غزل شماره ۱۹: حقا که به حسن تو ملک نیست

نوشته ابن حسام خوسفی در دیوان اشعار ابن حسام خوسفی فصل غزلیات

حقّا که به حسن تو ملک نیست

گفتم به یقین و هیچ شک نیست


شوری ز لب تو در جهان است

کامروز لبی بدان نمک نیست


در خون و رگ من است مهرت

بی مهر تو هیچ خون و رگ نیست


چشمان تو قلب دل شکستند

رو غمزه که حاجت کمک نیست


بی خط و سجل تو را غلامم

حاجت به قباله و به صکّ نیست


در گردن من که گردن من

او را ز غلامی تو فک نیست


چون ابن حسام مبتلایی

در زیر کبودی فلک نیست


نظر خود را بنویسید

نظرات