غزلیات
نوشته سعدی در دیوان اشعار سعدی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱: اول دفتر به نام ایزد دانا
غزل شمارهٔ ۲: ای نفسِ خرّمِ بادِ صبا
غزل شمارهٔ ۳: روی تو خوش مینماید آینهٔ ما
غزل شمارهٔ ۴: اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
غزل شمارهٔ ۵: شب فراق نخواهم دَواج دیبا را
غزل شمارهٔ ۶: پیش ما رسمِ شکستن نبود عهد وفا را
غزل شمارهٔ ۷: مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
غزل شمارهٔ ۸: ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
غزل شمارهٔ ۹: گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
غزل شمارهٔ ۱۰: با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را
غزل شمارهٔ ۱۱: وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
غزل شمارهٔ ۱۲: دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را
غزل شمارهٔ ۱۳: وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
غزل شمارهٔ ۱۴: امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را
غزل شمارهٔ ۱۵: برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرقفام را
غزل شمارهٔ ۱۶: تا بود بار غمت بر دل بیهوش مرا
غزل شمارهٔ ۱۷: چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
غزل شمارهٔ ۱۸: ساقی بده آن کوزهٔ یاقوتِ روان را
غزل شمارهٔ ۱۹: کمان سختْ که داد آن لطیف بازو را؟
غزل شمارهٔ ۲۰: لاابالی چه کند دفتر دانایی را
غزل شمارهٔ ۲۱: تفاوتی نکند قدر پادشایی را
غزل شمارهٔ ۲۲: من بدین خوبیّ و زیبایی ندیدم روی را
غزل شمارهٔ ۲۳: رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
غزل شمارهٔ ۲۴: وقتی دل سودایی، میرفت به بستانها
غزل شمارهٔ ۲۵: اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب
غزل شمارهٔ ۲۶: ما را همه شب نمیبرد خواب
غزل شمارهٔ ۲۷: ماهرویا! روی خوب از من متاب
غزل شمارهٔ ۲۸: سرمست درآمد از خرابات
غزل شمارهٔ ۲۹: متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
غزل شمارهٔ ۳۰: هر که خصم اندر او کمند انداخت
غزل شمارهٔ ۳۱: چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت
غزل شمارهٔ ۳۲: معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
غزل شمارهٔ ۳۳: کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
غزل شمارهٔ ۳۴: دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
غزل شمارهٔ ۳۵: دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت
غزل شمارهٔ ۳۶: بندهوار آمدم به زنهارت
غزل شمارهٔ ۳۷: مپندار از لب شیرین عبارت
غزل شمارهٔ ۳۸: چه دلها بردی ای ساقی به ساق فتنهانگیزت
غزل شمارهٔ ۳۹: بیتو حرام است به خلوت نشست
غزل شمارهٔ ۴۰: چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست
غزل شمارهٔ ۴۱: دیر آمدی ای نگار سرمست
غزل شمارهٔ ۴۲: نشاید گفتن آنکس را دلی هست
غزل شمارهٔ ۴۳: اگر مراد تو ای دوست بیمرادی ماست
غزل شمارهٔ ۴۴: بوی گل و بانگ مرغ برخاست
غزل شمارهٔ ۴۵: خوش میرود این پسر که برخاست
غزل شمارهٔ ۴۶: دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست
غزل شمارهٔ ۴۷: سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست
غزل شمارهٔ ۴۸: صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
غزل شمارهٔ ۴۹: خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجاست
غزل شمارهٔ ۵۰: عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
غزل شمارهٔ ۵۱: آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است
غزل شمارهٔ ۵۲: آن ماه دو هفته در نقاب است
غزل شمارهٔ ۵۳: دیدار تو حل مشکلات است
غزل شمارهٔ ۵۴: سرو چمن پیش اعتدال تو پست است
غزل شمارهٔ ۵۵: مجنون عشق را دگر امروز حالت است
غزل شمارهٔ ۵۶: ای کآب زندگانی من در دهان توست
غزل شمارهٔ ۵۷: هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست
غزل شمارهٔ ۵۸: اتفاقم به سر کوی کسی افتادهست
غزل شمارهٔ ۵۹: آن تویی یا سرو بستانی به رفتار آمدهست
غزل شمارهٔ ۶۰: شب فراق که داند که تا سحر چندست
غزل شمارهٔ ۶۱: افسوس بر آن دیده که روی تو ندیدهست
غزل شمارهٔ ۶۲: ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟
غزل شمارهٔ ۶۳: از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است
غزل شمارهٔ ۶۴: این بوی روحپرور از آن خوی دلبر است
غزل شمارهٔ ۶۵: عیب یاران و دوستان هنر است
غزل شمارهٔ ۶۶: هر کسی را نتوان گفت که صاحبنظر است
غزل شمارهٔ ۶۷: فریاد من از فراق یار است
غزل شمارهٔ ۶۸: چشمت خوش است و بر اثر خواب خوشتر است
غزل شمارهٔ ۶۹: عشرت خوش است و بر طرف جوی خوشترست
غزل شمارهٔ ۷۰: ای که از سرو روان قد تو چالاکترست
غزل شمارهٔ ۷۱: دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟
غزل شمارهٔ ۷۲: پای سرو بوستانی در گل است
غزل شمارهٔ ۷۳: دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
غزل شمارهٔ ۷۴: شراب از دست خوبان سلسبیلست
غزل شمارهٔ ۷۵: کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
غزل شمارهٔ ۷۶: یارا بهشت صحبت یاران همدم است
غزل شمارهٔ ۷۷: بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است
غزل شمارهٔ ۷۸: امشب به راستی شب ما روز روشن است
غزل شمارهٔ ۷۹: این باد بهار بوستان است؟
غزل شمارهٔ ۸۰: این خط شریف از آن بنان است
