رباعیات

نوشته خلیل‌الله خلیلی در رباعیات خلیل الله خلیلی

رباعیات

رباعی شمارهٔ ۱: دل در همه حال تکیه‌گاه است مرا رباعی شمارهٔ ۲: اگر دانی زبان اختران را رباعی شمارهٔ ۳: بر قلهٔ کهسار، درختی برپاست رباعی شمارهٔ ۴: سرمایهٔ عیش، صحبت یاران است رباعی شمارهٔ ۵: از مرگ نترسم که مددکار من است رباعی شمارهٔ ۶: کشتند بشر را که سیاست این است رباعی شمارهٔ ۷: با خلق نکو بِزی که زیور این است رباعی شمارهٔ ۸: ای غره به اینکه دهر فرمانبر توست رباعی شمارهٔ ۹: تا بر لب من آه شررباری هست رباعی شمارهٔ ۱۰: ای مشت گل این غرور بیجای تو چیست؟ رباعی شمارهٔ ۱۱: بی‌دولت عشق زندگانی نفسی‌ست رباعی شمارهٔ ۱۲: هر صبح که کردیم به غم شام گذشت رباعی شمارهٔ ۱۳: گر خاک در یار نَرُفتیم گذشت رباعی شمارهٔ ۱۴: آن نیمهٔ نان که بینوایی یابد رباعی شمارهٔ ۱۵: صبح است ز خرمی جهان می‌خندد رباعی شمارهٔ ۱۶: هر ذرهٔ خاک من زبانی دارد رباعی شمارهٔ ۱۷: از ابر سیاه لعل و گهر می‌ریزد رباعی شمارهٔ ۱۸: آن فر و شکوه کبریاییت چه شد؟ رباعی شمارهٔ ۱۹: شهرت طلبی چند به هم ساخته‌اند رباعی شمارهٔ ۲۰: یارب به کسانی که جگر سوخته‌اند رباعی شمارهٔ ۲۱: گر علت مرگ را دوا می‌کردند رباعی شمارهٔ ۲۲: عزیزان چون بدان ساحل رسیدند رباعی شمارهٔ ۲۳: پیران که چنین مقام و حرمت دارند رباعی شمارهٔ ۲۴: دانی که شبان چه فتنه آغاز کند رباعی شمارهٔ ۲۵: این سنگ ملون که گهر می‌نامند رباعی شمارهٔ ۲۶: عارف به دل ذره جهان می‌بیند رباعی شمارهٔ ۲۷: دل در غم عشق تو برومند بود رباعی شمارهٔ ۲۸: تا این خرد خام تو، معیار بود رباعی شمارهٔ ۲۹: امروز که عصر علم و فرهنگ بود رباعی شمارهٔ ۳۰: در گلشن زندگی به جز خار نبود رباعی شمارهٔ ۳۱: هرکس که به ازدواج پابند شود رباعی شمارهٔ ۳۲: چو از دل عشق رفت آزار آید رباعی شمارهٔ ۳۳: دی شاخ شکوفه در چمن می‌خندید رباعی شمارهٔ ۳۴: سر راه غریبان خار روید رباعی شمارهٔ ۳۵: آن ماه سخن ز بامیان می‌گوید رباعی شمارهٔ ۳۶: این کینه وران باز به نیرنگ دگر رباعی شمارهٔ ۳۷: آن منظر فیض صبحگاهی بنگر رباعی شمارهٔ ۳۸: ای بار خدای پاک دانای قدیر رباعی شمارهٔ ۳۹: طفلی بودم غنوده بر بستر ناز رباعی شمارهٔ ۴۰: بیا ساقی بده آن جام گلرنگ رباعی شمارهٔ ۴۱: ای مرغ شباهنگ دل‌انگیز، بنال رباعی شمارهٔ ۴۲: یارب سوزی که جسم و جان را سوزم رباعی شمارهٔ ۴۳: ای سرو روان بیا که دستت بوسم رباعی شمارهٔ ۴۴: یارب دردی که ناله آغاز کنم رباعی شمارهٔ ۴۵: ما مرغ اسیر بی پر و بال توییم رباعی شمارهٔ ۴۶: این صبح همان و آن شب تار همان رباعی شمارهٔ ۴۷: چو گم شد پرتو عشق از دل من رباعی شمارهٔ ۴۸: چون در کف روزگار گشتیم زبون رباعی شمارهٔ ۴۹: شب است ساقی! ساغرت کو؟ رباعی شمارهٔ ۵۰: افسوس که زندگی دمی بود و غمی رباعی شمارهٔ ۵۱: ای سرو روان که نخل امید منی رباعی شمارهٔ ۵۲: در باغ جهان تو هم گل زیبایی رباعی شمارهٔ ۵۳: چه باشد زندگانی را بهایی رباعی شمارهٔ ۵۴: از بس خوش و مست و دلربا می‌آیی