غزل شمارهٔ ۲۲۰۶: تا دفتر حیرت ز رخش تازه کند چشم

نوشته بیدل دهلوی در دیوان اشعار بیدل دهلوی فصل غزلیات

تا دفتر حیرت ز رخش تازه کند چشم

از تار نظر رشتهٔ شیرازه کند چشم


از مردمک دیده به گلزار نگاهش

داغ کهنی بر دل خود تازه‌ کند چشم


مشاطه ز حسرت بگزد دست به دندان

هرگه ز تغافل به رخت غازه ‌کند چشم


مپسند که در پلهٔ میزان عدالت

شوخی ستمها به خود اندازه ‌کند چشم


مرغان تحیر همه جغدند به دامش

هرگه ز صفیر نگه آواز‌ه کند چشم


بیدل ‌گل رخسار بتی خنده‌فروش است

وقت‌ست که داغ دل ما تازه کند چشم


نظر خود را بنویسید

نظرات