غزل شمارهٔ ۸۱: چه روی است آن که پیش کاروان است
غزل شمارهٔ ۸۲: هزار سختی اگر بر من آید آسان است
غزل شمارهٔ ۸۳: مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
غزل شمارهٔ ۸۴: ز من مپرس که در دست او دلت چون است
غزل شمارهٔ ۸۵: با همه مهر و با منش کینست
غزل شمارهٔ ۸۶: بخت جوان دارد آن که با تو قرین است
غزل شمارهٔ ۸۷: گر کسی سرو شنیدهست که رفتهست این است
غزل شمارهٔ ۸۸: با خردمندی و خوبی پارسا و نیکخوست
غزل شمارهٔ ۸۹: بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
غزل شمارهٔ ۹۰: سرمست درآمد از درم دوست
غزل شمارهٔ ۹۱: سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
غزل شمارهٔ ۹۲: کس به چشمم در نمیآید که گویم مثل اوست
غزل شمارهٔ ۹۳: یار من آن که لطف خداوند یار اوست
غزل شمارهٔ ۹۴: خورشید زیر سایه زلف چو شام اوست
غزل شمارهٔ ۹۵: آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست
غزل شمارهٔ ۹۶: ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست
غزل شمارهٔ ۹۷: صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
غزل شمارهٔ ۹۸: گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست
غزل شمارهٔ ۹۹: صبح میخندد و من گریه کنان از غم دوست
غزل شمارهٔ ۱۰۰: این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
غزل شمارهٔ ۱۰۱: ای پیکِ پیخجسته که داری نشانِ دوست
غزل شمارهٔ ۱۰۲: تا دستها کمر نکنی بر میان دوست
غزل شمارهٔ ۱۰۳: ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
غزل شمارهٔ ۱۰۴: مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست
غزل شمارهٔ ۱۰۵: آب حیات من است خاک سر کوی دوست
غزل شمارهٔ ۱۰۶: شادی به روزگار گدایان کوی دوست
غزل شمارهٔ ۱۰۷: صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست
غزل شمارهٔ ۱۰۸: مرا خود با تو چیزی در میان هست
غزل شمارهٔ ۱۰۹: بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست
غزل شمارهٔ ۱۱۰: هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست
غزل شمارهٔ ۱۱۱: مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
غزل شمارهٔ ۱۱۲: زهی رفیق که با چون تو سروبالایی است
غزل شمارهٔ ۱۱۳: مرا از آنچه که بیرونِ شهر، صحراییست
غزل شمارهٔ ۱۱۴: دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۵: کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۶: گر صبر دل از تو هست و گر نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۷: ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۸: جان ندارد هر که جانانیش نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۹: هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۰: خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۱: با فراقت چند سازم؟ برگ تنهاییم نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۲: در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۳: در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۴: روز وصلم قرار دیدن نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۵: کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۶: نه خود اندر زمین نظیر تو نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۷: دل نماندهست که گوی خم چوگان تو نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۸: چو تُرک دلبر من شاهدی به شنگی نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۹: خسرو آنست که در صحبت او شیرینیست
غزل شمارهٔ ۱۳۰: دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت
غزل شمارهٔ ۱۳۱: دوشم آن سنگ دل پریشان داشت
غزل شمارهٔ ۱۳۲: چو ابر زلف تو پیرامن قمر میگشت
غزل شمارهٔ ۱۳۳: خیال روی توام دوش در نظر میگشت
غزل شمارهٔ ۱۳۴: دلی که دید که پیرامن خطر میگشت
غزل شمارهٔ ۱۳۵: آن را که میسر نشود صبر و قناعت
غزل شمارهٔ ۱۳۶: ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
غزل شمارهٔ ۱۳۷: کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
غزل شمارهٔ ۱۳۸: عشق در دل ماند و یار از دست رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۹: دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
غزل شمارهٔ ۱۴۰: چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت
غزل شمارهٔ ۱۴۱: هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
غزل شمارهٔ ۱۴۲: ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت
غزل شمارهٔ ۱۴۳: این که تو داری قیامتست نه قامت
غزل شمارهٔ ۱۴۴: ای که رحمت مینیاید بر منت
غزل شمارهٔ ۱۴۵: آفرین خدای بر جانت
غزل شمارهٔ ۱۴۶: ای جان خردمندان گوی خم چوگانت
غزل شمارهٔ ۱۴۷: جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت
غزل شمارهٔ ۱۴۸: چو نیست راه برون آمدن ز میدانت
غزل شمارهٔ ۱۴۹: چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت
غزل شمارهٔ ۱۵۰: خوش میروی به تنها تنها فدای جانت
غزل شمارهٔ ۱۵۱: گر جان طلبی فدای جانت
غزل شمارهٔ ۱۵۲: بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت
غزل شمارهٔ ۱۵۳: سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت
غزل شمارهٔ ۱۵۴: جان من! جان من فدای تو باد
غزل شمارهٔ ۱۵۵: زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد
غزل شمارهٔ ۱۵۶: فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد
غزل شمارهٔ ۱۵۷: پیش رویت قمر نمیتابد
غزل شمارهٔ ۱۵۸: مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد
غزل شمارهٔ ۱۵۹: نه آن شبست که کس در میان ما گنجد
غزل شمارهٔ ۱۶۰: حدیث عشق به طومار در نمیگنجد
غزل شمارهٔ ۱۶۱: کس این کند که ز یار و دیار برگردد
غزل شمارهٔ ۱۶۲: طرفه میدارند یاران صبر من بر داغ و درد
غزل شمارهٔ ۱۶۳: هر که می با تو خورد عربده کرد
غزل شمارهٔ ۱۶۴: دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
غزل شمارهٔ ۱۶۵: که میرود به شفاعت که دوست بازآرد
غزل شمارهٔ ۱۶۶: هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد
غزل شمارهٔ ۱۶۷: گر از جفای تو روزی دلم بیازارد
غزل شمارهٔ ۱۶۸: کس این کند که دل از یار خویش بردارد؟
غزل شمارهٔ ۱۶۹: تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۰: غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۱: مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۲: هر آن ناظر که منظوری ندارد
غزل شمارهٔ ۱۷۳: آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۴: آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۵: بازت ندانم از سر پیمان ما که برد
غزل شمارهٔ ۱۷۶: آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما میبرد
غزل شمارهٔ ۱۷۷: هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد
غزل شمارهٔ ۱۷۸: کیست آن فتنه که با تیر و کمان میگذرد
غزل شمارهٔ ۱۷۹: کیست آن ماه منور که چنین میگذرد
غزل شمارهٔ ۱۸۰: انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۱: باد آمد و بوی عنبر آورد
غزل شمارهٔ ۱۸۲: زنده شود هر که پیش دوست بمیرد
غزل شمارهٔ ۱۸۳: کدام چاره سگالم که با تو درگیرد
غزل شمارهٔ ۱۸۴: دلم دل از هوس یار بر نمیگیرد
غزل شمارهٔ ۱۸۵: کسی به عیب من از خویشتن نپردازد
غزل شمارهٔ ۱۸۶: بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد
غزل شمارهٔ ۱۸۷: هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد
غزل شمارهٔ ۱۸۸: به حدیث در نیایی که لبت شکر نریزد
غزل شمارهٔ ۱۸۹: آه اگر دست دل من به تمنا نرسد
غزل شمارهٔ ۱۹۰: از این تعلق بیهوده تا به من چه رسد
غزل شمارهٔ ۱۹۱: کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد
غزل شمارهٔ ۱۹۲: گر آن مراد شبی در کنار ما باشد
غزل شمارهٔ ۱۹۳: شورش بلبلان سحر باشد
غزل شمارهٔ ۱۹۴: شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
غزل شمارهٔ ۱۹۵: از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
غزل شمارهٔ ۱۹۶: سر جانان ندارد هر که او را خوف جان باشد
غزل شمارهٔ ۱۹۷: نظر خدایبینان طلب هوا نباشد
غزل شمارهٔ ۱۹۸: با کاروان مصری چندین شکر نباشد
غزل شمارهٔ ۱۹۹: تا حال منت خبر نباشد
غزل شمارهٔ ۲۰۰: چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد
غزل شمارهٔ ۲۰۱: آن به که نظر باشد و گفتار نباشد
غزل شمارهٔ ۲۰۲: جنگ از طرف دوست دلآزار نباشد
غزل شمارهٔ ۲۰۳: تو را نادیدن ما غم نباشد
غزل شمارهٔ ۲۰۴: گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد
غزل شمارهٔ ۲۰۵: اگر سروی به بالای تو باشد
غزل شمارهٔ ۲۰۶: در پای تو افتادن شایسته دمی باشد
غزل شمارهٔ ۲۰۷: تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمیباشد
غزل شمارهٔ ۲۰۸: مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد
غزل شمارهٔ ۲۰۹: تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
غزل شمارهٔ ۲۱۰: خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد
غزل شمارهٔ ۲۱۱: امروز در فراق تو دیگر به شام شد
غزل شمارهٔ ۲۱۲: هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد
غزل شمارهٔ ۲۱۳: دوش بی روی تو آتش به سرم بر میشد
غزل شمارهٔ ۲۱۴: سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد
غزل شمارهٔ ۲۱۵: ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد
غزل شمارهٔ ۲۱۶: روز برآمد بلند ای پسر هوشمند
غزل شمارهٔ ۲۱۷: آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
غزل شمارهٔ ۲۱۸: آن سرو که گویند به بالای تو ماند
غزل شمارهٔ ۲۱۹: کسی که روی تو دیدهست حال من داند
غزل شمارهٔ ۲۲۰: دلم خیال تو را رهنمای میداند
غزل شمارهٔ ۲۲۱: مجلس ما دگر امروز به بستان ماند
غزل شمارهٔ ۲۲۲: حسن تو دایم بدین قرار نماند
غزل شمارهٔ ۲۲۳: عیب جویانم حکایت پیش جانان گفتهاند
غزل شمارهٔ ۲۲۴: گلبنان پیرایه بر خود کردهاند
غزل شمارهٔ ۲۲۵: اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند
غزل شمارهٔ ۲۲۶: درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
غزل شمارهٔ ۲۲۷: آخر ای سنگدل سیم زنخدان تا چند
غزل شمارهٔ ۲۲۸: کاروان میرود و بار سفر میبندند
غزل شمارهٔ ۲۲۹: پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
غزل شمارهٔ ۲۳۰: شاید این طلعت میمون که به فالش دارند
غزل شمارهٔ ۲۳۱: تو آن نهای که دل از صحبت تو برگیرند
غزل شمارهٔ ۲۳۲: دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
غزل شمارهٔ ۲۳۳: روندگان مقیم از بلا نپرهیزند
غزل شمارهٔ ۲۳۴: آفتاب از کوه سر بر میزند
غزل شمارهٔ ۲۳۵: بلبلی بیدل نوایی میزند
غزل شمارهٔ ۲۳۶: توانگران که به جنب سرای درویشند
