غزل شمارهٔ ۲۱۸۵: اگر ساقی ز موجِ باده بندد رشتهٔ سازم غزل شمارهٔ ۲۱۸۶: حیرت دمد از شوخی گل کردن رازم غزل شمارهٔ ۲۱۸۷: ز بال نارسا بر خویش پیچیده است پروازم غزل شمارهٔ ۲۱۸۸: ز فیض‌ ناتوانی مصرعی در خلق ممتازم غزل شمارهٔ ۲۱۸۹: به حیرت خویش را بیگانهٔ ادراک می‌سازم غزل شمارهٔ ۲۱۹۰: به ذوق جستجویت جیب هستی چاک می‌سازم غزل شمارهٔ ۲۱۹۱: نفس را بعد ازین در سوختن افسانه می‌سازم غزل شمارهٔ ۲۱۹۲: چو سرو از ناز بر جوی حیا بالیدنت نازم غزل شمارهٔ ۲۱۹۳: زرنگ ناز چون گل بزم عشرت چیدنت نازم غزل شمارهٔ ۲۱۹۴: قیامت‌ کرد گل در پیرهن بالیدنت نازم غزل شمارهٔ ۲۱۹۵: به لب حرف طلب دزدم به دل شور هوس سوزم غزل شمارهٔ ۲۱۹۶: شرار سنگم و در فکر کار خویش می‌سوزم غزل شمارهٔ ۲۱۹۷: آمد ز گلشن ناز آن جوهر تبسم غزل شمارهٔ ۲۱۹۸: واکرد صبح آهی بر دل در تبسم غزل شمارهٔ ۲۱۹۹: باز از جهان حسرت دیدار می‌رسم غزل شمارهٔ ۲۲۰۰: از ضعف بسکه در همه جا دیر می‌رسم غزل شمارهٔ ۲۲۰۱: تا نفس آب زندگیست هیچ به بو نمی‌رسم غزل شمارهٔ ۲۲۰۲: چه‌سان با دوست درد و داغ چندین ساله بنویسم غزل شمارهٔ ۲۲۰۳: ز چاک سینه آهی می‌نو‌بسم غزل شمارهٔ ۲۲۰۴: جنون ذره‌ام در ساز وحشت سخت قلاشم غزل شمارهٔ ۲۲۰۵: بی روی تو گر گریه به اندازه‌ کند چشم غزل شمارهٔ ۲۲۰۶: تا دفتر حیرت ز رخش تازه کند چشم غزل شمارهٔ ۲۲۰۷: تا جلوه‌ات پر افشاند از آشیانهٔ چشم غزل شمارهٔ ۲۲۰۸: تا می ز جام همت بد مست می‌کشم غزل شمارهٔ ۲۲۰۹: چون شمع زحمتی که به شبگیر می‌کشم غزل شمارهٔ ۲۲۱۰: تیغ آهی بر صف اندوه امکان می‌کشم غزل شمارهٔ ۲۲۱۱: به عرض جوهر طاقت درین محیط خموشم غزل شمارهٔ ۲۲۱۲: جنون از بس قیامت ریخت بر آیینهٔ هوشم غزل شمارهٔ ۲۲۱۳: چو دریا یک قلم موجست شوق بیخودی جوشم غزل شمارهٔ ۲۲۱۴: ز بسکه حیرت دیدار برده است ز هوشم غزل شمارهٔ ۲۲۱۵: ز بسکه شور جنون‌گشت برق‌کلبهٔ هوشم غزل شمارهٔ ۲۲۱۶: ز فیض‌ گریهٔ سرشار افسردن فراموشم غزل شمارهٔ ۲۲۱۷: زبن سجدهٔ خود دار تفاخر چه فروشم غزل شمارهٔ ۲۲۱۸: گهی در شعله می‌غلتم گهی با آب می‌جوشم غزل شمارهٔ ۲۲۱۹: ندانم مژدهٔ وصل‌ که شد برق افکن هوشم غزل شمارهٔ ۲۲۲۰: نه مضمون نقش می‌بندم نه لفظ از پرده می‌جوشم غزل شمارهٔ ۲۲۲۱: در عالم حق شهرت باطل چه فروشم غزل شمارهٔ ۲۲۲۲: ز حرف راحت اسباب دنیا پنبه درگوشم غزل شمارهٔ ۲۲۲۳: ندانم مژده آواز پای کیست در گوشم غزل شمارهٔ ۲۲۲۴: قفای زانوی پیری مقیم خلوت خویشم غزل شمارهٔ ۲۲۲۵: چراغ خامشم حسرت نگاه محفل خویشم غزل شمارهٔ ۲۲۲۶: چنین آفت نصیب از طبع راحت دشمن خویشم غزل شمارهٔ ۲۲۲۷: غبار عجز پروازی مقیم دامن خویشم غزل شمارهٔ ۲۲۲۸: نه گر‌دون بلندی نی زمین پستی خویشم غزل شمارهٔ ۲۲۲۹: در مکتب تأمل فارغ ز صوت و حرفم غزل شمارهٔ ۲۲۳۰: به صدگردون تسلسل بست دور ساغر عشقم غزل شمارهٔ ۲۲۳۱: از شوق تو ای شمع طرب بعد هلاکم غزل شمارهٔ ۲۲۳۲: در حسرت ‌آن شمع طرب بعد هلاکم غزل شمارهٔ ۲۲۳۳: دو روزی گو به خون گل کرده باشد چشم نمناکم غزل شمارهٔ ۲۲۳۴: زین ‌گریه اگر باد برد حاصل خاکم غزل شمارهٔ ۲۲۳۵: از کجا وهم دو رنگی به قدح ریخته بنگم غزل شمارهٔ ۲۲۳۶: به اقبال حضورت صد گلستان عیش در چنگم غزل شمارهٔ ۲۲۳۷: به رنگ‌گلشن ازفیض حضورت عشرت آهنگم غزل شمارهٔ ۲۲۳۸: چکیدنهای اشکم یا شکست شیشهٔ رنگم غزل شمارهٔ ۲۲۳۹: چمن طراز شکوه جهان نیرنگم غزل شمارهٔ ۲۲۴۰: ز بس گرد وحشت گرفته است تنگم غزل شمارهٔ ۲۲۴۱: نمی‌دانم هجوم آباد سودای چه نیرنگم غزل شمارهٔ ۲۲۴۲: مزرع تسلیم ادب حاصلم غزل شمارهٔ ۲۲۴۳: ننمود غنچه‌ات آنقدر ادب اقتضای تاملم غزل شمارهٔ ۲۲۴۴: بی شبههٔ تحقیق نه شخصم نه مثالم غزل شمارهٔ ۲۲۴۵: تحیر سوخت پروازم فسردن کرد پامالم غزل شمارهٔ ۲۲۴۶: ز بس صرف ادب پیمایی عجز است احوالم غزل شمارهٔ ۲۲۴۷: عمری‌ست قیامتکدهٔ گردش حالم غزل شمارهٔ ۲۲۴۸: بعد کشتن نیز پنهان نیست داغ بسملم غزل شمارهٔ ۲۲۴۹: به این طاقت نمی‌دانم چه خواهد بود انجامم غزل شمارهٔ ۲۲۵۰: چنین ز شرم‌ که‌ گردید سرنگون جامم غزل شمارهٔ ۲۲۵۱: دوری بزمت در غم‌ و شادی ‌گر کند این می قسمت جامم غزل شمارهٔ ۲۲۵۲: نشد از سعی تمکین وحشتی آسودگی رامم غزل شمارهٔ ۲۲۵۳: چندین مژه بنشست رگ خواب به چشمم غزل شمارهٔ ۲۲۵۴: از عزت و خواری نه امید است نه بیمم غزل شمارهٔ ۲۲۵۵: شکوه فقر ملک بی‌نیازی‌ کرد تسلیمم غزل شمارهٔ ۲۲۵۶: تا کی ستم‌ کند سر بی‌مغز بر تنم غزل شمارهٔ ۲۲۵۷: در تجرد تهمتی دیگر ندوزی بر تنم غزل شمارهٔ ۲۲۵۸: دیده‌ای داری چه می‌پرسی ز جیب و دامنم غزل شمارهٔ ۲۲۵۹: شرار کاغذ فرصت کمینم غزل شمارهٔ ۲۲۶۰: برون دل نتوان یافت‌ گرد جولانم غزل شمارهٔ ۲۲۶۱: به سودای بهار جلوه‌ات عمریست‌گریانم غزل شمارهٔ ۲۲۶۲: به نقش سخت رویی‌های مردم بس‌که حیرانم غزل شمارهٔ ۲۲۶۳: ز صد ابرام بیش است انفعال چشم حیرانم غزل شمارهٔ ۲۲۶۴: نی قابل سودم نه سزاوار زیانم غزل شمارهٔ ۲۲۶۵: هر چند درین مرحله بی تاب و توانم غزل شمارهٔ ۲۲۶۶: باز دل مست نوایی‌ست که من می‌دانم غزل شمارهٔ ۲۲۶۷: دلیل کاروان اشکم آه سرد رامانم غزل شمارهٔ ۲۲۶۸: نه فکر