شمارهٔ ۲: دلم در عاشقی زار اوفتادست

نوشته رشیدالدین وطواط در دیوان وطواط فصل غزلیات

دلم در عاشقی زار اوفتادست

به‌دست رنج و تیمار اوفتادست


ستم کش بایدم بودن به ناکام

که معشوقم ستم‌گار اوفتادست


نکو رویست و بدخویست و نشگفت

که گل در صحبت خار اوفتادست


بلای جان خلقست و دل من

به‌صد جانش خریدار اوفتادست


دلم امسال در دام غم عشق

بتر از پار و پیرار اوفتادست


همی شویم به‌خون این بار چهره

که دست خونم این بار اوفتادست


مرا عشقست و جز من مردمان را

ازین انواع بسیار اوفتادست


دلم برده‌ست و جان هم برد خواهد

نه خر مرده است و نه بار اوفتادست


ملامت چون کنم خود را؟ نه اول

ز من آیین این کار اوفتادست


ز من بیزار شد معشوق و با منش

ندانم تا چه آزار اوفتادست؟


حدیث عشق ما و خوبی او

بر شاه جهان‌دار اوفتادست


علاء دین و دنیا شاه اتسز

که شاهی را سزاوار اوفتادست


نظر خود را بنویسید

نظرات