غزل شمارهٔ ۲۳۷: یار باید که هر چه یار کند
غزل شمارهٔ ۲۳۸: بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند
غزل شمارهٔ ۲۳۹: کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند
غزل شمارهٔ ۲۴۰: چه کند بنده که بر جور تحمل نکند
غزل شمارهٔ ۲۴۱: میل بین کان سروبالا میکند
غزل شمارهٔ ۲۴۲: سرو بلند بین که چه رفتار میکند
غزل شمارهٔ ۲۴۳: زلف او بر رخ چو جولان میکند
غزل شمارهٔ ۲۴۴: یار با ما بیوفایی میکند
غزل شمارهٔ ۲۴۵: هر که بی او زندگانی میکند
غزل شمارهٔ ۲۴۶: دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
غزل شمارهٔ ۲۴۷: با دوست باش گر همه آفاق دشمنند
غزل شمارهٔ ۲۴۸: شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
غزل شمارهٔ ۲۴۹: این جا شکری هست که چندین مگسانند
غزل شمارهٔ ۲۵۰: خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند
غزل شمارهٔ ۲۵۱: اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند
غزل شمارهٔ ۲۵۲: نشاید که خوبان به صحرا روند
غزل شمارهٔ ۲۵۳: به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند
غزل شمارهٔ ۲۵۴: اخترانی که به شب در نظر ما آیند
غزل شمارهٔ ۲۵۵: تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود
غزل شمارهٔ ۲۵۶: نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود
غزل شمارهٔ ۲۵۷: از دست دوست هر چه ستانی شکر بود
غزل شمارهٔ ۲۵۸: مرا راحت از زندگی دوش بود
غزل شمارهٔ ۲۵۹: ناچار هر که صاحب روی نکو بود
غزل شمارهٔ ۲۶۰: من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود
غزل شمارهٔ ۲۶۱: یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
غزل شمارهٔ ۲۶۲: عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود
غزل شمارهٔ ۲۶۳: گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
غزل شمارهٔ ۲۶۴: هر که مجموع نباشد به تماشا نرود
غزل شمارهٔ ۲۶۵: هر که را باغچهای هست به بستان نرود
غزل شمارهٔ ۲۶۶: در من این عیب قدیم است و به در مینرود
غزل شمارهٔ ۲۶۷: سروبالایی به صحرا میرود
غزل شمارهٔ ۲۶۸: ای ساربان آهسته رو کآرام جانم میرود
غزل شمارهٔ ۲۶۹: آنکه مرا آرزوست دیر میسر شود
غزل شمارهٔ ۲۷۰: هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود
غزل شمارهٔ ۲۷۱: بخت این کند که رای تو با ما یکی شود
غزل شمارهٔ ۲۷۲: آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود
غزل شمارهٔ ۲۷۳: هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید
غزل شمارهٔ ۲۷۴: چه سرو است آن که بالا مینماید
غزل شمارهٔ ۲۷۵: نگفتم روزه بسیاری نپاید
غزل شمارهٔ ۲۷۶: به حسن دلبر من هیچ در نمیباید
غزل شمارهٔ ۲۷۷: بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید
غزل شمارهٔ ۲۷۸: سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید
غزل شمارهٔ ۲۷۹: فراق را دلی از سنگ سختتر باید
غزل شمارهٔ ۲۸۰: مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید
غزل شمارهٔ ۲۸۱: امیدوار چنانم که کار بسته برآید
غزل شمارهٔ ۲۸۲: مرا چو آرزوی روی آن نگار آید
غزل شمارهٔ ۲۸۳: سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید
غزل شمارهٔ ۲۸۴: به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید
غزل شمارهٔ ۲۸۵: کاروانی شکر از مصر به شیراز آید
غزل شمارهٔ ۲۸۶: اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید
غزل شمارهٔ ۲۸۷: نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید
غزل شمارهٔ ۲۸۸: که برگذشت که بوی عبیر میآید؟
غزل شمارهٔ ۲۸۹: آن نه عشق است که از دل به دهان میآید
غزل شمارهٔ ۲۹۰: تو را سریست که با ما فرو نمیآید
غزل شمارهٔ ۲۹۱: آنک از جنت فردوس یکی میآید
غزل شمارهٔ ۲۹۲: شیریندهان آن بتِ عیار بنگرید
غزل شمارهٔ ۲۹۳: آفتاب
است آن پریرخ؟ یا ملائک؟ یا بشر؟
غزل شمارهٔ ۲۹۴: آمد گه آن که بوی گلزار
غزل شمارهٔ ۲۹۵: خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار
غزل شمارهٔ ۲۹۶: دولت جان پرورست صحبت آمیزگار
غزل شمارهٔ ۲۹۷: زنده کدام است بر هوشیار
غزل شمارهٔ ۲۹۸: شرط است جفا کشیدن از یار
غزل شمارهٔ ۲۹۹: ای صبر پای دار که پیمان شکست یار
غزل شمارهٔ ۳۰۰: یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
غزل شمارهٔ ۳۰۱: هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر
غزل شمارهٔ ۳۰۲: به فلک میرسد از روی چو خورشید تو نور
غزل شمارهٔ ۳۰۳: پروانه نمیشکیبد از دور
غزل شمارهٔ ۳۰۴: آن کیست که میرود به نخجیر
غزل شمارهٔ ۳۰۵: از همه باشد به حقیقت گزیر
غزل شمارهٔ ۳۰۶: ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر
غزل شمارهٔ ۳۰۷: دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر
غزل شمارهٔ ۳۰۸: فتنهام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر
غزل شمارهٔ ۳۰۹: ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
غزل شمارهٔ ۳۱۰: ای به خلق از جهانیان ممتاز
غزل شمارهٔ ۳۱۱: متقلب درون جامه ناز
غزل شمارهٔ ۳۱۲: بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز
غزل شمارهٔ ۳۱۳: برآمد باد صبح و بوی نوروز
غزل شمارهٔ ۳۱۴: مبارکتر شب و خرمترین روز
غزل شمارهٔ ۳۱۵: پیوند روح میکند این باد مشک بیز
غزل شمارهٔ ۳۱۶: ساقی سیمتن چه خسبی خیز