غنچه نی اندیشهٔ ‌گل می‌کند شبنم غزل شمارهٔ ۲۲۶۹: اگردریا نگیرد خرده بر بیش و کم شبنم غزل شمارهٔ ۲۲۷۰: دل را به یاد روی کسی یاد می‌کنم غزل شمارهٔ ۲۲۷۱: آمدم طرح بهار تازه‌ای انشا کنم غزل شمارهٔ ۲۲۷۲: وحشتی‌ کو تا وداع اینهمه غوغا کنم غزل شمارهٔ ۲۲۷۳: چون سپند اظهار مطلب ازکجا پیداکنم غزل شمارهٔ ۲۲۷۴: کو فضایی که نفس را ز دل آزاد کنم غزل شمارهٔ ۲۲۷۵: باده ندارم که به ساغرکنم غزل شمارهٔ ۲۲۷۶: به‌کمین دعوی هستی‌ام‌ که چو شمعش از نظر افکنم غزل شمارهٔ ۲۲۷۷: بعد ازین از صحبت این دیو مردم رم کنم غزل شمارهٔ ۲۲۷۸: زان پری چون شیشه تا کی شکوه‌ای خالی‌ کنم غزل شمارهٔ ۲۲۷۹: ای طرب وجدی که باز آغوش گل وامی‌کنم غزل شمارهٔ ۲۲۸۰: بعد ازین در گوشهٔ دل چون نفس جا می‌کنم غزل شمارهٔ ۲۲۸۱: گاهی به ناله‌ گه به تپش ‌گرد می‌کنم غزل شمارهٔ ۲۲۸۲: شمع‌سان چشمی ‌کز اشکِ آتشین تر می‌کنم غزل شمارهٔ ۲۲۸۳: چیزی از خود هر قدم زیر قدم‌ گم می‌کنم غزل شمارهٔ ۲۲۸۴: چون شرار کاغذ امشب عیش خرمن می‌کنم غزل شمارهٔ ۲۲۸۵: بس که در شغل ندامت روز و شب جان می‌کنم غزل شمارهٔ ۲۲۸۶: زندگی را از قد خم عبرت آگه می‌کنم غزل شمارهٔ ۲۲۸۷: دل را به مستی از من و ما ساده می‌کنم غزل شمارهٔ ۲۲۸۸: دعوت تنزیه حسن بی‌مثالی می‌کنم غزل شمارهٔ ۲۲۸۹: صفحهٔ هستی شرر تاراج آهی می‌کنم غزل شمارهٔ ۲۲۹۰: باز بیتابانه ایجاد نوایی می‌کنم غزل شمارهٔ ۲۲۹۱: عمرها شد از ادب موج گهر در دامنم غزل شمارهٔ ۲۲۹۲: ادب سرشتهٔ عجزم مپرس از آیینم غزل شمارهٔ ۲۲۹۳: بی دستگاهیی بود چون شمع در کمینم غزل شمارهٔ ۲۲۹۴: ز نور عالم امکان گر انتخاب گزینم غزل شمارهٔ ۲۲۹۵: تا چند ز غفلت طرب اندیش نشینم غزل شمارهٔ ۲۲۹۶: کر شدم تا چند شور حق و باطل بشنوم غزل شمارهٔ ۲۲۹۷: از انفعال عشرت موهوم آگهم غزل شمارهٔ ۲۲۹۸: پرواز بی نشانی دارد دماغ جاهم غزل شمارهٔ ۲۲۹۹: به هر طرف‌ که هوای سفر شکست‌ کلاهم غزل شمارهٔ ۲۳۰۰: چون خامه از ضعیفی افلاک دستگاهم غزل شمارهٔ ۲۳۰۱: صید کمند شوقی‌ست از مهر تا به ما هم غزل شمارهٔ ۲۳۰۲: کباب عافیتم بیدماغ افسر جاهم غزل شمارهٔ ۲۳۰۳: وقت است‌کنیم‌گریه با هم غزل شمارهٔ ۲۳۰۴: ز دل چون غنچه یک چاک‌ گریبانگیر می‌خواهم غزل شمارهٔ ۲۳۰۵: شب وصل است از بخت اندکی توقیر می‌خواهم غزل شمارهٔ ۲۳۰۶: آه دود آخته‌ای می‌خواهم غزل شمارهٔ ۲۳۰۷: ای نرگست حیاکدهٔ صلح و جنگ هم غزل شمارهٔ ۲۳۰۸: در جیب غنچه بوی بهار است و رنگ هم غزل شمارهٔ ۲۳۰۹: خوشا عهدی‌ که غم‌ کوس تسلی می‌زد و دل هم غزل شمارهٔ ۲۳۱۰: نه تنها ناامید وصل یارم دورم از دل هم غزل شمارهٔ ۲۳۱۱: سر خوش آن نرگس مستانه‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۱۲: منم آن نشئهٔ فطرت‌ که خمستان قدیم غزل شمارهٔ ۲۳۱۳: نه خط شناس امیدم نه درس محرم بیم غزل شمارهٔ ۲۳۱۴: به رنگ خامه ز بس ناتوانی اجزایم غزل شمارهٔ ۲۳۱۵: پروانه شوم یا پر طاووس گشایم غزل شمارهٔ ۲۳۱۶: تا حسرت سر منزل او برد ز جایم غزل شمارهٔ ۲۳۱۷: نه وحدت سرایم نه‌کثرت نوایم غزل شمارهٔ ۲۳۱۸: با عشق نه نامیست نه ننگم‌ که برآیم غزل شمارهٔ ۲۳۱۹: رنگ پر ریختهٔ الفت گلزار توایم غزل شمارهٔ ۲۳۲۰: چون سبحه یک دو روز که با هم نشسته‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۲۱: بر سینه داغ‌های تمنا نوشته‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۲۲: سطری اگر ز وضع جهان وانوشته‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۲۳: چون قلم راه تجرد بسکه تنها رفته‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۲۴: گر در هوای او قدمی پیش رفته‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۲۵: چون غنچه در خیال تو هرگاه رفته‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۲۶: یکدم آسایش به صد ابرام پیدا کرده‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۲۷: دیدهٔ انتظار را دام امید کرده‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۲۸: با کف خاکستری سودای اخگر کرده‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۲۹: دور هستی پیش از گامی تمامش کرده‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۳۰: نشنیده حرف چند که ما گوش‌ کرده‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۳۱: در جگر صد رنگ توفان ‌کرده‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۳۲: نسخهٔ هیچیم‌، وهمی از عدم آورده‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۳۳: صبح است و ما دماغ تمنا رسانده‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۳۴: از زندگی به جز غم فردا نمانده‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۳۵: زین صفر کز عدم در هستی گشوده‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۳۶: یاران نه در چمن نه به‌باغی رسیده‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۳۷: پایمالیم و فارغ ازگله‌ایم غزل شمارهٔ ۲۳۳۸: به ذوق سجدهٔ باز از عدم گلباز می‌آیم غزل شمارهٔ ۲۳۳۹: عمری‌ست در نظرها اشک