غزل شمارهٔ ۲۴۷۰: ظلم است به تشویشِ دل اقبال نمودن

نوشته بیدل دهلوی در دیوان اشعار بیدل دهلوی فصل غزلیات

ظلم است به تشویشِ دل اقبال نمودن

صیقل زدن آیینه و تمثال نمودن


جز صفر کم و بیش درین حلقه ندیدم

چون مرکز پرگار خط و خال نمودن


گرم است ز ساز حشم و زینت افسر

هنگامهٔ تب کردن و تبخال نمودن


ای شیشهٔ ساعت دلت از گرد خیالات

گردون نتوان شد ز مه و سال نمودن


ما هیچ‌کسان گرمی بازار امیدیم

تسلیم متاع همه دلال نمودن


چون آبله آرایش افسر هوس کیست

ماییم و سری قابل پا مال نمودن


فریاد که بردیم ز نامحرمی خلق

اندوه زبان داشتن و لال نمودن


شد عمر به پرواز میسر نشد آخر

چون شمع دمی سر به ته بال نمودن


پیری ز پَرافشانی فرصت خبرم کرد

شد موی سپید آب به غربال نمودن


بیدل به نفس آینه‌پردازی هستی‌ست

دل جمع کن از صورت احوال نمودن


نظر خود را بنویسید

نظرات