غزل شمارهٔ ۳۱۷: بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس
غزل شمارهٔ ۳۱۸: امشب مگر به وقت نمیخواند این خروس
غزل شمارهٔ ۳۱۹: هر که بی دوست میبرد خوابش
غزل شمارهٔ ۳۲۰: یاری به دست کن که به امید راحتش
غزل شمارهٔ ۳۲۱: آن که هلاک من همیخواهد و من سلامتش
غزل شمارهٔ ۳۲۲: خجل است سرو بستان بر قامت بلندش
غزل شمارهٔ ۳۲۳: هر که نازک بود تن یارش
غزل شمارهٔ ۳۲۴: هر که نامهربان بود یارش
غزل شمارهٔ ۳۲۵: کس ندیدهست به شیرینی و لطف و نازش
غزل شمارهٔ ۳۲۶: دست به جان نمیرسد تا به تو برفشانمش
غزل شمارهٔ ۳۲۷: چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش
غزل شمارهٔ ۳۲۸: رها نمیکند ایام در کنار منش
غزل شمارهٔ ۳۲۹: خوش است درد که باشد امید درمانش
غزل شمارهٔ ۳۳۰: زینهار از دهان خندانش
غزل شمارهٔ ۳۳۱: هر که هست التفات بر جانش
غزل شمارهٔ ۳۳۲: هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش
غزل شمارهٔ ۳۳۳: خطا کردی به قول دشمنان گوش
غزل شمارهٔ ۳۳۴: قیامت باشد آن قامت در آغوش
غزل شمارهٔ ۳۳۵: یکی را دست حسرت بر بناگوش
غزل شمارهٔ ۳۳۶: رفتی و نمیشوی فراموش
غزل شمارهٔ ۳۳۷: گر یکی از عشق برآرد خروش
غزل شمارهٔ ۳۳۸: دلی که دید که غایب شدهست از این درویش
غزل شمارهٔ ۳۳۹: گردن افراشتهام بر فلک از طالع خویش
غزل شمارهٔ ۳۴۰: هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش
غزل شمارهٔ ۳۴۱: گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش
غزل شمارهٔ ۳۴۲: یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش
غزل شمارهٔ ۳۴۳: به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم
غزل شمارهٔ ۳۴۴: ساقی بده آن شراب گلرنگ
غزل شمارهٔ ۳۴۵: گرم بازآمدی محبوبِ سیماندامِ سنگیندل
غزل شمارهٔ ۳۴۶: مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل
غزل شمارهٔ ۳۴۷: جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
غزل شمارهٔ ۳۴۸: چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل
غزل شمارهٔ ۳۴۹: بیدل گمان مبر که نصیحت کند قبول
غزل شمارهٔ ۳۵۰: من ایستادهام اینک به خدمتت مشغول
غزل شمارهٔ ۳۵۱: نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول
غزل شمارهٔ ۳۵۲: جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم
غزل شمارهٔ ۳۵۳: رفیق مهربان و یار همدم
غزل شمارهٔ ۳۵۴: وقتها یک دم برآسودی تنم
غزل شمارهٔ ۳۵۵: انتبه قبل السحر یا ذالمنام
غزل شمارهٔ ۳۵۶: چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام
غزل شمارهٔ ۳۵۷: حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام
غزل شمارهٔ ۳۵۸: زهی سعادت من کهم تو آمدی به سلام
غزل شمارهٔ ۳۵۹: ساقیا می ده که مرغ صبح بام
غزل شمارهٔ ۳۶۰: شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام
غزل شمارهٔ ۳۶۱: ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
غزل شمارهٔ ۳۶۲: مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام
غزل شمارهٔ ۳۶۳: روزگاریست که سودازده روی توام
غزل شمارهٔ ۳۶۴: من اندر خود نمییابم که روی از دوست برتابم
غزل شمارهٔ ۳۶۵: به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
غزل شمارهٔ ۳۶۶: گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
غزل شمارهٔ ۳۶۷: من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
غزل شمارهٔ ۳۶۸: دل پیش تو و دیده به جای دگرستم
غزل شمارهٔ ۳۶۹: چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم
غزل شمارهٔ ۳۷۰: من همان روز که آن خال بدیدم گفتم
غزل شمارهٔ ۳۷۱: من از آن روز که در بند توام آزادم
غزل شمارهٔ ۳۷۲: عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
غزل شمارهٔ ۳۷۳: هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم
غزل شمارهٔ ۳۷۴: از در درآمدی و من از خود به در شدم
غزل شمارهٔ ۳۷۵: چنان در قید مهرت پای بندم
غزل شمارهٔ ۳۷۶: خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم
غزل شمارهٔ ۳۷۷: شکست عهد مودت نگار دلبندم
غزل شمارهٔ ۳۷۸: من با تو نه مرد پنجه بودم
غزل شمارهٔ ۳۷۹: آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
غزل شمارهٔ ۳۸۰: عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
غزل شمارهٔ ۳۸۱: دو هفته میگذرد کآن مه دوهفته ندیدم
غزل شمارهٔ ۳۸۲: من چون تو به دلبری ندیدم
غزل شمارهٔ ۳۸۳: میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
غزل شمارهٔ ۳۸۴: نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم
غزل شمارهٔ ۳۸۵: یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم
غزل شمارهٔ ۳۸۶: شب دراز به امید صبح بیدارم
غزل شمارهٔ ۳۸۷: من آن نیام که دل از مهرِ دوست بردارم
غزل شمارهٔ ۳۸۸: منم این بی تو که پروای تماشا دارم
غزل شمارهٔ ۳۸۹: باز از شراب دوشین در سر خمار دارم
غزل شمارهٔ ۳۹۰: نه دسترسی به یار دارم
غزل شمارهٔ ۳۹۱: من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم
غزل شمارهٔ ۳۹۲: من دوست میدارم جفا کز دست جانان میبرم
غزل شمارهٔ ۳۹۳: گر به رخسار چو ماهت صنما مینگرم
غزل شمارهٔ ۳۹۴: به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم
غزل شمارهٔ ۳۹۵: گر من ز محبتت بمیرم
غزل شمارهٔ ۳۹۶: من این طمع نکنم کز تو کام برگیرم
غزل شمارهٔ ۳۹۷: از تو با مصلحت خویش نمیپردازم