عرق نقابیم غزل شمارهٔ ۲۳۴۰: سایه‌وار از نارسایان جهان غربتیم غزل شمارهٔ ۲۳۴۱: هیچ می‌دانی مآل خود چرا نشناختیم غزل شمارهٔ ۲۳۴۲: حسرتی در دل نماند از بسکه ما واسوختیم غزل شمارهٔ ۲۳۴۳: یاد آن فرصت‌ که ما هم عذر لنگی داشتیم غزل شمارهٔ ۲۳۴۴: یاد آن فرصت‌ که عیش رایگانی داشتیم غزل شمارهٔ ۲۳۴۵: جبههٔ فکر ز خجلت عرق افشان ‌کردیم غزل شمارهٔ ۲۳۴۶: دیده را باز به دیدار که حیران کردیم غزل شمارهٔ ۲۳۴۷: دوش‌کز دود جگر طرح شببشان‌کردیم غزل شمارهٔ ۲۳۴۸: از چاک گریبان به دلی راه نکردیم غزل شمارهٔ ۲۳۴۹: چشم پوشیدیم و برما و من استغنا زدیم غزل شمارهٔ ۲۳۵۰: بی‌تکلف گرگدا گشتیم و گر سلطان شدیم غزل شمارهٔ ۲۳۵۱: قابل بار امانتها مگو آسان شدیم غزل شمارهٔ ۲۳۵۲: عشق هویی زد به صد مستی جنون باز آمدیم غزل شمارهٔ ۲۳۵۳: فرصت‌کمین پرواز چون نالهٔ سپندیم غزل شمارهٔ ۲۳۵۴: تا سایه صفت آینه از زنگ زدودیم غزل شمارهٔ ۲۳۵۵: جز حیرت ازین مزرعه خرمن ننمودیم غزل شمارهٔ ۲۳۵۶: خاک نمیم امروز دی محو یاد بودیم غزل شمارهٔ ۲۳۵۷: درکارگاه تحقیق غیر از عدم نبودیم غزل شمارهٔ ۲۳۵۸: جغد ویرانهٔ خیال خودیم غزل شمارهٔ ۲۳۵۹: چون نگه عمریست داغ چشم حیران خودیم غزل شمارهٔ ۲۳۶۰: خلوت‌پرست گوشهٔ حیرانی خودیم غزل شمارهٔ ۲۳۶۱: عزت‌ کلاه بی سر و سامانی خودیم غزل شمارهٔ ۲۳۶۲: سودیم سراپا و به پایی نرسیدیم غزل شمارهٔ ۲۳۶۳: صد شکرکه جز عجز گیاهی ندمیدیم غزل شمارهٔ ۲۳۶۴: برکاغذ آتش زده هر چند سواریم غزل شمارهٔ ۲۳۶۵: عمرها شد عرق از هستی مبهم داریم غزل شمارهٔ ۲۳۶۶: تا خامه‌وار خود را از سعی وا نداریم غزل شمارهٔ ۲۳۶۷: تا چند به هر مرده و بیمار بگریم غزل شمارهٔ ۲۳۶۸: وقت‌ست کنم شور جنون عام و بگریم غزل شمارهٔ ۲۳۶۹: فریاد کز توهم نامحرم حضوریم غزل شمارهٔ ۲۳۷۰: خیز کز درس دویی سر خط عاری گیریم غزل شمارهٔ ۲۳۷۱: پیمانهٔ غناکدهٔ بی‌مثالیم غزل شمارهٔ ۲۳۷۲: از کمال سرکشی عاجزترین عالمیم غزل شمارهٔ ۲۳۷۳: بی شبهه نیست هستی از بسکه ناتوانیم غزل شمارهٔ ۲۳۷۴: در رهت نا رفته از خود هر طرف سر می‌زنیم غزل شمارهٔ ۲۳۷۵: صبح تمنا دمید، دل چمنستان ‌کنیم غزل شمارهٔ ۲۳۷۶: به هر جا رفته‌ام از خویشتن راه تو می‌پویم غزل شمارهٔ ۲۳۷۷: فسردن نیست ممکن دست بردارد ز پهلویم غزل شمارهٔ ۲۳۷۸: نه لفظ از پرده می‌جوشد نه معنی می‌دهد رویم غزل شمارهٔ ۲۳۷۹: به‌کنج نیستی عمریست جای خویش می‌جویم غزل شمارهٔ ۲۳۸۰: شررواری ز فرصت رو نمای خویش می‌جویم غزل شمارهٔ ۲۳۸۱: حرفم همه از مغز است از پوست نمی‌گویم غزل شمارهٔ ۲۳۸۲: شکوهٔ اسباب چند، دل به رمیدن دهیم غزل شمارهٔ ۲۳۸۳: اسمیم بی‌مسمی دیگر چه وانماییم غزل شمارهٔ ۲۳۸۴: بیگانه وضعیم یا آشناییم غزل شمارهٔ ۲۳۸۵: چون ‌کاغذ آتش‌زده مهمان بقاییم غزل شمارهٔ ۲۳۸۶: دل حیرت آفرین است هر سو نظرگشاییم غزل شمارهٔ ۲۳۸۷: عمری‌ست به‌صحرای طلب عجز دراییم غزل شمارهٔ ۲۳۸۸: گر ما گوییم‌، ماکجاییم غزل شمارهٔ ۲۳۸۹: شکست رنگ که بود آبیار این‌ گلشن غزل شمارهٔ ۲۳۹۰: صفای دل به چراغ بقا دهد روغن غزل شمارهٔ ۲۳۹۱: عمرها در پرده بود اسرار وهم ما و من غزل شمارهٔ ۲۳۹۲: آخر از بار تعلق‌های اسباب جهان غزل شمارهٔ ۲۳۹۳: بر آن سرم‌ کز جنون نمایم بلند و پست خیال یکسان غزل شمارهٔ ۲۳۹۴: بسته‌ام چشم امید از الفت اهل جهان غزل شمارهٔ ۲۳۹۵: بعد مردن از غبارم‌ کیست تا یابد نشان غزل شمارهٔ ۲۳۹۶: تا بگذرم به صد سر و گردن ز آسمان غزل شمارهٔ ۲۳۹۷: در شکوه صافدل ندهد رخصت زبان غزل شمارهٔ ۲۳۹۸: زهی به شوخی بهار نازت شکسته رنگ غرور امکان غزل شمارهٔ ۲۳۹۹: سخت جانی هرکجا آید به عرض امتحان غزل شمارهٔ ۲۴۰۰: صورت اظهار معنی نیست محتاج بیان غزل شمارهٔ ۲۴۰۱: گشاد چشمی نشد نصیبم به سیر نیرنگ این دبستان غزل شمارهٔ ۲۴۰۲: وارستگی ز حسن دگر می‌دهد نشان غزل شمارهٔ ۲۴۰۳: گرچه جز ذکرت نمی‌گنجد حدیثی در زبان غزل شمارهٔ ۲۴۰۴: کرد حرف بی‌نشانم عالمی را تر زبان غزل شمارهٔ ۲۴۰۵: ای التفات نام تو گیرایی زبان غزل شمارهٔ ۲۴۰۶: تا کی غرور انجمن آرایی زبان غزل شمارهٔ ۲۴۰۷: از سعی ما نیامد جز زور درگریبان غزل شمارهٔ ۲۴۰۸: خداست حاصل خدمت‌ گزین درویشان غزل شمارهٔ ۲۴۰۹: ازتب شوق‌ که دارد اینقدر تاب استخوان غزل شمارهٔ ۲۴۱۰: عرقها دارد آن شمع حیا لیک از نظر پنهان غزل شمارهٔ ۲۴۱۱: غرور خودنمایی تا کنیم از یکدگر پنهان غزل شمارهٔ ۲۴۱۲: ای حاجتت دلیل به ادبار زیستن غزل شمارهٔ ۲۴۱۳: سجدهٔ خواریست آب رو پی نان ریختن غزل شمارهٔ ۲۴۱۴: سر به زیر تیغ و پا بر خار باید تاختن غزل شمارهٔ ۲۴۱۵: می‌روم هر جا به ذوق عافیت اندوختن غزل شمارهٔ ۲۴۱۶: ما و نگاه شرمگین از تک و تاز دوختن غزل شمارهٔ ۲۴۱۷: تا تب عشق آتشم را داد سر در سوختن غزل شمارهٔ ۲۴۱۸: کس چو شمع من نبوده‌ست آشنای سوختن غزل شمارهٔ ۲۴۱۹: زان تغافل‌گر چرا ناشاد باید زیستن غزل شمارهٔ ۲۴۲۰: گر به این ساز است دور از وصل جانان زیستن غزل شمارهٔ ۲۴۲۱: آینهٔ وصل چیست‌، حیرتی آراستن غزل شمارهٔ ۲۴۲۲: به وادیی که فروشد غبار ما ننشستن غزل شمارهٔ ۲۴۲۳: صفا گل‌ کرده‌ای تا کی غبار رنگ نشکستن‌ غزل شمارهٔ ۲۴۲۴: خوش عشرت است دمبدم از غم‌گریستن غزل شمارهٔ ۲۴۲۵: داغم ز ابر دیده به ‌شبنم گریستن غزل شمارهٔ ۲۴۲۶: هر چند نیست بی‌سبب از غم‌گریستن غزل شمارهٔ ۲۴۲۷: آگهی تا کی ‌کند روشن چراغ خویشتن غزل شمارهٔ ۲۴۲۸: آفت است اینجا مباش ایمن ز سر برداشتن غزل شمارهٔ ۲۴۲۹: تا به کی چون‌ شمع‌ باید تاج زر برداشتن غزل شمارهٔ ۲۴۳۰: کار آسانی مدان تاج کمر برداشتن غزل شمارهٔ ۲۴۳۱: پیرگشتم چند رنج آب وگل برداشتن غزل شمارهٔ ۲۴۳۲: منفعل خلق را ناز صنم داشتن غزل شمارهٔ ۲۴۳۳: پُر ملاف از جوهر باریک بینی داشتن غزل شمارهٔ ۲۴۳۴: به خود داری فسردن گرم کردی جای بگذشتن غزل شمارهٔ ۲۴۳۵: چو موج‌گوهر ازین بحر بی‌تعب نگذشتن غزل شمارهٔ ۲۴۳۶: از جوا‌ن حسن سلوک پیر نتوان یافتن غزل شمارهٔ ۲۴۳۷: عجز ما جولانگر تدبیر نتوان یافتن غزل شمارهٔ ۲۴۳۸: بر خط ترک طلب گر راه خواهی یافتن غزل شمارهٔ ۲۴۳۹: از نالهٔ دل ما تا کی رمیده رفتن غزل شمارهٔ ۲۴۴۰: یاد ابروی کجی زد به دل ما ناخن غزل شمارهٔ ۲۴۴۱: اشکم ز بی‌قراری زد بر دَرِ چکیدن غزل شمارهٔ ۲۴۴۲: روانی نیست محو جلوه را بی‌آب‌گردیدن غزل شمارهٔ ۲۴۴۳: آه ناکام چه مقدار توان خون خوردن غزل شمارهٔ ۲۴۴۴: به خود پیچیده‌ام نالیدنم نتوان‌ گمان بردن غزل شمارهٔ ۲۴۴۵: جایی ‌که بود پیش بری پیش نبردن غزل شمارهٔ ۲۴۴۶: در این محفل ندارد یمن راحت چشم واکردن غزل شمارهٔ ۲۴۴۷: ندارد موج جز طومار رمز بحر وا کردن غزل شمارهٔ ۲۴۴۸: خوشا ذوق فنا و وحشت ساز شرر کردن غزل شمارهٔ ۲۴۴۹: دل روشن چه لازم تیره از عرض هنر کردن غزل شمارهٔ ۲۴۵۰: بی سیر عبرتی نیست ترک حیا نکردن غزل شمارهٔ ۲۴۵۱: اگر مشت غبار خود پر‌یشان می‌توان‌کردن غزل شمارهٔ ۲۴۵۲: به دل‌ گر یک شرر شوق تو پنهان می‌توان ‌کردن غزل شمارهٔ ۲۴۵۳: چقدر بهار دارد سوی دل نگاه کردن غزل شمارهٔ ۲۴۵۴: دمی ز عبرت اگر خم‌ کند حیا گردن غزل شمارهٔ ۲۴۵۵: گر به خون مشتاقان تیغ او کشد گردن غزل شمارهٔ ۲۴۵۶: از خود سری مچینید ادبار تا به‌گردن غزل شمارهٔ ۲۴۵۷: با ما نساخت آخر ذوق شراب خوردن غزل شمارهٔ ۲۴۵۸: چه دارد این گیر و دار هستی‌ گداز صد نام و ننگ خوردن غزل شمارهٔ ۲۴۵۹: چه بود سر و کار غلط سبقان در علم و عمل به فسانه زدن غزل شمارهٔ ۲۴۶۰: نسزد زجوهرفطرتت به جنون شبهه وشک زدن غزل شمارهٔ ۲۴۶۱: گر حنا بر خاک پایت جبهه ساخواهد شدن غزل شمارهٔ ۲۴۶۲: موج خونم هر قدر توفان نما خواهد شدن غزل شمارهٔ ۲۴۶۳: گر به این واماندگی مطلق عنان خواهم شدن غزل شمارهٔ ۲۴۶۴: همعنان آهم آشوب جهان خواهم شدن غزل شمارهٔ ۲۴۶۵: رساند عمر به جایی دل از وفا کندن غزل شمارهٔ ۲۴۶۶: تا چند به عیب من وما چشم‌گشودن غزل شمارهٔ ۲۴۶۷: خلقی‌ست غافل اینجا از کشتن و درودن غزل شمارهٔ ۲۴۶۸: غنیمت ‌گیر چون آیینه محو شان خود بودن غزل شمارهٔ ۲۴۶۹: دل را به باد دادیم آه از نظر گشودن غزل شمارهٔ ۲۴۷۰: ظلم است به تشویشِ دل اقبال نمودن غزل شمارهٔ ۲۴۷۱: آن عجز شهیدم‌ که به صد رنگ تپیدن غزل شمارهٔ ۲۴۷۲: به مطلب می‌رساند وحشت از آفاق ورزبدن غزل شمارهٔ ۲۴۷۳: چون ربشه در این باغ به افسون دمیدن غزل شمارهٔ ۲۴۷۴: درس کمال خود گیر از ناله سر کشیدن غزل شمارهٔ ۲۴۷۵: دل چیست که بی روی تو از درد تپیدن غزل شمارهٔ ۲۴۷۶: ما را ز بار هستی تاکی غم خمیدن غزل شمارهٔ ۲۴۷۷: مجو از ناله‌ام تاب نفس در سینه دزدیدن غزل شمارهٔ ۲۴۷۸: ندارد ساز صحبتها بساط عافیت چیدن غزل شمارهٔ ۲۴۷۹: پریشان ‌کرد چون خاموشی‌ام آواز گردیدن غزل شمارهٔ ۲۴۸۰: سراغ دل نخواهی از من دیوانه پرسیدن غزل شمارهٔ ۲۴۸۱: رسانده است به آن انجمن ز ما نرسیدن غزل شمارهٔ ۲۴۸۲: آسان مکن تصور بار مغان کشیدن غزل شمارهٔ ۲۴۸۳: از چرخ بار منت تا کی توان کشیدن غزل شمارهٔ ۲۴۸۴: صبح است ازین مرحلهٔ یاس به در زن غزل شمارهٔ ۲۴۸۵: بر شیشه خانهٔ دل افسرده سنگ زن غزل شمارهٔ ۲۴۸۶: بر حیرت اوضاع جهان یک مژه خم زن غزل شمارهٔ ۲۴۸۷: بیا ای‌گرد راهت خرمن حسن غزل شمارهٔ ۲۴۸۸: اگر حسرت پرستی خدمت ترک تمنا کن غزل شمارهٔ ۲۴۸۹: به سعی بی‌نشانی آنسوی امکان رهی واکن غزل شمارهٔ ۲۴۹۰: هوس ها می‌دمد زین باغ جوش گل تماشا کن غزل شمارهٔ ۲۴۹۱: دل‌ گر نه داغ عشق فروزد کباب ‌کن غزل شمارهٔ ۲۴۹۲: از دیده سراغ دل دیوانه طلب کن غزل شمارهٔ ۲۴۹۳: حیا را دستگاه خودپسندیهای طاقت کن غزل شمارهٔ ۲۴۹۴: قد خم‌ گشته را تا می‌توانی وقف طاعت ‌کن غزل شمارهٔ ۲۴۹۵: به تماشای این چمن در مژگان فراز کن غزل شمارهٔ ۲۴۹۶: از خاک یک دو پایه فروتر نزول ‌کن غزل شمارهٔ ۲۴۹۷: غم تلاش مخور عجز را مقدم‌کن غزل شمارهٔ ۲۴۹۸: از خودآرایی به‌جنس جاودان لنگر مکن غزل شمارهٔ ۲۴۹۹: ای به عشرت متهم سامان درد سر مکن غزل شمارهٔ ۲۵۰۰: ترشح مایه‌ای ناز دلی را محو احسان‌کن غزل شمارهٔ ۲۵۰۱: ز پابوسش بهار عشرت جاوید سامان‌کن غزل شمارهٔ ۲۵۰۲: دل پیش نظر گیر سر و برگ نمو ‌کن غزل شمارهٔ ۲۵۰۳: سرمایهٔ اظهار بقا هیچکسی کن غزل شمارهٔ ۲۵۰۴: صف حرص و هوا در هم شکستی‌ کجکلاهی‌ کن غزل شمارهٔ ۲۵۰۵: رهت سنگی ندارد ای شرر وجد رهایی‌ کن غزل شمارهٔ ۲۵۰۶: در جنون جوش سویدا تنگ دارد جای من غزل شمارهٔ ۲۵۰۷: آزادی آخر بد باخت با من غزل شمارهٔ ۲۵۰۸: چون صبح نخندد ز قبایم غم دامن غزل شمارهٔ ۲۵۰۹: نشاند عجزم بر آستانی که محوم از جیب تا به دامن غزل شمارهٔ ۲۵۱۰: عرق دارد عنان احتیاج بی‌نقاب من غزل شمارهٔ ۲۵۱۱: محیط جلوهٔ او موج خیز است از سراب من غزل شمارهٔ ۲۵۱۲: به وهم این و آن خون شد دل غفلت‌پرست من غزل شمارهٔ ۲۵۱۳: ز شوخی تا قدح می‌گیرد آن بیدار مست من غزل شمارهٔ ۲۵۱۴: گلفزوش از پرتو شمع من است این انجمن غزل شمارهٔ ۲۵۱۵: جانکنیها چیده هستی تا عدم بنیاد من غزل شمارهٔ ۲۵۱۶: تمثال فنایم چه نشان‌؟ کو اثر من غزل شمارهٔ ۲۵۱۷: خار خار کیست در طبع الم تخمیر من غزل شمارهٔ ۲۵۱۸: زین شکر که تا کوی تو شد راهبر من غزل شمارهٔ ۲۵۱۹: درین وادی که می‌یابد سراغ اعتبار من غزل شمارهٔ ۲۵۲۰: ز بس محو است نقش آرزوها در کنار من غزل شمارهٔ ۲۵۲۱: سوخته لاله‌زار من رفته گل از کنار من غزل شمارهٔ ۲۵۲۲: نیامد کوشش بیحاصل گردون به کار من غزل شمارهٔ ۲۵۲۳: به این حیرت اگر باشد خروشی ناگزیر من غزل شمارهٔ ۲۵۲۴: به پهلو ناوک درد که دارد گوشه‌گیر من غزل شمارهٔ ۲۵۲۵: هویی کشید کلک قیامت صریر من غزل شمارهٔ ۲۵۲۶: تب وتاب اشک چکیده‌ام‌که رسد به معنی راز من غزل شمارهٔ ۲۵۲۷: چون شمع تا چکیدن اشک‌ست ساز من غزل شمارهٔ ۲۵۲۸: حیرت آهنگم که می‌فهمد زبان راز من غزل شمارهٔ ۲۵۲۹: گل نشو و نما چندان شکست یأس چید از من غزل شمارهٔ ۲۵۳۰: بی‌نشان حسنی‌که درس جلوه می‌خواند ز من غزل شمارهٔ ۲۵۳۱: خم قامت نبرد ابرام طبع‌ سخت‌کوش من غزل شمارهٔ ۲۵۳۲: به‌هر جا پرتو حسنت برافروزد چراغ من غزل شمارهٔ ۲۵۳۳: ز خودداری نفس می‌زد تب و تاب چراغ من غزل شمارهٔ ۲۵۳۴: بسکه ناموس وفا داردکمین حال من غزل شمارهٔ ۲۵۳۵: همچو بوی‌ گل ز بس بی‌پرده است احوال من غزل شمارهٔ ۲۵۳۶: آه‌با مقصدتسلیم‌نپیوستم‌من غزل شمارهٔ ۲۵۳۷: چنین کشتهٔ حسرت کیستم من غزل شمارهٔ ۲۵۳۸: بگذشت ز خاکم بت‌ گل پیرهن من غزل شمارهٔ ۲۵۳۹: تا فلک بر باد ناکامی دهد تسکین من غزل شمارهٔ ۲۵۴۰: گلی‌ که‌ کس نشد آیینه‌اش مقابل او من غزل شمارهٔ ۲۵۴۱: ز رهِ هوس، به تو کی رسم؟ نفسی ز خود نرمیده من غزل شمارهٔ ۲۵۴۲: بعد مردن گر همین داغست وحشت‌زای من غزل شمارهٔ ۲۵۴۳: چون‌گهر هر چند بر دریا تند غوغای من غزل شمارهٔ ۲۵۴۴: در خور گل‌ کردن فقرست استغنای من غزل شمارهٔ ۲۵۴۵: دهر، توفان دارد از طبع جنون پیمای من غزل شمارهٔ ۲۵۴۶: شمع صفت دیدنی‌ست عجز جنون زای من غزل شمارهٔ ۲۵۴۷: گرد وحشت بسکه بر هم چیده است اجزای من غزل شمارهٔ ۲۵۴۸: دوری مقصد دمید از سرکشیدنهای من غزل شمارهٔ ۲۵۴۹: سوخت چون موج گهر بال تپیدنهای من غزل شمارهٔ ۲۵۵۰: فلک نبست ره صبح لاابالی من غزل شمارهٔ ۲۵۵۱: انفعال باطن خاموش دارد بوی خون غزل شمارهٔ ۲۵۵۲: ببینم تاکی‌ام آرَد جنون زین دامگه بیرون غزل شمارهٔ ۲۵۵۳: جنون ما بیابانهاست از آوارگی بیرون غزل شمارهٔ ۲۵۵۴: ز پرده آیی اگر از قبای تنگ برون غزل شمارهٔ ۲۵۵۵: گر ز بزم‌، آن بت ساقی لقب آید بیرون غزل شمارهٔ ۲۵۵۶: ای اثرهای خرامت چشم حیران درکمین غزل شمارهٔ ۲۵۵۷: به‌کنج ابروی دلدار خال فتنه کمین غزل شمارهٔ ۲۵۵۸: بی‌سراغی نیست ‌گرد هستی وحشت ‌کمین غزل شمارهٔ ۲۵۵۹: شکست حادثه بر ما نیافت دست‌ کمین غزل شمارهٔ ۲۵۶۰: نیست ممکن واژگونیهای طالع بیش ازین غزل شمارهٔ ۲۵۶۱: نفس عمارت دل دارد و شکستنش است این غزل شمارهٔ ۲۵۶۲: فلک چه نقش‌کشد صرف بند و بست جبین غزل شمارهٔ ۲۵۶۳: چون هلالم بی‌خم تسلیم آن اختر جبین غزل شمارهٔ ۲۵۶۴: ز سجده بیخبری تا کی انفعال جبین غزل شمارهٔ ۲۵۶۵: دست جرأت دیدم آخر مغتنم در آستین غزل شمارهٔ ۲۵۶۶: گرگدا دست طمع دزدد ز هم در آستین غزل شمارهٔ ۲۵۶۷: سر طره‌ای به هوا فشان ختنی ز مشک‌تر آفرین غزل شمارهٔ ۲۵۶۸: خواه غفلت پیشگی‌ کن خواه آگاهی ‌گزین غزل شمارهٔ ۲۵۶۹: تا به‌کی باشی قفس فرسودهٔ شان نگین غزل شمارهٔ ۲۵۷۰: گر قناعت را توانی داد سامان نگین غزل شمارهٔ ۲۵۷۱: پر نارساست سعی تحیر کمند او غزل شمارهٔ ۲۵۷۲: به این موهومی‌ام یا رب‌ که‌ کرد آیینه‌دار او غزل شمارهٔ ۲۵۷۳: لباس ‌کعبه پوشید از خط مشکین عذار او غزل شمارهٔ ۲۵۷۴: گر از موج‌ گهر نشنیده‌ای رمز خروش او غزل شمارهٔ ۲۵۷۵: من سنگدل چه اثر برم زحضور ذکر دوام او غزل شمارهٔ ۲۵۷۶: نقاش تاکشد اثر ناتوان او غزل شمارهٔ ۲۵۷۷: کو عبرت آگهی‌ که به تحقیق راه او غزل شمارهٔ ۲۵۷۸: هر چند دورم از چمن جلوه‌گاه او غزل شمارهٔ ۲۵۷۹: منفعلم برکه برم حاجت خویش از برتو غزل شمارهٔ ۲۵۸۰: ای ز عنایت آشکار شخص تو و مثال تو غزل شمارهٔ ۲۵۸۱: باز چو صبح کرده‌ام تحفهٔ بارگاه تو غزل شمارهٔ ۲۵۸۲: نمی‌گویم به عشرتگاه مجنون جهد پیمارو غزل شمارهٔ ۲۵۸۳: به پیری هم نی‌ام غافل ز عشق آن‌کمان ابرو غزل شمارهٔ ۲۵۸۴: مه نو می‌نماید امشبم از آسمان ابرو غزل شمارهٔ ۲۵۸۵: بس رشک قامت او سوخت سر تا پای سرو غزل شمارهٔ ۲۵۸۶: بس که یاد قامتت بر باد داد اجزای سرو غزل شمارهٔ ۲۵۸۷: ای بسمل طلب پی خون چکیده رو غزل شمارهٔ ۲۵۸۸: ای بیخبر به درد دل ما رسیده رو غزل شمارهٔ ۲۵۸۹: همچون