غزل شماره ۱۶۹: تو را که درد نباشد به درد من نرسی

نوشته ابن حسام خوسفی در دیوان اشعار ابن حسام خوسفی فصل غزلیات

تو را که درد نباشد به درد من نرسی

به اشک سرخ و به رخسار زرد من نرسی


تو گرم و سرد جهان چون ندیده ای چه عجب

اگر به سوز دل و آه سرد من نرسی


ز گرد چهره ی من آستین دریغ مدار

کز آستانه چو رفتم به گرد من نرسی


بخورد خاک درت روی خاک خورده من

چرا به غور رخ خاک خورد من نرسی


خبر نداری از اندوه و درد ابن حسام

به درد من نرسی تا به درد من نرسی


نظر خود را بنویسید

نظرات