المضحکات
نوشته سعدی در خبیثات و مجالس الهزل
المضحکات
شماره ۱: شخصی از فقیهی سؤال کرد که مرا آفتابهای هست ...
شماره ۲: گفت: هر کس امشب دو رکعت نماز بگذارد، او را حوری ...
شماره ۳: شخصی با شیر جنگ میکرد، شیر نعره میزد و تیز ...
شماره ۴: مسخرهای را طفلی به وجود آمد، به دکان عصاری رفت ...
شماره ۵: - شخصی نشسته بود و کیرش پیدا بود. پسر گفت: بابا ...
شماره ۶: وقتی شخصی را کیر پیدا شد، سیاه بود. پسرش پرسید که ...
شماره ۷: - فقیری در مستحم تیز بلند میداد. طبلی به ...