غزل شمارهٔ ۴۱: بی‌پرده برون میا که بسیار

نوشته رضی‌الدین آرتیمانی در دیوان اشعار رضی الدین آرتیمانی فصل غزلیات

بی‌پرده برون میا که بسیار

دین و دل و دست رفته از کار


در حلقه تار و مار زلفت

بس سبحه که شد بدل به زنار


در دور دو چشم شوخ و مستت

بس گوشه نشین که شد قدح خوار


زنهار ز دست دوست گفتن

زنهار دگر مگوی زنهٰار


شستیم دو دست خود ز ایمان

بستیم میان خود به زنار


مطرب دستی به چنگ میزن

ساقی پائی به رقص بَردار


برقع ز جمال خود برافکن

تا سنگ آرد به عشقت اقرار


بر مار گذر کنی بگیرند

پازهر بجای زهر از مار


یک عشوه و صد جهان دل و جان

یک شعله و عالمی خس و خار


بخرام به مرده و بر انگیز

از عظم رمیم جان طیٰار


ما جهد بسی بکار بردیم

خود جهد نبرده است در کار


تا چند رضی ز بردباری

شد از تو خدا ز خلق بیزار


بیچاره رضی که مست و حیران

دیوانه فتاده بر درت زار


نظر خود را بنویسید

نظرات