غزل شمارهٔ ۸۷۵: نسزد به وضع فسردگی ز بهار دل مژه بستنت

نوشته بیدل دهلوی در دیوان اشعار بیدل دهلوی فصل غزلیات

نسزد به وضع فسردگی ز بهار دل مژه بستنت

که ‌گداخت جوهر رنگ و بو به فشار غنچه نشستنت


مکش ای حباب بقا هوس، الم ستمگری نفس

چقدر گره به دل افکند خم و پیچ رشته گسستنت


به تکلف قدح هوس سر وبرگ حوصله باختی

نرسیده نشئهٔ همتی ز ترنگ ذوق شکستنت


چه نمود فرصت بیش وکم‌که رمیدی از چمن عدم

ننشست رنگ تاملی چوشراربرزخ جستنت


تو نوای محفل غیرتی ز چه روفسردهٔ غفلتی

نفسی‌ که زخمه به تار زد که نبود اشارهٔ رستنت


همه دم ز قلزم‌ کبریا تب شوق می‌زند این صلا

که فریب موج گهر مخور ز دو روزه آبله بستنت


چه وفاست بیدل سخت‌جان‌ که دم جد‌‌ایی دوستان

جگر ستمزده خون شود ز حیای سینه نخستنت


نظر خود را بنویسید

نظرات