غزل شماره ۱۳۱: آن کجا شد کز تو گه گه مرحبایی داشتم

نوشته ابن حسام خوسفی در دیوان اشعار ابن حسام خوسفی فصل غزلیات

آن کجا شد کز تو گه گه مرحبایی داشتم

در حریم کعبه ی کویت صفایی داشتم


دی گذشتی و نکردی التفاتی سوی من

خود نگفتی دردمند مبتلایی داشتم


دوش ز آب دیده و از آتش دل تا سحر

در میان آب و آتش ماجرایی داشتم


ناله ی شبگیر و آه سوزناکم نیم شب

این همه رنج و عنا آخر ز جایی داشتم


خوف گردابست و بیم موج و دریای عمیق

یار کشتیبان نگفتی کاشنایی داشتم


دست و پایی بایدم زد کابم از سر در گذشت

دست و پایی می زنم تا دست و پایی داشتم


ای طبیب دردمندان بر سر بالین من

یک قدم نه کز تو امید دوایی داشتم


معتکف در گوشه ی محراب ابروی تو دوش

تا سحر گه دست حاجت بر دعایی داشتم


بر گلستان جمالت دوش چون ابن حسام

همچو بلبل بر چمن برگ و نوایی داشتم


نظر خود را بنویسید

نظرات