غزل شمارهٔ ۱۵۷۱: یاد تو آتشی است که خامش نمیشود
نوشته بیدل دهلوی در دیوان اشعار بیدل دهلوی فصل غزلیات
یاد تو آتشی است که خامش نمیشود
حق نمک چو زخم فرامش نمیشود
زین اختلاطها که مآلش ندامت است
خوشدل همان کسی که دلش خوش نمیشود
بوی کباب مجلس تنهاییام خوش است
کانجا جگر ز بینمکی شش نمیشود
ملکیست بیکسی که در آنجا غریب یأس
گر میشود شهید ستمکش نمیشود
بیدل مزیل عقل، شراب تعلق است
مست تغافل این همه بیهش نمیشود