شمارهٔ ۸: رفت آن که‌م برِ تو آبی بود

نوشته رشیدالدین وطواط در دیوان وطواط فصل غزلیات

رفت آن که‌م برِ تو آبی بود

یا سلام مرا جوابی بود


از سر ناز و از سرِ کَشّی

هر نفس با منت عتایی بود


در کف من ز دست ساقی وصل

هر زمان ساغر شرابی بود


وعده‌های خوشم همی دادی

آن همه وعده‌ها سرابی بود


روزگار وصال جمله گذشت

گویی آن روزگار خوابی بود


نظر خود را بنویسید

نظرات