غزل شمارهٔ ۳۹۸: نظر از مدعیان بر تو نمیاندازم
غزل شمارهٔ ۳۹۹: خنک آن روز که در پای تو جان اندازم
غزل شمارهٔ ۴۰۰: وه که در عشق چنان میسوزم
غزل شمارهٔ ۴۰۱: یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
غزل شمارهٔ ۴۰۲: من بیمایه که باشم که خریدار تو باشم
غزل شمارهٔ ۴۰۳: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
غزل شمارهٔ ۴۰۴: غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟
غزل شمارهٔ ۴۰۵: هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
غزل شمارهٔ ۴۰۶: بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم
غزل شمارهٔ ۴۰۷: تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
غزل شمارهٔ ۴۰۸: امروز مبارک است فالم
غزل شمارهٔ ۴۰۹: تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم
غزل شمارهٔ ۴۱۰: چشم که بر تو میکنم چشم حسود میکنم
غزل شمارهٔ ۴۱۱: گر تیغ برکشد که محبان همیزنم
غزل شمارهٔ ۴۱۲: آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
غزل شمارهٔ ۴۱۳: آن نه روی است که من وصف جمالش دانم
غزل شمارهٔ ۴۱۴: اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
غزل شمارهٔ ۴۱۵: ای مرهم ریش و مونس جانم
غزل شمارهٔ ۴۱۶: بس که در منظر تو حیرانم
غزل شمارهٔ ۴۱۷: سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
غزل شمارهٔ ۴۱۸: گر دست دهد هزار جانم
غزل شمارهٔ ۴۱۹: مرا تا نقره باشد میفشانم
غزل شمارهٔ ۴۲۰: ما همه چشمیم و تو نور ای صنم
غزل شمارهٔ ۴۲۱: چون من به نفس خویشتن این کار میکنم
غزل شمارهٔ ۴۲۲: آن کس که از او صبر محال است و سکونم
غزل شمارهٔ ۴۲۳: ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
غزل شمارهٔ ۴۲۴: من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
غزل شمارهٔ ۴۲۵: منم یا رب در این دولت که روی یار میبینم
غزل شمارهٔ ۴۲۶: دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم
غزل شمارهٔ ۴۲۷: من از اینجا به ملامت نروم
غزل شمارهٔ ۴۲۸: نه از چینم حکایت کن نه از روم
غزل شمارهٔ ۴۲۹: تو مپندار کز این در به ملامت بروم
غزل شمارهٔ ۴۳۰: به تو مشغول و با تو همراهم
غزل شمارهٔ ۴۳۱: امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم
غزل شمارهٔ ۴۳۲: ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم
غزل شمارهٔ ۴۳۳: ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم
غزل شمارهٔ ۴۳۴: ما در خلوت به روی خلق ببستیم
غزل شمارهٔ ۴۳۵: ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی
غزل شمارهٔ ۴۳۶: عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
غزل شمارهٔ ۴۳۷: بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
غزل شمارهٔ ۴۳۸: ما دل دوستان به جان بخریم
غزل شمارهٔ ۴۳۹: ما گدایان خیل سلطانیم
غزل شمارهٔ ۴۴۰: کاش کان دلبر عیار که من کشته اویم
غزل شمارهٔ ۴۴۱: عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم
غزل شمارهٔ ۴۴۲: گر غصه روزگار گویم
غزل شمارهٔ ۴۴۳: بکن چندان که خواهی جور بر من
غزل شمارهٔ ۴۴۴: یا رب آن روی است یا برگ سمن
غزل شمارهٔ ۴۴۵: در وصف نیاید که چه شیرین دهن است آن
غزل شمارهٔ ۴۴۶: ای کودک خوبروی حیران
غزل شمارهٔ ۴۴۷: برخیز که میرود زمستان
غزل شمارهٔ ۴۴۸: خوشا و خُرّما وقت حبیبان
غزل شمارهٔ ۴۴۹: چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان
غزل شمارهٔ ۴۵۰: بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
غزل شمارهٔ ۴۵۱: دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
غزل شمارهٔ ۴۵۲: فراق دوستانش باد و یاران
غزل شمارهٔ ۴۵۳: سخت به ذوق میدهد باد ز بوستان نشان
غزل شمارهٔ ۴۵۴: دیگر به کجا میرود این سرو خرامان
غزل شمارهٔ ۴۵۵: خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان
غزل شمارهٔ ۴۵۶: ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن
غزل شمارهٔ ۴۵۷: چند بشاید به صبر دیده فرو دوختن
غزل شمارهٔ ۴۵۸: گر متصور شدی با تو در آمیختن
غزل شمارهٔ ۴۵۹: نبایستی هم اول مهر بستن
غزل شمارهٔ ۴۶۰: خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن
غزل شمارهٔ ۴۶۱: سهل باشد به ترک جان گفتن
غزل شمارهٔ ۴۶۲: طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن
غزل شمارهٔ ۴۶۳: چه خوش بود دو دلارام دست در گردن
غزل شمارهٔ ۴۶۴: دست با سرو روان چون نرسد در گردن
غزل شمارهٔ ۴۶۵: میان باغ حرام است بی تو گردیدن
غزل شمارهٔ ۴۶۶: تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
غزل شمارهٔ ۴۶۷: آخر نگهی به سوی ما کن
غزل شمارهٔ ۴۶۸: چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
غزل شمارهٔ ۴۶۹: گواهی امین است بر درد من
غزل شمارهٔ ۴۷۰: ای روی تو راحت دل من
غزل شمارهٔ ۴۷۱: وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
غزل شمارهٔ ۴۷۲: ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من
غزل شمارهٔ ۴۷۳: دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من
غزل شمارهٔ ۴۷۴: نشان بخت بلند است و طالع میمون
غزل شمارهٔ ۴۷۵: به است آن یا زنخ یا سیب سیمین
غزل شمارهٔ ۴۷۶: صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
غزل شمارهٔ ۴۷۷: چه روی و موی و بناگوش و خط و خال است این
غزل شمارهٔ ۴۷۸: ای چشم تو دلفریب و جادو
