رباعیات

نوشته باباافضل کاشانی در دیوان اشعار بابا افضل کاشانی

رباعیات

رباعی شماره ۱: گر با توام از تو جان دهم آدم را رباعی شماره ۲: اندوه تو دلشاد کند هر جان را رباعی شماره ۳: دل سیر نشد از کم و از بیش تو را رباعی شماره ۴: در کار کش این عقل به کار آمده را رباعی شماره ۵: بی آن که به کس رسید زوری از ما رباعی شماره ۶: ای دل تو ز هیچ خلق یاری مطلب رباعی شماره ۷: آبی که به روزگار بندد کیمخت رباعی شماره ۸: گر بر فلکی به خاک باز آرندت رباعی شماره ۹: باشد که ز اندیشه و تدبیر درست رباعی شماره ۱۰: تا گوهر جان در صدف تن پیوست رباعی شماره ۱۱: ترس اجل و بیم فنا، هستی توست رباعی شماره ۱۲: وی جمله خلق را ز بالا و ز پست رباعی شماره ۱۳: معلوم نمی‌شود چنین از سر دست رباعی شماره ۱۴: با یار بگفتم به زبانی که مراست رباعی شماره ۱۵: ترکیب عناصر ار نگشتی کم و کاست رباعی شماره ۱۶: در عین علی، هو العلی الاعلی ست رباعی شماره ۱۷: هر نقش که بر تخته هستی پیداست رباعی شماره ۱۸: در کار جهان، بیع و شری بر هیچ است رباعی شماره ۱۹: افضل دیدی که هر چه دیدی هیچ است رباعی شماره ۲۰: آن کیست که آگاه ز حسن و خرد است رباعی شماره ۲۱: با یک سر موی تو اگر پیوند است رباعی شماره ۲۲: در کوی تو صد هزار صاحب هوس است رباعی شماره ۲۳: در بادیه عشق دویدن چه خوش است رباعی شماره ۲۴: سرتاسر آفاق جهان از گل ماست رباعی شماره ۲۵: هر کار که هست در جهان، پیشه ماست رباعی شماره ۲۶: اول ز مکونات، عقل و جان است رباعی شماره ۲۷: تا گردش گردون فلک تابان است رباعی شماره ۲۸: من آن گهرم که عقل کل کان من است رباعی شماره ۲۹: چرخ فلکی خرقه نه توی من است رباعی شماره ۳۰: هرگز بت من روی به کس ننموده است رباعی شماره ۳۱: هر نفس که او درد ز درمان دانست رباعی شماره ۳۲: بر سیر اگر نهاده ای دل، ای دوست رباعی شماره ۳۳: سمع و بصر و زبان و دستم، همه اوست رباعی شماره ۳۴: راه ازل و ابد، زبان و سر توست رباعی شماره ۳۵: گر تخم برومند نشد، کشته توست رباعی شماره ۳۶: در هر برزن که بنگرم آشوبی ست رباعی شماره ۳۷: چندین غم مال و حسرت دنیا چیست رباعی شماره ۳۸: من من نی ام، آن کس که منم، گوی که کیست؟ رباعی شماره ۳۹: گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی ست رباعی شماره ۴۰: عشق تو ز هر بی خبری خالی نیست رباعی شماره ۴۱: احداث زمانه را چو پایانی نیست رباعی شماره ۴۲: آن کس که درون سینه را دل پنداشت رباعی شماره ۴۳: ای در طلب آن که لقا خواهی یافت رباعی شماره ۴۴: راهی ست دراز و دور، می باید رفت رباعی شماره ۴۵: آرام منا! کجاست آرامگهت رباعی شماره ۴۶: بر خود چه نهی رنج در این جای سپنج رباعی شماره ۴۷: