شمارهٔ ۲۰۰ - در مدح شمس الدین محمد بن علی: مراست عشقی افتاده با تو ، لم یزلی

نوشته رشیدالدین وطواط در دیوان وطواط فصل قصاید

مراست عشقی افتاده با تو ، لم یزلی

غزل تو گویم ، که لایق غزلی


ز حکم لم یزلی عشق تو رسید بمن

چگونه دفع توان کرد حکم لم یزلی ؟


منم که در همه عالم بعاشقی مثلم

تویی که در همه گیتی بدلبری مثلی


بچهره چون قمری ، بلکه حسرت قمری

ببوسه چون عسلی ، بلکه بهتر از عسلی


اگر شکوفه نماند برخ ازو عوضی

و گر بنفشه نپاید بزلف ازو بدلی


گهی بطرهٔ طرار صبر من ببری

گهی بغمزهٔ غماز جان من بخلی


بتو بنازد خوبی ، چنانکه مجد و علو

بشمس دین پیمبر محمدبن علی


اجل نظام معالی ، جمال ملت و دین

که اوست خسرو آفاق را صفی و ولی


کریم طبع بزرگی ، که فرع خدمت اوست

کرامت ابدی و سعادت ازلی


بنای دین هدی را دلش عماد و اساس

قضای دین کرم را کفش وفی و ملی


بزرگوارا ، دریا دلا ، بعلم و بحکم

ستودهٔ اممی و گزیدهٔ مللی


شعار شرع ز تو گشت ظاهر و در دهر

ز هیبت تو نه زنار ماند و نه عسلی


ز روی فضل و کرامت خزانهٔ حکمی

بوقت جود و سخاوت نشانهٔ املی


چو نکته گویی در بزم ناشر درری

چو خامه گیری در دست ناشر حللی


نه آفتابی و مر اعتدال عالم را

چو آفتاب فروزان بنقطهٔ حملی


ضمیر پاک تو داند چگونه می یابد

همه علوم جهان سربسر خفی و جلی


بقای مدت تو باد در حریم دول

که تو بدولت شایسته زینت دولی


نظر خود را بنویسید

نظرات