غزل شمارهٔ ۴۷۹: من از دست کمانداران ابرو
غزل شمارهٔ ۴۸۰: گفتم به عقل پای برآرم ز بند او
غزل شمارهٔ ۴۸۱: صید بیابان عشق چون بخورد تیر او
غزل شمارهٔ ۴۸۲: هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی او
غزل شمارهٔ ۴۸۳: راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
غزل شمارهٔ ۴۸۴: بیا که در غم عشقت مشوشم بیتو
غزل شمارهٔ ۴۸۵: ای طراوت برده از فردوس اعلی روی تو
غزل شمارهٔ ۴۸۶: آن سرو ناز بین که چه خوش میرود به راه
غزل شمارهٔ ۴۸۷: پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به
غزل شمارهٔ ۴۸۸: ای که شمشیر جفا بر سر ما آختهای
غزل شمارهٔ ۴۸۹: ای رخ چون آینه افروخته
غزل شمارهٔ ۴۹۰: ای که ز دیده غایبی در دل ما نشستهای
غزل شمارهٔ ۴۹۱: حناست آن که ناخن دلبند رشتهای
غزل شمارهٔ ۴۹۲: ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته
غزل شمارهٔ ۴۹۳: سرمست بتی لطیف ساده
غزل شمارهٔ ۴۹۴: ای یار جفا کردهٔ پیوند بریده
غزل شمارهٔ ۴۹۵: میبرزند ز مشرق شمع فلک زبانه
غزل شمارهٔ ۴۹۶: ای صورتت ز گوهر معنی خزینهای
غزل شمارهٔ ۴۹۷: خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی
غزل شمارهٔ ۴۹۸: قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی
غزل شمارهٔ ۴۹۹: خرم آن روز که چون گل به چمن بازآیی
غزل شمارهٔ ۵۰۰: تا کیام انتظار فرمایی
غزل شمارهٔ ۵۰۱: تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی
غزل شمارهٔ ۵۰۲: تو با این لطف طبع و دلربایی
غزل شمارهٔ ۵۰۳: تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی
غزل شمارهٔ ۵۰۴: چه روی است آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی
غزل شمارهٔ ۵۰۵: خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
غزل شمارهٔ ۵۰۶: دریچهای ز بهشتش به روی بگشایی
غزل شمارهٔ ۵۰۷: گرم راحت رسانی ور گزایی
غزل شمارهٔ ۵۰۸: مشتاق توام با همه جوری و جفایی
غزل شمارهٔ ۵۰۹: من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
غزل شمارهٔ ۵۱۰: نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی
غزل شمارهٔ ۵۱۱: هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
غزل شمارهٔ ۵۱۲: همه چشمیم تا برون آیی
غزل شمارهٔ ۵۱۳: ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی
غزل شمارهٔ ۵۱۴: ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی
غزل شمارهٔ ۵۱۵: چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی
غزل شمارهٔ ۵۱۶: کدام کس به تو ماند که گویمت که چون اویی
غزل شمارهٔ ۵۱۷: ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی
غزل شمارهٔ ۵۱۸: تو خون خلق بریزی و روی درتابی
غزل شمارهٔ ۵۱۹: سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
غزل شمارهٔ ۵۲۰: که دست تشنه میگیرد به آبی
غزل شمارهٔ ۵۲۱: سَلِ المَصانِعَ رَکباً تَهیمُ في الفَلَواتِ
غزل شمارهٔ ۵۲۲: تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
غزل شمارهٔ ۵۲۳: همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
غزل شمارهٔ ۵۲۴: یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی
غزل شمارهٔ ۵۲۵: اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی
غزل شمارهٔ ۵۲۶: تعالی الله چه روی است آن که گویی آفتابستی
غزل شمارهٔ ۵۲۷: ای باد که بر خاک در دوست گذشتی
غزل شمارهٔ ۵۲۸: یاد میداری که با من جنگ در سر داشتی
غزل شمارهٔ ۵۲۹: سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی
غزل شمارهٔ ۵۳۰: ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی
غزل شمارهٔ ۵۳۱: ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی
غزل شمارهٔ ۵۳۲: چون خراباتی نباشد زاهدی؟
غزل شمارهٔ ۵۳۳: ای باد بامدادی خوش میروی به شادی
غزل شمارهٔ ۵۳۴: دیدی که وفا به جا نیاوردی
غزل شمارهٔ ۵۳۵: مپرس از من که هیچم یاد کردی
غزل شمارهٔ ۵۳۶: مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم کردی
غزل شمارهٔ ۵۳۷: چه باز در دلت آمد که مهر برکندی
غزل شمارهٔ ۵۳۸: گفتم آهندلی کنم چندی
غزل شمارهٔ ۵۳۹: نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی
غزل شمارهٔ ۵۴۰: خلاف شرط محبت، چه مصلحت دیدی؟
غزل شمارهٔ ۵۴۱: مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی
غزل شمارهٔ ۵۴۲: آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری
غزل شمارهٔ ۵۴۳: ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری
غزل شمارهٔ ۵۴۴: ای که بر دوستان همیگذری
غزل شمارهٔ ۵۴۵: بخت آیینه ندارم که در او مینگری
غزل شمارهٔ ۵۴۶: جور بر من میپسندد دلبری
غزل شمارهٔ ۵۴۷: خانه صاحب نظران میبری
غزل شمارهٔ ۵۴۸: دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری
غزل شمارهٔ ۵۴۹: دانمت آستین چرا پیش جمال میبری
غزل شمارهٔ ۵۵۰: دیدم امروز بر زمین قمری
غزل شمارهٔ ۵۵۱: رفتی و همچنان به خیال من اندری
غزل شمارهٔ ۵۵۲: روی گشاده ای صنم طاقت خلق میبری
غزل شمارهٔ ۵۵۳: سرو بستانی تو یا مه یا پری
غزل شمارهٔ ۵۵۴: کس درنیامدهست بدین خوبی از دری
غزل شمارهٔ ۵۵۵: گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری
غزل شمارهٔ ۵۵۶: گر کنم در سر وفات سری
غزل شمارهٔ ۵۵۷: هرگز این صورت کند صورتگری
غزل شمارهٔ ۵۵۸: هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