نفس به آینهٔ دل رسیده رو غزل شمارهٔ ۲۵۹۰: نامنفعلی گریه کن و چون مژه تر شو غزل شمارهٔ ۲۵۹۱: ای پرفشان‌ گرد نفس چندی شرار سنگ شو غزل شمارهٔ ۲۵۹۲: نمی‌گویم قیامت جوش زن یا شور توفان شو غزل شمارهٔ ۲۵۹۳: کجایی ای جنون ویرانه ات کو غزل شمارهٔ ۲۵۹۴: ما غربت آشیانیم ای بلبلان وطن‌ کو غزل شمارهٔ ۲۵۹۵: ای فکر نازکت را شبهت ‌کمینی از مو غزل شمارهٔ ۲۵۹۶: این قلمرو اندوه کارگاه راحت نیست غزل شمارهٔ ۲۵۹۷: از بسکه ضعف طاقت بوسید روی زانو غزل شمارهٔ ۲۵۹۸: بر شعله تا چند نازیدن‌کاه غزل شمارهٔ ۲۵۹۹: بسکه می‌جوشد ازین دریای حسرت حب جاه غزل شمارهٔ ۲۶۰۰: در شکنج عزتند ارباب جاه غزل شمارهٔ ۲۶۰۱: عالم و این تردماغیهای جاه غزل شمارهٔ ۲۶۰۲: گر نفس چیند به این فرصت بساط دستگاه غزل شمارهٔ ۲۶۰۳: ننگ دنیا برندارد همت معنی نگاه غزل شمارهٔ ۲۶۰۴: بسکه ما را بر آن لقاست نگاه غزل شمارهٔ ۲۶۰۵: تار پیراهن حیاست نگاه غزل شمارهٔ ۲۶۰۶: تا به شوخی نکشد زمزمهٔ ساز نگاه غزل شمارهٔ ۲۶۰۷: گر دهد رنگ تماشای تو پرواز نگاه غزل شمارهٔ ۲۶۰۸: در محیطی‌کز فلک طرح حباب انداخته غزل شمارهٔ ۲۶۰۹: ای به اوج قدس فرش آستان انداخته غزل شمارهٔ ۲۶۱۰: چیست‌ گردون‌ کاینقدر در خلق غوغا ریخته غزل شمارهٔ ۲۶۱۱: به دست‌ تیغ تو تا خون من حنا بسته غزل شمارهٔ ۲۶۱۲: به تو نقش صحبت ما، چقدر بجا نشسته غزل شمارهٔ ۲۶۱۳: به غبار این بیابان نه نشان پا نشسته غزل شمارهٔ ۲۶۱۴: غبار خط زلعل او به ‌رنگی سر برآورده غزل شمارهٔ ۲۶۱۵: نپنداری همین روز و شب از هم سر برآورده غزل شمارهٔ ۲۶۱۶: غبارم برنمی‌خیزد ازین صحرای خوابیده غزل شمارهٔ ۲۶۱۷: ندیدم در غبار و دود این صحرای خوابیده غزل شمارهٔ ۲۶۱۸: به رشته‌ات اثر وهم مدعاست گره غزل شمارهٔ ۲۶۱۹: هزار نغمه به‌ساز شکست ماست‌گره غزل شمارهٔ ۲۶۲۰: زین چمن درکف ندارد غنچهٔ دل جز گره غزل شمارهٔ ۲۶۲۱: نیست خاموشی به ‌کار شمع محفل جزگره غزل شمارهٔ ۲۶۲۲: وهم شهرت بهانه‌ایم همه غزل شمارهٔ ۲۶۲۳: برآرد گَرَم آتش‌ دل زبانه غزل شمارهٔ ۲۶۲۴: پری می ‌فشان ای تعلق بهانه غزل شمارهٔ ۲۶۲۵: پرتوت هر جا بپردازدکنار آینه غزل شمارهٔ ۲۶۲۶: بوی وصلی هست در رنگ بهار آینه غزل شمارهٔ ۲۶۲۷: زد عرق پیمانه حسنی ساغر اندر آینه غزل شمارهٔ ۲۶۲۸: نیست محروم تماشا جوهر اندر آینه غزل شمارهٔ ۲۶۲۹: ای تماشایت چمن‌پرور به چشم آینه غزل شمارهٔ ۲۶۳۰: حیرت حسن‌ که زد نشتر به ‌چشم آینه غزل شمارهٔ ۲۶۳۱: امروزکیست مست تماشای آینه غزل شمارهٔ ۲۶۳۲: خلقی‌ست محو خود به تماشای آینه غزل شمارهٔ ۲۶۳۳: نه با صحرا سری دارم نه باگلزار سودایی غزل شمارهٔ ۲۶۳۴: ای نفس مایه درین عرصه چه پرداخته‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۳۵: این ‌چه طاووسی نازست که اندوخته‌ای‌؟ غزل شمارهٔ ۲۶۳۶: به غبار عالم جستجو ز چه یاس خسته نشسته‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۳۷: چون صبح دارم از چمنی رنگ جسته‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۳۸: یک تار موگر از سر دنیا گذشته‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۳۹: کیسه پرداز خیال شادی و غم رفته‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۴۰: گر به‌گردون می‌کشی‌ گردن و گر در سجده‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۴۱: گر همه رفتی چو ماه از چرخ برتر سجده‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۴۲: ای امل آواره فرصت را چه رسوا کرده‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۴۳: افسانهٔ وفایی اگر گوش کرده‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۴۴: خشم را آیینه پرداز ترحم کرده‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۴۵: به وحشت نگاهی چه خو کرده‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۴۶: دور از بساط وصل تو ماییم و دیده‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۴۷: شده عمرها که نشانده‌ام به کمین اشک چکیده‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۴۸: ماییم و گرد هستی حرمان دمیده‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۴۹: کجا خلوت و انجمن دیده‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۵۰: بر اوج بی‌نیازی اگر وارسیده‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۵۱: داد عجز ما ندهد سعی هیچ مشغله‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۵۲: بی‌تو دل در سینه‌ام دارد جنون افسانه‌ای غزل شمارهٔ ۲۶۵۳: ای لعبت تحیر! نور چه آفتابی غزل شمارهٔ ۲۶۵۴: عرق ربز خجالت می‌گدازد سعی بیتابی غزل شمارهٔ ۲۶۵۵: آه‌ که با دلم نبست عهد وفاق الفتی غزل شمارهٔ ۲۶۵۶: رفتی چو می از ساغر و دیگر ننشستی غزل شمارهٔ ۲۶۵۷: در پردهٔ هر رنگ کمین کرده شکستی غزل شمارهٔ ۲۶۵۸: عبث ای دشمن تحقیق دل از وسوسه خستی غزل شمارهٔ ۲۶۵۹: مژه‌واری ز خواب ناز جستی غزل شمارهٔ ۲۶۶۰: مژه‌واری ز خواب ناز جستی غزل شمارهٔ ۲۶۶۱: نه اینجا سبحه ره دارد نه زنار غزل شمارهٔ ۲۶۶۲: چه می‌شدگر نمی‌زد