هستی تو سزای این و صد چندین رنج رباعی شماره ۴۸: ای کرده فریبنده جهانت گستاخ رباعی شماره ۴۹: عمر تو اگر فزون شود از پانصد رباعی شماره ۵۰: چون درد توام در این دل ریش افتاد رباعی شماره ۵۱: دل نعره زنان ملک جهان می طلبد رباعی شماره ۵۲: غم با لطف تو شادمانی گردد رباعی شماره ۵۳: عشق تو مرا زنده جاویدان کرد رباعی شماره ۵۴: در عشق تو جان بوالهوس می میرد رباعی شماره ۵۵: یاد تو کنم دلم چنان برخیزد رباعی شماره ۵۶: چندان برو این ره که دویی برخیزد رباعی شماره ۵۷: دنیا مطلب تا همه دین ات باشد رباعی شماره ۵۸: از شبنم عشق خاک آدم گل شد رباعی شماره ۵۹: تا داروی او درد مرا درمان شد رباعی شماره ۶۰: صاحب نظران که آینه یکدگرند رباعی شماره ۶۱: مردان رهت که سر معنی‌ دانند رباعی شماره ۶۲: مردان رهت واقف اسرار تواند رباعی شماره ۶۳: آنان که ز معبود خبر یافته اند رباعی شماره ۶۴: در مصطبه عمر ز بدنامی چند؟ رباعی شماره ۶۵: تا حا و دو میم و دال نامت کردند رباعی شماره ۶۶: آن ها که زمین زیز قدم ها فرسودند رباعی شماره ۶۷: ناکرده دمی آن چه تو را فرمودند رباعی شماره ۶۸: آنان که مقیم حضرت جانان اند رباعی شماره ۶۹: برخیز که عاشقان به شب راز کنند رباعی شماره ۷۰: هفتاد و دو فرقه در رهت می‌پویند رباعی شماره ۷۱: از هستی خود چو بی خبر خواهم بود رباعی شماره ۷۲: ای ذات تو در دو کون مقصود وجود رباعی شماره ۷۳: عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود رباعی شماره ۷۴: تا روی زمین و آسمان خواهد بود رباعی شماره ۷۵: گر ملک تو مصر و شام و چین خواهد بود رباعی شماره ۷۶: سرگشته تو عقل بسی خواهد بود رباعی شماره ۷۷: کوتاه کنم قصه که بس مشکل بود رباعی شماره ۷۸: ای خواجه اگر کار به کامت نبود رباعی شماره ۷۹: درویش کسی بود که نامش نبود رباعی شماره ۸۰: هر دیده که او عطای حق دیده بود رباعی شماره ۸۱: ای ذات منزهت مبرا ز وجود رباعی شماره ۸۲: ای ذات تو سر دفتر اسرار وجود رباعی شماره ۸۳: هر گه که دلم با غمت انباز شود رباعی شماره ۸۴: تا دل ز علایق جهان حر نشود رباعی شماره ۸۵: از رفته قلم هیچ دگرگون نشود رباعی شماره ۸۶: رو دیده بدوز تا دلت دیده شود رباعی شماره ۸۷: می‌زن نفسی، کاین دم از او می‌زاید رباعی شماره ۸۸: سیر آمده ای ز خویشتن می باید رباعی شماره ۸۹: رو خانه برو، که شاه ناگاه آید رباعی شماره ۹۰: ای از همه آزرده، بی آزار گذر رباعی شماره ۹۱: یا رب ز کرم بر من دل ریش نگر رباعی شماره ۹۲: ای از تو فتاده عالمی در شر و شور رباعی شماره ۹۳: زنهار در آن کوش که در زیر سپهر رباعی شماره ۹۴: عمر از پی افزون زر کاسته گیر رباعی شماره ۹۵: دانی که چرا زنند این طبلک باز؟ رباعی شماره ۹۶: در هستی کون خویش، مردم ز آغاز رباعی شماره ۹۷: تاریک شد از هجر دل افروزم، روز رباعی شماره ۹۸: ای خواجه تو خود چه دیده‌ای؟ باش هنوز رباعی شماره ۹۹: تا کی باشی ز عافیت در پرهیز رباعی شماره ۱۰۰: بیرون ز چهار عنصر و پنج حواس رباعی شماره ۱۰۱: تا چند روی از پی تقلید و قیاس رباعی شماره ۱۰۲: در خرقه چه پیچی، ار نه ای شاه شناس رباعی شماره ۱۰۳: ز افسانه گری ای دل دانش نشناس رباعی شماره ۱۰۴: هان ای دل بد زهره ز شمشیر مترس رباعی شماره ۱۰۵: بالا مطلب ز هیچ کس بیش مباش رباعی شماره ۱۰۶: واپس منگر دمی و در پیش مباش رباعی شماره ۱۰۷: ای دل چو طربناک نه‌ای، شادان باش رباعی شماره ۱۰۸: کو دل که بداند نفسی اسرارش رباعی شماره ۱۰۹: غم چند خوری ز کار نا آمده پیش رباعی شماره ۱۱۰: زین تابش آفتاب و تاریکی میغ رباعی شماره ۱۱۱: جان می بردم به سوی آن عالم پاک رباعی شماره ۱۱۲: گر فضل کنی ندارم از عالم باک رباعی شماره ۱۱۳: روزی که برند این تن پر آز را به خاک رباعی شماره ۱۱۴: ای از تو همیشه کار پندار به برگ رباعی شماره ۱۱۵: ای عمر عزیز داده بر باد از جهل رباعی شماره ۱۱۶: دری که من از میان جان یافته‌ام رباعی شماره ۱۱۷: معشوقه عیان بود، نمی دانستم رباعی شماره ۱۱۸: از نه پدر و چهار مادر زادم رباعی شماره ۱۱۹: من مهر تو در میان جان ننهادم رباعی شماره ۱۲۰: در جستن جام جم جهان پیمودم رباعی شماره ۱۲۱: آزردن خلق کافری پندارم رباعی شماره ۱۲۲: تا ظن نبری کز آن جهان می ترسم رباعی شماره ۱۲۳: از عشق تو بهره نیست جز سرزنشم رباعی شماره ۱۲۴: از هر چه در این ملک نی‌ام کم، بیشم رباعی شماره ۱۲۵: من با تو نظر از سر هستی نکنم رباعی شماره ۱۲۶: از روی تو شاد شد دل غمگینم رباعی شماره ۱۲۷: دنیا چو رباط و ما در او مهمانیم رباعی شماره ۱۲۸: با یاد جلال در بیابان رفتیم رباعی شماره ۱۲۹: زان پیش که ما طفیل آدم بودیم رباعی شماره ۱۳۰: یا رب چو بخوانی ام، اطعنا گویم رباعی شماره ۱۳۱: تخمی است خرد، که جان از او رست و روان رباعی شماره ۱۳۲: حیوان ز نبات است و نبات از ارکان رباعی شماره ۱۳۳: جایی که مقام نیست‌ات، مرحله دان رباعی شماره ۱۳۴: از فضل چه حاصل است جز جان خوردن رباعی شماره ۱۳۵: یا رب چه خوش است بی دهان خندیدن رباعی شماره ۱۳۶: یک سو پسرت نشسته و یک سو زن رباعی شماره ۱۳۷: در ظلم به قول هیچ کس کار مکن رباعی شماره ۱۳۸: اندر ره حق تصرف آغاز مکن رباعی شماره ۱۳۹: با خلق به خلق زندگانی می کن رباعی شماره ۱۴۰: گویند کز این جهان مگر شادم من رباعی شماره ۱۴۱: بر سیر اگر نهاده ای دل اکنون رباعی شماره ۱۴۲: دل مغز حقیقت است و تن پوست، ببین رباعی شماره ۱۴۳: دشت از مجنون که لاله می‌روید از او رباعی شماره ۱۴۴: ای تاج لعمرک ز شرف بر سر تو رباعی شماره ۱۴۵: گر خلوت و عزلت است سرمایه تو رباعی شماره ۱۴۶: افضل تو به هر حالی مغرور مشو رباعی شماره ۱۴۷: ای دل ز غم جهان که گفتت خون شو رباعی شماره ۱۴۸: افضل در دل می زنی، آخر دل کو؟ رباعی شماره ۱۴۹: دنیا به مراد رانده گیر، آخر چه؟ رباعی شماره ۱۵۰: ای پای شرف بر سر افلاک زده رباعی شماره ۱۵۱: ای دل به چه غم خوردنت آمد پیشه رباعی شماره ۱۵۲: گر مغز همه بینی و گر پوست همه رباعی شماره ۱۵۳: ای لطف تو در کمال بالای همه رباعی شماره ۱۵۴: مستم به خرابات، ولی از می نه رباعی شماره ۱۵۵: رندی باید، ز شهر خود تاخته‌ای رباعی شماره ۱۵۶: این نیست جهان جان که پنداشته‌ای رباعی شماره ۱۵۷: گر دریابی که از کجا آمده‌ای رباعی شماره ۱۵۸: ای عین بقاء در چه بقایی که نه‌ای؟ رباعی شماره ۱۵۹: ای آن که شب و روز خدا می طلبی رباعی شماره ۱۶۰: ای صوفی صافی که خدا می‌طلبی رباعی شماره ۱۶۱: دعوی به سر زبان خود وابستی رباعی شماره ۱۶۲: از معدن خویش اگر جدا افتادی رباعی شماره ۱۶۳: مردی باید، بلند همت مردی رباعی شماره ۱۶۴: گر حاکم صد شهر و ولایت گردی رباعی شماره ۱۶۵: چند از پی اسباب و تنعم گردی؟ رباعی شماره ۱۶۶: گر در نظر خویش حقیری، مردی رباعی شماره ۱۶۷: یک ذره ز فقر اگر به صحرا بودی رباعی شماره ۱۶۸: در آینه جمال حق کن نظری رباعی شماره ۱۶۹: در جستن جام جم ز کوته نظری رباعی شماره ۱۷۰: گر تو به خود و حال خود در نگری رباعی شماره ۱۷۱: یا رب ز قضا بر حذرم می‌داری رباعی شماره ۱۷۲: گیرم که سلیمان نبی را پسری رباعی شماره ۱۷۳: با داده قناعت کن و با داد بزی رباعی شماره ۱۷۴: از باد اگر سبق بری در تیزی رباعی شماره ۱۷۵: از کبر مدار هیچ در سر هوسی رباعی شماره ۱۷۶: تا ره نبری به هیچ منزل نرسی رباعی شماره ۱۷۷: بی مرگ به عمر جاودانی نرسی رباعی شماره ۱۷۸: در راه طلب اگر تو نیکو باشی رباعی شماره ۱۷۹: ای دل، ز شراب جهل، مستی تا کی؟ رباعی شماره ۱۸۰: ای تو به مجردی نرفته گامی رباعی شماره ۱۸۱: رفتم به سر تربت محمود غنی رباعی شماره ۱۸۲: ای آن که خلاصه چهار ارکانی رباعی شماره ۱۸۳: ای ناطق اگر به مرکز جسمانی رباعی شماره ۱۸۴: ای نفس گذشت عمر در حیرانی رباعی شماره ۱۸۵: گر با تو فلک بدی سگالد، چه کنی؟ رباعی شماره ۱۸۶: ای دل ز غبار تن اگر پاک شوی رباعی شماره ۱۸۷: تا خاص خدای را تو از جان نشوی رباعی شماره ۱۸۸: ای لطف تو دستگیر هر خود رایی رباعی شماره ۱۸۹: تا دیده دل ز دیده‌ها نگشایی رباعی شماره ۱۹۰: زنهار در این راه مجازی نائی رباعی شماره ۱۹۱: یا رب چو بر آرنده حاجات تویی رباعی شماره ۱۹۲: ای نسخه نامه الهی که تویی *(منتسب به چند نفر)