غزل شمارهٔ ۲۶۱۹: هزار نغمه به‌ساز شکست ماست‌گره

نوشته بیدل دهلوی در دیوان اشعار بیدل دهلوی فصل غزلیات

هزار نغمه به‌ساز شکست ماست‌گره

به موی‌ کاسهٔ چینی ‌دل صداست گره


ز موج باز نشد عقدهٔ دل‌گرداب

به‌کار ما همه دم ناخن آزماست‌ گره


به‌کوشش ازسرمقصدگذشتن آسان نیست

چو جاده رشتهٔ ما را در انتهاست‌گره


ز خبث‌گریه‌ام ای غافلان نفس دزدید

به برشگال دم اسب را رواست‌ گره


قناعتم نکشد خجلت زبان طلب

ز فرق تا قدمم یک‌گهر حیاست‌ گره


به وادیی‌که پر افشانده است‌کلفت من

زگرد بادیه پیشانی هواست گره


چو تار سبحه در این دامگاه حیرانی

فلک به‌کار من افکند هرکجاست گره


ز خویش مگذر و کوتاه کن ره اوهام

به تار جادهٔ این دشت نقش پاست گره


که غنچه‌گشت‌ که آغوش‌ گل نکرد ایجاد

به صبر کوش‌ که اینجا گره‌گشاست گره


تعلق من و ما سهل نشمری بیدل

تاملی‌ که به تار نفس چهاست ‌گره


نظر خود را بنویسید

نظرات