اینقدر رنج نفس هستی غزل شمارهٔ ۲۶۶۳: یاد باد آن کز تبسم فیض عامی داشتی غزل شمارهٔ ۲۶۶۴: به ذوق عافیت ای ناله تا کی در جگر پیچی غزل شمارهٔ ۲۶۶۵: گر ازگوهر کمر سازی وگر دستار زر پیچی غزل شمارهٔ ۲۶۶۶: جهدکن تا نروی بر اثر نیک و بدی غزل شمارهٔ ۲۶۶۷: کیستم من نفس سوختهٔ منجمدی غزل شمارهٔ ۲۶۶۸: چه دارم در نفس جز شور عمر رفته از یادی غزل شمارهٔ ۲۶۶۹: که‌ام من شخص نومیدی سرشتی‌ عبرت ایجادی غزل شمارهٔ ۲۶۷۰: گر درین قحط سرایت نکند نان مددی غزل شمارهٔ ۲۶۷۱: نه نفس تربیتم ‌کرد و نه دامان مددی غزل شمارهٔ ۲۶۷۲: خوش آن ساعت‌ که چون تمثال از آیینهٔ فردی غزل شمارهٔ ۲۶۷۳: غبارم می‌کشد محمل به دوش نالهٔ دردی غزل شمارهٔ ۲۶۷۴: نیاز جلوه دارم حیرت آیینه پروردی غزل شمارهٔ ۲۶۷۵: عبث چون چشم قربانی وبال مرد و زن بردی غزل شمارهٔ ۲۶۷۶: اگر با پای سروی سعی آهم رهبری ‌کردی غزل شمارهٔ ۲۶۷۷: خیالت هر کجا تمهید راحت‌پروری کردی غزل شمارهٔ ۲۶۷۸: برخود مشکن تا همه تن رنگ نگردی غزل شمارهٔ ۲۶۷۹: که‌ کشید دامن فطرتت ‌که به سیر ما و من آمدی غزل شمارهٔ ۲۶۸۰: توبا این پنجهٔ نازک چه لازم رنگها بندی غزل شمارهٔ ۲۶۸۱: درین محفل‌که پیدا نیست رنگ حسن مقصودی غزل شمارهٔ ۲۶۸۲: مکش رنج تأمل‌ گر زیان خواهی و گر سودی غزل شمارهٔ ۲۶۸۳: نفس در طلب سوختی دل ندیدی غزل شمارهٔ ۲۶۸۴: به مکتب هوس از کیف و کم چه فهمیدی غزل شمارهٔ ۲۶۸۵: آفت ایجاد است طبع از دستگاه خود سری غزل شمارهٔ ۲۶۸۶: بی خبر از خود مگذر، جانب دل هم نظری غزل شمارهٔ ۲۶۸۷: تا کجا آن جلوه در دل‌ها کشد میدان سری غزل شمارهٔ ۲۶۸۸: دوستان این خاکدان چون من ندارد دیگری غزل شمارهٔ ۲۶۸۹: عالمی بر باد رفت از سعی بی‌پا و سری غزل شمارهٔ ۲۶۹۰: مزد تلاشم به رهت دیده ندارد گهری غزل شمارهٔ ۲۶۹۱: ای سعی نگون‌، زین دشت‌، در سر چه هوا داری غزل شمارهٔ ۲۶۹۲: به جلوهٔ تو نگه را ز حیرت اظهاری غزل شمارهٔ ۲۶۹۳: به یأس هم نپسندید ننگ بیکاری غزل شمارهٔ ۲۶۹۴: خطاپرست مباش‌ ای ز راستی عاری غزل شمارهٔ ۲۶۹۵: دمی‌ که عجز شود دستگاه بیکاری غزل شمارهٔ ۲۶۹۶: به این تمکین خرامت فتنه در خوابست پنداری غزل شمارهٔ ۲۶۹۷: قدح از شوق لعلت چشم بی‌خوابست پنداری غزل شمارهٔ ۲۶۹۸: ای گشاد و بست مژگانت معمای پری غزل شمارهٔ ۲۶۹۹: آسوده است شوق ز دل پیش نگذری غزل شمارهٔ ۲۷۰۰: دلدار قدح برکف‌، ما مرده ز مخموری غزل شمارهٔ ۲۷۰۱: سرشکم صد سحر خندید و پیدا نیست تاثیری غزل شمارهٔ ۲۷۰۲: فریبم می‌دهد آسودگی ای شوق تدبیری غزل شمارهٔ ۲۷۰۳: بیحاصلی‌ام بست به‌ گردن خم پیری غزل شمارهٔ ۲۷۰۴: مژه بهم نزنی آینه به زنگ نگیری غزل شمارهٔ ۲۷۰۵: به یمن سبقت جهد از هزار قافله‌ گیری غزل شمارهٔ ۲۷۰۶: حریف مشرب قمری نه‌ا‌ی طاووسی نازی غزل شمارهٔ ۲۷۰۷: غبار هوش توفان دارد ای مستی جنون تازی غزل شمارهٔ ۲۷۰۸: نمی‌باشد دل مایوس بی‌کیفیت نازی غزل شمارهٔ ۲۷۰۹: به گلزاری که آن شوخ پری‌پیکر کند بازی غزل شمارهٔ ۲۷۱۰: تبسم از لبت چون موج در گوهر کند بازی غزل شمارهٔ ۲۷۱۱: درین مکتب‌ که باز آن طفل بازیگر کند بازی غزل شمارهٔ ۲۷۱۲: گرفتم شوخیت با شورصد محشرکند بازی غزل شمارهٔ ۲۷۱۳: من و دیوانه‌خو طفلی ‌که هر جا سر کند بازی غزل شمارهٔ ۲۷۱۴: نگه از مستی چشم تو با ساغر کند بازی غزل شمارهٔ ۲۷۱۵: الهی سخت بی‌برگم به ساز طاعت‌اندوزی غزل شمارهٔ ۲۷۱۶: چه دولت است نشاط تجدد اندوزی غزل شمارهٔ ۲۷۱۷: مشکل از هرزه دوی جز به تب و تاب رسی غزل شمارهٔ ۲۷۱۸: چه غافلی ‌که ز من نام دوست می‌پرسی غزل شمارهٔ ۲۷۱۹: پیرو تسلیم باش آخر به جایی می‌رسی غزل شمارهٔ ۲۷۲۰: خوشست از دور نذر محفل همصحبتان بوسی غزل شمارهٔ ۲۷۲۱: که‌ام من از نصیب عالم اظهار مأیوسی غزل شمارهٔ ۲۷۲۲: که دم زند ز من و مادمی‌ که ما تو نباشی غزل شمارهٔ ۲۷۲۳: چو قارون ته خاک اگر رفته باشی غزل شمارهٔ ۲۷۲۴: ز چه ناز بال دعوی به فلک گشاده باشی غزل شمارهٔ ۲۷۲۵: گریک مژه چون چشم فراهم شده باشی غزل شمارهٔ ۲۷۲۶: ز نفس اگر دو روزی به بقا رسیده باشی غزل شمارهٔ ۲۷۲۷: نبری گمان که یعنی به خدا رسیده باشی غزل شمارهٔ ۲۷۲۸: تا چند ناز غازه و رنج حنا کشی غزل شمارهٔ ۲۷۲۹: چه شد آستان حضور دل ‌که تو رنج دیر و حرم کشی غزل شمارهٔ ۲۷۳۰: می جام قناعت اگر بچشی المی ز جنون هوس نکشی غزل شمارهٔ ۲۷۳۱: ازین ‌نه منظر نیرنگ تا برتر زنم جوشی غزل شمارهٔ ۲۷۳۲: تا چند کشد دل الم بیهده ‌کوشی غزل شمارهٔ ۲۷۳۳: خیالش بر نمی‌تابد شعور، ای بیخودی جوشی غزل شمارهٔ ۲۷۳۴: به گرد سرمه خفتن تا کی از بیداد خاموشی غزل شمارهٔ ۲۷۳۵: پوچست قماش تو به اظهار تلافی غزل شمارهٔ ۲۷۳۶: ای شیخ به تدبیر امل بیهده حرفی غزل شمارهٔ ۲۷۳۷: جهان‌کورانه دارد سعی نخجیری به تاریکی غزل شمارهٔ ۲۷۳۸: چند پیچد بر من بی‌دست وپا افتادگی غزل شمارهٔ ۲۷۳۹: بسکه ‌گردید آبیار ما ز پا افتادگی غزل شمارهٔ ۲۷۴۰: سجده بنیادی بساز ای جبهه با افتادگی غزل شمارهٔ ۲۷۴۱: کرد شبنم را به خورشید آشنا افتادگی غزل شمارهٔ ۲۷۴۲: عمر گذشت و همچنان داغ وفاست زندگی غزل شمارهٔ ۲۷۴۳: بسکه بی روی تو خجلت‌ کرد خرمن زندگی غزل شمارهٔ ۲۷۴۴: جز عافیتم نیست به سودای تو ننگی غزل شمارهٔ ۲۷۴۵: چو بوی‌گل ز چه افسردگی مقید رنگی غزل شمارهٔ ۲۷۴۶: دارد به من دلشده امشب سرجنگی غزل شمارهٔ ۲۷۴۷: ز نیرنگ خیال طفل شوخ شعله در چنگی غزل شمارهٔ ۲۷۴۸: ندارد ساز این محفل مخالف پرده آهنگی غزل شمارهٔ ۲۷۴۹: باز آمد در چمن یاد از صفیر بلبلی غزل شمارهٔ ۲۷۵۰: به ما و من غلو دارد دنی تا فطرت عالی غزل شمارهٔ ۲۷۵۱: رمی‌’ بیتابیی‌، تغییر رنگی‌،‌گردش حالی غزل شمارهٔ ۲۷۵۲: ای هوش‌! سخت داغی‌ست‌، یادِ بهارِ طفلی غزل شمارهٔ ۲۷۵۳: چو من به دامگه عبرت او فتاده‌ کمی غزل شمارهٔ ۲۷۵۴: دیده‌ای داریم محو انتظار مقدمی غزل شمارهٔ ۲۷۵۵: به وضع غربتم منظور بیتابی‌ست آرامی غزل شمارهٔ ۲۷۵۶: خطابم می‌کند امشب چمن در بار پیغامی غزل شمارهٔ ۲۷۵۷: گر نیست در این میکدهها دور تمامی غزل شمارهٔ ۲۷۵۸: شب چشم نیم مستش وا شد ز خواب نیمی غزل شمارهٔ ۲۷۵۹: ز غرور شمع و رعونتش همه‌جاست آفت روشنی غزل شمارهٔ ۲۷۶۰: افتاده‌ام به راهت چون اشک بی‌روانی غزل شمارهٔ ۲۷۶۱: به دل دارم چو شمع از شعله‌های آه سامانی غزل شمارهٔ ۲۷۶۲: برداشتن دل ز جهان کرد گرانی غزل شمارهٔ ۲۷۶۳: به عزم بسملم تیغ‌ که دارد میل عریانی غزل شمارهٔ ۲۷۶۴: تبسم قابل چاکی نشد ناموس عریانی غزل شمارهٔ ۲۷۶۵: تنش را پیرهن چون‌گل دمید افسون عریانی غزل شمارهٔ ۲۷۶۶: در آن محفل ‌که الفت قابل زانوست پیشانی غزل شمارهٔ ۲۷۶۷: درین حدیقه‌ نه‌ای قدردان حیرانی غزل شمارهٔ ۲۷۶۸: ز بسکه‌کرد قصور نگاه مژگانی غزل شمارهٔ ۲۷۶۹: ز پیراهن برون آ، بی شکوهی نیست عریانی غزل شمارهٔ ۲۷۷۰: ز دستگاه مبر زحمت گرانجانی غزل شمارهٔ ۲۷۷۱: ز عریانی جنون ما نشد مغرور سامانی غزل شمارهٔ ۲۷۷۲: شهیدان وفا را درس دیداری ست پنهانی غزل شمارهٔ ۲۷۷۳: عمریست همچو مژگان از درد ناتوانی غزل شمارهٔ ۲۷۷۴: قدح پیمای زخمم در هوای آب پیکانی غزل شمارهٔ ۲۷۷۵: مباش سایه صفت مردهٔ تن آسانی غزل شمارهٔ ۲۷۷۶: نشد حجاب خیالم غبار جسمانی غزل شمارهٔ ۲۷۷۷: نمی‌باشد چو من در کسوت تجرید عریانی غزل شمارهٔ ۲۷۷۸: نمی‌دانم ز گلزارش چه گل چیده‌ست حیرانی غزل شمارهٔ ۲۷۷۹: نمی‌گنجم به عالم بسکه از خود گشته‌ام فانی غزل شمارهٔ ۲۷۸۰: ز استغنا نگشتی مایل فریاد قربانی غزل شمارهٔ ۲۷۸۱: زین گلستان نیستم محتاج دامن چیدنی غزل شمارهٔ ۲۷۸۲: شرر کاغذی‌، آرایش دکان نکنی غزل شمارهٔ ۲۷۸۳: در دلی اما به قصد اشکم افسون می‌کنی غزل شمارهٔ ۲۷۸۴: به خاک ناامیدی نیست چون من خفته در خونی غزل شمارهٔ ۲۷۸۵: معراج ماست پستی‌، اقبال ما زبونی غزل شمارهٔ ۲۷۸۶: بازم به جنون زد هوس طرح زمینی غزل شمارهٔ ۲۷۸۷: به هستی از گداز انفعالم نیست تسکینی غزل شمارهٔ ۲۷۸۸: صد رنگ نقش بستیم در یاد گل‌جبینی غزل شمارهٔ ۲۷۸۹: اگر سیر زمین داری وگر افلاک می‌بینی غزل شمارهٔ ۲۷۹۰: عمر سبک عنان ‌کجاست از نظرم تو می‌روی غزل شمارهٔ ۲۷۹۱: ای نم اشک هوس مایل مژگان نشوی غزل شمارهٔ ۲۷۹۲: تا محرم طبیعت بلبل نمی‌شوی غزل شمارهٔ ۲۷۹۳: به طبع مقبلان یارب‌کدورت را مده راهی غزل شمارهٔ ۲۷۹۴: به شهرت زد اقبال خلق از تباهی غزل شمارهٔ ۲۷۹۵: در دل زد خیال پرتو مهرت سحرگاهی غزل شمارهٔ ۲۷۹۶: ما را نه غروری‌ست نه فرّی نه ‌کلاهی غزل شمارهٔ ۲۷۹۷: اگر جانی وگر جسمی سراب مطلب مایی غزل شمارهٔ ۲۷۹۸: چشم من بی‌تو طلسمی است بهم بسته ز عالم غزل شمارهٔ ۲۷۹۹: برون تازست حسن بی‌مثال از گرد پیدایی غزل شمارهٔ ۲۸۰۰: بهار است ای ادب مگذار از شوق تماشایی غزل شمارهٔ ۲۸۰۱: به نمو سری ندارد گل باغ‌ کبریایی غزل شمارهٔ ۲۸۰۲: چو چینی شدم محو نازک ادایی غزل شمارهٔ ۲۸۰۳: چه معنی بیانی چه لفظ آشنایی غزل شمارهٔ ۲۸۰۴: حیرت قفسم‌کو اثر عجز و رسایی غزل شمارهٔ ۲۸۰۵: در زندگی نگشتیم منظور آشنایی غزل شمارهٔ ۲۸۰۶: در گرفته‌ست زمین تا به فلک بی‌سروپایی غزل شمارهٔ ۲۸۰۷: درتن ویرانه بی‌سعی قناعت وانشد جایی غزل شمارهٔ ۲۸۰۸: ز خویش رفته‌ام اما نرفته‌ام جایی غزل شمارهٔ ۲۸۰۹: شور گمگشتگی‌ام زد به در رسوایی غزل شمارهٔ ۲۸۱۰: عنانم گر نگیرد خاطر آیینه سیمایی غزل شمارهٔ ۲۸۱۱: ماییم و دلی سرورق بی سر و پایی غزل شمارهٔ ۲۸۱۲: نشد آیینه‌ کیفیت ما ظاهر آرایی غزل شمارهٔ ۲۸۱۳: نقش ما شد وبال یکتایی غزل شمارهٔ ۲۸۱۴: چه لازم است درین عرصه عجز کیش برآیی غزل شمارهٔ ۲۸۱۵: دلت فسرد جنونی ‌کز آشیانه برآیی غزل شمارهٔ ۲۸۱۶: سبکساری‌ست هرگه در نظرها بیدرنگ آیی غزل شمارهٔ ۲۸۱۷: گه به رو می‌دوی و گاه به سر می‌آیی غزل شمارهٔ ۲۸۱۸: حبابت ساغر و با بحر توفان پیش می‌آیی غزل شمارهٔ ۲۸۱۹: ای که در دیر و حرم مست‌ کرم می‌آیی غزل شمارهٔ ۲۸۲۰: بر هرگلی دمیده‌ست افسون آرزویی غزل شمارهٔ ۲۸۲۱: به ناقوسی دل امشب از جنون خورده‌ست پهلویی غزل شمارهٔ ۲۸۲۲: به وحشت برنمی‌آیم ز فکر چشم جادویی غزل شمارهٔ ۲۸۲۳: بهار آن دل ‌که خون ‌گردد به سودای ‌گل رویی غزل شمارهٔ ۲۸۲۴: تمثال خیالیم چه زشتی چه نکویی غزل شمارهٔ ۲۸۲۵: محو بودم هر چه دیدم دوش دانستم تویی غزل شمارهٔ ۲۸۲۶: به عجز کوش ز نشو و نما چه می‌جویی غزل شمارهٔ ۲۸۲۷: چو محو عشق شدی رهنما چه می‌جویی