شمارهٔ ۷ - در ستایش افضل الدین خاقانی: ز دور جنبش این چرخ سیمگون سیما

نوشته رشیدالدین وطواط در دیوان وطواط فصل قصاید

ز دور جنبش این چرخ سیمگون سیما

چو سیم و زر شده گیر: اشک ما و چهره ما


شود چو سیم و زر اشک این و چهرة آن

که هست شعبدهٔ چرخ سیمگون سیما


مشعبدیست فلک، حقه باز و حقه تهی

که هر ‌زمانی صد شعبدهٔ کند پیدا


خراس وارهمی گردد و همی دارد

ستور وار مرا بر امید آب و گیا


از این خراس خلاصی اگر بیافتمی

رسید می بقوام و علاء، مسیح آسا


ایا ملازم جنت، بمهر نامحکم

و یا مزاحم مجلس، بچهر نازیبا


بکش چراغ، که خواهد عروسی شب خلوت

بکن نماز، که دارد خروس صبح آوا


سلاح دیو ز لاحول ساز، زآنکه ترا

غرور عقل سراسیمه کرد در دنیا


بخاک و آب ملولی مکن ، که بر سر خلق

شوی سزای ملامت بچار سوی بلا


ز بیم زحمت بر اوج چرخ شد عیسی

ز دست محنت بر کوه قاف شد عنقا


بساز توشهٔ تقوی ز بهر راه ، که تو

رسی ز توشهٔ تقوی بمنزل آلا


درین نشیب قناعت گزین ، که عیسی وار

نردبان قناعت رسی بدان بالا


چه سود با تو ؟ که از راه لطف نشناسی

زبور خواندن داود را ز ژاژ صدا


میان خوف و رجا مانده ای و میگیری :

ز بهر رد و قبول از برای چون و چرا


نه مرد راهی و آگه نه ای که نتوان گفت :

حدیث چون و چرا در میان خوف و رجا


ز دام چون و چرا سر برون بریم آخر

بفضل ایزد و تفضیل خاتم الشعرا


ابوالفضایل خورشید فضل افضل دین

که فخر اهل زمینست و تاج اهل سما


مسیح وقت و کلیم زمانه خاقانی

که عمر خضرش بادا و عصمت یحیا


ادب بمکتب او همچو طفل در ابجد

خرد بمجلس او همچو قطره در دریا


نقود عالم با نقد علم او مقرون

عقول گیتی در عقل و علم او برپا


بطبع طابع طاسین و حامل یاسین

بفضل نایب حامیم و وارث طاها


دلش مدرس تدریس حمکت ادریس

تنش مذکر تذکیر ذکر «او ادنا»


مبارزان جهان پیش او فگنده کله

مناظران سخن پیش او دریده قبا


نموده موعظتش احترام و آن گاهی

به نظم ریخته در حقها شراب شفا


دماغ خشک اعادی دین و ملت را

شده کلام مفیدش طفیلی سودا


ز بهر لخلخهٔ شرک اهل بدعت را

طبیب وار بمعجون نظم کرده دوا


ندیده مثل تو تاثیر اختروار کان

نزاده شبه تو از نسل آدم و حّوا


بحضرت تو تقرب کنند اهل هنر

که هست حضرت تو عین عروة الوثقا


هر آن کس که بنوید گل کرامت تو

بنفشه وار برون کن زبان او ز قفا


نظر خود را بنویسید

نظرات