غزل شمارهٔ ۵۵۹: چون است حال بستان ای باد نوبهاری
غزل شمارهٔ ۵۶۰: خبر از عیش ندارد که ندارد یاری
غزل شمارهٔ ۵۶۱: خوش بوَد یاری و یاری بر کنار سبزه زاری
غزل شمارهٔ ۵۶۲: دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری
غزل شمارهٔ ۵۶۳: عمری به بوی یاری کردیم انتظاری
غزل شمارهٔ ۵۶۴: مرا دلیست گرفتار عشق دلداری
غزل شمارهٔ ۵۶۵: من از تو روی نپیچم گرم بیازاری
غزل شمارهٔ ۵۶۶: نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که نیاری
غزل شمارهٔ ۵۶۷: اگر به تحفه جانان هزار جان آری
غزل شمارهٔ ۵۶۸: کس از این نمک ندارد که تو ای غلام داری
غزل شمارهٔ ۵۶۹: حدیث یا شکر است آن که در دهان داری
غزل شمارهٔ ۵۷۰: هرگز نبود سرو به بالا که تو داری
غزل شمارهٔ ۵۷۱: تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
غزل شمارهٔ ۵۷۲: این چه رفتار است کآرامیدن از من میبری؟
غزل شمارهٔ ۵۷۳: تو در کمند نیفتادهای و معذوری
غزل شمارهٔ ۵۷۴: ما بی تو به دل بر نزدیم آب صبوری
غزل شمارهٔ ۵۷۵: هر سلطنت که خواهی میکن که دلپذیری
غزل شمارهٔ ۵۷۶: اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی
غزل شمارهٔ ۵۷۷: امیدوارم اگر صد رهم بیندازی
غزل شمارهٔ ۵۷۸: تو خود به صحبت امثال ما نپردازی
غزل شمارهٔ ۵۷۹: تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی؟
غزل شمارهٔ ۵۸۰: گر درون سوختهای با تو برآرد نفسی
غزل شمارهٔ ۵۸۱: همیزنم نفس سرد بر امید کسی
غزل شمارهٔ ۵۸۲: یار گرفتهام بسی چون تو ندیدهام کسی
غزل شمارهٔ ۵۸۳: ما سپر انداختیم گر تو کمان میکشی
غزل شمارهٔ ۵۸۴: هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی
غزل شمارهٔ ۵۸۵: اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمیپوشی
غزل شمارهٔ ۵۸۶: به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
غزل شمارهٔ ۵۸۷: به قلم راست نیاید صفت مشتاقی
غزل شمارهٔ ۵۸۸: عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی
غزل شمارهٔ ۵۸۹: دل دیوانگیم هست و سر ناباکی
غزل شمارهٔ ۵۹۰: عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی
غزل شمارهٔ ۵۹۱: سخت زیبا میروی یک بارگی
غزل شمارهٔ ۵۹۲: روی بپوش ای قمر خانگی
غزل شمارهٔ ۵۹۳: بَسَم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
غزل شمارهٔ ۵۹۴: تَرَحَّمْ ذِلَّتی یا ذَا المعالی
غزل شمارهٔ ۵۹۵: هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
غزل شمارهٔ ۵۹۶: مرا تو جان عزیزی و یار محترمی
غزل شمارهٔ ۵۹۷: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
غزل شمارهٔ ۵۹۸: تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی
غزل شمارهٔ ۵۹۹: چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی
غزل شمارهٔ ۶۰۰: صاحب نظر نباشد در بند نیک نامی
غزل شمارهٔ ۶۰۱: ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی
غزل شمارهٔ ۶۰۲: آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
غزل شمارهٔ ۶۰۳: اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
غزل شمارهٔ ۶۰۴: زنده بی دوست خفته در وطنی
غزل شمارهٔ ۶۰۵: سروقدی میان انجمنی
غزل شمارهٔ ۶۰۶: کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی
غزل شمارهٔ ۶۰۷: من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
غزل شمارهٔ ۶۰۸: ای سرو حدیقه معانی
غزل شمارهٔ ۶۰۹: بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی
غزل شمارهٔ ۶۱۰: بندهام گر به لطف میخوانی
غزل شمارهٔ ۶۱۱: بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی
غزل شمارهٔ ۶۱۲: جمعی که تو در میان ایشانی
غزل شمارهٔ ۶۱۳: ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
غزل شمارهٔ ۶۱۴: کبر یک سو نِه اگر شاهد درویشانی
غزل شمارهٔ ۶۱۵: ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
غزل شمارهٔ ۶۱۶: نگویم آب و گل است آن وجود روحانی
غزل شمارهٔ ۶۱۷: نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
غزل شمارهٔ ۶۱۸: همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی
غزل شمارهٔ ۶۱۹: چرا به سرکشی از من عنان بگردانی
غزل شمارهٔ ۶۲۰: فرخ، صباحِ آن که تو بر وی نظر کنی
غزل شمارهٔ ۶۲۱: سرو ایستاده به چو تو رفتار میکنی
غزل شمارهٔ ۶۲۲: چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی
غزل شمارهٔ ۶۲۳: دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
غزل شمارهٔ ۶۲۴: روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی
غزل شمارهٔ ۶۲۵: شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غزل شمارهٔ ۶۲۶: امروز چنانی ای پریروی
غزل شمارهٔ ۶۲۷: خواهم اندر پایش افتادن چو گوی
غزل شمارهٔ ۶۲۸: تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی
غزل شمارهٔ ۶۲۹: گل است آن یا سمن یا ماه یا روی
غزل شمارهٔ ۶۳۰: مرحبا ای نسیم عنبر بوی
غزل شمارهٔ ۶۳۱: وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی
غزل شمارهٔ ۶۳۲: سرو سیمینا به صحرا میروی
غزل شمارهٔ ۶۳۳: ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی
غزل شمارهٔ ۶۳۴: ای که به حسن قامتت سرو ندیدهام سهی
غزل شمارهٔ ۶۳۵: اگرم حیات بخشی وگرم هلاک خواهی
غزل شمارهٔ ۶۳۶: نشنیدهام که ماهی، بر سر نَهَد کُلاهی
غزل شمارهٔ ۶۳۷: ندانم از من خستهجگر چه میخواهی